سید سعید اخروی؛ سعید اسلامیان؛ نادر فتحیان پور
چکیده
بررسی رفتار هیدرولیکی داخلی سامانه تالاب مصنوعی زیرسطحی افقی در جهت بهینهسازی طراحی امری ضروری است. بدین منظور، این پژوهش اثرات نحوه توزیع جریان ورودی را در سه آرایش متفاوت شامل: (A) حالت ورودی وسط، (B) ورودی گوشه و (C) ورودی یکنواخت به صورت آزمایشی و عددی بررسی نمود. در تمامی حالات، خروجی در وسط سامانه ثابت بوده است. شبیهسازی عددی بر ...
بیشتر
بررسی رفتار هیدرولیکی داخلی سامانه تالاب مصنوعی زیرسطحی افقی در جهت بهینهسازی طراحی امری ضروری است. بدین منظور، این پژوهش اثرات نحوه توزیع جریان ورودی را در سه آرایش متفاوت شامل: (A) حالت ورودی وسط، (B) ورودی گوشه و (C) ورودی یکنواخت به صورت آزمایشی و عددی بررسی نمود. در تمامی حالات، خروجی در وسط سامانه ثابت بوده است. شبیهسازی عددی بر پایه معادله جریان زیر سطحی در محیطهای متخلخل (دارسی) با نرمافزار کامسول انجام و سپس توسط دادههای آزمایشی واسنجی شد. تحلیل منحنی زمان ماند حاصل از مطالعه آزمایشی نشان داد که توزیع یکنواخت جریان با افزایش پخشیدگی جریان و کاهش مسیرهای میانبر سبب افزایش زمان ماند میانگین و در نتیجه راندمان هیدولیکی سامانه میشود. شبیهسازی جریان داخلی این آرایش نیز حاکی از توزیع همگون فشار و خطوط جریان در طول سامانه میباشد. دامنه تغییرات فشار درون سامانه در سه آرایش به ترتیب 14، 12 و 10 سانتیمتر آب است. اختلاف زیاد فشار در نواحی پرفشار و کمفشار در آرایش ورودی گوشه ناشی از توزیع ناهمگون جریان ورودی بوده که با ایجاد مسیرهای میانبر متعدد سبب کاهش زمان ماند میانگین و حجم مؤثر در سامانه میشود. حجم مؤثر در این آرایش 1/62 درصد میباشد در حالی که در دو آرایش دیگر 5/87 درصد است. با توجه به تعریف جریان ایدهآل در تالاب مصنوعی میتوان نتیجه گرفت که ورودی یکنواخت به جهت پخشیدگی جریان بالاتر، حجم مرده و میزان مسیرهای میانبر کمتر به عنوان بهترین آرایش ورودی جریان شناخته میشود و سپس آرایش ورودی وسط دارای عملکرد مناسبی میباشد.
محمدامین امینی؛ غزاله ترکان؛ سعید اسلامیان؛ محمد جواد زارعیان؛ علی اصغر بسالت پور
چکیده
شبیهسازی و برآورد مؤلفههای بیلان آب از جمله اقدامات مورد نیاز جهت برنامهریزی و مدیریت پایدار منابع آب در سطح حوضههای آبریز میباشد. مدل SWAT یکی از مدلهای نیمه توزیعی برای شبیهسازی حوضه آبریز است که به نحو مطلوبی از ویژگیهای فیزیکی حوضه برای محاسبه بیلان آب استفاده میکند. در پژوهش حاضر از این مدل جهت شبیهسازی بیلان آب ...
بیشتر
شبیهسازی و برآورد مؤلفههای بیلان آب از جمله اقدامات مورد نیاز جهت برنامهریزی و مدیریت پایدار منابع آب در سطح حوضههای آبریز میباشد. مدل SWAT یکی از مدلهای نیمه توزیعی برای شبیهسازی حوضه آبریز است که به نحو مطلوبی از ویژگیهای فیزیکی حوضه برای محاسبه بیلان آب استفاده میکند. در پژوهش حاضر از این مدل جهت شبیهسازی بیلان آب درحوضه آبریز زایندهرود استفاده شده است. با وجود این که در زمینه استفاده از این مدل در بررسیهای مربوط به حوضههای آبریز مطالعات گستردهای انجام گرفته است ولی به دلیل ناکافی بودن و دقت پایین اطلاعات مکانی از جمله نوع خاک، نوع کاربری اراضی، همچنین پراکندگی و تعداد ایستگاههای هواشناسی و هیدرومتری مورد استفاده جهت واسنجی و اجرای مدل، لزوم مطالعات دقیقتر در این زمینه به نظر میرسد. از این رو، از اطلاعات 27 کلاس کاربری اراضی، 57 کلاس بافت خاک و 27 ایستگاه هواشناسی شامل دادههای روزانه بارش و دمای حداقل و حداکثر استفاده گردید. همچنین تحلیل حساسیت، واسنجی (2000- 2006) و صحتسنجی (2007- 2009) مدل با استفاده از الگوریتم SUFI2 در برنامه SWAT-CUP و با بکارگیری از دادههای 6 ایستگاه هیدرومتری به صورت ماهانه انجام شد. نتایج حاصل از بکارگیری از این مدل واسنجی شده در حوضه آبریز زایندهرود نشان داد که از کل بارش سالانه ورودی به حوضه 98/65 درصد به صورت تبخیر و تعرق از حوضه خارج میگردد که دارای بیشترین سهم در میان اجزای بیلان آب میباشد. همچنین رواناب سطحی با 15 درصد، جریان آب زیرزمینی با 7/13 درصد، جریان جانبی با 5/1 درصد و تغذیه آبخوان عمیق با 8/0 درصد بهترتیب سایر بخشهای بیلان آب را در این حوضه تشکیل میدهند.
زهره دهقان؛ فرشاد فتحیان؛ سعید اسلامیان
چکیده
یکی از مشکلات خروجی مدلهای GCM بزرگ مقیاس بودن آنها است که استفاده از ابزارهای ریز مقیاس را برای تبدیل دادههای بزرگ مقیاس جهانی به دادههای اقلیمی برای منطقه مورد، نظر ضروری کرده است. بدین منظور، مدلها و روشهای مختلفی توسعه یافتهاند که قطعیت و صحت نتایج هر کدام از آنها در منطقه مورد نظر میبایست بررسی گردد تا بتوان به نتایج ...
بیشتر
یکی از مشکلات خروجی مدلهای GCM بزرگ مقیاس بودن آنها است که استفاده از ابزارهای ریز مقیاس را برای تبدیل دادههای بزرگ مقیاس جهانی به دادههای اقلیمی برای منطقه مورد، نظر ضروری کرده است. بدین منظور، مدلها و روشهای مختلفی توسعه یافتهاند که قطعیت و صحت نتایج هر کدام از آنها در منطقه مورد نظر میبایست بررسی گردد تا بتوان به نتایج واقعیتری در آینده دست یافت. در مطالعه حاضر، عملکرد مدلهای SDSM، IDW و LARS-WG برای ریزمقیاس کردن دادههای دما و بارش ایستگاه سینوپتیک پارس آباد، مقایسه و ارزیابی شدند. کالیبراسیون و صحتسنجی دو مدل SDSM و LARS-WG در مورد دما نشان داد که دو مدل دارای توانایی بیشتری در شبیه سازی دما نسبت به بارش میباشند و در تمام مدلها، برای بیشتر ماههای گرم، افزایش دما مشاهده گردید. بطورکلی، نتایج نشان دادند که هر سه مدل عملکرد مشابه و خوبی برای شبیهسازی و ریز مقیاس کردن دادههای دما دارند. در مورد بارش نتایج سه مدل تفاوت قابل توجهای نسبت به یکدیگر نشان دادند و شدت کاهش و افزایش بارش نسبت به دوره پایه در مدل IDW نسبت به دو مدل دیگر بیشتر و در مدل LARS-WG نسبت به دو مدل دیگر کمتر است. اما در مورد تبخیر و تعرق محاسبه شده، نتایج دو مدل SDSM و IDW حاکی از افزایش تبخیر و تعرق در تمامی ماهها حتی به میزان ناچیز و حداکثر در اوخر بهار و تابستان میباشد. درحالیکه، تبخیر و تعرق محاسبه شده در مدل LARS-WG برآورد بسیار پایینتری را نسبت به دوره پایه نشان داده است که حاکی از توانایی پایین مدل در محاسبه این متغیر میباشد.