علوم خاک
علی رضا واعظی؛ رعنا بیگدلی
چکیده
ضربه قطرات باران یکی از عوامل مؤثر بر تخریب ساختمان خاک و فرسایش آبی است. اطلاعات کافی در مورد نقش این عامل در تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها بهویژه در خاکهای مناطق نیمهخشک موجود نیست. این پژوهش با هدف بررسی اثر ضربه قطرات باران بر تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها تحت شدتهای مختلف باران در برخی خاکهای منطقه نیمهخشک ...
بیشتر
ضربه قطرات باران یکی از عوامل مؤثر بر تخریب ساختمان خاک و فرسایش آبی است. اطلاعات کافی در مورد نقش این عامل در تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها بهویژه در خاکهای مناطق نیمهخشک موجود نیست. این پژوهش با هدف بررسی اثر ضربه قطرات باران بر تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها تحت شدتهای مختلف باران در برخی خاکهای منطقه نیمهخشک در استان زنجان انجام شد. برای این منظور آزمایش در دو خاک با بافت مختلف ( لومرسی و لومشنی) تحت چهار شدت بارندگی ( 30، 50، 72 و 83 میلیمتر بر ساعت) در دو حالت بارندگی (تحت ضربه قطرات و حذف اثر ضربه قطرات باران) در فلوم فرسایشی تحت شیب 10 درصد انجام گرفت. نتایج نشان داد که تولید رواناب تحت تأثیر ضربه قطرات باران در خاک لومرسی و لومشنی بهترتیب 44 و 36 درصد افزایش یافت (01/0>p) و هدررفت خاک نیز در این دو خاک بهترتیب 52 و 62 درصد بیشتر از حالت بدون ضربه قطرات بود (01/0>p). تولید رواناب و هدررفت خاک بین دو حالت باران به شدت باران وابسته بود؛ بهطوریکه با افزایش شدت باران، نقش ضربه قطرات به ویژه در خاک لومشنی تغییرات زیادی یافت. با افزایش شدت باران هدررفت خاک نسبت به تولید رواناب دچار کاهش بیشتری شد که این موضوع نشاندهنده مقاومت اندک خاکدانهها به اثر ضربه قطرات باران در شدتهای بارندگی بالا است. با توجه به ساختمان ناپایدار خاکهای مناطق نیمهخشک، حفظ پوشش سطحی برای جلوگیری از تأثیر ضربه قطرات باران بر تولید رواناب و هدررفت خاک ضروری است.
علوم خاک
مهرانگیز سادات ساداتی؛ علی بهشتی آل آقا؛ فردین حامدی
چکیده
تغییر کاربری اراضی، تأثیر زیادی بر ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک میگذارد. در این پژوهش تأثیر رهاسازی اراضی کشاورزی که به مدت حداقل 10 سال رهاشدهاند بر شاخصهای pH، EC، وزن مخصوص ظاهری، پایداری خاکدانهها، میزان فسفر، نیتروژن و کربن آلی خاک، معدنی شدن کربن آلی، کسر متابولیکی و کربن زیستتوده میکروبی در دو عمق صفر تا ...
بیشتر
تغییر کاربری اراضی، تأثیر زیادی بر ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک میگذارد. در این پژوهش تأثیر رهاسازی اراضی کشاورزی که به مدت حداقل 10 سال رهاشدهاند بر شاخصهای pH، EC، وزن مخصوص ظاهری، پایداری خاکدانهها، میزان فسفر، نیتروژن و کربن آلی خاک، معدنی شدن کربن آلی، کسر متابولیکی و کربن زیستتوده میکروبی در دو عمق صفر تا 20 و 20 تا 40 سانتیمتری در 3 منطقه بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که رهاسازی اراضی کشاورزی پایداری خاکدانهها را بهطور معنیدار افزایش و میزان رس قابل انتشار را کاهش داد. جرم مخصوص ظاهری نیز در اثر رهاسازی اراضی کشاورزی در کلیه مناطق بهجز در منطقه قلعه کهنه کاهش یافت. نتایج تجزیهوتحلیل ویژگیهای شیمیایی خاک حاکی از کاهش pH خاک در کلیه مناطق و اعماق بهجز در منطقه قلعه کهنه بود. نتایج بیولوژیکی نیز نشان داد که رهاسازی اراضی کشاورزی سبب تغیر ویژگیهای بیولوژیکی شد. رهاسازی اراضی کشاورزی در هر سه منطقه منجر به افزایش کربن زیستتوده میکروبی و تنفس میکروبی خاک شد. بالا بودن تنفس میکروبی در اراضی رهاشده به احتمال زیاد به کربن آلی بیشتر در این خاکها مرتبط است. هدر رفت ماده آلی خاک بر اثر کشت و کار و مدیریت نامناسب خاک اغلب عامل اصلی کاهش تنفس خاک در اراضی کشاورزی نسبت به اراضی رها شده است. بهطور خلاصه، تغییر کاربری اراضی از کشاورزی به رهاشده باعث بهبود شاخصهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی کیفیت خاک، بهویژه لایه سطحی خاک گردید که نهایتاً بهبود کیفیت خاک را در تمامی مناطق مورد مطالعه در پی داشته است. از اینرو، میتوان چنین نتیجه گرفت که رهاسازی اراضی کشاورزی با افزایش ورود کربن به خاک، بهبود خاکدانهها و بهبود فعالیت میکروبی خاک باعث افزایش سلامت خاک گردیده است.
علوم خاک
مهدی جعفریان؛ علی گلکاریان؛ حجت امامی
چکیده
ماده مادری و توپوگرافی از ویژگیهای مهم وتاثیرگذار بر کیفیت خاک در هر منطقه میباشند. خاکهای حاصل از جنس سنگهای مختلف دارای خصوصیات مختلفی هستند که این تفاوتها در کیفیت خاک و فرسایشپذیری آن تأثیر مستقیم دارد. هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین درصد شیب و جنس سنگ با برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از قبیل درصد ماده آلی، ...
بیشتر
ماده مادری و توپوگرافی از ویژگیهای مهم وتاثیرگذار بر کیفیت خاک در هر منطقه میباشند. خاکهای حاصل از جنس سنگهای مختلف دارای خصوصیات مختلفی هستند که این تفاوتها در کیفیت خاک و فرسایشپذیری آن تأثیر مستقیم دارد. هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین درصد شیب و جنس سنگ با برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از قبیل درصد ماده آلی، درصد کربنات کلسیم، بافت خاک، مقاومت فروروی خاک، چسبندگی خاک، هدایت اشباع، میانگین وزنی قطر خاکدانهها، تعداد موثر قطره و سله سطحی در هفت جنس سنگ (گرانیت، آهک پالئوژن، آهک ژوراسیک، افیولیت، شیل، مارن و ماسه سنگ) در استان خراسان رضوی میباشد. نمونههای خاک از عمق 20-0 سانتیمتری و از سه کلاس شیب کمتر از 10 درصد، 25-10 درصد و بیشتر از 25 درصد با سه تکرار در هر شیب برداشت شد. نتایج نشان داد تمام متغیرهای مورد بررسی در جنس سنگهای مختلف دارای تفاوت معنیداری میباشند (001/0p<). تنها متغیر سله سطحی در شیبهای مختلف دارای تفاوت معنیداری نمیباشد (05/0p<،142/0=sig). متغیرهای درصد کربنات کلسیم و هدایت اشباع در شیبهای مختلف دارای تفاوت معنیداری میباشند (05/0p<،009/0=sig، 030/0=sig). سایر خصوصیات خاک نیز شامل درصد ماده آلی، میانگین وزنی قطر خاکدانهها، تعداد موثر قطره، مقاومت نفوذ خاک و چسبندگی خاک در شیبهای مختلف دارای تفاوت معنیداری در سطح یک درصد هستند (001/0p<). با توجه به اینکه کلاس بافت خاک در شیبهای مختلف دارای تفاوت معنیداری نبود ولی درصد رس، سیلت و شن در طول شیب تغییرات زیادی داشت بهطوری که با افزایش شیب درصد ذرات درشتتر افزایش یافته و از درصد ذرات ریز کاسته میشود. بیشترین و کمترین مقدار پارامترهای درصد مادهآلی، چسبندگی خاک و مقاومت نفوذ خاک به ترتیب در جنس سنگ گرانیت و شیل مشاهده شد. بیشترین درصد کربنات کلسیم در جنس سنگ آهک چناران (41/40 درصد) و کمترین مقدار آن در جنس سنگ گرانیت (72/14درصد) مشاهده شد. میانگین وزنی قطر خاکدانهها در جنس سنگ افیولیت دارای بیشترین مقدار (005/1میلیمتر) و در جنس سنگ مارن دارای کمترین مقدار (403/0 میلیمتر) بود. میانگین وزنی قطر خاکدانهها در شیب 25-10 درصد به طور معنیداری بیشتر از دو شیب دیگر بود. پارامتر تعداد موثر قطره در جنس سنگ گرانیت دارای بیشترین مقدار و در در جنس سنگ مارن دارای کمترین مقدار میباشد. مقدار بیشینه متغیر هدایت اشباع در جنس سنگ مارن و کمینه آن در جنس سنگ آهک چناران مشاهده شد. بهطور کلی با توجه به تغییرات قابل ملاحظه ویژگیهای خاک در طول شیب دامنه و جنس سنگهای مختلف انتظار میرود هدررفت خاک نیز دارای تفاوت مشخصی باشد و راهکارهای مقابله با آن باید اتخاذ شود.
علوم خاک
سودابه نیکخوثانی گل تپه؛ سیروس صادقی؛ مجتبی نورآئین؛ سید سیامک زواره
چکیده
ترکیبات آهن به شکل نانو ذرات آهن صفر ظرفیتی و یا مغناطیسی، به علت داشتن توانایی حذف یا کاهش اثر آلایندههای متعدد آلی و معدنی از جمله اصلاح کنندههایی هستند که برای کاهش آلودگی محیط زیست بهویژه در محیطهای آبی به کار میروند. مطالعات کمی در مورد استفاده از نانو ذرات آهن مغناطیسی در اصلاح خاکهای آلوده به فلزات سنگین صورت گرفته ...
بیشتر
ترکیبات آهن به شکل نانو ذرات آهن صفر ظرفیتی و یا مغناطیسی، به علت داشتن توانایی حذف یا کاهش اثر آلایندههای متعدد آلی و معدنی از جمله اصلاح کنندههایی هستند که برای کاهش آلودگی محیط زیست بهویژه در محیطهای آبی به کار میروند. مطالعات کمی در مورد استفاده از نانو ذرات آهن مغناطیسی در اصلاح خاکهای آلوده به فلزات سنگین صورت گرفته است، لذا این پژوهش با هدف بررسی کارآیی نانو ذرات آهن مغناطیسی در تثبیت کادمیوم خاک انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه سطح کادمیوم صفر، 6 و 12 میلیگرم بر کیلوگرم خاک و نانو ذرات آهن مغناطیسی در سه سطح صفر، 1 و 2 درصد در زمان چهار هفته با 3 تکرار به انجام رسید. به منظور آلوده سازی خاک مورد نظر از نمک سولفات کادمیوم استفاده گردید و بعد از سپری شدن یک ماه، نانو ذرات آهن مغناطیسی در سه سطح مختلف به هر کدام از ترکیبات تیماری آلوده شده با کادمیوم اضافه و در زمان چهار هفته به صورت جداگانه مقدار کادمیوم استخراجی از فازهای مختلف خاک (تبادلی، کربناتی، اکسیدی، آلی و باقیمانده) به ترتیب اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که کاربرد نانو ذرات آهن مغناطیسی موجب کاهش معنادار کادمیوم در بخش تبادلی و افزایش معنادار کادمیوم در بخشهای آلی، اکسیدی، کربناتی و باقیمانده گردید. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که افزودن نانو ذرات آهن مغناطیسی به خاک منجر به کاهش فراهمی عنصر کادمیوم در خاکهای آلوده شده و براساس نتایج حاصل، کاهش دسترسی گیاه به عنصر کادمیوم پیشبینی میگردد.
علوم خاک
سیدحمیدرضا صادقی؛ مهین کله هوئی؛ علی نوری؛ نسترن نادریمرنگلو؛ معصومه هواسی؛ آراسته پایفشرده؛ مهدی خیرپرست؛ سحر مصطفایییونجالی؛ زینب پیروزنیا؛ معصومه حمزهبیبالانی
چکیده
فرسایش خاک یکی از تهدیدهای مهم برای حفاظت از منابع آبوخاک به شمار میرود. حال آنکه تاکنون مؤلفههای مختلف آن ازجمله تغییرات مکانی موردتوجه لازم قرار نگرفته است. هدف اصلی این پژوهش تعیین خطر فرسایش بالقوه و بالفعل حوزه آبخیز بریموند استان کرمانشاه با استفاده از مدل CORINE و در سامانه اطلاعات جغرافیایی بوده است. اطلاعات موردنیاز ...
بیشتر
فرسایش خاک یکی از تهدیدهای مهم برای حفاظت از منابع آبوخاک به شمار میرود. حال آنکه تاکنون مؤلفههای مختلف آن ازجمله تغییرات مکانی موردتوجه لازم قرار نگرفته است. هدف اصلی این پژوهش تعیین خطر فرسایش بالقوه و بالفعل حوزه آبخیز بریموند استان کرمانشاه با استفاده از مدل CORINE و در سامانه اطلاعات جغرافیایی بوده است. اطلاعات موردنیاز مربوط به عوامل اصلی فرسایش خاک شامل فرسایشپذیری و فرسایندگی خاک ازجمله شیب، پوشش گیاهی، عمق، بافت، درصد سنگریزه تهیه و در محیط ArcGIS تلفیق و طبقهبندی شد. درنهایت نقشه پتانسیل فرسایشپذیری خاک به ترتیب از تلفیق نقشههای فرسایشپذیری، فرسایندگی و شیب تهیه شد. سپس نقشه فرسایش واقعی خاک از تلفیق نقشه پتانسیل فرسایشپذیری خاک و پوشش گیاهی به دست آمد. مطابق نتایج مربوط به پراکنش پوشش گیاهی مختلف در منطقه، مجموع کاربری دیم و بایر با مساحت 48/65 درصد بیشترین مساحت را به خود اختصاص داده است. علاوه بر آن، پوششهای مرتع و جنگل نیز با گستره سطحی 65/29 و 87/4 درصد، به ترتیب دومین و سومین مساحت از پوشش گیاهی در منطقه را داشتند. مطابق نقشه پتانسیل فرسایشپذیری خاک مشخص شد که به ترتیب حدود 57/65، 62/23 و 81/10 درصد از وسعت منطقه در محدوده پتانسیل فرسایش متوسط، کم و زیاد قرارگرفته است. همچنین فرسایش واقعی خاک به ترتیب 83/53، 53/15، 64/30 درصد در محدوده کم، متوسط و زیاد قرار دارد. بر همین اساس و در راستای مهار فرسایش و جلوگیری از اثرات منفی و توسعه آن در حوزه آبخیز بریموند، استفاده از اراضی متناسب با توانایی و استعداد آنها، حفظ وضعیت پوشش فعلی و انجام طرحهای مدیریتی باهدف احیا پوشش گیاهی پیشنهاد میشود.
علوم خاک
نسیم صحرایی؛ احمد لندی؛ سعید حجتی؛ ادواردو پاسولی
چکیده
فلزات با پتانسیل آلایندگی از مهمترین آلایندههای محیطی هستند که در تمام جوامع صنعتی یافت میشوند از اینرو ارزیابی وضعیت آلودگی خاک برای توسعه پایدار کشاورزی و احیا خاکهای آلوده به فلزات با پتانسیل آلایندگی امری ضروری است. مطالعه حاضر با هدف کمی سازی آلودگی فلزات سرب، نیکل، کروم و روی برای ارزیابی زیستمحیطی خاک با استفاده ...
بیشتر
فلزات با پتانسیل آلایندگی از مهمترین آلایندههای محیطی هستند که در تمام جوامع صنعتی یافت میشوند از اینرو ارزیابی وضعیت آلودگی خاک برای توسعه پایدار کشاورزی و احیا خاکهای آلوده به فلزات با پتانسیل آلایندگی امری ضروری است. مطالعه حاضر با هدف کمی سازی آلودگی فلزات سرب، نیکل، کروم و روی برای ارزیابی زیستمحیطی خاک با استفاده از شاخصهای آلودگی و یک رویکرد انعطافپذیر، بر اساس تحلیل چند متغیره در بخشی از اراضی مرکزی استان خوزستان انجام شد. بهمنظور برآورد میزان آلودگی خاک، 200 نمونه از خاک سطحی (عمق صفر تا 10 سانتیمتری) تهیه گردید. پس از نمونهبرداری و آمادهسازی خاکها، غلظت عناصر (روی، نیکل، سرب و کروم) با روش تیزآب سلطانی و دستگاه OES ICP- اندازهگیری و با استفاده از شاخصهای زیستمحیطی و تحلیلهای مختلف آماری، میزان آلودگی در منطقه ارزیابی شد. نتایج نشان داد که میانگین غلظت فلزات مورد مطالعه روی، نیکل، کروم و سرب به ترتیب 26/60، 96/50، 38/50 و 67/12 میلیگرم بر کیلوگرم بود. مطابق نتایج تجزیه و تحلیل همبستگی پیرسون تمامی فلزات بهجز کروم از همبستگی بالایی با یکدیگر برخوردار بودند، که نشان دهنده منابع مشابه برای این فلزات در منطقه میباشد. بهعلاوه بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل آماری چند متغیره هر دو عامل انسانزاد و زمینزاد، منشأ فلزات مورد بررسی در منطقه مورد مطالعه تشخیص داده شد. همچنین نتایج ارزیابی فاکتور آلودگی و شاخص زمین انباشتگی نشان داد که فلزات روی، نیکل، کروم و سرب بهصورت منفرد، آلودگی در خاک سطحی منطقه ندارند و شاخص غنیشدگی نیز سطح آلودگی متوسط را در منطقه نشان میدهد، این در حالی است که نتایج به دست آمده از شاخصهای آلودگی اصلاح شده و جامع آلودگی نمرو بیانگر شدت بالای آلودگی تجمیعی این فلزات در منطقه میباشد.
علوم خاک
حجت امامی؛ مهسا معمارزاده
چکیده
ذرات گردوغبار یکی از راههای بسیار مهم ورود عناصر سنگین به خاک میباشند. رسوبات دانه ریز نقش مهمی در انتقال آلودگی هوا به دلیل وجود فلزات سنگین و آفت کشها را دارا میباشند.به دلیل خشکی و وجود بادهای فرساینده در شهر طبس و زیاد بودن شدت فرسایش بادی در این منطقه، حجم زیادی از رسوبات بادی همراه با این بادهای فرساینده وارد این شهر میشوند. ...
بیشتر
ذرات گردوغبار یکی از راههای بسیار مهم ورود عناصر سنگین به خاک میباشند. رسوبات دانه ریز نقش مهمی در انتقال آلودگی هوا به دلیل وجود فلزات سنگین و آفت کشها را دارا میباشند.به دلیل خشکی و وجود بادهای فرساینده در شهر طبس و زیاد بودن شدت فرسایش بادی در این منطقه، حجم زیادی از رسوبات بادی همراه با این بادهای فرساینده وارد این شهر میشوند. بنابراین فلزات سنگین از طریق ذرات گرد وغبار در هوا به صورت معلق در آمده و همراه با باد به مناطق مسکونی و شهری منتقل شده و سبب به وجود آمدن خطراتی برای سلامتی انسان شوند. با توجه به اطلاعاتی که از گذشته در مورد جهت طوفانها و بادهای فرساینده وجود داشت سه تله رسوبگیر در هر یک از مبادی ورودی شهرستان طبس (در جهتهای شمال، شمال غرب، شمال شرق، غرب و جنوب غرب) نصب شد. علاوه بر این یک تله رسوب گیر هم در مرکز این شهرستان تعبیه و مقدار رسوبات معلق در ماهای مختلف سال جمعآوری شد. تا میزان گرد و غبار وارد شده به شهرستان از بهمن سال 1399 تا دی ماه 1400 اندازهگیری شود. در رسوبات بادی، غلظت بعضی از فلزات سنگین مختلف شامل منگنز، آهن، مس و روی پس از عصارهگیری با محلول تیزاب سلطانی (اسید نیتریک و اسید کلریدریک به نسبت 3 به 1) توسط دستگاه جذب اندازهگیری شد. بر اساس نتایج به دست آمده بیشترین و کمترین مقدار رسوبات بادی به ترتیب از جهت شمال شرق و جنوب غرب به میزان 56/85 و 30/29 گرم بر متر مربع در ماه وارد شهر طبس شده است. با مقایسه گلباد و مقدار رسوبات بادی، میتوان گفت تطابق نسبی بین رسوبات بادی با گلباد این شهرستان وجود دارد. تغییرات ماهانه دبی رسوبات نیز نشان داد که بیشترین مقدار رسوبات بادی در شهریور 1400 از جهت شمال غرب (125 گرم بر متر مربع در ماه) وارد شهر طبس شده است. به طور کلی مقدار عناصر سنگین وارد شده به شهر طبس از طریق رسوبات معلق به صورت Fe > Mn > Zn > Cu بود. مجموع منگنز وارد شده به شهر طبس (7528 میلیگرم بر کیلوگرم در سال) در جهت غرب بیشترین مقدار است. تغییرات زمانی عنصر منگنز نشان داد، در بازه زمانی فروردین تا خرداد 1400 به طور قابل توجهی بیشتر از سایر ماههای سال است. مجموع آهن وارد شده به شهر طبس در مدت یک سال در جهت شمال غرب بیشترین مقدار است. تغییرات زمانی غلظت عناصر سنگین نشان داد که بیشترین مقدار این عناصر در رسوبات بادی در فرودین 1400 در جهت غرب (برای آهن) و شمال غرب (برای منگنز) مشاهده شد. همچنین بیشترین مقدار مس (5/92 میلیگرم بر کیلوگرم) و روی (6606 میلیگرم بر کیلوگرم) در رسوبات بادی نیز در جهتهای شمال شرقی و جنوب غربی در فرودین 1400 دیده شد. با توجه به گلباد سالانه شهر طبس، سرعت وزش باد در محدوده شمال غرب تا شمال شرق بسیار شدید است که با وزش باد و فرسایش بادی و احتمالا به دلیل سازندهای زمین شناسی و فعالیتهای انسانی مثل معدن زغالسنگ در منطقه، عناصری مثل آهن، منگنز، مس و روی از طریق رسوبات بادی وارد شهر طبس شدهاند.
علوم خاک
وحیده دین محمدی؛ ناصر علی اصغرزاد؛ لیلی عاقبتی ملکی
چکیده
مطالعات اخیر نشان میدهد که اغلب گیاهان زراعی و باغی علاوه بر همزیستی با قارچهای میکوریز آربوسکولار میتوانند همراه با قارچ اندوفیت S. indica نیز ایجاد همزیستی کنند. مقدار بالای فسفر قابلجذب در خاک سبب محدودیت کلنیزاسیون قارچهای میکوریز آربوسکولار در ریشه میشود اما در خصوص تأثیر آن بر همزیستی قارچ اندوفیت اطلاعات کافی در دسترس ...
بیشتر
مطالعات اخیر نشان میدهد که اغلب گیاهان زراعی و باغی علاوه بر همزیستی با قارچهای میکوریز آربوسکولار میتوانند همراه با قارچ اندوفیت S. indica نیز ایجاد همزیستی کنند. مقدار بالای فسفر قابلجذب در خاک سبب محدودیت کلنیزاسیون قارچهای میکوریز آربوسکولار در ریشه میشود اما در خصوص تأثیر آن بر همزیستی قارچ اندوفیت اطلاعات کافی در دسترس نیست. در این آزمایش گیاه جو (Hordeum vulgare L.) با قارچهای R. irregularis (قارچ میکوریز آربوسکولار) و S. indica (قارچ اندوفیت) با سه سطح فسفر خاک (شامل صفر، 10، 20 میلیگرم فسفر بر کیلوگرم) از منبع سوپر فسفات تریپل تلقیح شدند. میزان گلومالین (گلیکوپروتئین) در ریشهها و خاک با استفاده از آنتیبادی منوکلونال MAb32B11 اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که در حالت تلقیح هر دو قارچ وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه نسبت به تلقیح انفرادی آنها بهطور معنیدار افزایش یافت. در سطح صفر فسفر، غلظت فسفر بخش هوایی و ریشه در تیمارهای دارای R. irregularis بهطور معنیدار بیشتر از تیمار بدون قارچ بود. در تلقیحهای انفرادی یا دوگانه، افزایش سطح فسفر تأثیر معنیداری بر غلظت فسفر بخش هوایی و ریشه نداشت. در تلقیح دوگانه قارچها، گرچه درصد کلنیزاسیون کل بیشتر بود اما سهم هریک از قارچها در مقایسه با تلقیحهای انفرادی کاهش یافت. با افزایش سطح فسفر درصد کلنیزاسیون در تلقیحهای منفرد و تلقیح دوگانه بهطور معنیدار کاهش یافت. مقدار گلومالین خاک در تیمار R. irregularis زیاد بود اما تیمارهای شاهد بدون قارچ و تلقیح منفرد قارچ S. indica دارای مقدار اندکی گلومالین بودند. گلومالین ریشه در حالت تلقیح دو قارچ (µg.g-194/1006) کمتر از تیمار R. irregularis (µg.g-149/1924) بود که نشان میدهد حضور قارچ S. indica در ریشه، کلنیزاسیون ریشه توسط قارچ R. irregularis را مهار میکند. همچنین با افزایش سطح فسفر خاک، مقدار گلومالین ریشه بهطور معنیدار کاهش یافت.
علوم خاک
اکبر گندمکار؛ زهرا خان محمدی؛ مجید بصیرت
چکیده
یکی از روشهای مهم برای تفسیر نتایج تجزیه شیمیایی برگ و بررسی وضعیت تغذیهای گیاهان، روش تشخیص چندگانه عناصر غذایی (CND) است. این پژوهش با هدف ارزیابی وضعیت تغذیهای باغات (به) و برآورد اعداد مرجع (نرمهای) عناصر غذایی برای این محصول در 28 باغ از شهرستانهای اصفهان و نطنز انجام شد. نمونههای مرکب از برگهای با رشد کامل بهاره درختان ...
بیشتر
یکی از روشهای مهم برای تفسیر نتایج تجزیه شیمیایی برگ و بررسی وضعیت تغذیهای گیاهان، روش تشخیص چندگانه عناصر غذایی (CND) است. این پژوهش با هدف ارزیابی وضعیت تغذیهای باغات (به) و برآورد اعداد مرجع (نرمهای) عناصر غذایی برای این محصول در 28 باغ از شهرستانهای اصفهان و نطنز انجام شد. نمونههای مرکب از برگهای با رشد کامل بهاره درختان و از شاخههای بدون میوه، در تیرماه سال 1398 جمعآوری و غلظت عناصر نیتروزن، فسفر، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، آهن، منگنز، روی، مس و بور در آنها اندازه گیری شد. در پایان فصل، عملکرد در هر باغ مشخص شد. سپس با استفاده از روش CND و با کاربرد تابع تجمعی نسبت واریانس عناصر غذایی، اعداد مرجع (نرم) و شاخصهای عناصر غذایی CND تعیین شدند. بر اساس نتایج حاصل از تابع توزیع تجمعی واریانس و با در نظر گرفتن عملکرد 23 تن در هکتار به عنوان عملکرد حدواسط، 25 درصد باغات مورد مطالعه در گروه با عملکرد زیاد و 75 درصد باغات در گروه با عملکرد کم قرار گرفتند. پس از حل معادلات تابع تجمعی درجه سوم مربوط به عناصر غذایی مورد مطالعه، بیشترین عملکرد برای عنصر پتاسیم 98/21= Fci(VK) و کمترین مقدار آن برای عنصر نیتروژن 37/15= Fci(VN) به دست آمد. اعداد مرجع CND برای عناصر غذایی و قسمت باقیمانده به شرح 91/2=V*N، 39/1=V*P، 91/2=V*K، 13/2=V*Ca، 35/1=V*Mg، 01/2-=V*Fe، 12/3-=V*Mn، 97/3-=V*Zn، 85/4-=V*Cu، 51/3-=V*B و 78/6=V*Rd به دست آمد. در بین عناصر غذایی پرمصرف پتاسیم و نیتروژن و در بین عناصر غذایی کممصرف آهن و روی منفیترین شاخص را به خود اختصاص دادند و بیشترین الویت نیاز غذایی متعلق به آنها بود. میانگین شاخص تعادل تغذیهای (r2) در باغات با عملکرد کم (85/20) بسیار بزرگتر از صفر بود که نشان دهنده عدم تعادل تغذیهای در این باغات است.
علوم خاک
فاطمه نورعلی وند؛ احمد فرخیان فیروزی
چکیده
خاکپوش با ایجاد پوششی بر سطح خاک میتواند مقاومت سطحی خاک را در برابر جریان فرسایندهی باد افزایش دهد. هدف این مطالعه بررسی کارایی خاکپوشهای معدنی (نانورس مونتموریلونایت)، شیمیایی (پلیمر پلیوینیلاستات) و زیستی (زغال زیستی و هیدروژل سلولز) در زمانهای مختلف برای اصلاح برخی خصوصیات فیزیکی و مکانیکی خاک و کنترل فرسایش ...
بیشتر
خاکپوش با ایجاد پوششی بر سطح خاک میتواند مقاومت سطحی خاک را در برابر جریان فرسایندهی باد افزایش دهد. هدف این مطالعه بررسی کارایی خاکپوشهای معدنی (نانورس مونتموریلونایت)، شیمیایی (پلیمر پلیوینیلاستات) و زیستی (زغال زیستی و هیدروژل سلولز) در زمانهای مختلف برای اصلاح برخی خصوصیات فیزیکی و مکانیکی خاک و کنترل فرسایش بادی بود. همچنین دوام و پایداری این خاکپوشها در زمانهای مختلف با چهار چرخه تر و خشک شدن بررسی شد. آزمایش فاکتوریل به صورت طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا شد. فاکتورها شامل (1) نوع خاکپوش شامل چهار سطح: نانورس مونتموریلونایت، پلیمر پلیوینیلاستات، زغال زیستی و هیدروژل سلولز کاه گندم، (2) غلظت خاکپوش شامل نانورس مونتموریلونایت: 0، 16 و 32 ، پلیمر پلیوینیلاستات: 0، 8 و 16 و زغال زیستی و هیدروژل سلولز: 0، 65 و 200 گرم بر متر مربع و (3) زمان شامل 21، 42، 63 و 126روز بودند. خاک مورد مطالعه از کانون گرد و غبار جنوب شرق اهواز نمونهبرداری شد. سینیهای تونل باد با ابعاد 5×30×50 (سانتیمتر) با خاک پر شدند. خاکپوش نانورس و پلیمر پلیوینیل استات روی سینیها به صورت یکنواخت اسپری شد. خاکپوش زغال زیستی و هیدروژل سلولز کاه گندم ابتدا با خاک مخلوط شد سپس با اسپری نمودن آب روی سطح خاک رطوبت در حد 75 درصد ظرفیت زراعی ثابت نگهداشته شد. پس از گذشت مدت زمان مورد نظر ویژگیهای خاک اندازهگیری شد و سینیها در تونل با سرعت باد 20 متر بر ثانیه (در ارتفاع 15 سانتیمتری سطح نمونه) به مدت 5 دقیقه قرار داده شدند. مقدار فرسایش خاک به روش وزنی تعیین شد. سپس در هر زمان بهترین تیمار از هر خاکپوش (از نظر کاهش فرسایش بادی)، انتخاب شده و تحت چرخه تر و خشک شدن (چهار چرخه) قرار گرفت. نتایج نشان داد در خاکهای اصلاح شده با زغال زیستی و هیدروژل سلولز با گذشت زمان مقدار فرسایش خاک کاهش یافت اما در خاکپوش نانورس مونتموریلونایت و پلیمر پلیوینیلاستات با گذشت زمان مقدار آن افزایش یافت. مقدار فرسایش در خاک تیمار شده با هیدروژل سلولز 3/99 درصد کاهش یافت. بیشترین مقدار مقاومت فروروی و برشی خاک در خاکپوش هیدروژل سلولز در زمان چهارم مشاهده شد که به ترتیب برابر با 1038 و 123 کیلوپاسکال بدست آمد. با گذشت زمان پایداری خاکدانهها در حضور هیدروژل سلولز و زغال زیستی افزایش و در پلیمر پلیوینیلاستات و نانورس مونتموریلونایت کاهش یافت. بین پایداری و بعد فرکتال خاکدانهها رابطه منفی مشاهده شد. مقدار فرسایش خاک در زمان چهارم در خاکهای اصلاح شده با هیدروژل سلولز، زغال زیستی، پلیمر پلیوینیلاستات و نانو رس مونتموریلونایت به ترتیب 99، 71، 84 و 85 درصد و بعد از چهار چرخه تر و خشک شدن، به ترتیب 98، 64، 76 و 81 درصد نسبت به خاک شاهد کاهش یافت. با توجه به نتایج این پژوهش هیدروژل سلولز به عنوان یک پلیمر زیستی و سازگار با محیط زیست، خاکپوشی مناسب برای کنترل فرسایش بادی است.
علوم خاک
گردآفرین رضایی؛ فریدون سرمدیان؛ علی محمدی ترکاشوند؛ جواد سید محمدی؛ مریم مرعشی علی آبادی
چکیده
آگاهی از توزیع مکانی شوری و کربن آلی خاک منجر به دستیابی به اطلاعات ارزشمندی میگردد که در اتخاذ تصمیمات مدیریتی برای فعالیتهای کشاورزی موثر است. این مطالعه با هدف بررسی تغییرات مکانی قابلیت هدایت الکتریکی (EC) به عنوان بیانگر وضعیت شوری خاک و کربنآلی خاک (SOC) در دو لایه سطحی (صفر تا30 سانتیمتر) و زیرسطحی (30-60 سانتیمتر) با ...
بیشتر
آگاهی از توزیع مکانی شوری و کربن آلی خاک منجر به دستیابی به اطلاعات ارزشمندی میگردد که در اتخاذ تصمیمات مدیریتی برای فعالیتهای کشاورزی موثر است. این مطالعه با هدف بررسی تغییرات مکانی قابلیت هدایت الکتریکی (EC) به عنوان بیانگر وضعیت شوری خاک و کربنآلی خاک (SOC) در دو لایه سطحی (صفر تا30 سانتیمتر) و زیرسطحی (30-60 سانتیمتر) با استفاده از چهار الگوریتم یادگیری ماشین جنگل تصادفی (RF)، درخت تصمیم (DTr)، رگرسیون بردار پشتیبان (SVR) و شبکه عصبی مصنوعی (ANN) در دشت قزوین انجام شد. بدین منظور، از 278 خاکرخ مطالعاتی نمونهبرداری گردید و پس از عبور از الک دو میلیمتر، مقادیر EC و SOC آنها اندازهگیری گردید. متغیرهای کمکی مستخرج از مدل رقومی ارتفاع و ماهواره لندست 8، شامل ارتفاع (Elevation)، تابش پخشیدگی (Diffuse)، شاخص همواری کف دره با درجه تفکیک بالا (MrVBF)، شاخص تفاوت پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI)، شاخص خیسی ساگا (SWI) و شاخص جهت باد (WE) بهعنوان نمایندگان عوامل خاکسازی مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مدل RF برای پیشبینی EC خاک در لایه سطحی با R2 برابر با 74/0 و RMSE 36/0 و nRMSE 07/0وهمچنین پیشبینی کربنآلی در هر دو لایه سطحی و زیر سطحی با R2 بهترتیب برابر با 90/0 و 80/0 و به دنبال آن مدل DTr برای پیشبینی شوری خاک در لایه زیرسطحی با R2 77/0 و RMSE/ 9/0 و nRMSE 17/0 نسبت به سایر مدلها دارای صحت بالاتری بودند. همچنین، متغیرهای توپوگرافی شامل ارتفاع، شدت تابش پخشیدگی و شاخص همواری کف دره با درجه تفکیک بالا بیشترین ارتباط را با تغییرات شوری و کربنآلی خاک در هر دولایه سطحی و زیرسطحی داشتند. به طور کلی مدلهای RF و DTr به همراه متغیرهای توپوگرافی توانستند تغییرات شوری و کربنآلی سطحی و زیرسطحی خاک را با صحت قابل قبول در منطقه مورد مطالعه ارائه نمایند؛ که نقشههای تهیه شده میتوانند برای اعمال تصمیمهای مدیریتی لازم در مورد خاکهای منطقه مورد استفاده قرار گیرند.
علوم خاک
منصور میرزایی ورویی؛ شاهین اوستان؛ عادل ریحانی تبار؛ نصرت اله نجفی
چکیده
مصرف کودهای شیمیایی نیتروژندار مشکلات عدیدهای همچون آلودگی آبهای زیرزمینی، غنی شدن آبهای سطحی و کاهش کیفیت گیاهان دارویی را به همراه دارد. در پژوهش حاضر، تأثیر هیومیک اسید نیتروژندار شده یا نیتروهیومیک اسید (NHA) بر رشد و ترکیب عنصری گیاه مرزه و نیز هدررفت نیتروژن بررسی شد. برای این منظور، NHA از واکنش نیتریک ...
بیشتر
مصرف کودهای شیمیایی نیتروژندار مشکلات عدیدهای همچون آلودگی آبهای زیرزمینی، غنی شدن آبهای سطحی و کاهش کیفیت گیاهان دارویی را به همراه دارد. در پژوهش حاضر، تأثیر هیومیک اسید نیتروژندار شده یا نیتروهیومیک اسید (NHA) بر رشد و ترکیب عنصری گیاه مرزه و نیز هدررفت نیتروژن بررسی شد. برای این منظور، NHA از واکنش نیتریک اسید با هیومیک اسید (HA) استخراجشده از لئوناردیت شرکت گلسنگ کویر یزد تهیه شد و ویژگیهای آن با استفاده از روش طیفسنجی مادون قرمز (FT-IR) و درصد نیتروژن آن به روش آنالیز CHNS تعیین گردید. سپس، یک آزمایش گلخانهای با کشت گیاه مرزه در قالب طرح کاملاً تصادفی با 16 تیمار شامل شاهد (بدون مصرف اوره، HA و NHA)، اوره (U1، U2 و U3)، هیومیک اسید (HA1، HA2 و HA3)، اوره-هیومیک اسید (U1HA1، U2HA2 و U3HA3)، نیتروهیومیک اسید (NHA1، NHA2 وNHA3) و اوره-نیتروهیومیک اسید (U1NHA1، U2NHA2 و U3NHA3) در 3 تکرار انجام شد. سطوح تیمارها به میزان mg N kg-140 برای سطح اول، mg N kg-1 80 برای سطح دوم و mg N kg-1120 برای سطح سوم تعیین شد و در تیمارهای مخلوط، سهم برابری از نیتروژن برای اوره و HA و یا اوره و NHA در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که NHA نسبت به HA از اسیدیتی کل و نیز محتوای نیتروژن بیشتری برخوردار بود. بهعلاوه، اغلب صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک گیاه مرزه شامل سطح برگ، ارتفاع گیاه، طول ریشه، قطر ساقه، وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه و نیز شاخص کلروفیل، غلظت نیتروژن، فسفر، پتاسیم، نیترات و آنزیم نیترات ردوکتاز در تیمارهای NHAبهطور معناداری بیشتر از تیمارهای HA بودند. همچنین، بیشترین وزن خشک بخش هوایی در تیمارهای تلفیقی U3NHA3 و U3HA3 و تیمار U3 مشاهده شد. میانگین شدت افزایش غلظت نیترات بخش هوایی با افزایش سطح نیتروژن در تیمارهای اوره 77/1 برابر تیمارهای تلفیقی UNHA بود. نتایج نشان داد که آبشویی نیترات از خاک با کاربرد تیمار U3NHA3 حدود 5/40 درصد نسبت به تیمار U3 کاهش یافت. یافتههای این پژوهش نشان داد که کود تلفیقی UNHA میتواند بهعنوان یک کود نیتروژندار در افزایش عملکرد و شاخصهای رشد گیاه دارویی مرزه مطرح گردد.
علوم خاک
نقشینه یاری نیلاوره؛ علی بهشتی آل آقا؛ مهین کرمی؛ مرضیه صادقی
چکیده
آلودگی خاک با هیدروکربنهای نفتی یک مشکل زیستمحیطی مهم است. روشهای فیزیکی و شیمیایی متعددی برای مقابله با آلودگیهای نفتی در خاک وجود دارد. گیاهپالایی یک فناوری نسبتاً نوین پالایش خاکهای آلوده است که در آن از گیاهان مقاوم و مناسب جهت حذف یا کاهش غلظت آلایندهها از محیطزیست استفاده میشود. در این پژوهش، خاک آلوده به هیدروکربنهای ...
بیشتر
آلودگی خاک با هیدروکربنهای نفتی یک مشکل زیستمحیطی مهم است. روشهای فیزیکی و شیمیایی متعددی برای مقابله با آلودگیهای نفتی در خاک وجود دارد. گیاهپالایی یک فناوری نسبتاً نوین پالایش خاکهای آلوده است که در آن از گیاهان مقاوم و مناسب جهت حذف یا کاهش غلظت آلایندهها از محیطزیست استفاده میشود. در این پژوهش، خاک آلوده به هیدروکربنهای نفتی از اطراف چاههای استخراج نفت غرب استان کرمانشاه برداشت شد. محل نمونه-برداری خاک غیر آلوده کمترین فاصله را با محل نمونهبرداری خاک آلوده داشت. پس از تعیین مقدار کل هیدروکربنهای نفتی در خاکهای آلوده، خاکهای آلوده با خاک غیر آلوده در 4 نسبت وزنی مختلف (صفر، 10، 25 و 35 درصد آلودگی) با یکدیگر مخلوط شدند. سپس بذر 6 گیاه مختلف (جو، چمن، یونجه، شاهدانه، گاودانه و کاملینا) در 3 تکرار در گلدانها کشت شدند. پس از اتمام دوره کشت، گیاهان برداشت و برخی ویژگیهای فیزیولوژیک گیاهان و همچنین درصد کاهش هیدروکربنهای نفتی در خاک اندازهگیری شدند. بهطورکلی رشد اکثر گیاهان روند کاهشی متناسب با افزایش میزان آلودگی خاک از خود نشان داد، اما این کاهش رشد در گیاهان مختلف، متفاوت بود. گیاه کاملینا اگرچه قادر به جوانهزنی در خاکهای آلوده به هیدروکربنهای نفتی بود اما وجود این آلایندهها در خاک مانع از رشد و عملکرد مناسب گیاه شد، بنابراین استفاده از آن در مطالعات بعدی گیاهپالایی خاکهای آلوده به نفت، توصیه نمیشود. طبق نتایج مقایسه میانگین-ها، درصد هیدروکربنهای نفتی در تیمارهای کشت شده، تفاوت آماری معنیداری با تیمار بدون کشت نداشت و از آنجایی که کل خاکهای مورد بررسی استریل نشده و دارای باکتریهای بومی بودند پس احتمالاً تجزیه و حذف هیدروکربنها توسط باکتریهای بومی موجود در خاک صورت گرفته است. از اینرو احتمال میرود که تقویت باکتریهای بومی در این گونه خاکها باعث افزایش تجزیه و تخریب هیدروکربنهای نفتی شود.
علوم خاک
سحر اخوان؛ احمد جلالیان؛ نورایر تومانیان؛ ناصر هنرجو
چکیده
تحلیل تناسب اراضی با استفاده از مجموعه متنوعی از عوامل موثر بر تولید کمی و کیفی محصولات و بررسی پیچدگیهای روابط آنها باهم، و همچنین نقشهبرداری کاربری اراضی، از مفیدترین کاربردهای سامانه اطلاعات جغرافیایی وکاربرد مدلهای تصمیمگیری چندمعیاره در مدیریت منابع زمین است. در پژوهش حاضر، ارزیابی کیفی تناسب اراضی با استفاده ...
بیشتر
تحلیل تناسب اراضی با استفاده از مجموعه متنوعی از عوامل موثر بر تولید کمی و کیفی محصولات و بررسی پیچدگیهای روابط آنها باهم، و همچنین نقشهبرداری کاربری اراضی، از مفیدترین کاربردهای سامانه اطلاعات جغرافیایی وکاربرد مدلهای تصمیمگیری چندمعیاره در مدیریت منابع زمین است. در پژوهش حاضر، ارزیابی کیفی تناسب اراضی با استفاده از مدلهای فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی و پارامتریک برای محصول گندم آبی و یونجه مورد بررسی قرار گرفت. مشخصات خاک، شرایط اقلیمی، توپوگرافی و دسترسی به آب، جاده و مراکز جمعیتی، بر اساس چارچوب سازمان خواربار جهانی و کشاورزی و نظرات کارشناسان انتخاب شد. تابع درونیابی برای ویژگیهای کیفی و کمی موردنظر، استفاده شد وارزیابی بر اساس مدلهای پارامتریک و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی انجام شد. بر اساس مدل پارامتریک، مقادیر شاخصهای زمین برای گندم و یونجه از 50 درصد در برخی نقاط تا 78 درصد در منطقه مورد مطالعه متغیر است،که دشت را به طبقات مناسب (S2)و خیلی مناسب (S1) طبقهبندی میکند. مقادیر ترجیحی فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی برای کشت گندم و یونجه به ترتیب در منطقه مورد مطالعه از 25 تا 73 درصد و 24 تا 50 درصد میباشد که به عنوان متوسط تا خیلی زیاد طبقهبندی میشود. ضریب کاپا کوهن بین شاخصهای پارامتری زمین و مقادیر ترجیحی فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی با عملکرد گندم و یونجه مشاهده شده، به ترتیب بین 03/0 تا 237/0 و 001/0 تا 04/0 متغیر است که اعتبار هر دو مدل در برآورد تناسب اراضی برای تولید محصول در منطقه مورد مطالعه را تایید میکند. نتایج مطالعه حاضر نشان میدهد که فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی یک استراتژی موثر برای افزایش دقت وزنی معیارهای موثر بر تحلیل تناسب زمین نسبت به روش سنتی برای شناسایی محدودیتهای کشت محصولات میباشد.
علوم خاک
تهمینه قیطاسی رنجبر؛ محسن نائل
چکیده
به منظور بهبود کمّیت و کیفیت محصول و ارتقاء کیفیت خاک، استفاده بهینه از بهسازهای آلی یک ضرورت است. در مطالعه حاضر، اثر دو بهساز آلی، در مقایسه با کود شیمیایی اوره، بر برخی شناسههای کیفیت خاک، هم چنین عملکرد و برخی عناصر غذایی گیاه اسفناج بررسی شد. آزمایش در قالب بلوکهای کامل تصادفی، با سه تکرار اجرا گردید. تیمارها شامل کود سبز ...
بیشتر
به منظور بهبود کمّیت و کیفیت محصول و ارتقاء کیفیت خاک، استفاده بهینه از بهسازهای آلی یک ضرورت است. در مطالعه حاضر، اثر دو بهساز آلی، در مقایسه با کود شیمیایی اوره، بر برخی شناسههای کیفیت خاک، هم چنین عملکرد و برخی عناصر غذایی گیاه اسفناج بررسی شد. آزمایش در قالب بلوکهای کامل تصادفی، با سه تکرار اجرا گردید. تیمارها شامل کود سبز یونجه (AGM) در دو سطح 1 و 3 درصد، پسماند بستر کشت قارچ (SMS) در دو سطح 2 و 5 درصد، کود اوره (U) در دو سطح 120 و360 کیلوگرم بر هکتار، ترکیب AGM و SMS (SA) در دو سطح 5/1 درصد (به ترتیب 5/0 و 1 درصد) و 4 درصد (به ترتیب 5/1 و 5/2 درصد)، و شاهد بود. نتایج نشان داد کربن آلی خاک، هدایت الکتریکی، پیاچ، فعالیت آنزیم فسفاتاز، پتاسیم و فسفر فرآهم تحت تأثیر تیمارها قرار گرفتند. تمام تیمارهای پسماند بستر قارچ، کود سبز یونجه و ترکیبی موجب افزایش معنیدار کربن آلی خاک نسبت به تیمارهای شاهد و کود شیمیایی شدند. تیمار SMS-2 بیشترین افزایش EC را نسبت به تیمارهای شاهد و U-1 (به ترتیب، با 552 و520 درصد افزایش) داشت. کود سبز یونجه نیز موجب افزایش EC خاک نسبت به شاهد شد، با اینحال اثر منفی این بهساز آلی بر شوری خاک کمتر از SMS بود. از طرفی، در تیمارهای U-2؛ AGM-2؛ SMS-2، SMS-1؛ SA-2 و SA-1 بیشترین کاهش پیاچ نسبت به تیمار شاهد دیده شد. کاهش پیاچ در تیمارهای حاوی بهسازهای آلی به دلیل پیاچ اسیدی اولیه آنها بود. بیشترین محتوای پتاسیم و فسفر فراهم، و فعالیت آنزیم فسفاتاز در تیمار SMS-2 مشاهده شد. عملکرد گیاه و غلظت نیترات، فسفر، آهن، روی، منگنز و مس تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. تیمارهای بهسازهای آلی (AGM-1، AGM-2؛ SMS-2؛ AS-1 و AS-2) توانستند نیاز کودی گیاه اسفناج را برطرف کنند و عملکرد گیاه را نسبت به دو تیمار کود اوره افزایش دهند. بیشترین غلظت نیترات گیاه در تیمار کود شیمیاییU-2 دیده شد که از حد مجاز فراتر بود. غلظت فسفر گیاه در تیمارهای SMS-2، AGM-2 و دو تیمار ترکیبی به طور معنیداری بیشتر از تیمارهای کود شیمیایی بود. بیشترین مقدار آهن در گیاه در هر دو سطح پسماند بستر قارچ و تیمار کودسبز یونجه، و کمترین آن در تیمار U-2 مشاهده شد. هر دو بهساز آلی باعث افزایش معنیدار منگنز گیاه نسبت به دو تیمار کود شیمیایی شدند. با این حال، تنها تیمار پسماند بستر قارچ (SMS-2) توانست غلظت روی در گیاه را به طور معنیداری نسبت به تیمارهای کودی افزایش دهد. با توجه به اینکه سطوح بالای تیمارهای کود سبز یونجه و تیمار ترکیبی، علیرغم افزایش عملکرد گیاه و ارتقاء کیفیت خاک، موجب تجمع نیترات در مرز بحرانی، در گیاه اسفناج شدند، و از طرف دیگر استفاده مداوم از سطح بالای کمپوست بستر قارچ خطر شور شدن خاک را به همراه دارد، تیمار ترکیبی SA-1 ، و پس از آن تیمار پسماند بستر قارچ SMS-1 به عنوان مناسبترین تیمارها از نظر بهبود کیفیت خاک و بهبود عملکرد و کیفیت اسفناج شناخته شد. [1]- Alfalfa green manure[2]- Spent mushroom substrates
علوم خاک
ریحانه خشتابه؛ مرتضی اکبری؛ آوا حیدری؛ علی اصغر نجف پور
چکیده
این پژوهش با هدف ارزیابی اثرات برخی از فلزات سنگین همچون سرب، آهن، نیکل، مس، آرسنیک و پهنهبندی آلودگی خاک ناشی از آنها در مناطق اطراف معدن سنگ آهن سنگان شهرستان خواف در خراسان رضوی انجام شد. جهت انجام این تحقیق، تعداد 60 نمونه خاک از عمق (0-20) سانتیمتری به صورت سیستماتیک و از دو منطقه مجاور معدن و شاهد برداشت شد. غلظت فلزات سنگین با ...
بیشتر
این پژوهش با هدف ارزیابی اثرات برخی از فلزات سنگین همچون سرب، آهن، نیکل، مس، آرسنیک و پهنهبندی آلودگی خاک ناشی از آنها در مناطق اطراف معدن سنگ آهن سنگان شهرستان خواف در خراسان رضوی انجام شد. جهت انجام این تحقیق، تعداد 60 نمونه خاک از عمق (0-20) سانتیمتری به صورت سیستماتیک و از دو منطقه مجاور معدن و شاهد برداشت شد. غلظت فلزات سنگین با استفاده از دستگاه پلاسمای جفت شده القایی-آزمون طیفسنجی نشر نوری (ICP-AES) اندازهگیری گردید. آزمون نرمال بودن دادهها به صورت استنباطی با استفاده از آزمون پارامتریک t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. برای کمّی نمودن میزان آلودگی خاک به فلزات سنگین، از شاخصهای ژئوشیمیایی همچون فاکتور آلودگی، شاخص بارآلودگی و فاکتور غنیشدگی استفاده گردید. نقشه پهنهبندی بار آلودگی منطقه مجاور معدن و همچنین نقشه متوسط غنیشدگی عنصر سرب و آرسنیک نیز با استفاده از روشهای درونیابی در محیط ArcGIS تهیه شد. نتایج بدست آمده نشان داد که میانگین غلظت عناصر آرسنیک، مس، نیکل، سرب و آهن در منطقه مجاور معدن به ترتیب 7/12، 5/25، 5/34، 6/48، 38860 میلیگرم بر کیلوگرم و در منطقه شاهد به ترتیب 5/8، 9/15، 1/32، 9/16، 29110 میلیگرم بر کیلوگرم بوده است. مقایسه ضریب تغییـرات فلـزات سنگین نیز نشان داد کـه بیشـترین مقدار این ضـریب مربوط به عنصر سرب با 8/42 درصد و سـایر فلـزات در منطقه مجاور معدن نیـز پراکنـدگی نسـبتاً بـالایی را نسبت به منطقه شاهد داشتهاند. در آزمون t مستقل، مشاهده شد که مقدار سطح معنیداری (p-value) در همه عناصر به غیر از عنصر نیکل کمتر از 05/0 بوده که بیانگر اختلاف معنیدار میانگین غلظتها بین منطقه شاهد و منطقه مجاور معدن میباشد. بر اساس بررسیهای صورت گرفته همبستگی بین عنصر سرب با متغیرهای نیکل، مس و آرسنیک از نوع معکوس بوده و همبستگی مثبت و بسیار قوی بین آهن با مس و نیکل به ترتیب با مقدار 8/0 و 76/0 و نیکل با مس با مقدار 82/0 وجود دارد. ضریب آلودگی عنصر سرب در منطقه مجاور معدن، مقادیر آلودگی متوسط تا قابل توجه را نشان داد که نسبت به سایر عناصر از آلودگی بیشتری برخوردار میباشد. عنصر سرب و آرسنیک در منطقه مجاور معدن، غنیشدگی متوسط تا نسبتاً شدید را نشان دادند. مقایسه نتایج بدست آمده از آنالیز نمونههای خاک در دو منطقه شاهد و مجاور معدن با یکدیگر نشان از افزایش غلظت فلزات سنگین آهن، سرب، آرسنیک و مس در منطقه مجاور معدنکاری بوده است. میانگین غلظت عنصر آرسنیک و آهن احتمال بروز سمیت در آینده را هشدار میدهد. حضور دو عنصر مس و نیکل در خاک منطقه تحت تأثیر عوامل طبیعی و زمینزاد است. درنتیجه میتوان به این مهم دست یافت که در صورتی که آلایندههای حاصل از معدنکاری سنگ آهن در مناطق مجاور معدن کنترل نشود و به دنبال آن روند بیابانزایی تکنوژنیک مهار نگردد. علاوه بر بروز مشکلات زیستمحیطی متعدد تأثیر شگرفی بر بوم نظام منطقه خواهد گذاشت.
علوم خاک
شاهرخ شاهمنصوری؛ محمد رضا مصدقی؛ حسین شریعتمداری
چکیده
بررسی تغییرات ویژگیهای فیزیکی و پایداری بسترها در حین کشت گیاه به دلیل تغییراتی که در اثر رشد ریشه و دورههای تر و خشکشدن رخ میدهد، ضروری است. در این پژوهش 14 بستر رشد ترکیبی با نسبتهای مختلف حجمی از مواد جداگانه تهیه شدند. در ابتدا تخلخل کل (TP)، چگالی ظاهری (BD)، چگالی حقیقی (PD)، pH و رسانایی الکتریکی (EC) در بسترهای رشد اندازهگیری ...
بیشتر
بررسی تغییرات ویژگیهای فیزیکی و پایداری بسترها در حین کشت گیاه به دلیل تغییراتی که در اثر رشد ریشه و دورههای تر و خشکشدن رخ میدهد، ضروری است. در این پژوهش 14 بستر رشد ترکیبی با نسبتهای مختلف حجمی از مواد جداگانه تهیه شدند. در ابتدا تخلخل کل (TP)، چگالی ظاهری (BD)، چگالی حقیقی (PD)، pH و رسانایی الکتریکی (EC) در بسترهای رشد اندازهگیری شده و در قالب طرح کاملاً تصادفی بررسی شد. به منظور بررسی تغییرات بسترهای رشد با گذشت زمان (آبیاریهای متوالی) در کشتهای گلخانهای، 10 دوره متوالی تر و خشکشدن (حدود 80 روز) بر بسترهای رشد اعمال شد. پیش از اعمال دورههای تر و خشکشدن و پس از اعمال آخرین دوره، شاخصهای متعدد فیزیکی و هیدرولیکی شامل آب به آسانی قابل دسترس (EAW)، گنجایش هوایی پس از آبیاری (AIR)، گنجایش بافری آب (WBC) و گنجایش نگهداشت آب (WHC) در بسترها تعیین شد. همچنین میزان نشست، درصد کاهش جرم و میزان تجزیه مواد آلی بسترها با گذشت زمان تعیین شد. این بخش آزمایش در قالب طرح کرتهای خردشده در زمان با طرح پایه کاملاً تصادفی تجزیه و تحلیل شد. مقادیر BD، TP، EAW و WHC در اکثر بسترهای رشد در دامنههای مطلوب بود و حتی در برخی از موارد از بستر کوکوپیت-پرلیت (به عنوان شاهد) بهتر بودند. اعمال دورههای تر و خشکشدن بر بسترهای رشد سبب تجزیه مواد آلی، بههمخوردگی و تغییر آرایش ذرات، خرد شدن ذرات آلی و معدنی، انقباض، سختشدن و نشست آنها شد. نتایج نشان داد بسترهای با مقدار قابل توجه مواد آلی ناپایدارتر از بسترهای معدنی یا غالباً معدنی بودند. به طور کلی اعمال دورههای تر و خشکشدن سبب افزایش معنیدار تخلخل و فراوانی منافذ ریز در بسترهای رشد شد. این دورهها اثر مثبتی بر ویژگیهای EAW، WHC، AIR و WBC اکثر بسترهای رشد داشته و سبب افزایش آنها شد. این یافته بیانگر بهبود بسترهای رشد با گذشت زمان (دورههای تر و خشکشدن) بر اساس متغیرهای مقداری مذکور بود اگرچه برای ارزیابی بهتر، بررسی اثر این دورهها بر متغیرهای شدتی مانند هدایت هیدرولیکی، پخشیدگی اکسیژن و اعوجاج منافذ در بسترهای رشد نیز ضروری است.
علوم خاک
شبنم جلیلیان؛ فرانک رنجبر
چکیده
انتخابگری نسبی و ظرفیت تبادلکاتیونی تبادلگر از جمله عوامل مهم و تعیینکننده در جذب و نگهداشت کاتیونها محسوب میگردند. در این پژوهش، تأثیر مقدار جاذب، pH و زمان تماس بر انتخابپذیری پتاسیم توسط بنتونیتهای اشباع شده با کلسیم، منیزیم و سدیم در سیستمهای دوتایی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، بهمنظور ارزیابی تأثیر ...
بیشتر
انتخابگری نسبی و ظرفیت تبادلکاتیونی تبادلگر از جمله عوامل مهم و تعیینکننده در جذب و نگهداشت کاتیونها محسوب میگردند. در این پژوهش، تأثیر مقدار جاذب، pH و زمان تماس بر انتخابپذیری پتاسیم توسط بنتونیتهای اشباع شده با کلسیم، منیزیم و سدیم در سیستمهای دوتایی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، بهمنظور ارزیابی تأثیر نسبتهای اکیوالانی مختلف پتاسیم محلول (1/0، 2/0، 4/0، 6/0، 8/0، 9/0 و 1) و کاتیون همراه بر مقدار جذب پتاسیم، آزمایشهای ایزوترم پتاسیم در حضور این جاذبها انجام شد. نتایج نشان داد که جذب پتاسیم توسط بنتونیتهای کلسیمی، منیزیمی و سدیمی با افزایش زمان تماس، افزایش پیدا کرد و در زمان 24 ساعت به بیشترین مقدار خود رسید. معادله سینتیکی شبه مرتبه دوم نسبت به معادله شبه مرتبه اول بهتر توانست روند جذب پتاسیم توسط بنتونیتها را باگذشت زمان توصیف نماید. جذب پتاسیم توسط بنتونیتهای اشباع شده با منیزیم و سدیم، با افزایش مقدار جاذب در دامنه 2-1/0 گرم، روند نزولی داشت، در حالیکه، بنتونیت کلسیمی بیشترین جذب پتاسیم را در مقدار 2/0 گرم نشان داد. با افزایش pH، درصد جذب پتاسیم از فاز محلول افزایش یافت؛ بهگونهای که در pH برابر 9 به بیشترین مقدار خود رسید. میزان جذب پتاسیم توسط بنتونیت سدیمی و منیزیمی در تمام pHها، تقریباً به یک اندازه و در عین حال، بیشتر از بنتونیت کلسیمی صورت گرفت. نتیجه جالب توجه این پژوهش در شباهت بیشتر رفتار بنتونیت منیزیمی به بنتونیت سدیمی نسبت به بنتونیت کلسیمی بود. ضرایب انتخابپذیری وانسلو، گینز-توماس و گاپون تحت تأثیر زمان تماس، مقدار جاذب و pH تغییر کردند. مقایسه نتایج بررسی اثر فاکتورهای اشاره شده با نتایج ضرایب انتخابپذیری نشان داد که این ضرایب نمیتوانند ملاک قطعی برای قضاوت در مورد ترجیحپذیری یک کاتیون نسبت به کاتیون دیگر برای جذب در مکانهای تبادلی باشند. بررسی ایزوترم جذب پتاسیم نشان داد که میزان جذب پتاسیم در فاز جامد با افزایش کسر اکیوالانی پتاسیم محلول، روند صعودی داشت؛ بهگونهای که حداکثر جذب پتاسیم، در بالاترین غلظت اولیه پتاسیم (30 میلی اکیوالان در لیتر، معادل کسر اکیوالانی 1)، مشاهده شد. بیشترین مقدار ضریب جذب خطی (Kd)، 3/151 لیتر در کیلوگرم و کمترین آن، 9/11 لیتر در کیلوگرم، به ترتیب در بنتونیت سدیمی و بنتونیت کلسیمی به دست آمد. پارامتر گرمای تبادل در معادله تمکین، به ترتیب برای بنتونیتهای سدیمی، منیزیمی و کلسیمی برابر 5/4، 0/5 و 1/19 (J mol-1)به دست آمد. هر سه معادله خطی ساده، تمکین و فروندلیچ به خوبی به دادههای جذب پتاسیم برازش شدند. بیشترین مقدار ضریب تعیین برای معادله خطی ساده و کمترین خطای استاندارد برای معادله فروندلیچ برآورد شد.
علوم خاک
حدیث حاتمی؛ امیر فتوت
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر نوع هیدروکسید مضاعف لایهای (LDH) و نوع محلول زمینه بر واجذب B در محیط شبیهسازی شده محلول خاک و نیز رهاسازی کاتیونهای ساختاری (Zn و Mn) در این محیط انجام شد. بدین منظور ابتدا همدماهای جذب B در محلول 03/0 مولار نیترات پتاسیم حاوی غلظتهای 25/0 تا 10 میلیمولار B برای سه ترکیب Zn-Al LDH، Zn–Mn1–Al LDH (Mn/Zn برابر ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر نوع هیدروکسید مضاعف لایهای (LDH) و نوع محلول زمینه بر واجذب B در محیط شبیهسازی شده محلول خاک و نیز رهاسازی کاتیونهای ساختاری (Zn و Mn) در این محیط انجام شد. بدین منظور ابتدا همدماهای جذب B در محلول 03/0 مولار نیترات پتاسیم حاوی غلظتهای 25/0 تا 10 میلیمولار B برای سه ترکیب Zn-Al LDH، Zn–Mn1–Al LDH (Mn/Zn برابر با 02/0 نسبت مولی) و Zn–Mn2–Al LDH (Mn/Zn برابر با 1/0 نسبت مولی) (به اختصار بهترتیب Zn-Al، Zn–Mn1 و Zn–Mn2) بررسی شد. سپس واجذب B از این ترکیبات در بیشترین غلظت و تحت تاثیر محلولهای 03/0 مولار نیترات پتاسیم، 25/1 میلیمولار اسید اگزالیک و 25/1 میلیمولار اسید سیتریک اندازهگیری شد. همچنین غلظت کاتیونهای Zn و Mn در محلول واجذب تعیین گردید. بر اساس نتایج، دادههای جذب و واجذب B در تمام LDHs برازش خوبی با معادله فرندلیچ نشان دادند. علاوهبراین، تاثیر کاربرد LDHs سهتایی بر میزان جذب و واجذب B معنیدار بود. بدین صورت که Zn–Mn1 و Zn–Mn2 در مقایسه با Zn-Al دارای جذب بیشتر (57/0-46/0 میلیمول بر گرم) و واجذب کمتری در هر سه محلول زمینه (2/38-6/18 درصد) بودند. این امر میتواند به متفاوت بودن مکانیسم جذب B در LDHs سنتز شده نسبت داده شود. اسیدهای آلی به دلیل ایجاد کیلیت با کاتیونهای ساختاری LDHs و افزایش احتمال انحلال آن، سبب افزایش واجذب B و همچنین رهاسازی Zn و Mn در مقایسه با نیترات پتاسیم گردید. با توجه به رهاسازی آهسته B و همچنین Zn و Mn در شرایط شبیهسازی شده محلول خاک، ممکن است LDHs قادر به تامین این سه عنصر غذایی برای گیاهان باشند که بررسی آن نیازمند مطالعه در شرایط واقعی خاک و در حضور گیاه میباشد.
علوم خاک
محسن نائل؛ سیده صبا صالحی؛ جواد حمزه ئی؛ مرضیه زندی باغچه مریم
چکیده
بهرهگیری از خاکورزی حفاظتی و کاشت گیاهان پوششی در چارچوب کشاورزی حفاظتی نه تنها در بلند مدت به حفظ منابع خاک و آب کمک میکند بلکه میتواند به پایداری تولید نیز بیانجامد. به منظور مقایسه اثر روشهای مختلف خاکورزی حفاظتی و گیاهان پوششی بر برخی شناسههای کیفیت خاک و اجزاء عملکرد ذرت، یک آزمایش مزرعهای سهساله به صورت ...
بیشتر
بهرهگیری از خاکورزی حفاظتی و کاشت گیاهان پوششی در چارچوب کشاورزی حفاظتی نه تنها در بلند مدت به حفظ منابع خاک و آب کمک میکند بلکه میتواند به پایداری تولید نیز بیانجامد. به منظور مقایسه اثر روشهای مختلف خاکورزی حفاظتی و گیاهان پوششی بر برخی شناسههای کیفیت خاک و اجزاء عملکرد ذرت، یک آزمایش مزرعهای سهساله به صورت طرح فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. نظام خاکورزی در سه سطح (بیخاکورزی، کمخاکورزی و خاکورزی مرسوم) و گیاه پوششی در سه سطح (ماشک گلخوشهای، خلر و بدون گیاه پوششی) اجرا شدند. ادوات مورد استفاده در خاکورزی مرسوم شامل گاوآهن برگرداندار و دیسک، در کمخاکورزی شامل گاوآهن چیزل، و در بیخاکورزی صرفا از دروگر برای درو کردن گیاه پوششی استفاده شد. نمونهبرداری از خاک سطحی (15-0 سانتی متر) در سال سوم آزمایش و پس از برداشت ذرت انجام گرفت. مقدار کربن آلی کل، ذخیره کربن خاک[1]، کربن فعال[2]، شاخص مدیریت کربن[3]، تنفس پایه[4]، فسفر و پتاسیم فراهم، جرم مخصوص ظاهری، میانگین وزنی قطر خاکدانههای پایدار در آب و فعالیت آنزیم فسفاتاز قلیایی تعیین شد. بهجز فسفر فراهم، سایر شناسههای کیفیت خاک در نظام کمخاکورزی، در مقایسه با خاکورزی مرسوم، بهبود یافت. با این حال، این دو تیمار تفاوت معنیداری از نظر کربن فعال، ذخیره کربن و شاخص مدیریت کربن نشان ندادند. به علاوه، کمترین مقادیر کربن آلی کل (74/0 درصد) در تیمار بیخاکورزی دیده شد، که تفاوت معنیداری با تیمار خاکورزی مرسوم (83/0 درصد) نداشت. نظام کمخاکورزی با افزایش میانگین وزنی قطر خاکدانههای پایدار و انباشت بقایای گیاهی، در نگهداشت کربن آلی خاک موثر بود. نظام کمخاکورزی در مقایسه با بیخاکورزی، باعث بهبود اغلب شناسههای کیفیت خاک شد. هر دو گیاه پوششی باعث بهبود اغلب شناسههای کیفیت خاک، در مقایسه با شاهد شدند. هرچند گیاه ماشک، در مقایسه با خلر، به طور مؤثرتری باعث بهبود شاخص مدیریت کربن شد. ذخیره کربن در تیمار ماشک و خلر، به ترتیب 54 و 40 درصد بیشتر از تیمار بدون گیاه پوششی بود. در خاکورزی مرسوم، کمترین مقدار عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، وزن صد دانه، وزن بلال، وزن دانه در بلال و تعداد ردیف دانه در بلال مشاهده شد. در مقابل، بیشترین مقدار عملکرد دانه، وزن صد دانه، وزن بلال و وزن دانه در بلال در تیمار بیخاکورزی مشاهده شد. با این حال، تفاوت معنیداری بین دو تیمار خاکورزی حفاظتی (بیخاکورزی و کمخاکورزی) از نظر عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، وزن بلال و تعداد ردیف دانه در بلال وجود نداشت. از طرف دیگر، تأثیر گیاه پوششی بر عملکرد بیولوژیک و تعداد دانه در ردیف بلال معنیدار بود، به طوری که بیشترین مقدار این دو صفت در تیمار ماشک گلخوشهای مشاهده شد. در کل، تلفیق کمخاکورزی و گیاه پوششی ماشک گلخوشهای به عنوان مناسبترین نظام کشت از نظر بهبود شناسههای کیفیت خاک و عملکرد ذرت در منطقه مورد مطالعه معرفی میگردند. [1]- Soil (organic) Carbon Stock[2]- Active Carbon[3]- Carbon Management Index[4]- Basal Respiration
علوم خاک
نیلوفر کوشا؛ کیومرث محمدی سمانی؛ وحید حسینی
چکیده
بخش وسیعی از اکوسیتمهای جنگلی کشور، در محدوده خشک و نیمهخشک قرار دارند که یکی از مشکلات اصلی آن، پایین بودن مقدار کربن آلی خاک است. هدف از این تحقیق، بررسی و مقایسه ذخیره کربن خاک و برخی خصوصیات شیمیایی مهم خاک در آرامگاههای جنگلی و گلاجارهای بخشی از جنگلهای زاگرس شمالی است تا بتوان، اطلاعات دقیقتری در مورد این خصوصیات ...
بیشتر
بخش وسیعی از اکوسیتمهای جنگلی کشور، در محدوده خشک و نیمهخشک قرار دارند که یکی از مشکلات اصلی آن، پایین بودن مقدار کربن آلی خاک است. هدف از این تحقیق، بررسی و مقایسه ذخیره کربن خاک و برخی خصوصیات شیمیایی مهم خاک در آرامگاههای جنگلی و گلاجارهای بخشی از جنگلهای زاگرس شمالی است تا بتوان، اطلاعات دقیقتری در مورد این خصوصیات پس از گلازنی و استفاده از شاخ و برگ درختان، به دست آورد. برای انجام این پژوهش، سه منطقهی جنگلی در شهرستان بانه، در دو شرایط دستنخورده (آرامگاه) و بهرهبرداری شده (گلاجار)، در سه جهت شمالی، شرقی و جنوبی انتخاب شد و سپس در هر یک، شش قطعه نمونه 10 آری به صورت تصادفی انتخاب و در مرکز هر قطعه نمونه از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتیمتری خاک، نمونهبرداری شد. درصد تاج پوشش و لاشبرگ نیز در هر قطعه نمونه تعیین گردید. سپس وزن مخصوص ظاهری و خصوصیات شیمیایی خاک از جمله: کربن آلی خاک، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، هدایت الکتریکی و pH، در آزمایشگاه اندازهگیری شدند. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمون فاکتوریل در قالب بلوکهای کاملا تصادفی استفاده شد. نتایج نشان داد عمق خاک، اثر معنیداری بر روی تمام مشخصهها بهجز نیتروژن و پتاسیم دارد. جهت دامنه، بهجز هدایت الکتریکی و نیتروژن، اثر معنیداری بر روی سایر متغیرها گذاشت، اما مدیریت، اثر معنیداری بر روی تمام مشخصهها گذاشت. در تمامی مناطق، به استثنای وزن مخصوص ظاهری و pH، سایر موارد بررسی شده از جمله ذخیره کربن آلی خاک، نیتروژن، فسفر، پتاسیم و هدایت الکتریکی در آرامگاهها بیشتر از گلاجار و میزان تمام مشخصهها بهجز پتاسیم و pH، در عمق 15-0 سانتیمتری بیشتر از عمق 30-15 سانتیمتری خاک بود. ذخیره کربن در دامنه شمالی، شرقی و جنوبی به ترتیب 6/72، 2/48 و 45 تن در هکتار بود. در نهایت میتوان گفت عواملی از جمله: قطع شاخ و برگ درختان و حذف پوشش درختی و شاخ و برگ آنها، میتواند باعث تغییر خصوصیات شیمیایی خاک و کاهش معنیدار میزان ذخیره کربن آلی خاک در هر دو عمق مورد بررسی، در تودههای جنگلی گردد.
علوم خاک
سحر مهرنوش؛ علی بهشتی آل آقا؛ فاطمه رخش؛ مرتضی پوررضا؛ علی اکبر صفری سنجانی
چکیده
نگهداری و حفظ جنگلهای دست کاشت در سرزمینهای خشک و نیمهخشک وابسته به بررسی ویژگیهای خاک است، زیرا این جنگلها بهمرور زمان ویژگیهای خاک را تغییر داده و مطالعه این تغییرات موجب افزایش آگاهی و حفظ جنگلها میشود. پژوهش کنونی با هدف بررسی پیامدهای خوب و بد این تودههای گیاهی جنگلی بر کیفیت زیستی خاک انجام شد. دو نوع جنگل (سوزنیبرگ ...
بیشتر
نگهداری و حفظ جنگلهای دست کاشت در سرزمینهای خشک و نیمهخشک وابسته به بررسی ویژگیهای خاک است، زیرا این جنگلها بهمرور زمان ویژگیهای خاک را تغییر داده و مطالعه این تغییرات موجب افزایش آگاهی و حفظ جنگلها میشود. پژوهش کنونی با هدف بررسی پیامدهای خوب و بد این تودههای گیاهی جنگلی بر کیفیت زیستی خاک انجام شد. دو نوع جنگل (سوزنیبرگ و پهنبرگ) که بر روی یک چشمانداز با درجه و جهت شیب یکسان بود انتخاب شدند. 5 تیمار (زمین کشاورزی، زمین بکر، گونه اقاقیا، سرو نقرهای و درخت کاج) انتخاب شده و در 3 تکرار از لایه صفر تا 5 سانتیمتر در دو بخش سایهانداز و دور از سایهانداز درخت به گونه تصادفی نمونهگیری مرکب از خاک انجام شد. نتایج تجزیهوتحلیل ویژگیهای زیستی خاک نشان داد که بالاترین مقادیر ویژگیهای تنفس خاک و مقدار ماده آلی مصرفشده (89/12 میلیگرم بر کیلوگرم)، تنفس برانگیخته (97/753 میلیگرم بر کیلوگرم)، کربن زیستتوده میکروبی (04/1 میکروگرم کربن بر گرم کربن زیستتوده میکروبی در روز)، فعالیتهای آنزیمی و تنفس قارچی در سوزنیبرگان اندازهگیری شد. اگرچه مقدار این ویژگیها در پهن برگان نیز قابلتوجه بود اما دارای تفاوت معنیداری بودند. همچنین بالاترین مقادیر کسر متابولیکی (04/1 و 99/0 میکروگرم کربن بر گرم کربن زیستتوده میکروبی در روز) و تنفس باکتریایی (به ترتیب 6/0 و 78/0 میلیگرم دی اکسید کربن بر گرم خاک) در پوششهای کشاورزی و چراگاه مشاهده شد. نتایج نشان داد که در منطقه بیستون جنگلکاری با گونههای پهنبرگ و بهخصوص سوزنیبرگ باعث بهبود کیفیت خاک نسبت به پوششهای کشاورزی و چراگاه شده است که میتواند وابسته به انباشتگی لاش برگ فراوان و خاستگاه کربن آلی برای ریزجانداران در این پوششها باشد.
علوم خاک
صبا باقریفام؛ محمد امیر دلاور؛ پیمان کشاورز؛ پرویز کرمی
چکیده
خاک با از دست دادن کربن به شکل کربن دیاکسید، پتانسیل زیادی برای تشدید گرمایش زیستکره دارد. از سوی دیگر امکان ترسیب کربن در خاک، راهکار مناسبی جهت کاهش انتشار کربن دیاکسید شناخته میشود. خاکهای مناطق خشک و نیمهخشک جهان اگرچه حاوی مقادیر کمی کربن آلی هستند؛ اما بهواسطه وسعت زیاد، امکان ترسیب مقادیر قابلتوجهی کربن آلی را ...
بیشتر
خاک با از دست دادن کربن به شکل کربن دیاکسید، پتانسیل زیادی برای تشدید گرمایش زیستکره دارد. از سوی دیگر امکان ترسیب کربن در خاک، راهکار مناسبی جهت کاهش انتشار کربن دیاکسید شناخته میشود. خاکهای مناطق خشک و نیمهخشک جهان اگرچه حاوی مقادیر کمی کربن آلی هستند؛ اما بهواسطه وسعت زیاد، امکان ترسیب مقادیر قابلتوجهی کربن آلی را دارند. از اینرو جهت بررسی تغییرات ذخایر کربن آلی خاک اراضی زراعی اقلیم نیمهخشک جلگهرخ واقع در استان خراسان رضوی، مدل رتامستد با استفاده از دادههای مطالعات پیشین و مقادیر اندازهگیری شده در سال 2020 اعتبارسنجی شد. مقایسه بین مقادیر کربن آلی اندازهگیری شده و شبیهسازیشده توسط مدل، نشانگر قابلیت مدل در ارائه پیشبینیهایی با دقت مناسب بود. بهطوریکه مقادیر ضریب تبیین، ریشه میانگین مربعات خطا، میانگین مطلق خطا، تفاوت میانگین و شاخص کارایی مدل به ترتیب معادل 97/0، 78/2، 11/2، 33/2 و 70/0 بهدست آمدند. سپس تأثیر تغییرات اقلیمی بر انتشار کربن دیاکسید و ذخایر کربن آلی خاک منطقه مدلسازی شد. بررسی تغییرات اقلیمی منطقه در (دوره آماری 1981 تا 2020) نشانگر کاهش بارندگی و افزایش معنیدار دما طی 40 سال گذشته بوده است. مدلسازی تغییرات اقلیمی تا پایان قرن جاری با اعمال افزایش دما و کاهش بارندگی انجام شد که نتایج بیانگر کاهش همه ذخایر کربن فعال مدل بود، چنانکه مخازن مواد گیاهی تجزیهپذیر، مواد گیاهی مقاوم، زیستتوده میکروبی، مواد آلی هوموسیشده و کل کربن آلی خاک بهترتیب معادل 41/2، 72/2، 51/2، 04/1 و 32/1 درصد نسبت به شرایط عدم وقوع تغییرات اقلیمی کاهش و میزان انتشار تجمعی کربن دیاکسید از خاک، 26/1 درصد افزایش نشان داد. افزایش دما باعث افزایش ضریب تصحیح دما (a) به میزان 20/2 درصد شد که منجر به افزایش سرعت تجزیه کربن آلی و تلفات کربن به شکل کربن دیاکسید شده است؛ اگرچه باعث افزایش تولید خالص اولیه بومنظام نیز گردید. کاهش بارندگی و افزایش تبخیر و تعرق پتانسیل نیز باعث کاهش ضریب تصحیح رطوبت (b) به میزان 23/0 درصد شد؛ این فرایند از یک سو با کاهش فعالیت ریزجانداران موجب کاهش تجزیه زیستی کربن و انتشار کربن دیاکسید از خاک شده است؛ اما از سوی دیگر موجب کاهش درصد پوشش گیاهی و پیرو آن به دام انداختن کربن دیاکسید طی فرایند فتوسنتز و انتقال آن به خاک میگردد.
علوم خاک
فریدون سرمدیان؛ سجاد تیموری بردیانی؛ شهلا رحمانی سیالرز؛ نیلوفر صیادی
چکیده
کشاورزان و محصولات کشاورزی با خطرات زیادی از جمله آبوهوای نامساعد، آفات، بیماریها و تغییر در قیمت محصولات، قوانین و مقررات مواجه هستند. اولین قدم در مدیریت و بهحداقلرساندن بسیاری از این خطرات اغلب انتخاب محصولات مناسب برای مناطق زیر کشت است؛ بنابراین، دانستن اینکه آیا این اراضی برای یک محصول خاص مناسب است یا خیر، میتواند ...
بیشتر
کشاورزان و محصولات کشاورزی با خطرات زیادی از جمله آبوهوای نامساعد، آفات، بیماریها و تغییر در قیمت محصولات، قوانین و مقررات مواجه هستند. اولین قدم در مدیریت و بهحداقلرساندن بسیاری از این خطرات اغلب انتخاب محصولات مناسب برای مناطق زیر کشت است؛ بنابراین، دانستن اینکه آیا این اراضی برای یک محصول خاص مناسب است یا خیر، میتواند موفقیت یا شکست استراتژیهای کشاورزی را تعیین کند. ارزیابی چندمعیاره (MCE) یکی از روشهای آنالیز مکانی است که میتواند به ارزیابی اراضی کمک کند. هدف از این مطالعه بسط دادن روشهای استاندارد MCE بر پایه GIS، با استفاده روش امتیازدهی منطقی ترجیحی(LSP) برای ارزیابی اراضی است تا در کنار بررسی معیارهای متعدد برای ارزیابی اراضی و انطباق آنها، از تلفیق خصوصیات شیمیایی و فیزیکی با مسائل اجتماعی و اقتصادی بتوان به یک ارزیابی اراضی کاملتر دستیافت. در این تحقیق، به دو روش پارامتریک و امتیازدهی منطقی ترجیحی ارزیابی اراضی انجام شد. منطقه موردمطالعه در محدوده کرج- قزوین، شهرستان آبیک قرار گرفته است. در منطقه 60 خاک رخ حفر، نمونهبرداری شد و آزمایشهای مربوطه انجام شد. بررسی درجه تناسب اراضی برای کشاورزی بهطوریکه علاوه بر خصوصیات خاک و اراضی، مسائل اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی هم مطرح باشد، برای این منطقه انجام شد. نقشههای تناسب اراضی برای هر دو روش پارامتریک و LSP تهیه شد. روش LSP با استفاده از تعداد بیشتری از پارامترها، ارزیابی دقیقتری را ارائه داد و 25/31 درصد از اراضی برای کشت گندم، جو، ذرت دارای تناسب عالی بودند. بر اساس روش پارامتریک برای گندم 28%، برای جو 36% و برای ذرت 20% از اراضی برای کشاورزی مناسب بودند.
علوم خاک
سمانه محمدی؛ عادل سپهری؛ محمد فرزام؛ حسین بارانی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف اثر اصلاح کنندههای خاک، بر پاسخهای فیزیولوژیک (مقاومت روزنهای، دمای برگ، کلروفیل، درصد کلونیزاسیون ریشه، کاروتنوئید، پرولین) درختچه مرتعی کام تیغ (Lycium depressum Stocks) به تنش خشکی بود. آزمایشها در شرایط نیمه کنترل شده گلخانهای انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی شامل تیمار اصلی آبیاری ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف اثر اصلاح کنندههای خاک، بر پاسخهای فیزیولوژیک (مقاومت روزنهای، دمای برگ، کلروفیل، درصد کلونیزاسیون ریشه، کاروتنوئید، پرولین) درختچه مرتعی کام تیغ (Lycium depressum Stocks) به تنش خشکی بود. آزمایشها در شرایط نیمه کنترل شده گلخانهای انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی شامل تیمار اصلی آبیاری در 4 سطح (100، 75، 50 و 25 درصد ظرفیت زراعی) و تیمار فرعی اصلاحکنندههای خاک بررسی شد. تیمارهای فرعی اصلاح کنندههای خاک شامل هیدروژل و نیتروباکتر، میکوریزا و زئولیت در هر گلدان اضافه شد. در هر تیمار ترکیبی آبیاری و اصلاح کننده خاک 5 تکرار و در مجموع 160 گلدان برای انجام آزمایش مورد استفاده قرار گرفت. مقدار مقاومت روزنهای از 48 متر مربع در ثانیه بر مول در سطح آبیاری 100 درصد به 44 متر مربع در ثانیه بر مول در آبیاری 25 درصد کاهش پیدا کرد. دمای برگ در اصلاح کننده هیدروژل بدون میکوریزا از 26 درجه سانتیگراد در آبیاری 100 درصد به 57/21 درجه سانتیگراد در سطح آبیاری 25 درصد کاهش یافت. در سطح آبیاری 100 درصد در اصلاحکننده زئولیت بدون میکوریزا مقدار کلروفیل b+a از 6/0 میلیگرم بر گرم به 20/1 میلیگرم بر گرم در آبیاری 25 درصد افزایش پیدا کرد. مقدار کاروتنوئید در سطح آبیاری 100 درصد در اصلاح کننده زئولیت با میکوریزا از 1/0 میلیگرم بر گرم به 2/0 میلیگرم بر گرم در آبیاری 25 درصد افزایش یافته است در تیمار شاهد با میکوریزا در سطح آبیاری 100 درصد در مقایسه با سطح آبیاری 50 درصد، درصد کلونیزاسیون ریشه 5/1 درصد افزایش داشت. مقدار پرولین در تیمار هیدروژل بدون میکوریزا در آبیاری 100 درصد 77/2 میکرومول بر گرم و در سطح آبیاری 50 درصد 66/2 میکرومول بر گرم اندازهگیری شد. کاهش پرولین در سطح آبیاری 50 درصد نشان میدهد اصلاحکننده هیدروژل باعث افزایش مقاومت گونه L. depressum به تنش خشکی شده است. نتایج تحقیق نشان داد افزایش خشکی باعث تغییرات در عملکرد فیزیولوژیک گیاه میشود و کاربرد مواد اصلاحکننده خاک در شرایط تنش خشکی به دلیل بهبود پارامترهای فیزیولوژیک، باعث افزایش 50 درصدی مقاومت گیاه خواهد شد. تیمارهای نیتروباکتر بدون میکوریزا، هیدروژل و زئولیت با میکوریزا و بدون میکوریزا به دلیل بهبود بیشتر پارامترهای فیزیولوژیک، برای کاشت گیاه در در طبیعت توصیه میشود.