علوم خاک
سحر رضایی؛ حسین بیات
چکیده
فناوری نانو در کشاورزی میتواند به عنوان یکی از روشهای نوید بخش، کمک شایانی به بهبود ویژگیهای خاک و افزایش قابل توجه محصول نماید. نانو ذرات به دلیل دارا بودن سطح ویژه بسیار زیاد، فعال و واکنشپذیر، توانایی تغییر در برخی از ویژگیهای فیزیکی، مکانیکی و شیمیایی خاک را دارند. با این وجود، تاثیر نانو ذرات اکسیدروی (ZnO) بر بسیاری از ...
بیشتر
فناوری نانو در کشاورزی میتواند به عنوان یکی از روشهای نوید بخش، کمک شایانی به بهبود ویژگیهای خاک و افزایش قابل توجه محصول نماید. نانو ذرات به دلیل دارا بودن سطح ویژه بسیار زیاد، فعال و واکنشپذیر، توانایی تغییر در برخی از ویژگیهای فیزیکی، مکانیکی و شیمیایی خاک را دارند. با این وجود، تاثیر نانو ذرات اکسیدروی (ZnO) بر بسیاری از ویژگیهای خاک تا کنون بررسی نشده است. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی تأثیر نانو ذرات اکسیدروی بر برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاکهایی با بافت متفاوت بود. برای این منظور، نمونهبرداری از 3 خاک با بافتهای لومشنی، لومی و رسی انجام شد و با درصدهای وزنی مشخصی (صفر، 5/0، 1 و 3 درصد وزنی) از نانوذرات اکسیدروی در سه تکرار مخلوط گردید. خاکهای تیمار شده درون ظروف پلاستیکی، به مدت 120 روز تحت شرایط اشباع و خشک شدن متوالی قرار گرفتند. سپس اثرات احتمالی نانو ذرات اکسیدروی بر برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که نانو اکسیدروی سبب افزایش مقدار گنجایش تبادل کاتیونی و قابلیت هدایت الکتریکی (P < 0.05) در بافتهای مختلف خاک گردید. در مقابل، کاربرد نانو ذرات اکسیدروی سبب کاهش pH (P < 0.05) در بعضی سطوح از خاکهای لومشنی و رسی گردید. همچنین کاربرد سطوح مختلف نانو اکسیدروی در خاک رسی موجب کاهش درصد کربنات کلسیم معادل (P < 0.05) گردید، اما تأثیری بر مقدار این متغیر در خاکهای لومشنی و لومی نداشت. بهطورکلی نانوذرات با دارا بودن خواص فیزیکوشیمیایی خاص میتوانند برخی از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک را تحت تأثیر قرار دهند.
لادن حیدری؛ حسین بیات؛ جواد حمزه ئی؛ تهمینه قیطاسی رنجبر؛ سمیه بهرامیان راغب؛ فاطمه مدینه خرمی
چکیده
علیرغم تأثیر قابل توجه قارچها و باکتریها بر پایداری ساختمان خاک، تأثیر قارچ مایکوریزا گونه گلوموس موسهآ و باکتری ریزوبیوم بر ساختمان خاک، بهندرت مورد بررسی قرار گرفته است. آزمایش در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در دو مرحله گلخانهای و مزرعهای با کشت نخود اجرا شد. در شرایط مزرعه تیمارهای آزمایشی شامل قارچ ...
بیشتر
علیرغم تأثیر قابل توجه قارچها و باکتریها بر پایداری ساختمان خاک، تأثیر قارچ مایکوریزا گونه گلوموس موسهآ و باکتری ریزوبیوم بر ساختمان خاک، بهندرت مورد بررسی قرار گرفته است. آزمایش در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در دو مرحله گلخانهای و مزرعهای با کشت نخود اجرا شد. در شرایط مزرعه تیمارهای آزمایشی شامل قارچ مایکوریزا گونه گلوموس موسهآ، باکتری ریزوبیوم، ترکیب تیمار اول و دوم (مایکوریزا-باکتری ریزوبیوم) و شاهد (بدون تلقیح) و در شرایط گلخانه علاوه بر چهار تیمار فوق تیمار ماده زمینه سترون شده قارچ مایکوریزا و تیمار بدون گیاه، تیمارهای آزمایشی بودند. مقدار کربن آلی و پایداری خاکدانهها در حالت تر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج گلخانهای نشان داد که تیمار مایکوریزا نسبت به تیمار شاهد و شاهد بدون گیاه باعث افزایش معنیدار میانگین وزنی قطر خاکدانهها (بهترتیب 6/51 و 1/189 درصد) شد. در شرایط گلخانه مقدار کربن آلی دارای همبستگی بالا با میانگین وزنی قطر خاکدانهها (53/0R2=) بود و تیمار حاوی مایکوریزا باعث افزایش کربن آلی از 73/0 درصد در شاهد بدون گیاه به 02/1 درصد شد. در شرایط گلخانه تیمارمایکوریزا باعث افزایش خاکدانههای درشت و کاهش خاکدانههای ریز شد. همچنین استفاده همزمان باکتری و قارچ تأثیر کمتری بر پایداری خاکدانهها نسبت به اثرات جداگانه آنها داشت، زیرا استفاده همزمان، تأثیری بر رشد گیاه نداشت. در شرایط مزرعه تیمارها تأثیر معنیداری بر سایر کلاس اندازه خاکدانهها نداشتند. نتایج نشان داد که همزیستی میکوریزی و باکتری ریزوبیوم بهعنوان یک روش بیولوژیک و پایدار باعث ارتقای کیفیت ساختمان خاک شد.
مصطفی راستگو؛ حسین بیات؛ محرم منصوریزاده
چکیده
مدلهای بسیاری برای توصیف منحنی نگهداری آب خاک (SWRC) ارائه شده است، اما به ندرت توانایی برازش تعداد زیادی از آنها در خاکهای مختلف و گروههای بافتی متفاوت مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، بررسی قابلیت برازش 10 مدل SWRC بر دادههای تجربی و انتخاب بهترین مدل از بین آنها برای کل نمونههای خاک و برای هر کدام از گروههای ...
بیشتر
مدلهای بسیاری برای توصیف منحنی نگهداری آب خاک (SWRC) ارائه شده است، اما به ندرت توانایی برازش تعداد زیادی از آنها در خاکهای مختلف و گروههای بافتی متفاوت مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، بررسی قابلیت برازش 10 مدل SWRC بر دادههای تجربی و انتخاب بهترین مدل از بین آنها برای کل نمونههای خاک و برای هر کدام از گروههای بافتی میباشد. در این پژوهش 145 نمونه خاک رویین و زیرین از استانهای گیلان، همدان و کرمانشاه بهصورت دست خورده و دست نخورده برداشت و بعد از تعیین بافت، به گروههای بافتی تفکیک شدند. مقدار رطوبت در 12 پتانسیل ماتریک اندازهگیری شد. 10 مدل SWRC بر دادههای تجربی برازش و دقت آنها، با معیارهای متفاوت مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل فردلاند و زینگ در کل نمونههای خاک و همچنین در گروه بافتی درشت، مدل لیباردی در گروه بافتی ریز و مدل بروتسائرت در گروه بافتی متوسط بالاترین دقت برازش را داشتند، اما این مدلها، به لحاظ آماره ارزیابی ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) تفاوت معنیداری در سطح 5 درصد در کل نمونههای خاک و هر کدام از گروههای بافتی مختلف با هم نداشتند. اگر چه مدلهای فرکتالی دارای پایه فیزیکی و ریاضی هستند، اما انعطافپذیری لازم را برای توصیف منحنی SWRC ندارند. مدلهای فرمی و تانی با توابع نمایی ضعیفترین عملکرد را داشتند. سرانجام، مدل لیباردی به دلیل تعداد پارامترهای کمتر، مفهوم فیزیکی پارامترها و فرم ساده معادله آن به عنوان بهترین مدل معرفی میشود.
مصطفی راستگو؛ حسین بیات؛ عبدالله راستگو؛ عیسی ابراهیمی
چکیده
گام مهم در استفاده از توزیع اندازه ذرات (PSD) خاک برای پیشبینی منحنی مشخصه رطوبتی خاک تعیین یک منحنی پیوسته صحیح برای آن است. مدلهای بسیاری برای توصیف منحنی PSD و برازش بر دادههای تجربی آن ارائه شده است، اما به ندرت توانایی برازش تعداد زیادی از آنها در خاکهای مختلف و گروههای بافتی متفاوت مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. هدف ...
بیشتر
گام مهم در استفاده از توزیع اندازه ذرات (PSD) خاک برای پیشبینی منحنی مشخصه رطوبتی خاک تعیین یک منحنی پیوسته صحیح برای آن است. مدلهای بسیاری برای توصیف منحنی PSD و برازش بر دادههای تجربی آن ارائه شده است، اما به ندرت توانایی برازش تعداد زیادی از آنها در خاکهای مختلف و گروههای بافتی متفاوت مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، بررسی قابلیت برازش 15 مدل PSD بر داده های تجربی و انتخاب بهترین مدل از بین آنها برای کل نمونه های خاک و برای هر کدام از گروه های بافتی می باشد. در این پژوهش 160 نمونه خاک رویین و زیرین از استانهای گیلان، همدان و کرمانشاه برداشت و بعد از تعیین PSD و بافت خاک، به گروه های بافتی خاک های شنی، لومی و رسی تفکیک شدند. پانزده مدل PSD بر داده های تجربی همه نمونهها برازش شد. دقیقترین مدل یک بار برای کل دادهها و یک بار برای هر گروه به تفکیک بر اساس معیارهای ارزیابی خطا انتخاب شدند. نتایج نشان داد که مدل ویبول در کل نمونه خاکهای بررسی شده و همچنین در گروه های بافتی لومی و رسی، بالاترین دقت برازش را داشت. بعد از مدل ویبول، مدل های روسین راملر، ون گنوختن و فردلاند قرار گرفتند، اما تفاوت معنی داری در سطح 95 درصد با هم نداشتند. در گروه درشت بافت مدل S شکل ، برازش بهتری نسبت به سایر مدل ها داشت. با توجه به نتایج به دست آمده، مشخص میگردد که در گروههای بافتی مختلف، دقت برازش مدلهای متفاوت با هم فرق داشتند.