علوم خاک
یحیی کوچ؛ عاطفه شه پیری؛ کتایون حق وردی
چکیده
تخریب رویشگاههای جنگلی و تغییر کاربری اراضی میتواند اثرات برجستهای در تغییرپذیری شاخصهای کیفیت خاک داشته باشد. گزارشهای اندکی از بررسی کیفیت خاک در کاربریهای مختلف اراضی مشاهده میشود. بر همین اساس، پژوهش حاضر به مطالعه اثر کاربریهای مختلف اراضی بر ویژگیهای لایه آلی و معدنی خاک در کجور نوشهر انجام شد. ویژگیهای ...
بیشتر
تخریب رویشگاههای جنگلی و تغییر کاربری اراضی میتواند اثرات برجستهای در تغییرپذیری شاخصهای کیفیت خاک داشته باشد. گزارشهای اندکی از بررسی کیفیت خاک در کاربریهای مختلف اراضی مشاهده میشود. بر همین اساس، پژوهش حاضر به مطالعه اثر کاربریهای مختلف اراضی بر ویژگیهای لایه آلی و معدنی خاک در کجور نوشهر انجام شد. ویژگیهای مختلف خاک در رویشگاه جنگلی طبیعی ممرز– انجیلی، جنگلکاری بلندمازو، اراضیهای باغی، مرتعی و کشاورزی (برنج) در منطقه نیرنگ نوشهر، استان مازندران مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، در هر یک از رویشگاههای مورد مطالعه سه قطعه یک هکتاری (100 متر × 100 متر) با فواصل حداقل 600 متر انتخاب شدند. در هر یک از قطعات یک هکتاری، تعداد 4 نمونه از لایه آلی و معدنی خاک (سطح 30 سانتیمتر × 30 سانتیمتر تا عمق 10 سانتیمتری) برداشت شد و در مجموع از هر یک از رویشگاههای مورد مطالعه تعداد 12 نمونه لاشبرگ و 12 نمونه خاک جهت تجزیه و تحلیل به آزمایشگاه منتقل گردید. نتایج حاکی از اثرات معنیدار کاربریهای مختلف اراضی بر ویژگیهای لایه آلی و خاک بود. مطابق با یافتههای پژوهش حاضر، مقادیر بالاتر محتوی نیتروژن، فسفر، کلسیم، منیزیم و پتاسیم لایه آلی منجر به بهبود مشخصههای حاصلخیزی خاک، فعالیتهای میکروبی و آنزیمی، جمعیت کرمهای خاکی، تعداد نماتدهای خاکزی و زیتوده ریزریشه، تحت جنگل طبیعی شده است. در حالیکه رویشگاههای مرتعی و کشاورزی با تولید مواد آلی با محتوی بالای کربن و نسبت کربن به نیتروژن منجر به کاهش تجزیه مواد آلی (ضخامت بیشتر لایه آلی) و در نتیجه کاهش مشخصههای مذکور لایه معدنی خاک شدند. با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که حفاظت از پوشش جنگلی طبیعی باید مورد توجه قرار گیرد، ضمن اینکه در مناطق تخریب یافته میتوان از پوشش گیاهی چوبی برای احیای مناطق با شرایط اکولوژیکی مشابه استفاده کرد.
علوم خاک
طالب نظری؛ مجتبی بارانی مطلق؛ سید امید رستگار؛ محمد حسین سدری
چکیده
استروویت (فسفات آمونیوم منیزیم) یک ماده معدنی با حلالیت کم در آب است که بهطور افزایندهی از تصفیه خانههای فاضلاب بازیابی میشود. هدف از این پژوهش بررسی اثر استروویت جایگزین شده با کود سوپر فسفات تریپل بر شاخصهای فیزیولوژیکی و فراهمی فسفر در گیاه گندم بود. بدین منظور آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار بهصورت ...
بیشتر
استروویت (فسفات آمونیوم منیزیم) یک ماده معدنی با حلالیت کم در آب است که بهطور افزایندهی از تصفیه خانههای فاضلاب بازیابی میشود. هدف از این پژوهش بررسی اثر استروویت جایگزین شده با کود سوپر فسفات تریپل بر شاخصهای فیزیولوژیکی و فراهمی فسفر در گیاه گندم بود. بدین منظور آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار بهصورت گلدانی به مدت 10 هفته به اجرا درآمد. فاکتورها شامل کاربرد نسبتهای مختلف کود استروویت جایگزین شده با سوپر فسفات تریپل (S0:P100، S25:P75، S50:P50، S75:P25 و S100:P0) و 4 سطح فسفر (صفر، 50، 100 و 150 کیلوگرم سوپر فسفات در هکتار) بود. میزان کاربرد استروویت بر اساس مقدار فسفر کل (P2O5) سوپر فسفات تریپل محاسبه شد. بر پایه نتایج بدست آمده نوع تیمار کودی و سطوح مصرف و اثر متقابل آنها بر تمامی تیمارهای مورد بررسی بجز وزن تر و ارتفاع، در سطح احتمال یک درصد (p < 0.01) معنیدار شد. مقایسه میانگین دادهها نشان داد بیشترین مقدار وزن تر اندامهوایی 79/7 گرم در گلدان، وزن خشک اندام هوایی 130/1 گرم در گلدان ، ارتفاع 66/29 سانتیمتر و غلظت فسفر اندام هوایی 174/0 درصد از کاربرد تیمار S75:P25 150 کیلوگرم سوپر فسفات در هکتار بدست آمد. همچنین نتایج نشان داد که کاربرد S100:P0 150 کیلوگرم سوپر فسفات در هکتار در مقایسه با S0:P100 میتواند مقادیر کلروفیلa، b، کل و کارتنوئید را بهترتیب بهمیزان 78/7، 82/3، 44/6 و 84/6 درصد افزایش دهد. با وجود حلالیت کم استروویت (3 تا 5 درصد) به اندازه کود فسفر رایج، برای گیاهان زراعی مؤثر است. بنابراین توصیه میشود زمانبندی و نرخ کاربرد استروویت در رابطه با تقاضای محصولات زراعی و باغی مختلف بهینه شود.
علوم خاک
بهرام ابوالفضلی بهروز؛ شاهین اوستان؛ حسین میرسید حسینی؛ حسن اعتصامی
چکیده
آلودگی خاکهای شالیزاری به کادمیم (Cd) در کشورهای تولیدکننده برنج یک معضل جدی بهشمار میرود. بهعلاوه، بیوچار یک اصلاحکننده مهم در خاکهای شالیزاری آلوده به کادمیم میباشد. با اینحال، ضروری است ظرفیت بیوچار برای جذب این فلز سنگین افزایش یابد. بیوچار اصلاحشده با کلرید منیزیم (MgCl2) بهطور گستردهای در حذف فلزهای سنگین از ...
بیشتر
آلودگی خاکهای شالیزاری به کادمیم (Cd) در کشورهای تولیدکننده برنج یک معضل جدی بهشمار میرود. بهعلاوه، بیوچار یک اصلاحکننده مهم در خاکهای شالیزاری آلوده به کادمیم میباشد. با اینحال، ضروری است ظرفیت بیوچار برای جذب این فلز سنگین افزایش یابد. بیوچار اصلاحشده با کلرید منیزیم (MgCl2) بهطور گستردهای در حذف فلزهای سنگین از محلولهای آبی استفاده شده است. با اینحال، اطلاعات کمی درباره کارایی آن در خاک وجود دارد. در مطالعه حاضر تأثیر سطوح مختلف (0، 3 و 5 درصد وزنی) بیوچار پوسته برنج اصلاحشده و اصلاحنشده با MgCl2 (تهیه شده در دمای 600 درجه سلسیوس) بر سینتیک و همدمای جذب کادمیم در یک خاک شالیزاری با بافت رس شنی بررسی شد. نتایج نشان داد که اصلاح بیوچار با MgCl2 باعث افزایش نسبت O/C از 27/0 به 48/0 و افزایش مساحت سطح از 6/195 به m2/g 2/231 شد. خاکهای تیمارشده با بیوچارها بهمدت 45 روز در دمای 25 درجه سلسیوس انکوباتور نگهداری شدند. سپس، آزمایش سینتیک جذب در غلظت 375 میلیگرم کادمیم بر لیتر در زمانهای 25/0، 5/0، 1، 2، 4، 8، 16، 24 و 48 ساعت و آزمایش همدمای جذب در غلظتهای 50، 100، 150، 200، 300، 350، 400، 600 و 800 میلیگرم کادمیم بر لیتر انجام گرفت. دادههای سینتیکی جذب کادمیم توسط مدل الوویچ با خطای معیار تخمین (SEE) کوچکتر توصیف شدند. همچنین، دادههای همدماهای جذب کادمیم توسط مدل فروندلیچ با SEE کوچکتر توصیف شدند. کاربرد 3 و 5 درصد بیوچار اصلاحشده، پارامتر KF مدل فروندلیچ برای جذب کادمیم را بهترتیب 4/2 و 8/2 برابر نسبت به خاک تیمار نشده با بیوچار افزایش داد، در حالیکه کاربرد بیوچار اصلاحنشده تأثیری قابلملاحظهای بر این پارامتر نداشت. بنابراین، میتوان نتیجهگیری کرد که بیوچار پوسته برنج اصلاحشده با MgCl2 قادر به کاهش تحرک و فراهمی کادمیم حتی در یک خاک شالیزاری رس شنی با ظرفیت بالا برای جذب کادمیم بود، هرچند که نتیجهگیری قطعی در این مورد منوط به انجام مطالعات واجذب کادمیم است.
علوم خاک
خدیجه سالاری نیک؛ محسن نائل
چکیده
استفاده از کمپوست پسماندهای کشاورزی در نظامهای کشت یک مدیریتِ بالقوه پایدار در جهت بهبود کیفیت و حاصلخیزی خاک و افزایش عملکرد و سلامتی محصول است. در این پژوهش، تأثیر هشت کمپوست تولید شده از تفاله انگور (G) (در دو سطح کم (LG) (37 تا 42 درصد) و زیاد (HG) (60 تا 63 درصد)) در ترکیب با یونجه (A)، تفاله چغندر (B) و کاه نخود (Ch)، در مقایسه با دو سطح کود اوره ...
بیشتر
استفاده از کمپوست پسماندهای کشاورزی در نظامهای کشت یک مدیریتِ بالقوه پایدار در جهت بهبود کیفیت و حاصلخیزی خاک و افزایش عملکرد و سلامتی محصول است. در این پژوهش، تأثیر هشت کمپوست تولید شده از تفاله انگور (G) (در دو سطح کم (LG) (37 تا 42 درصد) و زیاد (HG) (60 تا 63 درصد)) در ترکیب با یونجه (A)، تفاله چغندر (B) و کاه نخود (Ch)، در مقایسه با دو سطح کود اوره (C150 و C500) و یک تیمار شاهد (C0)، بر حاصلخیزی خاک و عملکرد گیاه اسفناج در دو کشت متوالی (بهار و پاییز) مطالعه شد. عملکرد اسفناج در هر دو فصل کشت، اختلاف معناداری بین تیمارهای کمپوست و کود شیمیایی نشان نداد، بجز تیمار LG-Ch-A که در فصل بهار عملکرد بیشتری از تیمار C150 داشت. با این حال در کشت اول، تیمارهای LG-Ch-A و C500، و در کشت دوم، تیمارهای HG-All (متشکل از تمام مواد اولیه)، LG-All و LG-A-B بهطور معناداری عملکرد بیشتری نسبت به تیمار شاهد داشتند. بهدلیل جذب عناصر توسط گیاه، افزایش pH، افزایش مقدار کربن آلی خاک و همچنین آبشویی در پی بارندگی شدید در کشت دوم، غلظت عناصر کممصرف خاک در همهی تیمارها نسبت به فصل اول کشت کاهش یافت. تیمارهای HG-Ch-A و HG-Ch-B سبب افزایش مقادیر N، P، K، Mg، کربن آلی و کربن فعال در فصل دوم کشت نسبت به فصل اول کشت شدند؛ در مقابل، کاهش مقدار نیتروژن کل در دو تیمار LG-Ch-A و LG-A-B نسبت به فصل اول کشت مشاهده شد. تیمار LG-All بهترین تیمار از نظر افزایش غلظت N، P و K، و کاهش غلظت نیترات خاک در بین همهی تیمارها بود. تیمار HG-Ch-A با وجود افزایش هدایت الکتریکی خاک، بهدلیل مقدار سدیم کم و حاصلخیزی بالا بعد از تیمار LG-All قرار گرفت. مقادیر تمام عناصر پرمصرف و کممصرف، بجز Fe و Ca، در تیمارهای کمپوست نسبت به تیمارهای شاهد و شیمیایی افزایش نشان داد. بهعلاوه، در تیمارهای کمپوست افزایش EC (9 تا 211 درصد) نسبت به تیمارهای شاهد و شیمیایی، و افزایش pH (2/0 تا 3 درصد) نسبت به تیمار C500 مشاهده شد. در مقابل، تخلیه تمام عناصر، بجز کربن آلی، در تیمارهای کود شیمیایی و شاهد به دلیل جذب توسط گیاه اتفاق افتاد. تیمار C500 سبب افزایش غلظت نیترات خاک شد. برطبق تحلیل خوشهبندی، تیمارهای شاهد و شیمیایی کشت اول در گروه یک، تیمارهای شاهد و شیمیایی کشت دوم در گروه دو، تیمارهای کمپوستِ کشت دوم در گروه سه، تیمارهای کمپوست کشت اول، بجز تیمارHG-All ، در گروه چهارم و تیمار HG-All کشت اول در گروه پنجم قرار گرفتند. بهطور کلی با وجود تأثیر مثبت کمپوستهای بهکار رفته در افزایش حاصلخیزی خاک، استفاده پیوسته این ترکیبات آلی به مقدار زیاد، بهدلیل افزایش EC و pH در خاکهای مناطق خشک دارای محدودیت است.
علوم خاک
محمد امارلو؛ محمد حشمتی رفسنجانی؛ محسن حمیدپور
چکیده
بهمنظور بررسی تأثیر اسید هیومیک بر کارآیی کاربرد کودهای شیمیایی فسفر و آهن و غلظت برخی عناصرغذایی در گیاه ذرت (رقم سینگل کراس 704)، آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در گلخانه اجرا شد. فاکتورهای آزمایش شامل اسید هیومیک همراه با آب آبیاری در سه سطح (صفر، 70 و 140 میلیگرم بر کیلوگرم، هفت نوبت با آب آبیاری؛ ...
بیشتر
بهمنظور بررسی تأثیر اسید هیومیک بر کارآیی کاربرد کودهای شیمیایی فسفر و آهن و غلظت برخی عناصرغذایی در گیاه ذرت (رقم سینگل کراس 704)، آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در گلخانه اجرا شد. فاکتورهای آزمایش شامل اسید هیومیک همراه با آب آبیاری در سه سطح (صفر، 70 و 140 میلیگرم بر کیلوگرم، هفت نوبت با آب آبیاری؛ معادل صفر، 490 و 980 میلیگرم بر کیلوگرم طی فصل رشد)، فسفر به شکل مونوکلسیم فسفات در دو سطح (صفر و 50 میلیگرم بر کیلوگرم خاک) و آهن به شکل سولفات آهن در سه سطح (صفر، 10 و 20 میلیگرم بر کیلوگرم خاک) بودند. نتایج نشان داد که اسید هیومیک در اندام هوایی بهطور مسقل تنها بر ماده خشک و در برهمکنش با فسفر غلظت فسفر و روی را تحت تأثیر قرار داده است؛ اما در ریشه، اسید هیومیک توانست موجب افزایش معنیدار وزن خشک ریشه و غلظت عناصر فسفر، آهن، منگنز و مس گردد. برهمکنش سهگانهی اسید هیومیک با دو فاکتور دیگر تنها بر ماده خشک ریشه و غلظت آهن ریشه معنیدار بود. بیشترین تأثیر بر وزن خشک اندام هوایی و ریشه بهترتیب مربوط به فسفر و اسید هیومیک بود و در ریشه آهن نیز در جایگاه سوم قرار گرفت. باتوجه به فقر اولیه خاک از نظر فسفر، اسید هیومیک نتوانست فراهمی آن را افزایش دهد ولی در افزایش بازده فسفر کاربردی مؤثر بود. اسید هیومیک در افزایش غلظت هر چهار عنصر ریزمغذی آهن، منگنز، روی و مس در هر دو بخش اندام هوایی و ریشه یا یکی از آنها، بهطور مستقل یا در برهمکنش با آهن یا فسفر، مؤثر بود. کاربرد اسید هیومیک همراه با آب آّبیاری، در هر دو سطح، توانست مانع کاهش غلظت روی در ریشه در حضور 20 میلیگرم آهن بر کیلوگرم خاک شود که در مجموع افزایش جذب روی را نشان میداد. کاربرد آهن باعث افزایش غلظت فسفر در اندام هوایی و کاهش آن در ریشه شد. آهن همچنین موجب کاهش غلظت روی ریشه و مس اندام هوایی شد درحالیکه بر خلاف انتظار بر غلظت منگنز بافت گیاه، تأثیر معنیداری نداشت.
علوم خاک
کوثر اسدی؛ مجتبی بارانی مطلق؛ سیدعلیرضا موحدی نائینی؛ طالب نظری
چکیده
آهکی بودن خاکهای کشاورزی از عوامل اصلی کاهش کارایی جذب عناصر کم مصرف آهن و روی از محلول خاک و کاهش عملکرد گیاهان زراعی در اکثر مناطق ایران محسوب میشوند. بنابراین بهمنظور ارزیابی اثر محلولپاشی سولفات آهن و روی بر عملکرد و کیفیت علوفه و نیز غلظت آهن در گیاه ذرت علوفهای (هیبرید 704 سینگل کراس) آزمایشی بهصورت طرح بلوکهای ...
بیشتر
آهکی بودن خاکهای کشاورزی از عوامل اصلی کاهش کارایی جذب عناصر کم مصرف آهن و روی از محلول خاک و کاهش عملکرد گیاهان زراعی در اکثر مناطق ایران محسوب میشوند. بنابراین بهمنظور ارزیابی اثر محلولپاشی سولفات آهن و روی بر عملکرد و کیفیت علوفه و نیز غلظت آهن در گیاه ذرت علوفهای (هیبرید 704 سینگل کراس) آزمایشی بهصورت طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا گردید. تیمارها شامل شاهد (محلولپاشی با آب مقطر)، محلولپاشی عناصر کممصرف سولفات آهن (Fe SO4.7H2O (20%Fe)، سولفات روی (Zn SO4.7H2O (22% Zn و سولفات آهن + سولفات روی با غلظت 5 در هزار در مرحله 4 برگی، مرحله 8 برگی و هر دو مرحله (4 برگی و 8 برگی) بود. محلولپاشی اوایل صبح و آبیاری بهصورت قطرهای انجام شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بیشترین مقدار غلظت آهن اندام هوایی با میانگین 14/175 میلیگرم بر کیلوگرم از محلولپاشی آهن در هر دو مرحله 4 و 8 برگی بدست آمد که نسبت به محلولپاشی آهن در مرحله 8 برگی و مرحله 4 برگی افزایشی معادل 73/22 و 39/34 درصد را نشان داد. همچنین بیشترین مقدار غلظت روی اندام هوایی با میانگین 02/71 میلیگرم بر کیلوگرم در گیاه ذرت علوفهای در تیمار محلولپاشی روی در هر دو مرحله 4 و 8 برگی دیده شد که نسبت به تیمار شاهد 86/89 درصد غلظت روی را افزایش داد. بیشترین مقدار عملکرد و درصد پروتئین بهترتیب با میانگین 75/310 گرم بر متر مربع و 50/17 درصد از محلولپاشی همزمان آهن و روی در هر دو مرحله 4 و 8 برگی بدست آمد که نسبت به محلولپاشی آهن و روی در مرحله 4 و 8 برگی بهترتیب با میانگین 10/189 و 67/171 گرم بر متر مربع و 60/12 و 79/10 درصد افزایشی معادل با 50/19، 44/30، 02/5 و 14 درصد داشت که نشان میدهد که محلولپاشی همزمان آهن و روی در هر دو مرحله اثر بیشتری بر صفات مورد مطالعه در مقایسه با محلولپاشی هر یک از عناصرآهن و روی به تنهایی دارد.
علوم خاک
پگاه خسروانی؛ مجید باقرنژاد؛ سید علی اکبر موسوی؛ سید رشید فلاح شمسی
چکیده
بافت بهعنوان یکی از ویژگیهای موثر بر وضعیت هیدرولوژیکی و مکانیکی خاک از اهمیت ویژهای برای رشد گیاهان برخوردار است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف مدلسازی مکانی ذرات خاک شامل شن، سیلت و رس با استفاده از مدلهای یادگیری ماشین جنگل تصادفی (RF)، رگرسیون بردار پشتیبان (SVR) و مدل زمیناماری کوکریگینگ (Co-Kriging) و نقشه مدل رقومی ارتفاع ...
بیشتر
بافت بهعنوان یکی از ویژگیهای موثر بر وضعیت هیدرولوژیکی و مکانیکی خاک از اهمیت ویژهای برای رشد گیاهان برخوردار است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف مدلسازی مکانی ذرات خاک شامل شن، سیلت و رس با استفاده از مدلهای یادگیری ماشین جنگل تصادفی (RF)، رگرسیون بردار پشتیبان (SVR) و مدل زمیناماری کوکریگینگ (Co-Kriging) و نقشه مدل رقومی ارتفاع و تصاویر ماهوارهای با وضوح مکانی بالا در دشت مرودشت استان فارس انجام گرفت. مطالعات میدانی شامل حفر 200 پروفیل مشاهداتی براساس روش نمونهبرداری ابر مکعب لاتین (cLHS) و نمونهبرداری از دو عمق، سطحی (30 سانتیمتر) و زیرسطحی (60-30 سانتیمتر) بود. طیف وسیعی از متغیرهای کمکی با دسترسی آسان شامل پارامترهای توپوگرافی و شاخصهای سنجش از دور بهعنوان پیشبینی کنندههای محیطی با وضوح مکانی 30 متر تهیه گردید. مناسبترین متغیرهای کمکی با استفاده از آزمون همخطی توسط شاخص تورم واریانس (VIF) و سپس رویکرد انتخاب متغیر باروتا انتخاب شد. نتایج نشان داد که مدل RF نسبت به مدلهای SVR و Co-Kriging دارای عملکرد بهتر و دقت بیشتر برای پیشبینی هر سه ذره شن، سیلت و رس است. ضریب تبیین (R2) پیشبینی شده برای رس در عمق سطحی و زیر سطحی بهترتیب 52/0 و 49/0، برای سیلت 48/0 و 64/0 و برای شن 54/0 و 36/0 درصد محاسبه شد. همچنین متغیر عمق دره مهمترین متغیر در پیشبینی توزیع مکانی شن، سیلت و رس شناسائی شد. تهیه نقشه توزیع مکانی اندازه ذرات خاک حاصل میتواند منبع مهمی از اطلاعات برای مدیریت کارآمد منابع زمین و نظارت بر محیطزیست باشد. بهطور کلی رویکرد مورد استفاده در این تحقیق بهدلیل استفاده از منابع اطلاعاتی با دسترسی آسان و ارزان میتواند بهعنوان راهنمایی برای تهیهی نقشههای مدیریتپذیر خاک در دشتهای کشاورزی کشور با قابلیت بهروز رسانی در حداقل زمان ممکن مورد استفاده قرار گیرد.
علوم خاک
بصیر عطاردی؛ مهدی زنگی آبادی
چکیده
امروزه در بخش کشاورزی، استفاده از فنآوریهای پیشرفته و کارآمد بهمنظور افزایش بهرهوری و کسب موقعیت اقتصادی بهتر، ضرورتی اجتنابناپذیر به شمار میآید. در میان روشهای متعددی که در جهت بهبود، افزایش کمیت و کیفیت محصولات کشاورزی مورد توجه قرار گرفتهاند، پلاسمای سرد، تکنیکی جدید، دوستدار محیطزیست و اقتصادی است که ...
بیشتر
امروزه در بخش کشاورزی، استفاده از فنآوریهای پیشرفته و کارآمد بهمنظور افزایش بهرهوری و کسب موقعیت اقتصادی بهتر، ضرورتی اجتنابناپذیر به شمار میآید. در میان روشهای متعددی که در جهت بهبود، افزایش کمیت و کیفیت محصولات کشاورزی مورد توجه قرار گرفتهاند، پلاسمای سرد، تکنیکی جدید، دوستدار محیطزیست و اقتصادی است که افقهای امیدبخشی را در این حوزه ایجاد کرده است. پژوهش حاضر بهمنظور بررسی تأثیر پلاسمای سرد بر عملکرد و جذب عناصر آهن و روی در ذرت انجام گردید. فاکتورهای آزمایشی شامل سه نوع بذر (غیر پلاسمائی، پلاسمائی خشک و پلاسمائی مرطوب)، دو نوع آب آبیاری (آب مقطر و آب پلاسمائی) و دو سطح محلولپاشی (عدم محلولپاشی و محلولپاشی دو عنصر آهن و روی) بود که بهصورت فاکتوریل در قالب یک طرح کاملاً تصادفی و با 3 تکرار، در گلخانه تحقیقاتی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی اجرا شد. هشت هفته پس از کشت، اندام هوائی گیاهان مربوط به هر گلدان بهطور مجزا از یک سانتیمتری سطح خاک برداشت، به آزمایشگاه منتقل، عملیات شستشو، خشک کردن، اندازهگیری وزن خشک و اندازهگیری غلظت آهن و روی نمونهها، توسط دستگاه جذب اتمی انجام گردید. نتایج نشان داد که مصرف آب پلاسمائی تأثیر معنیداری بر غلظت آهن، روی و مقدار عملکرد اندام هوائی ذرت نداشت ولی پلاسمائی نمودن بذور به روش مرطوب تأثیر معنیداری بر غلظت عنصر روی و میزان عملکرد داشت بهطوریکه بالاترین غلظت روی و مقدار عملکرد در گیاهانی مشاهده شد که بذور آنها پلاسمائی مرطوب بوده، و همزمان محلولپاشی شده بودند. با این وجود برای افزایش غلظت روی و آهن، پلاسمائی نمودن بذور نتوانست جایگزین روش محلولپاشی گردد. در مجموع و براساس نتایج حاصل، پلاسمائی نمودن مرطوب بذور، به طریقی- غیر از افزایش غلظت دو عنصر آهن و روی- میتواند سبب بهبود عملکرد گیاه گردد.
علوم خاک
حدیث حاتمی؛ حسین پرویزی؛ امیر پرنیان؛ غلامحسن رنجبر
چکیده
مطالعه شکلهای مختلف فسفر در خاکهای تیمار شده با ترکیبات آلی در مدیریت بهتر این مواد در شرایطی با قدرت جذب کم عناصر غذایی مانند شرایط خاک شور حائز اهمیت است. هدف از این پژوهش مقایسه تأثیر لجن فاضلاب شهری و سوپر فسفات تریپل بر توزیع شکلهای مختلف فسفر خاک (محلول و تبادلی (KCl-P)، متصل به آهن و آلومینیوم (NaOH-P)، متصل به کلسیم (HCl-P)، باقیمانده ...
بیشتر
مطالعه شکلهای مختلف فسفر در خاکهای تیمار شده با ترکیبات آلی در مدیریت بهتر این مواد در شرایطی با قدرت جذب کم عناصر غذایی مانند شرایط خاک شور حائز اهمیت است. هدف از این پژوهش مقایسه تأثیر لجن فاضلاب شهری و سوپر فسفات تریپل بر توزیع شکلهای مختلف فسفر خاک (محلول و تبادلی (KCl-P)، متصل به آهن و آلومینیوم (NaOH-P)، متصل به کلسیم (HCl-P)، باقیمانده (Res-P) و آلی (Organic-P)) در دو شرایط شور و غیر شور بود. در این راستا از یک آزمایش انکوباسیون بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی شامل 3 سطح لجن فاضلاب شهری (صفر، 25/0 و 5/0 درصد وزنی به ترتیب M0، M1 و M2)، 3 سطح سوپر فسفات تریپل (صفر، 75 و 100 کیلوگرم بر هکتار بهترتیب T0، T1 و T2)، 2 سطح شوری (2 و 12 دسیزیمنس بر متر) و 3 تکرار انجام شد. شکلهای مختلف فسفر پس از 3 ماه از شروع آزمایش به روش عصارهگیری متوالی استخراج و توسط روش رنگسنجی قرائت شدند. نتایج نشان داد که بهطور کلی سهم نسبی فسفر در اجزای مختلف دارای توالی Res-P < NaOH-P < KCl-P < Organic-P < HCl-P بود اما روند تغییرات بسته به نوع تیمار و شکل فسفر متفاوت بود. کاربرد توأم لجن فاضلاب شهری و سوپر فسفات تریپل بهویژه در تیمار T2M2 بهترتیب موجب افزایش 1/3 و 3/2 برابری KCl-P در شوریهای 2 و 12 دسیزیمنس بر متر و بهترتیب 2/2 و 8/1 برابری NaOH-P در مقایسه با تیمار T0M0 شد. درحالیکه کاربرد جداگانه و توأم لجن فاضلاب شهری در هر دو شوری سبب کاهش سهم نسبی در HCl-P در مقایسه با تیمارهای سوپر فسفات تریپل و شاهد گردید. اعمال تیمارهای آزمایشی تأثیر معنیداری بر Res-P نشان نداد؛ اما افزایش Organic-P با افزایش شوری و کاربرد تیمارهای لجن فاضلاب شهری مشاهده شد؛ بنابراین بهنظر میرسد که کاربرد توأم لجن فاضلاب شهری و سوپر فسفات تریپل میتواند با افزایش سهم نسبی KCl-P و NaOH-P و کاهش ورود فسفر به جزء HCl-P سبب کاهش اثرات منفی شوری و افزایش فراهمی فسفر گردد. نتایج بررسی درصد بازیافت فسفر قابل دسترس خاک نیز تأییدکننده تأثیر بیشتر کاربرد توأم لجن فاضلاب شهری و سوپر فسفات تریپل در افزایش کارایی این تیمارها در مقایسه با کاربرد جداگانه این منابع بود.
علوم خاک
شکوفه مرادی؛ محمدرضا ساریخانی؛ علی بهشتی آل آقا؛ عادل ریحانی تبار؛ سید سیامک علوی کیا؛ علی بنده حق؛ روح اله شریفی
چکیده
آلایندههای آلی از جمله ترکیبات نفتی، یک مشکل جهانی برای سلامت محیطزیست و موجودات زنده محسوب میشوند که میتوانند ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک را تحت تأثیر قرار دهند. در این تحقیق، شاخصهای زیستی از جمله جمعیت میکروبی و فعالیت آنزیم اورهآز در خاکهای آلوده به نفت نفت-شهر کرمانشاه مورد توجه بود. بهمنظور بررسی ...
بیشتر
آلایندههای آلی از جمله ترکیبات نفتی، یک مشکل جهانی برای سلامت محیطزیست و موجودات زنده محسوب میشوند که میتوانند ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک را تحت تأثیر قرار دهند. در این تحقیق، شاخصهای زیستی از جمله جمعیت میکروبی و فعالیت آنزیم اورهآز در خاکهای آلوده به نفت نفت-شهر کرمانشاه مورد توجه بود. بهمنظور بررسی اثرات آلودگی نفتی طولانیمدت و طبیعی، 120 نمونه خاک آلوده با سطوح مختلف نفت؛ آلودگی شدید (H:High)، متوسط (M:Moderate) و کم (L: Low) از عمق 15-0 سانتیمتری از 4 منطقه مختلف تهیهشد. پس از اندازهگیری ویژگیهای فیزیکوشیمیایی خاکها، شمارش میکروبی و اندازهگیری فعالیت اورهآز انجامشد. برای تعیین جمعیت میکروبی کل و باکتریهای درگیر در تجزیه نفت، بهترتیب اقدام به شمارش میکروبی در محیط کشتهای NA (Nutrient Agar) و CFMM (Carbon Free Minimal Medium) شد که رابطه مستقیمی با افزایش میزان نفت داشت. میانگین درصد نفت اندازهگیری شده به روش سوکسله، بهترتیب 03/4، 95/9 و 50/22 درصد بهترتیب برای سطوح L، M و H بهدست آمد. نتایج نشان داد که با افزایش شدت آلودگی، جمعیت میکروبی افزایش یافت. بالاترین جمعیت میکروبی شمارششده در محیط کشت NA، در خاکهای با آلودگی شدید CFU/g 105×54/9 و پایینترین جمعیت در خاکهای با آلودگی کمCFU/g 105×25/3 بهدست آمد. در محیط کشت CFMM نیز بیشترین و کمترین جمعیت بهترتیب در خاکهای با آلودگی شدید و کم با مقادیر CFU/g 105×11/3 و 104×11/8 بهدست آمد. میزان افزایش جمعیت میکروبی در دو محیط NA و CFMM با افزایش آلودگی بهترتیب 9/2 و 8/3 برابر بود. برای هردو محیط کشت، منطقه 1 دارای بیشترین جمعیت و بیشترین درصد آلودگی نفتی و منطقه 4 دارای کمترین جمعیت و کمترین درصد آلودگی نفتی بود. پایینترین فعالیت اورهآز در منطقه 1 و بالاترین آن در منطقه 4 مشاهده شد. آلودگی نفتی نمونههای خاک منجر به کاهش فعالیت اورهآز شد به گونهای که بیشترین فعالیت آنزیمی در خاکهای با آلودگی کم ( µgNH4/g.h90/594) و کمترین فعالیت در خاکهای با آلودگی شدید (µgNH4/g.h 11/176) بهدست آمد، میزان درصد کاهش فعالیت با افزایش سطح آلودگی 5/70 درصد بود. آنالیز مؤلفههای اصلی نیز انجام شد و 71 درصد از واریانس تراکمی نمونهها توسط دو مؤلفه اول (مؤلفه بیوشیمیایی و مؤلفه فیزیکی) قابل توجیه بود. یافتههای این تحقیق نشان داد که آلودگی نفتی طولانیمدت و طبیعی باعث گزینش جامعه میکروبی مقاوم به نفت شده و بنابراین پاسخ مثبت آنها به حضور ترکیبات نفتی را شاهد بودیم اما فعالیت آنزیم اورهآز تحت تأثیر آلودگی نفتی کاهش یافت. بهنظر اثرات بازدارندگی ترکیبات نفتی بر فعالیت اورهاز یا جامعه غالب میکروبی با فعالیت اورهاز محدود، سبب شده است تا فعالیت اورهاز واکنش منفی به حضور آلاینده نفتی نشان دهد.
علوم خاک
یحیی کوچ؛ محمود توکلی فیض آبادی؛ کتایون حق وردی
چکیده
پوششهای گیاهی با گونهها و سنین متفاوت از طریق ایجاد شرایط محیطی متنوع و تولید مواد آلی مختلف اثرات قابل ملاحظهای بر ویژگیهای لایه سطحی خاک دارند. از اینرو پژوهش حاضر به بررسی اثر تودههای جنگلکاری صنوبر 20 ساله، پلت 20 ساله، صنوبر 10 ساله، پلت 10 ساله و پوشش مرتعی در قطعه 3، سری دلاکخیل از جنگلهای حوزه چوب و کاغذ ...
بیشتر
پوششهای گیاهی با گونهها و سنین متفاوت از طریق ایجاد شرایط محیطی متنوع و تولید مواد آلی مختلف اثرات قابل ملاحظهای بر ویژگیهای لایه سطحی خاک دارند. از اینرو پژوهش حاضر به بررسی اثر تودههای جنگلکاری صنوبر 20 ساله، پلت 20 ساله، صنوبر 10 ساله، پلت 10 ساله و پوشش مرتعی در قطعه 3، سری دلاکخیل از جنگلهای حوزه چوب و کاغذ مازندران بر ویژگیهای لایه آلی و سطحی خاک پرداخته است. بدین منظور در هر یک از رویشگاههای مورد مطالعه سه قطعه یک هکتاری انتخاب شدند و در هر یک از قطعات یک هکتاری، تعداد 5 نمونه لاشبرگ و 5 نمونه خاک (15 نمونه لاشبرگ و 15 نمونه خاک از هر رویشگاه) جهت تجزیه و تحلیل به آزمایشگاه منتقل شد. نتایج حاکی از بهبود اکثر ویژگیهای لایه آلی و سطحی خاک در تودههای جنگلکاری شده بهویژه جنگلکاریهای 20 ساله در مقایسه با پوشش مرتعی بود. براساس نتایج مربوط به تجزیه مؤلفههای اصلی، مقادیر بالاتر محتوای نیتروژن، فسفر، کلسیم، منیزیم و پتاسیم لایه آلی منجر به بهبود مشخصههای حاصلخیزی خاک، فعالیتهای میکروبی، فعالیت آنزیمی، جمعیت کرمهای خاکی، تعداد نماتدهای خاکزی و زیتوده ریزریشه، بهترتیب تحت جنگلکاریهای صنوبر و پلت 20 ساله شده است در حالیکه جنگلکاریهای 10 ساله بهویژه با گونه پلت و پوشش مرتعی با تولید مواد آلی با محتوای بالای کربن و نسبت کربن به نیتروژن منجر به کاهش تجزیه مواد آلی (ضخامت بیشتر لایه آلی) و در نتیجه کاهش مشخصههای مذکور لایه سطحی خاک شدند. با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که جنگلکاری با گونه صنوبر بهویژه پس از گذشت 20 سال در مقایسه با پلت توانایی بالاتری در بهبود وضعیت خاک دارد که این موضوع میتواند در جنگلکاریهای آینده مورد توجه مدیران قرار بگیرد. همچنین حضور پوششهای درختی (صنوبر و پلت) با گذشت زمان نسبت به پوشش مرتعی در بهبود وضعیت حاصلخیزی و شرایط مناسب ادافولوژیک خاک از الویت بالاتری برخوردارند.
علوم خاک
مهدی زنگی آبادی
چکیده
منحنی توزیع اندازه منافذ خاک و استفاده از حدود بهینه شاخصهای موقعیت و شکل این منحنی میتواند بهعنوان ابزاری برای بررسی و ارزیابی کیفیت فیزیکی خاک استفاده گردد. پژوهش حاضر در اراضی ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی طرق واقع در جنوب شرقی شهر مشهد با هدف تعیین حدود بهینه شاخصهای منحنی توزیع اندازه منافذ با استفاده از شاخص ...
بیشتر
منحنی توزیع اندازه منافذ خاک و استفاده از حدود بهینه شاخصهای موقعیت و شکل این منحنی میتواند بهعنوان ابزاری برای بررسی و ارزیابی کیفیت فیزیکی خاک استفاده گردد. پژوهش حاضر در اراضی ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی طرق واقع در جنوب شرقی شهر مشهد با هدف تعیین حدود بهینه شاخصهای منحنی توزیع اندازه منافذ با استفاده از شاخص کیفیت فیزیکی خاک انجام شد. از 30 نقطه در قسمتهای مختلف ایستگاه با بافت و ساختمان متفاوت نمونه خاک تهیه و آزمایشات صحرایی و آزمایشگاهی لازم برای تعیین و محاسبه 35 ویژگی فیزیکی خاک انجام شد. شاخص عددی کیفیت فیزیکی خاک در قالب انتخاب مهمترین ویژگیها با استفاده از تجزیه مؤلفههای اصلی، وزندهی و امتیازدهی آنها محاسبه و از آن بهعنوان معیاری جهت دستهبندی خاکهای مورد مطالعه در چهار کلاس کیفیت خاک استفاده شد. خاکهای کلاس یک با بیشترین کیفیت فیزیکی ملاک تعیین حدود بهینه شاخصهای موقعیت و شکل منحنی توزیع اندازه منافذ خاک قرار گرفت. نتایج نشان داد که خاکهای با بیشترین کیفیت فیزیکی نسبی، دارای منافذ با میانگین اندازه بزرگتر و تنوع اندازه کمتر از مقادیر بهینه ارائه شده در منابع میباشند. در این مطالعه حدود بهینه شاخصهای موقعیت منحنی توزیع اندازه منافذ شامل میانگین، میانه و مد اندازه منافذ بهترتیب 7-2، 16-5 و 92-29 میکرومتر و شاخصهای شکل شامل انحراف معیار، کشیدگی و افراشتگی منحنی بهترتیب 81-22 میکرومتر، (33/0-)-(38/0-) و 15/1-14/1 تعیین گردید. استفاده از نتایج این مطالعه بهمنظور ارزیابی و مقایسه کیفیت فیزیکی خاکهای با بافت متوسط و سبک در مناطق با اقلیم نیمهخشک ایران توصیه میگردد.
علوم خاک
مهوان حسن زاده بشتیان؛ علیرضا کریمی کارویه؛ عادل سپهر؛ امیر لکزیان؛ امید بیات
چکیده
خاکها با اشکال اراضی که بر روی آنها تکامل مییابند، ارتباط تنگاتنگ دارند و ویژگیهای آنها به نوبه خود بر تکامل ژئوفرمها تأثیر میگذارد. این پژوهش به بررسی تغییر و تحول خاک در امتداد گرادیان ارتفاعی یک مخروطافکنه نیمهخشک در جنوب رشتهکوه بینالود در شمال شرق ایران پرداخته است. همچنین، تأثیر فرآیندهای خاک بر تنفس میکروبی ...
بیشتر
خاکها با اشکال اراضی که بر روی آنها تکامل مییابند، ارتباط تنگاتنگ دارند و ویژگیهای آنها به نوبه خود بر تکامل ژئوفرمها تأثیر میگذارد. این پژوهش به بررسی تغییر و تحول خاک در امتداد گرادیان ارتفاعی یک مخروطافکنه نیمهخشک در جنوب رشتهکوه بینالود در شمال شرق ایران پرداخته است. همچنین، تأثیر فرآیندهای خاک بر تنفس میکروبی مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور در بخش بالایی، میانی و قاعده مخروطافکنه، هر کدام، یک خاکرخ شاهد تشریح و از افقهای آنها نمونهبرداری شد. آزمایشهای معمول فیزیکی و شیمیایی، میکرومورفولوژی و تنفس میکروبی بر روی نمونهها انجام شد. همچنین، طبقهبندی خاکرخهای مطالعاتی براساس دو سامانه آمریکایی و جهانی صورت گرفت. در هر سه خاکرخ، توالیهای رسوبگذاری و خاکسازی مشاهده شد. افقهای وزیکولار (V)، آرجیلیک (Bt)، آرجیلیک-کلسیک (Btk)، کلسیک (BCk) و کمبیک (Bw) شناسایی شدند. هر دو سامانه بخش بالایی را در طبقهبندی متمایزی از دو بخش دیگر قرار دادند. خاکهای میانه و قاعده مخروطافکنه براساس سامانه ردهبندی آمریکایی در زیرگروه Xeric Calciargids قرار گرفتند، در حالیکه خاکرخ بالایی را در Xeric Haplocambids قرار داد. در هر سه خاکرخ افق وزیکولار نازک در زیر سنگفرش بیابانی، تشکیل شده بود. در زیر افق وزیکولار، شواهد پوستههای رسی، نودولهای کربنات پدوژنیک و اگزالاتهای کلسیم در ریشهها در مقاطع نازک مشاهده شد. این شواهد نشاندهنده نقش پوستههای زیستی در تشکیل این ویژگیها است. در افقهای زیرین خاکرخها، نودولهای کربنات پدوژنیک، پندانتهای آهکی و پوستههای رسی مشاهده شد. وجود توالیهای رسوبگذاری و افقهای کلسیک و آرجیلیک، نشاندهنده تشکیل آنها در تناوب تغییرات اقلیمی است. بهنظر میرسد که خاک رویین در هر سه خاکرخ، در دورههای مرطوبتر هولوسن تشکیل شده است و پوستههای زیستی هم در فرآیندهای آهکی شدن و انتقال و تجمع رس نقش داشتهاند. افقهای آرجیلیک در لایههای زیرین، در دورههای پایدار پلئیستوسن انتهایی تشکیل شدهاند. مطالعه تنفس میکروبی خاک در افقهای مختلف نشان داد که در افقهای آرجیلیک میزان تنفس میکروبی کاهش یافته است؛ در حالی که در افقهای کلسیک افزایش داشته است. پیشنهاد میشود در مطالعات بعدی مقادیر اجزای کربن در ارتباط با زیستتوده میکروبی در افقها و خاکهای قدیمی بررسی گردد.
علوم خاک
مریم قربانی؛ شهرام کیانی؛ علی محرری؛ سینا فلاح
چکیده
اطلاعات اندکی در مورد تأثیر شکل نیتروژن بر رشد گیاهان علوفهای از جمله ذرت در کشت بدون خاک موجود است. در پژوهش حاضر تأثیر شکل نیتروژن بر ترکیب شیمیایی، غلظت رنگیزههای فتوسنتزی برگ و عملکرد دو رقم ذرت علوفهای در کشت بدون خاک مورد بررسی قرار گرفت. این آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با دو عامل نسبت آمونیوم ...
بیشتر
اطلاعات اندکی در مورد تأثیر شکل نیتروژن بر رشد گیاهان علوفهای از جمله ذرت در کشت بدون خاک موجود است. در پژوهش حاضر تأثیر شکل نیتروژن بر ترکیب شیمیایی، غلظت رنگیزههای فتوسنتزی برگ و عملکرد دو رقم ذرت علوفهای در کشت بدون خاک مورد بررسی قرار گرفت. این آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با دو عامل نسبت آمونیوم به نیترات محلول غذایی و نوع رقم در چهار تکرار در گلخانه دانشگاه شهرکرد انجام شد. عامل اول نسبتهای مختلف آمونیوم به نیترات محلـول غـذایی شامل پنج نسبت صفر به 100، 5/12 به 5/87، 25 به 75، 5/37 به 5/62 و 50 به 50 و عامل دوم نیز شامل دو رقم ذرت هیبرید سینگلکراس 704 و سینگلکراس 410 بود. نتایج نشان داد کاربرد آمونیوم به میزان 5/37 و 50 درصد کل نیتروژن محلول غذایی بهترتیب در رقم سینگلکراس 704 و سینگلکراس 410 سبب بیشترین افزایش معنادار در غلظت نیتروژن شاخساره شد. کاربرد آمونیوم در محلول غذایی سبب افزایش غلظت فسفر شاخساره و ریشه در هر دو رقم ذرت نسبت به محلول غذایی فاقد آمونیوم گردید. همچنین در نسبت 50 به 50 آمونیوم به نیترات محلول غذایی کمترین غلظت پتاسیم ریشه در هر دو رقم مشاهده شد. در رقم سینگلکراس 704، تغذیه گیاهان با محلول دارای نسبت 50 به 50 آمونیوم به نیترات منجر به 31 درصد کاهش در غلظت کلروفیل a برگ نسبت به گیاهان تغذیه شده با محلول غذایی حاوی 25 درصد آمونیوم شد. غلظت کلروفیل a برگ در رقم سینگلکراس 410 با افزایش آمونیوم در محلول غذایی تا 25 درصد روند صعودی و با افزایش بیشتر سهم آمونیوم روند نزولی نشان داد. با افزایش نسبت آمونیوم به نیترات محلول غذایی غلظت کلروفیل b برگ بهطور معناداری در مقایسه با گیاهان تغذیه شده با محلول غذایی فاقد آمونیوم افزایش یافت بهطوری که بیشترین غلظت کلروفیل b برگ در گیاهان تغذیه شده با نسبت 25 به 75 آمونیوم به نیترات مشاهده شد. نتایج نشان داد که بیشترین وزن تازه شاخساره و ریشه در گیاهان تغذیه شده با نسبت 25 به 75 آمونیوم به نیترات و در رقم سینگلکراس 704 مشاهده شد. بر اساس نتایج این پژوهش جایگزینی 50 درصد آمونیوم به جای نیترات سبب بروز سمیت آمونیوم و کاهش عملکرد علوفه در دو رقم ذرت شد. بنابراین، کاربرد نسبت 25 به 75 آمونیوم به نیترات در محلول غذایی برای دستیابی به بیشترین وزن تازه علوفه و انتخاب رقم سینگلکراس 704 (بهدلیل وزن تازه بیشتر نسبت به رقم سینگلکراس 410) در کشت بدون خاک در شرایط مشابه این پژوهش قابل توصیه است.
علوم خاک
مریم رفعتی؛ مریم ملک زاده؛ مجید فیروزی
چکیده
فلزات سنگین یکی از آلایندههای اصلی شیرابه زباله هستند که میتوانند گیاهان و خاک اطراف محل دفن را آلوده نمایند. در این پژوهش به بررسی تجمع فلزات سنگین سرب و کادمیوم در دو گونه گیاهی آتریپلکس (sp. Atriplex) و خرزهره (Nerium oleander) در مرکز دفن آرادکوه شهر تهران پرداخته شد. در این مرکز، گیاه آتریپلکس به صورت خودرو در چهار منطقه و خرزهره به صورت ...
بیشتر
فلزات سنگین یکی از آلایندههای اصلی شیرابه زباله هستند که میتوانند گیاهان و خاک اطراف محل دفن را آلوده نمایند. در این پژوهش به بررسی تجمع فلزات سنگین سرب و کادمیوم در دو گونه گیاهی آتریپلکس (sp. Atriplex) و خرزهره (Nerium oleander) در مرکز دفن آرادکوه شهر تهران پرداخته شد. در این مرکز، گیاه آتریپلکس به صورت خودرو در چهار منطقه و خرزهره به صورت دستکاشت در یک منطقه وجود دارد. از هر منطقه رویش آتریپلکس، 10 نمونه بهطور تصادفی از ریشه و اندام هوایی و خاک پای گیاه (جمعا 120 نمونه) برداشت شد. همچنین از ریشه، ساقه و برگهای گیاه خرزهره هر کدام 10 نمونه و 10 نمونه از خاک پای هر گیاه نمونهبرداری گردید (جمعا 40 نمونه). بر اساس نتایج، غلظت سرب و کادمیوم در اندام هوایی آتریپلکس منطقه 2 با میانگین بهترتیب 7/19 و 75/5 میلیگرم بر کیلوگرم از دیگر مناطق بهصورت معنیداری بیشتر بود و این در حالی است که در گیاه خرزهره میانگین غلظت این فلزات در ریشه (با مقادیر 17/8 و 06/1 میلیگرم بر کیلوگرم بهترتیب برای سرب و کادمیوم) بیشتر از اندام هوایی بود. میزان تجمع عنصر سرب در خاک پای گیاه خرزهره با میانگین 13/35 میلیگرم بر کیلوگرم و کادمیوم درخاک آتریپلکس منطقه 2 با میانگین 78/3 میلیگرم بر کیلوگرم نیز از دیگر مناطق به صورت معنیداری بیشتر بود و با اینکه هر دو فلز در محدوده مجاز استانداردهای ملی و سازمان بهداشت جهانی واقع شدند، اما خاک منطقه براساس شاخص Nemerow در وضعیت آلودگی زیاد قرار داشت. همچنین میانگین فاکتور تجمع زیستی اندامهای هوایی در چهار منطقه رویشی آتریپلکس برای سرب و کادمیوم بهترتیب برابر با 44/1 و 3/1 بود، در صورتیکه ریشه این گیاه در هیچ یک از مناطق رویشی، ضریب تجمع زیستی بالاتر از 1 برای فلزات مذکور نداشت. در مورد خرزهره نیز ضریب تجمع زیستی کادمیوم و سرب در اندام هوایی و ریشه بالاتر از 1 گزارش نشد. به طورکلی، میتوان گفت که آتریپلکس برای استخراج عناصر سرب و کادمیوم از خاک و تجمع این فلزات در اندامهای هوایی مناسب به نظر میرسد. در صورتی که خرزهره برای تثبیت یا استخراج عناصر مذکور مناسب نبوده و قابلیت اندکی برای تجمع فلزات مذکور در ریشه یا اندام هوایی دارد.
علوم خاک
زهرا خان محمدی؛ ابوالفضل احمدی
چکیده
موسیر ایرانی با نام علمی (Allium hirtifolium Boiss.) گیاهی چندساله است که از رویشگاههای طبیعی از جمله مراتع برداشت میشود. با توجه به کاربردهای متنوع و رو به افزایش این گیاه در صنایع غذایی و دارویی، کشت زراعی آن در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. بهعلاوه نیاز آبی موسیر کم بوده و در عین حال درآمدزایی خوبی برای کشاورزان به دنبال دارد. این ...
بیشتر
موسیر ایرانی با نام علمی (Allium hirtifolium Boiss.) گیاهی چندساله است که از رویشگاههای طبیعی از جمله مراتع برداشت میشود. با توجه به کاربردهای متنوع و رو به افزایش این گیاه در صنایع غذایی و دارویی، کشت زراعی آن در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. بهعلاوه نیاز آبی موسیر کم بوده و در عین حال درآمدزایی خوبی برای کشاورزان به دنبال دارد. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر مقادیر مختلف کودهای نیتروژن و کمپوست گاوی بر عملکرد موسیر و جذب نیتروژن، فسفر، پتاسیم و نیترات در منطقه فریدونشهر استان اصفهان انجام شد. به این منظور تیمار کوددهی اوره در چهار سطح (0، 120، 240 و 360 کیلوگرم در هکتار) و تیمار کمپوست گاوی در سه سطح (0، 40 و 60 تن در هکتار) در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و با دو عامل کود نیتروژنی و کمپوست گاوی بهصورت فاکتوریل اعمال شد. تیمارها به شکل 0-0 (شاهد)، 40-0، 60-0، 0-120، 40-120، 60-120، 0-240، 40-240، 60-240، 360-0، 360-40 و 60-360 در نظر گرفته شدند که با احتساب سه تکرار، در مجموع 36 کرت آزمایشی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد تر و خشک کورم موسیر در تیمار تلفیقی کاربرد 240 کیلوگرم در هکتار اوره و 40 تن در هکتار کمپوست گاوی به دست آمد. بیشترین جذب نیتروژن در تیمار 360 کیلوگرم در هکتار اوره به همراه 60 تن در هکتار کمپوست گاوی مشاهده شد، اما تفاوت معنیداری با تیمار 40-240 نداشت. به طور کلی غلظت نیترات در کورم موسیر کمتر از حد مجاز استاندارد ملی ایران بود. بیشترین غلظت نیترات مربوط به تیمار تلفیقی کاربرد 120 کیلوگرم در هکتار اوره و 60 تن در هکتار کمپوست گاوی بود. با کاربرد 240 کیلوگرم در هکتار کود اوره، غلظت نیترات بهطور معنیداری کاهش و با افزایش مقدار کاربرد اوره به 360 کیلوگرم در هکتار و البته کاربرد همزمان کمپوست گاوی، غلظت نیترات کورم موسیر مجدد افزایش یافت. با توجه به نتایج، تیمار تلفیقی 240 کیلوگرم در هکتار اوره و 40 تن در هکتار کمپوست گاوی به عنوان بهترین تیمار برای حصول بیشترین عملکرد کورم موسیر در منطقه پیشنهاد میشود.
علوم خاک
زینب سخنور ماهانی؛ ناصر برومند؛ مهدی سرچشمه پور
چکیده
فسفر یکی از مهمترین عناصر ضروری برای رشد گیاهان و تولید محصولات کشاورزی است. درخاکهای آهکی به علت pH بالا، درصد زیاد کربنات کلسیم، کمبود مواد آلی و رطوبت؛ کمبود فسفر به صورت یک عارضه عمومی دیده میشود. قابلیت جذب فسفر تابع واکنشهای مختلف خاک است. سرعت و مقدار آزادسازی فسفر قابل استفاده تابع واکنشهای خاک و زمان انجام این ...
بیشتر
فسفر یکی از مهمترین عناصر ضروری برای رشد گیاهان و تولید محصولات کشاورزی است. درخاکهای آهکی به علت pH بالا، درصد زیاد کربنات کلسیم، کمبود مواد آلی و رطوبت؛ کمبود فسفر به صورت یک عارضه عمومی دیده میشود. قابلیت جذب فسفر تابع واکنشهای مختلف خاک است. سرعت و مقدار آزادسازی فسفر قابل استفاده تابع واکنشهای خاک و زمان انجام این واکنشها میباشد. اطلاعات درباره سرعت آزادشدن فسفر در خاک آهکی محدود میباشد. مطالعه سینتیک رهاسازی فسفر از خاک شاخص خوبی برای بررسی وضعیت جذب فسفر توسط گیاه میباشد. هدف از این تحقیق مطالعه سینتیک رهاسازی فسفر و به دست آوردن بهترین معادله برای توجیه رهاسازی فسفر از یک خاک آهکی تحت تاثیر اسیدی کردن خاک فسفات و ورمیکمپوست بود. در این مطالعه به منظور بررسی توان خاک فسفات و ورمیکمپوست اسیدی شده در رهاسازی فسفر آزمایشی با 2 تکرار و 5 تیمار شامل: 1- شاهد، 2- خاک فسفات، 3- خاک فسفات اسیدی شده، 4- ورمی کمپوست و 5- ورمی کمپوست اسیدی شده انجام شد و پس از دو هفته انکوباسیون در دمای ℃2±20 میزان فسفر رهاشده نمونهها با دستگاه اسپکتروفتومتر در زمانهای 25/0 تا 256 ساعت اندازهگیری شد. شش مدل سینتیکی برای توصیف رهاسازی فسفر مورد استفاده قرار گرفت. معادله الوویچ ساده شده با میانگین ضرایب تبیین (R2) 79/0 و با میانگین خطای معیار (SE) 4/0 در تمام تیمارها رهاسازی فسفر از خاک را به خوبی توصیف کرد. نتایج نشان داد که در ابتدا رهاسازی فسفر سریع و با گذشت زمان کاهش یافت. اسیدی کردن خاک فسفات و ورمی کمپوست منجر به تسریع و افزایش رهاسازی فسفر گردید. نتایج همچنین نشان داد که با اسیدی کردن ورمیکمپوست، به دلیل کاهش pH میتواند موجب کاهش تثبیت فسفر در تیمارهای حاوی مواد آلی نسبت به کود شیمیایی شود و فسفر سریعتر از این منبع آلی رها گردد.
علوم خاک
مهری بزی عبدلی؛ مجتبی بارانی مطلق؛ امیر بستانی؛ طالب نظری
چکیده
یکی از راههای بهبود ویژگی شیمیایی و حاصلخیزی خاکهای آهکی، کاربرد مواد آلی از جملـه زغال زیستی تولید شده از ضایعات آلی است. اما زغالهای زیستی عمدتاً دارای pH قلیایی بوده و کاربرد مقادیر زیاد آنها میتواند کمبود برخی عناصر غذایی را برای گیاه در خاکهای آهکی تشدید کند. اصلاح زغال زیستی با اسیدها باعث افزایش در دسترس بودن عناصر ...
بیشتر
یکی از راههای بهبود ویژگی شیمیایی و حاصلخیزی خاکهای آهکی، کاربرد مواد آلی از جملـه زغال زیستی تولید شده از ضایعات آلی است. اما زغالهای زیستی عمدتاً دارای pH قلیایی بوده و کاربرد مقادیر زیاد آنها میتواند کمبود برخی عناصر غذایی را برای گیاه در خاکهای آهکی تشدید کند. اصلاح زغال زیستی با اسیدها باعث افزایش در دسترس بودن عناصر غذایی گیاهان در خاکهای آهکی میشود. هدف از این پژوهش بررسی اثر زغال زیستی اصلاح شده با اسید از کاه برنج بر مقدارکلروفیل و غلظت عناصرکم مصرف گیاه کینوا (Chenopodium quinoa) (رقم گیزاوان) در یک خاک آهکی بود. به همین منظور آزمایشی در شرایط گلخانهای بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 4 تکرار به صورت گلدانی اجرا شد. فاکتورها شامل 3 نوع زغال زیستی (اصلاح نشده، اصلاح شده با روش پیش اسیدی و اصلاح شده با روش پس اسیدی) و مقادیر مختلف مصرف زغال زیستی (0، 2 و 5 درصد وزنی) و در مجموع 36 گلدان بودند. مقایسه میانگین اثر تیمارهای مورد بررسی نشان داد با افزایش مقدار مصرف هر سه نوع زغال زیستی مقدار کلروفیل a، b، کل و کارتنوئید افزایش یافت به نحوی که بیشترین مقدار کلروفیل a، b، کل و کارتنوئید به ترتیب با میانگین 58/2، 54/1، 13/4 و 36/1 میلیگرم بر گرم وزن تازه گیاه از تیمار 5 درصد زغال زیستی پس اسیدی بدست آمد. همچنین بیشترین غلظت آهن، روی، مس و منگنز در اندام هوایی بهترتیب با میانگین 48/229، 42/13، 85/3 و 37/23 میلیگرم بر کیلوگرم مربوط به تیمار 5 درصد زغال زیستی پساسیدی بود که نسبت به تیمار 5 درصد زغال زیستی پیش اسیدی بهترتیب افزایشی معادل 08/4، 24/13، 44/7 و 76/30 درصد داشت. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد کاربرد زغال زیستی اسیدی (پس اسیدی) میتواند بهعنـوان روشـی مناسب برای ارتقاء حاصـلخیزی و فراهمی عناصر کم مصرف در خـاکهای آهکی مورد استفاده قرار گیرد.
علوم خاک
حمیدرضا اولیایی
چکیده
طبقهبندی خاک، فرایند گروهبندی واحدهای خاک به کلاسهای کم و بیش یکنواخت، با در نظر گرفتن اهدافی مشخص میباشد. یکی از دلایل اصلی ایجاد سامانههای طبقهبندی خاک، شناسایی تفاوت ویژگیهای مهم خاکهـا بـرای اهـداف مـدیریتی اسـت. از میان سامانههای ردهبندی در دنیا و ایران، دو سامانه ردهبندی آمریکایی (ST) و جهانی (WRB) ...
بیشتر
طبقهبندی خاک، فرایند گروهبندی واحدهای خاک به کلاسهای کم و بیش یکنواخت، با در نظر گرفتن اهدافی مشخص میباشد. یکی از دلایل اصلی ایجاد سامانههای طبقهبندی خاک، شناسایی تفاوت ویژگیهای مهم خاکهـا بـرای اهـداف مـدیریتی اسـت. از میان سامانههای ردهبندی در دنیا و ایران، دو سامانه ردهبندی آمریکایی (ST) و جهانی (WRB) بیشترین کاربرد را دارند. این مطالعه بهمنظور مقایسه کارایی سامانههای ردهبندی آمریکایی و جهانی در گروهبندی و بیان ویژگیهای خاکهای گچی- آهکی غرب استان کهگیلویه و بویراحمد انجام گرفت. دوازه خاکرخ شاهد در بخشهای مختلف منطقه مطالعاتی، حفر، تشریح و نمونهبرداری گردیدند و ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و کانیشناسی آنها در آزمایشگاه تعیین شدند. تمامی خاکرخها بر اساس دو سامانه مذکور ردهبندی شدند. خاکها بر اساس ردهبندی آمریکایی، در چهار رده انتیسولز، اینسپتیسولز، آلفیسولز و مالیسولز و بر اساس طبقهبندی جهانی در هفت گروه مرجع رگوسولز، فلاویسولز، لوویسولز، کمبیسولز، کاستانوزمز، جیپسیسولز و گلیسولز قرار گرفتند. با توجه به مطالعه انجامشده، سه زیرگروه Gypsic Haplustalfs، Gypsiustepts Fluventic و Cambic Haplustolls برای افزوده شدن به سامانه آمریکایی (ST) پیشنهاد میشوند. همچنین افزودن مشخصهای به سامانه آمریکایی برای بیان ویژگی انقطاع سنگی همچون WRB پیشنهاد میشود. در ارتباط با سامانه جهانی، افزودن صفت Cutanic به جیپسیسولهای دارای پوسته رسی، صفت hypercalcic به گروههای کاستانوزمز و لوویسولز دارای افق کلسیک با بیش از 50 درصد کربنات و افزودن صفت aridic بهمنظور بیان بهتر ویژگی خاکهای با رژیمهای اریدیک-یوستیک پیشنهاد میگردند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که سامانه طبقهبندی جهانی (WRB) در بیان شرایط و ویژگیهای خاکهای مورد مطالعـه از کارایی بیشتری برخوردار بوده است. توصیه میشـود در سایر مناطق با شرایط متفاوت، طبقهبنـدی خاکها توسـط هـر دو سامانه ردهبندی انجـام شود تـا نقاط ضعف و قوت آنها برای خاکهای منـاطق مختلف تعیین گردد.
علوم خاک
علی رضا واعظی؛ رعنا بیگدلی
چکیده
ضربه قطرات باران یکی از عوامل مؤثر بر تخریب ساختمان خاک و فرسایش آبی است. اطلاعات کافی در مورد نقش این عامل در تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها بهویژه در خاکهای مناطق نیمهخشک موجود نیست. این پژوهش با هدف بررسی اثر ضربه قطرات باران بر تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها تحت شدتهای مختلف باران در برخی خاکهای منطقه نیمهخشک ...
بیشتر
ضربه قطرات باران یکی از عوامل مؤثر بر تخریب ساختمان خاک و فرسایش آبی است. اطلاعات کافی در مورد نقش این عامل در تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها بهویژه در خاکهای مناطق نیمهخشک موجود نیست. این پژوهش با هدف بررسی اثر ضربه قطرات باران بر تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها تحت شدتهای مختلف باران در برخی خاکهای منطقه نیمهخشک در استان زنجان انجام شد. برای این منظور آزمایش در دو خاک با بافت مختلف ( لومرسی و لومشنی) تحت چهار شدت بارندگی ( 30، 50، 72 و 83 میلیمتر بر ساعت) در دو حالت بارندگی (تحت ضربه قطرات و حذف اثر ضربه قطرات باران) در فلوم فرسایشی تحت شیب 10 درصد انجام گرفت. نتایج نشان داد که تولید رواناب تحت تأثیر ضربه قطرات باران در خاک لومرسی و لومشنی بهترتیب 44 و 36 درصد افزایش یافت (01/0>p) و هدررفت خاک نیز در این دو خاک بهترتیب 52 و 62 درصد بیشتر از حالت بدون ضربه قطرات بود (01/0>p). تولید رواناب و هدررفت خاک بین دو حالت باران به شدت باران وابسته بود؛ بهطوریکه با افزایش شدت باران، نقش ضربه قطرات به ویژه در خاک لومشنی تغییرات زیادی یافت. با افزایش شدت باران هدررفت خاک نسبت به تولید رواناب دچار کاهش بیشتری شد که این موضوع نشاندهنده مقاومت اندک خاکدانهها به اثر ضربه قطرات باران در شدتهای بارندگی بالا است. با توجه به ساختمان ناپایدار خاکهای مناطق نیمهخشک، حفظ پوشش سطحی برای جلوگیری از تأثیر ضربه قطرات باران بر تولید رواناب و هدررفت خاک ضروری است.
علوم خاک
مهرانگیز سادات ساداتی؛ علی بهشتی آل آقا؛ فردین حامدی
چکیده
تغییر کاربری اراضی، تأثیر زیادی بر ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک میگذارد. در این پژوهش تأثیر رهاسازی اراضی کشاورزی که به مدت حداقل 10 سال رهاشدهاند بر شاخصهای pH، EC، وزن مخصوص ظاهری، پایداری خاکدانهها، میزان فسفر، نیتروژن و کربن آلی خاک، معدنی شدن کربن آلی، کسر متابولیکی و کربن زیستتوده میکروبی در دو عمق صفر تا ...
بیشتر
تغییر کاربری اراضی، تأثیر زیادی بر ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک میگذارد. در این پژوهش تأثیر رهاسازی اراضی کشاورزی که به مدت حداقل 10 سال رهاشدهاند بر شاخصهای pH، EC، وزن مخصوص ظاهری، پایداری خاکدانهها، میزان فسفر، نیتروژن و کربن آلی خاک، معدنی شدن کربن آلی، کسر متابولیکی و کربن زیستتوده میکروبی در دو عمق صفر تا 20 و 20 تا 40 سانتیمتری در 3 منطقه بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که رهاسازی اراضی کشاورزی پایداری خاکدانهها را بهطور معنیدار افزایش و میزان رس قابل انتشار را کاهش داد. جرم مخصوص ظاهری نیز در اثر رهاسازی اراضی کشاورزی در کلیه مناطق بهجز در منطقه قلعه کهنه کاهش یافت. نتایج تجزیهوتحلیل ویژگیهای شیمیایی خاک حاکی از کاهش pH خاک در کلیه مناطق و اعماق بهجز در منطقه قلعه کهنه بود. نتایج بیولوژیکی نیز نشان داد که رهاسازی اراضی کشاورزی سبب تغیر ویژگیهای بیولوژیکی شد. رهاسازی اراضی کشاورزی در هر سه منطقه منجر به افزایش کربن زیستتوده میکروبی و تنفس میکروبی خاک شد. بالا بودن تنفس میکروبی در اراضی رهاشده به احتمال زیاد به کربن آلی بیشتر در این خاکها مرتبط است. هدر رفت ماده آلی خاک بر اثر کشت و کار و مدیریت نامناسب خاک اغلب عامل اصلی کاهش تنفس خاک در اراضی کشاورزی نسبت به اراضی رها شده است. بهطور خلاصه، تغییر کاربری اراضی از کشاورزی به رهاشده باعث بهبود شاخصهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی کیفیت خاک، بهویژه لایه سطحی خاک گردید که نهایتاً بهبود کیفیت خاک را در تمامی مناطق مورد مطالعه در پی داشته است. از اینرو، میتوان چنین نتیجه گرفت که رهاسازی اراضی کشاورزی با افزایش ورود کربن به خاک، بهبود خاکدانهها و بهبود فعالیت میکروبی خاک باعث افزایش سلامت خاک گردیده است.
علوم خاک
مهدی جعفریان؛ علی گلکاریان؛ حجت امامی
چکیده
ماده مادری و توپوگرافی از ویژگیهای مهم وتاثیرگذار بر کیفیت خاک در هر منطقه میباشند. خاکهای حاصل از جنس سنگهای مختلف دارای خصوصیات مختلفی هستند که این تفاوتها در کیفیت خاک و فرسایشپذیری آن تأثیر مستقیم دارد. هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین درصد شیب و جنس سنگ با برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از قبیل درصد ماده آلی، ...
بیشتر
ماده مادری و توپوگرافی از ویژگیهای مهم وتاثیرگذار بر کیفیت خاک در هر منطقه میباشند. خاکهای حاصل از جنس سنگهای مختلف دارای خصوصیات مختلفی هستند که این تفاوتها در کیفیت خاک و فرسایشپذیری آن تأثیر مستقیم دارد. هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین درصد شیب و جنس سنگ با برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از قبیل درصد ماده آلی، درصد کربنات کلسیم، بافت خاک، مقاومت فروروی خاک، چسبندگی خاک، هدایت اشباع، میانگین وزنی قطر خاکدانهها، تعداد موثر قطره و سله سطحی در هفت جنس سنگ (گرانیت، آهک پالئوژن، آهک ژوراسیک، افیولیت، شیل، مارن و ماسه سنگ) در استان خراسان رضوی میباشد. نمونههای خاک از عمق 20-0 سانتیمتری و از سه کلاس شیب کمتر از 10 درصد، 25-10 درصد و بیشتر از 25 درصد با سه تکرار در هر شیب برداشت شد. نتایج نشان داد تمام متغیرهای مورد بررسی در جنس سنگهای مختلف دارای تفاوت معنیداری میباشند (001/0p<). تنها متغیر سله سطحی در شیبهای مختلف دارای تفاوت معنیداری نمیباشد (05/0p<،142/0=sig). متغیرهای درصد کربنات کلسیم و هدایت اشباع در شیبهای مختلف دارای تفاوت معنیداری میباشند (05/0p<،009/0=sig، 030/0=sig). سایر خصوصیات خاک نیز شامل درصد ماده آلی، میانگین وزنی قطر خاکدانهها، تعداد موثر قطره، مقاومت نفوذ خاک و چسبندگی خاک در شیبهای مختلف دارای تفاوت معنیداری در سطح یک درصد هستند (001/0p<). با توجه به اینکه کلاس بافت خاک در شیبهای مختلف دارای تفاوت معنیداری نبود ولی درصد رس، سیلت و شن در طول شیب تغییرات زیادی داشت بهطوری که با افزایش شیب درصد ذرات درشتتر افزایش یافته و از درصد ذرات ریز کاسته میشود. بیشترین و کمترین مقدار پارامترهای درصد مادهآلی، چسبندگی خاک و مقاومت نفوذ خاک به ترتیب در جنس سنگ گرانیت و شیل مشاهده شد. بیشترین درصد کربنات کلسیم در جنس سنگ آهک چناران (41/40 درصد) و کمترین مقدار آن در جنس سنگ گرانیت (72/14درصد) مشاهده شد. میانگین وزنی قطر خاکدانهها در جنس سنگ افیولیت دارای بیشترین مقدار (005/1میلیمتر) و در جنس سنگ مارن دارای کمترین مقدار (403/0 میلیمتر) بود. میانگین وزنی قطر خاکدانهها در شیب 25-10 درصد به طور معنیداری بیشتر از دو شیب دیگر بود. پارامتر تعداد موثر قطره در جنس سنگ گرانیت دارای بیشترین مقدار و در در جنس سنگ مارن دارای کمترین مقدار میباشد. مقدار بیشینه متغیر هدایت اشباع در جنس سنگ مارن و کمینه آن در جنس سنگ آهک چناران مشاهده شد. بهطور کلی با توجه به تغییرات قابل ملاحظه ویژگیهای خاک در طول شیب دامنه و جنس سنگهای مختلف انتظار میرود هدررفت خاک نیز دارای تفاوت مشخصی باشد و راهکارهای مقابله با آن باید اتخاذ شود.
علوم خاک
سودابه نیکخوثانی گل تپه؛ سیروس صادقی؛ مجتبی نورآئین؛ سید سیامک زواره
چکیده
ترکیبات آهن به شکل نانو ذرات آهن صفر ظرفیتی و یا مغناطیسی، به علت داشتن توانایی حذف یا کاهش اثر آلایندههای متعدد آلی و معدنی از جمله اصلاح کنندههایی هستند که برای کاهش آلودگی محیط زیست بهویژه در محیطهای آبی به کار میروند. مطالعات کمی در مورد استفاده از نانو ذرات آهن مغناطیسی در اصلاح خاکهای آلوده به فلزات سنگین صورت گرفته ...
بیشتر
ترکیبات آهن به شکل نانو ذرات آهن صفر ظرفیتی و یا مغناطیسی، به علت داشتن توانایی حذف یا کاهش اثر آلایندههای متعدد آلی و معدنی از جمله اصلاح کنندههایی هستند که برای کاهش آلودگی محیط زیست بهویژه در محیطهای آبی به کار میروند. مطالعات کمی در مورد استفاده از نانو ذرات آهن مغناطیسی در اصلاح خاکهای آلوده به فلزات سنگین صورت گرفته است، لذا این پژوهش با هدف بررسی کارآیی نانو ذرات آهن مغناطیسی در تثبیت کادمیوم خاک انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه سطح کادمیوم صفر، 6 و 12 میلیگرم بر کیلوگرم خاک و نانو ذرات آهن مغناطیسی در سه سطح صفر، 1 و 2 درصد در زمان چهار هفته با 3 تکرار به انجام رسید. به منظور آلوده سازی خاک مورد نظر از نمک سولفات کادمیوم استفاده گردید و بعد از سپری شدن یک ماه، نانو ذرات آهن مغناطیسی در سه سطح مختلف به هر کدام از ترکیبات تیماری آلوده شده با کادمیوم اضافه و در زمان چهار هفته به صورت جداگانه مقدار کادمیوم استخراجی از فازهای مختلف خاک (تبادلی، کربناتی، اکسیدی، آلی و باقیمانده) به ترتیب اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که کاربرد نانو ذرات آهن مغناطیسی موجب کاهش معنادار کادمیوم در بخش تبادلی و افزایش معنادار کادمیوم در بخشهای آلی، اکسیدی، کربناتی و باقیمانده گردید. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که افزودن نانو ذرات آهن مغناطیسی به خاک منجر به کاهش فراهمی عنصر کادمیوم در خاکهای آلوده شده و براساس نتایج حاصل، کاهش دسترسی گیاه به عنصر کادمیوم پیشبینی میگردد.
علوم خاک
سیدحمیدرضا صادقی؛ مهین کله هوئی؛ علی نوری؛ نسترن نادریمرنگلو؛ معصومه هواسی؛ آراسته پایفشرده؛ مهدی خیرپرست؛ سحر مصطفایییونجالی؛ زینب پیروزنیا؛ معصومه حمزهبیبالانی
چکیده
فرسایش خاک یکی از تهدیدهای مهم برای حفاظت از منابع آبوخاک به شمار میرود. حال آنکه تاکنون مؤلفههای مختلف آن ازجمله تغییرات مکانی موردتوجه لازم قرار نگرفته است. هدف اصلی این پژوهش تعیین خطر فرسایش بالقوه و بالفعل حوزه آبخیز بریموند استان کرمانشاه با استفاده از مدل CORINE و در سامانه اطلاعات جغرافیایی بوده است. اطلاعات موردنیاز ...
بیشتر
فرسایش خاک یکی از تهدیدهای مهم برای حفاظت از منابع آبوخاک به شمار میرود. حال آنکه تاکنون مؤلفههای مختلف آن ازجمله تغییرات مکانی موردتوجه لازم قرار نگرفته است. هدف اصلی این پژوهش تعیین خطر فرسایش بالقوه و بالفعل حوزه آبخیز بریموند استان کرمانشاه با استفاده از مدل CORINE و در سامانه اطلاعات جغرافیایی بوده است. اطلاعات موردنیاز مربوط به عوامل اصلی فرسایش خاک شامل فرسایشپذیری و فرسایندگی خاک ازجمله شیب، پوشش گیاهی، عمق، بافت، درصد سنگریزه تهیه و در محیط ArcGIS تلفیق و طبقهبندی شد. درنهایت نقشه پتانسیل فرسایشپذیری خاک به ترتیب از تلفیق نقشههای فرسایشپذیری، فرسایندگی و شیب تهیه شد. سپس نقشه فرسایش واقعی خاک از تلفیق نقشه پتانسیل فرسایشپذیری خاک و پوشش گیاهی به دست آمد. مطابق نتایج مربوط به پراکنش پوشش گیاهی مختلف در منطقه، مجموع کاربری دیم و بایر با مساحت 48/65 درصد بیشترین مساحت را به خود اختصاص داده است. علاوه بر آن، پوششهای مرتع و جنگل نیز با گستره سطحی 65/29 و 87/4 درصد، به ترتیب دومین و سومین مساحت از پوشش گیاهی در منطقه را داشتند. مطابق نقشه پتانسیل فرسایشپذیری خاک مشخص شد که به ترتیب حدود 57/65، 62/23 و 81/10 درصد از وسعت منطقه در محدوده پتانسیل فرسایش متوسط، کم و زیاد قرارگرفته است. همچنین فرسایش واقعی خاک به ترتیب 83/53، 53/15، 64/30 درصد در محدوده کم، متوسط و زیاد قرار دارد. بر همین اساس و در راستای مهار فرسایش و جلوگیری از اثرات منفی و توسعه آن در حوزه آبخیز بریموند، استفاده از اراضی متناسب با توانایی و استعداد آنها، حفظ وضعیت پوشش فعلی و انجام طرحهای مدیریتی باهدف احیا پوشش گیاهی پیشنهاد میشود.
علوم خاک
نسیم صحرایی؛ احمد لندی؛ سعید حجتی؛ ادواردو پاسولی
چکیده
فلزات با پتانسیل آلایندگی از مهمترین آلایندههای محیطی هستند که در تمام جوامع صنعتی یافت میشوند از اینرو ارزیابی وضعیت آلودگی خاک برای توسعه پایدار کشاورزی و احیا خاکهای آلوده به فلزات با پتانسیل آلایندگی امری ضروری است. مطالعه حاضر با هدف کمی سازی آلودگی فلزات سرب، نیکل، کروم و روی برای ارزیابی زیستمحیطی خاک با استفاده ...
بیشتر
فلزات با پتانسیل آلایندگی از مهمترین آلایندههای محیطی هستند که در تمام جوامع صنعتی یافت میشوند از اینرو ارزیابی وضعیت آلودگی خاک برای توسعه پایدار کشاورزی و احیا خاکهای آلوده به فلزات با پتانسیل آلایندگی امری ضروری است. مطالعه حاضر با هدف کمی سازی آلودگی فلزات سرب، نیکل، کروم و روی برای ارزیابی زیستمحیطی خاک با استفاده از شاخصهای آلودگی و یک رویکرد انعطافپذیر، بر اساس تحلیل چند متغیره در بخشی از اراضی مرکزی استان خوزستان انجام شد. بهمنظور برآورد میزان آلودگی خاک، 200 نمونه از خاک سطحی (عمق صفر تا 10 سانتیمتری) تهیه گردید. پس از نمونهبرداری و آمادهسازی خاکها، غلظت عناصر (روی، نیکل، سرب و کروم) با روش تیزآب سلطانی و دستگاه OES ICP- اندازهگیری و با استفاده از شاخصهای زیستمحیطی و تحلیلهای مختلف آماری، میزان آلودگی در منطقه ارزیابی شد. نتایج نشان داد که میانگین غلظت فلزات مورد مطالعه روی، نیکل، کروم و سرب به ترتیب 26/60، 96/50، 38/50 و 67/12 میلیگرم بر کیلوگرم بود. مطابق نتایج تجزیه و تحلیل همبستگی پیرسون تمامی فلزات بهجز کروم از همبستگی بالایی با یکدیگر برخوردار بودند، که نشان دهنده منابع مشابه برای این فلزات در منطقه میباشد. بهعلاوه بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل آماری چند متغیره هر دو عامل انسانزاد و زمینزاد، منشأ فلزات مورد بررسی در منطقه مورد مطالعه تشخیص داده شد. همچنین نتایج ارزیابی فاکتور آلودگی و شاخص زمین انباشتگی نشان داد که فلزات روی، نیکل، کروم و سرب بهصورت منفرد، آلودگی در خاک سطحی منطقه ندارند و شاخص غنیشدگی نیز سطح آلودگی متوسط را در منطقه نشان میدهد، این در حالی است که نتایج به دست آمده از شاخصهای آلودگی اصلاح شده و جامع آلودگی نمرو بیانگر شدت بالای آلودگی تجمیعی این فلزات در منطقه میباشد.