دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
تاثیر منابع و مقادیر مختلف نیتروژن، میزان کربنات کلسیم خاک و مقادیر مختلف بقایای یونجه بر هدررفت نیتروژن به صورت آمونیاک
286
301
FA
طاهره
منصوری
دانشگاه زنجان
t.mansouri2010@gmail.com
احمد
گلچین
0000-0002-7193-6821
دانشگاه زنجان
agolchin2011@yahoo.com
زهرا
رضایی
دانشگاه زنجان
zahra_1rezaei@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.50465
تصعید آمونیاک یکی از مهمترین راه های هدررفت نیتروژن از اکوسیستم های کشاورزی و غیرکشاورزی است. در این مطالعه دو آزمایش جداگانه با اهداف بررسی تأثیر سطوح مختلف کربنات کلسیم خاک (آزمایش اول) و یا سطوح کاربرد بقایای گیاهی (آزمایش دوم) همچنین نوع و مقدار کودهای نیتروژنی مصرفی و بر مقدار تصعید آمونیاک از خاک انجام شد. هر دو آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 18 تیمار در 3 تکرار انجام شدند. تیمارهای آزمایش اول شامل سه سطح 20، 27 و 35 درصد کربنات کلسیم خاک، سه سطح صفر، 200 و 400 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و چهار منبع سولفات آمونیوم، نیترات آمونیوم، اوره و اوره- اسید سولفوریک و تیمارهای آزمایش دوم نیز سه سطح صفر، 5/2 و 5 درصد بقایای یونجه، سه سطح نیتروژن و چهار منبع کودهای فوق بود. نتایج نشان داد که با افزایش سطح کربنات کلسیم خاک، مقدار بقایای گیاهی یونجه و همچنین مقدار نیتروژن مصرفی، مقدار نیتروژن تصعید شده به صورت آمونیاک افزایش یافت. با افزایش میزان آهک خاک به مقدار 15 درصد، میزان نیتروژن تصعید شده به صورت آمونیاک شش برابر گردید. در آزمایش دوم بیش ترین میزان نیتروژن تصعید شده از کاربرد 400 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع کود اوره- اسید سولفوریک و 5 درصد بقایای گیاهی و کم ترین میزان آن نیز از تیمار شاهد یا خاک فاقد هر گونه کود نیتروژنی و بقایای گیاهی به دست آمد. در صورت عدم کاربرد بقایای گیاهی ترتیب میزان هدررفت نیتروژن بصورت گاز آمونیاک اوره< سولفات آمونیوم< نیترات آمونیوم< اوره-اسید سولفوریک و در صورت کاربرد بقایای گیاهی بصورت اوره-اسید سولفوریک < نیترات آمونیوم< اوره< سولفات آمونیوم بود.
اوره,تصعید آمونیاک,ماده آلی,واکنش خاک
https://jsw.um.ac.ir/article_38517.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38517_454adf97b79c7bac52d901c78bebcac7.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
تغییر ویژگیهای شیمیایی خاک در مقابل آتش و شدتهای مختلف آن
302
311
FA
حکیمه
طایفی
دانشگاه تربیت مدرس
رضا
عرفانزاده
دانشگاه تربیت مدرس
rezaerfanzadeh@modares.ac.ir
مهدی
عابدی
دانشگاه تربیت مدرس
abedimail@gmail.com
10.22067/jsw.v31i1.52052
در بین رویشگاه های مختلف، آتش یک فاکتور اکولوژیک و تعیین کننده است که بسیاری از ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک تحت تاثیر آن تغییر می کند که وسعت و مدت زمان این اثرات به شدت آتش سوزی بستگی دارد. به منظور بررسی تاثیر آتش و شدت های مختلف آن بر ویژگیهای شیمیایی مختلف خاک در جنوب شرقی پارک ملی گلستان، منطقه ییلاق دشت با ارتفاع 1400 متر و پوشش علفی، بوتهای و درختچهای انتخاب شد. مناطق کنترل نیز در مجاور مناطق آتش گرفته هر سه نوع پوشش گیاهی با مشخصات اکولوژیک یکسان مشخص شدند. نمونه های خاک در مناطق با و بدون رخداد آتش از عمق 0-5 سانتیمتری زیراشکوب سه نوع پوشش گیاهی برداشت شد و ویژگی های خاک شامل ماده آلی، ماده آلی ذره ای، نیترژن کل و پایداری خاکدانه ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد آتش در هیچکدام از شدتها تاثیر معنیداری بر میزان ماده آلی نداشت در حالیکه ماده آلی ذره ای و پایداری خاکدانه در شدتهای متوسط و زیاد در مقابل آتش کاهش نشان داد (05/0P
آتش سوزی طبیعی,پارک ملی گلستان,پایداری خاکدانه,مواد آلی ذره ای خاک
https://jsw.um.ac.ir/article_38518.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38518_c0ad6658d49176783f39672d01cd23de.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
تحلیل فراوانی رخداد یخبندان های زودرس پائیزه مطالعه موردی: ایستگاه های همدید خراسان رضوی
312
320
FA
نفیسه
سیدنژاد گل خطمی
پیام نور مشهد
n.seyyednejad@gmail.com
محبوبه
فرزندی
دانشگاه فردوسی مشهد
mfarzandi9@gmail.com
حجت
رضایی پژند
دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
hrpazhand@gmail.com
10.22067/jsw.v31i1.26217
یخبندان های زودرس پائیزه یکی از پدیده های زیانبخش جوی است که همه ساله منجر به کاهش عملکرد محصولات کشاورزی و باغی می شود. هدف مقاله حاضر تحلیل فراوانی این پدیده است. روزهای یخبندان ایستگاه های همدیدخراسان رضوی برای مطالعه موردی انتخاب وتحلیل فراوانی شده است. غربال اولیه و آزمون های پایه (تصادفی بودن، همگنی، استقلال و...) بررسی شدند. هشت تابع توزیع نرمال، گامبل نوع1، گامای 2 پارامتری، لوگ نرمال 2و3 پارامتری، پارتوی تعمیم یافته، حدی تعمیم یافته و پیرسون نوع 3 با پنج روش برآوردی گشتاورهای معمولی، حداکثر درست نمائی، گشتاورهای وزن داراحتمالی، حداکثرآنتروپی و گشتاورهای اصلاح شده تحلیل فراوانی شدند. آزمون نیکوئی برازش کولموگروف اسمیرنوف استفاده شد. دو روش برآورد PWM، ModM برتری نسبی خود را نسبت به روش های دیگربرآورد نشان دادند. تابع پارتوی تعمیم یافته برتری برازش را در60 درصد از حالات نسبت به سایر توابع از خود نشان داد. هم چنین مشخص شد نمی توان یک قانون احتمالی یا یک روش برآورد خاص را برای تحلیل فراوانی یخبندان های زودرس پائیزه پیشنهاد کرد. نتایج رخداد اولین روز یخبندان به طور کلی حاکی از عدم روند مشخص مکانی در استان است. اولین یخبندان در دوره بازگشت 2ساله در تمام ایستگاه ها زودتر از آبان ماه رخ نمی دهد. همچنین این رویداد در دوره بازگشت 100ساله نیز هیچ گاه زودتر از اول مهر رخ نمی دهد. این پدیده رابطه مناسبی با سایر عوامل مانند ارتفاع، طول و عرض جغرافیائی، دما، بارش ندارد.
اولین روز یخبندان,پارتوی تعمیم یافته,تحلیل آماری,گشتاورهای وزن دار احتمالی
https://jsw.um.ac.ir/article_38519.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38519_ea3d471bb353653ba9a4bf99fbb614d1.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
واسنجی و ارزیابی مدل های مختلف تخمین تابش خورشیدی روزانه در مقیاس های زمانی فصلی و سالانه در منطقه شیراز
321
330
FA
حمید رضا
فولادمند
دانشگاه آزاد اسلامی، مرودشت
hrfoolad@yahoo.com
فرزانه
کریمی
واحد شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی، شیراز
farzaneh_flvl@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.50566
تابش خورشیدی رسیده به سطح زمین دارای کاربرد بسیار وسیعی در مسایل هیدرولوژی، کشاورزی و هواشناسی میباشد. تابش خورشیدی از پارامترهای مهم مدل های برآورد تبخیرتعرق پتانسیل گیاه مرجع مانند معادله پنمن- ماتیت می باشد، اما اندازه گیری آن در تعداد کمی از ایستگاههای هواشناسی ایران انجام میشود. با توجه به آنکه اندازه گیری این پارامتر پرهزینه است، تاکنون مدلهای متعددی جهت برآورد آن در اقلیمهای مختلف پیشنهاد شده است. در این تحقیق از دادههای اندازهگیری شده روزانه تابش خورشیدی در ایستگاه شیراز استفاده شد. از آمار سالهای 1385 تا 1387 برای واسنجی و از آمار سالهای 1388 تا 1389 برای ارزیابی چهارده مدل مختلف برآورد تابش خورشیدی در مقیاسهای زمانی فصلی و سالانه استفاده شد. مدلهای استفاده شده در این تحقیق شامل سه دسته وابسته به ساعات آفتابی، وابسته به دمای هوا و وابسته به ترکیب ساعات آفتابی و دمای هوا بودند. برای ارزیابی مدلهای مختلف تخمین تابش خورشیدی از ترکیب فرمولهای آماری و همبستگی خطی استفاده شد و مقدار میانیگن مربع انحراف (MSD) محاسبه گردید. متوسط مقدار MSD برای چهارده مدل انتخابی در فصلهای بهار تا زمستان به ترتیب برابر 16/24، 42/20، 08/4 و 19/16 و در مقیاس سالانه برابر 40/15 شد. لذا نتایج نشان داد که در مجموع استفاده از تخمین تابش خورشیدی برای فصل پاییز و مقیاس زمانی سالانه مناسبتر است. از طرف دیگر متوسط مقدار MSD برای مدلهای وابسته به ساعات آفتابی، وابسته به دمای هوا و وابسته به ترکیب ساعات آفتابی و دمای هوا در مقیاس سالانه به ترتیب برابر 82/14، 40/17 و 88/14 شدند. لذا نتایج نشان داد که مدلهای وابسته به دمای هوا برای تخمین تابش خورشیدی در منطقه شیراز مناسب نیستند و استفاده از ساعات آفتابی برای تخمین تابش خورشیدی در این منطقه ضرورت دارد.
تابش خورشیدی,دمای هوا,ساعات آفتابی,شیراز
https://jsw.um.ac.ir/article_38520.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38520_10fa5324ed20dfd7b9cde4a8d19bed4d.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
تأثیر دو نگرش متفاوت فاصله ی دو مجموعه بر روی ریزمقیاس نمایی فراکتالی درجه حرارت در مشهد
331
344
FA
شیما
تاج آبادی
دانشگاه فردوسی مشهد
tajabadi.sh.1991@gmail.com
بیژن
قهرمان
0000-0002-8201-5060
دانشگاه فردوسی مشهد
bijangh@um.ac.ir
علی نقی
ضیائی
دانشگاه فردوسی مشهد
an-ziaei@um.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.52049
با استفاده از اطلاعات ریز مقیاس شده می توان نیاز به وجود داده در مکان و زمان مختلف را رفع نمود.فراکتال اخیراً برای ریزمقیاس سازی دادههای اندازه گیری شده، مورد استفاده قرار گرفته است. در این تحقیق از توابع درون یاب فرکتال برای تولید داده های ریزمقیاس شده روزانه و سه ساعته ایستگاه سینوپتیک مشهد استفاده شد. همچنین دو نگرش متفاوت در محاسبه فاصله هاسدرف در تعیین نقاط درون یابی (محاسبه فاصله هاسدرف نگرش اول: با داده های استانداردسازی نشده، نگرش دوم: با داده های استانداردسازی شده) استفاده شد و سه فاصله نقاط درون یابی متفاوت 5، 10، 15 روز در نظر گرفته شد. نتایج مربوط به ریزمقیاس سازی با فاصله درون یابی 5 و 10 روز و نگرش اول از دیگر نتایج مناسب تر بودند، به دلیل خطای کم بین نتایج فاصله درون یابی 5 و 10 روز و با توجه به اهمیت زمان اجرای برنامه و استفاده از داده های کمتر، فاصله درون-یابی10 روز بهترین نتیجه را حاصل کرد. آزمون های آماری مقادیر آماره R2 را برای نگرش اول بین 98/0-74/. و نگرش دوم 98/0-69/0، RMSE را برای نگرش اول بین 33/1-12/5 و نگرش دوم 44/1-9/5 درجه سانتیگراد و معیار اطلاعاتی آکائیک AICc را برای نگرش اول بین 55/0-19/3 و نگرش دوم 87/2-46/3 نشان دادند و همچنین عرض از مبدأها و شیب های خطوط مدل سازی در سطح 5درصد تفاوت معنی داری به ترتیب با صفر و یک ندارند. بر اساس نتایج بدست آمده، ریزمقیاسسازی زمانی روزانه و سه ساعته با دقت و کیفیت قابل قبول انجام شده است و در نهایت نگرش اول نتایج بهتری را نسبت به نگرش دوم ارائه کرده است.
استانداردسازی,ریزمقیاس سازی,فاصله هاسدرف
https://jsw.um.ac.ir/article_38521.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38521_ed4f414db6ad982e4184a65110afb050.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
شبیهسازی رطوبت و نیترات خاک تحت مدیریتهای مختلف کود برای گیاه فلفل در اصفهان توسط مدل Eu-Rotate-N
263
276
FA
فروغ
فاضل
دانشـگاه اراک
forough_f67@yahoo.com
ناصر
گنجی خرم دل
دانشگاه اراک
n-ganjikhorramdel@araku.ac.ir
مهدی
قیصری
دانشگاه صنعتی اصفهان
gheysari@cc.iut.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.50834
رشد جمعیت جهان، محدودیت منابع آب و نیاز به تولید محصول بیشتر، به تمایل کشاورزان در مصرف کودهای نیتروژنی بیش از نیاز گیاه و به دنبال آن آبشویی نیترات اضافه به آب های زیرزمینی و آلودگی زیست محیطی منجر شده است. به همین دلیل ارزیابی مدل های جدید با کاربری آسان در برآورد صحیح از توزیع رطوبت و نیتروژن و شناسایی حرکت آب و املاح در خاک منطقه و انتخاب بهترین گزینه مدیریتی با دقت بالا ضروری است. این پژوهش با هدف اعتبارسنجی مدل Eu-Rrotae-N دربرآورد توزیع رطوبت و نیتروژن و شاخصهای عملکرد گیاه فلفل تحت مدیریت های مختلف کود نیتروژن انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل سه سطح کودی صفر (N0)، نسبت نیترات به آمونیوم 20:80 (N2) و 40:60 (N3) بود که در طرح آماری بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در اصفهان اجرا شد. آبیاری با پایش روزانه رطوبت و به میزان کمبود رطوبت از ظرفیت مزرعه انجام گرفت. عملکرد گیاه فلفل، رطوبت و نیتروژن خاک در طول دوره رشد اندازه گیری شدند. ارزیابی کارایی مدل با استفاده از چهار شاخص ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE)، ریشه میانگین مربعات خطای نرمال شده (NRMSE)، ضریب تبیین (r2) و شاخص توافق ویلموت (d) انجام شد. عملکرد گیاه با اختلاف قابل قبولی کمتر از میزان واقعی برآورد شد. برای نیترات و رطوبت خاک، NRMSE به ترتیب برابر 45/11و 08/12، RMSE 89/0 و 022/0، r2 998/0 و996/0 و d برابر با 665/0و66/0 بود. میزان NRMSE کمتر از 20 درصد گویای کارایی خوب مدل و r2 بیشتر از 90 درصد نشان دهنده روند شبیهسازی بسیار مناسب مدل بود. همچنین RMSE و d در محدوده قابل قبول قرار داشتند. با توجه به این که نتایج ارزیابی نشان دهنده کارایی مناسب مدل Eu-Rotate-N در شبیه سازی رطوبت، نیترات و عملکرد گیاه بود. پس می توان از این مدل برای شبیه سازی در بهینهسازی مدیریت آب و نیتروژن در مزرعه در شرایط گرم و خشک اصفهان استفاده کرد.
آلودگی نیترات,کود آبیاری,فلفل شیرین,توزیع رطوبت خاک
https://jsw.um.ac.ir/article_38515.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38515_2635a3504701294e3697d7a89dd5d7eb.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
مقایسه چهار روش محاسبه وزن در ارزیابی تناسب اراضی به کمک منطق فازی برای پیشبینی عملکرد گندم
277
285
FA
فاطمه
رحمتی
دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان
rahmati25@gmail.com
اردوان
کمالی
دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان
a.kamali@vru.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.52571
مطالعه حاضر با هدف مقایسه چهار روش محاسبه وزن در ارزیابی کیفی و کمی تناسب اراضی با استفاده از منطق فازی برای پیشبینی عملکرد گندم در شهر کیان، استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. در این مطالعه وزن خصوصیتها و کیفیتهای مؤثر بر گندم شامل خصوصیات اقلیمی و ویژگی های خاک با استفاده از چهار روش شبکه عصبی با یک نرون و چهار نرون، حداقل مجذورات جزﺋﻰ و رگرسیون چند متغیره محاسبه شد. در همه روشهای وزندهی بیشترین وزن مربوط به سنگریزه و کمترین وزن مربوط به رس بود. مقایسه نتایج ارزیابی به روش فازی به هر چهار روش محاسبه وزن از طریق مقایسه ضریب تبیین معادلات رگرسیونی بین شاخص اراضی و تولید مشاهده شده انجام گرفت. ضریب تبیین بین تولید مشاهده شده و تولید پیشبینی شده برای روش محاسبه وزن شبکه عصبی با یک نرون و چهار نرون، حداقل مجذورات جزﺋﻰ و رگرسیون چند متغیره به ترتیب 595/0، 56/0، 596/0و 6/0 به دست آمد. نتایج استفاده از وزن تخمین زده شده به وسیله سه روش شبکه عصبی با یک نرون، حداقل مجذورات جزﺋﻰ و رگرسیون چند متغیره در روش فازی مشابه بود و بیشترین ضریب تبیین و کمترین مقادیر جذر میانگین مربعات خطاها در بین مدلها برای این سه روش به دست آمد. اما در مورد شبکه عصبی استفاده از یک نرون به جای چهار نرون با تفاوتی اندک کارآمدتر بود. ضریب تبیین نسبتاً کم به دست آمده از روش های مورد استفاده حاکی از اهمیت مدیریت اراضی در میزان عملکرد دارد. نتایج این مطالعه بر ضرورت وارد نمودن پارامارهای مدیریتی در محاسبات ارزیابی اراضی دلالت نمود.
حداقل مجذورات جزﺋﻰ,خصوصیات اراضی,رگرسیون چند متغیره,شبکه های عصبی,شهرکیان
https://jsw.um.ac.ir/article_38516.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38516_caa7f206b1d68e6c187271d4fdd8fd5f.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
ناپویاسازی کادمیم در خاک با استفاده از نانوذرات مگنتیت تثبیتشده با سدیم دودسیل سولفات
241
253
FA
احمد
فرخیان فیروزی
0000-0002-4955-1845
دانشگاه شهید چمران اهواز
a.farrokhian@scu.ac.ir
محمدجواد
امیری
دانشگاه فسا
mjavad.amiiri62@gmail.com
حسین
حمیدی فر
دانشگاه شیراز
hhamidi64@yahoo.com
مهدی
بهرامی
دانشگاه فسا
bahrami@fasau.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.50713
کادمیم یکی از فلزات سنگین است که به خاطر اثرات سمی بالقوه آن بر فعالیت و ترکیب موجودات زنده خاک، در چند دهه گذشته بسیار مورد توجه قرار گرفته است. تثبیت فلزات سنگین با استفاده از اصلاح کننده ها، روشی ساده و سریع برای کاهش گسترش آلودگی فلزات سنگین محسوب می شود. هدف از این پژوهش سنتز نانوذرات مگنتیت (Fe3O4) تثبیت شده با سدیم دودسیل سولفات (SDS) و بررسی اثر درصدهای مختلف آن (از صفر تا 10 درصد) بر شکل های مختلف کادمیم در خاک آلوده شده با 1000 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم با روش عصاره گیری دنباله ای تسیر بود. نتایج نشان داد غلظت کادمیم در شکل های محلول و کربناتی با افزایش درصد نانوذرات کاهش یافت. بیشترین میزان کاهش غلظت کادمیم در تیمار 10 درصد نانوذره (80 درصد در شکل محلول و 28 درصد در شکل کربناتی نسبت به تیمار شاهد) مشاهده شد. غلظت کادمیم متصل به شکل اکسیدها با افزایش درصد نانوذرات افزایش یافت، به طوری که در تیمار 10 درصد نانوذره به سه برابر تیمار شاهد رسید. غلظت کادمیم در شکل های تبادلی و باقی مانده با تغییر درصد نانوذرات تغییرات چندانی نداشت. همچنین، تحرّک و فراهمی زیستی کادمیم در خاک در تیمار 10 درصد نانوذره، 17 درصد کاهش یافت. بنابراین، می توان نتیجه گیری کرد که نانوذرات مگنتیت تثبیت شده باعث کاهش حلالیت کادمیم در خاک و کاهش فراهمی زیستی این فلز می گردد.
آلودگی خاک,عصاره گیری دنباله ای,فلز سنگین,نانوذرات
https://jsw.um.ac.ir/article_38513.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38513_46c46a5eb13b14152685955a8cb960ae.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
بررسی قابلیت ماندگاری باکتریهای حلکننده فسفات در گرانول فسفاته
254
262
FA
هاجر
رجبیهشجین
دانشگاه پیام نور، مرکز تهران شرق
rajabi_hajar@yahoo.com
علیرضا
فلاح نصرت آباد
موسسه تحقیقات خاک و آب
fallahalireza50@yahoo.com
غلامرضا
بخشی خانیکی
دانشگاه پیام نور
bakhshi@pnu.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.52420
توسعه پایدار و حفظ محیطزیست ارتباط تنگاتنگی باهم دارند. ﻛﺸﺎورزی ﭘﺎﻳﺪار، ﺗﻮﻟﻴﺪ و بهرهبرداری ﻣﺪاوم از ﻳﻚ زیستبوم زراﻋﻲ ﺑﺎ رﻋﺎﻳﺖ جنبههای ﻣﺨﺘﻠﻒ زیستمحیطی ﺑﺮ اﺳﺎس بهکارگیری ﺣﺪاﻗﻞ نهادهها (غیر از ﻛﻮد آﻟﻲ) اﺳﺖ. ﻓﺴﻔﺮ ﻳﻜﻲ از ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﻬﻢ و ﺿﺮوری ﺑﺮای ﮔﻴﺎﻫﺎن اﺳﺖ. ﺑﺮای ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻓﺴﻔﺮ موردنیاز از ﻛﻮدﻫﺎی فسفره اﺳﺘﻔﺎده میشود ﻛﻪ در شرایط ﺧﺎک، بهصورت ﻧﺎﻣﺤﻠﻮل درآمده و از دﺳﺘﺮس ﮔﻴﺎه ﺧﺎرج میشود. ﻛﻮدﻫﺎی زیستی ﺣﺎوی میکروارگانیسمهای حلکننده ﻓﺴﻔﺎت ﺑﺎﻋﺚ ﺣﻞ ﺷﺪن ﻓﺴﻔﺮ ﻧﺎﻣﺤﻠﻮل و ﻛﺎﻫﺶ ﻣﺼﺮف ﻛﻮدﻫﺎی ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ میگردد. بهمنظور بررسی قابلیت ماندگاری باکتریهای حلکننده فسفات در گرانول آزمایشی در قالب طرح کاملاٌ تصادفی با آرایش فاکتوریل انجام شد. بدین ترتیب که 10 ایزوله انتخاب شدند و به ترتیب با نسبت 50، 25، 15 و 10 درصد از آپاتیت، ماده آلی، گوگرد و محلول گرانول ساز (نسبت 1:1 و 2:1 باکتری و ملاس چغندرقند) برای هر ایزوله تهیه شد. محصول نهایی در دمای 28 و 40 درجه سانتیگراد خشک و 4 ماه نگهداری شد و شمارش جمعیت بلافاصله و در 10، 20، 30، 60، 90 و 120 روز بعد به روش سریهای رقت انجام گرفت. بیشترین جمعیت باکتری در نسبت 1:1 مایه تلقیح به ملاس چغندرقند مشاهده شد البته برخی از باکتریها توانستند در نسبت 2:1 نیز جمعیت خود را تا مدتی حفظ کنند. گرانول تولیدشده بر اساس استاندارد تعریفشده تا 3 ماه جمعیت خود را حفظ کرد و مناسبترین جمعیت در گرانول 1:1 خشکشده در 28 درجه سانتیگراد مشاهده شد و برخی از گرانولهای نسبت 1:1 دمای 40 درجه سانتیگراد نیز با استاندارد تعریفشده مطابقت داشتند.
باکتریهای حلکننده,فسفر,درجه حرارت,ﻛﻮد زﻳﺴﺘﻲ,گرانول,ملاس چغندرقند
https://jsw.um.ac.ir/article_38514.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38514_11c859ec46e0d0a243ce206e820886b7.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
توزیع اندازه ذرات منتقله در اثر فرسایش سطحی در شدتهای مختلف باران و درجات شیب
216
229
FA
علی رضا
واعظی
0000-0003-4625-9969
دانشگاه زنجان
vaezi.alireza@gmail.com
مهدی
عبادی
دانشگاه زنجان
mahdi.ebadi@znu.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.52176
رواناب سطحی یکی از عوامل مهم در انتقال ذرات خاک و در نتیجه فرسایش سطحی خاک است. شدت باران و شیب سطح دو عامل مهم و تأثیرگذار در فرسایش سطحی می باشند. در این پژوهش، انتقال پذیری ذرات اولیه خاک به وسیله رواناب سطحی بر روی یک خاک میان بافت (رس لومی) در نه شدت باران ( از 10 تا 90 میلی متر بر ساعت) و پنج درجه شیب ( از صفر تا 40 درصد) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. فرسایش سطحی و توزیع اندازه ذرات فرسایش یافته با استفاده از فلوم هایی به ابعاد cm 32 × 50 تحت باران های شبیه سازی شده به مدت 45 دقیقه اندازه گیری شد. بر اساس نتایج، شدت باران 20 میلی متر بر ساعت به عنوان آستانه شدت باران و شیب 10 درصد، به عنوان آستانه شیب برای وقوع فرسایش سطحی خاک بود. میزان فرسایش سطحی تحت تأثیر شدت باران (001/0>P) و شیب سطح (001/0>P) قرار گرفت به طوری که با افزایش شدت بارندگی و شیب سطح، میزان فرسایش سطحی به طور چشم گیری افزایش یافت. تفاوت اساسی بین ذرات اولیه خاک از نظر ویژگی انتقال پذیری وجود داشت. انتقال پذیری ذرات توسط جریان سطحی نیز به شدت تحت تأثیر شدت باران (001/0>P) و شیب سطح (001/0>P) قرار گرفت. با افزایش شدت باران انتقال پذیری ذرات سیلت افزایش و انتقال پذیری ذرات شن کاهش یافت. میزان انتقال ذرات رس تحت تأثیر شیب سطح قرار نگرفت. با وجود آن که میزان انتقال ذرات شن (به جز شن بسیار درشت) با افزایش شیب به شدت کاهش یافت، انتقال پذیری ذرات سیلت و رس تحت تأثیر شیب سطح قرار نگرفت. ذرات سیلت بیشترین سهم مواد فرسایش یافته را شامل شدند. حساسیت ذاتی بالای ذرات سیلت و حتی رس به فرسایش سطحی عواملی بودند که موجب شدند با افزایش درجه شیب، انتقال آن ها تحت تأثیر قرار نگیرد. با توجه به سهم بسیار بالای ذرات سیلت در هدررفت خاک، این ذره به عنوان حساس ترین ذره خاک در برابر فرآیندهای فرسایش آبی شناخته شد.
انتقال پذیری,باران شبیه سازی شده,رواناب,ذرات اولیه خاک
https://jsw.um.ac.ir/article_38511.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38511_42355c9ea73a20c5157b2a61021f319d.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
مقایسه ی توانایی نقشه های سنتی و رقومی در بیان پراکنش خاکها با استفاده از شاخصهای تفرق
230
240
FA
زهره
مصلح
0000-0003-0793-0270
دانشگاه شهرکرد
mosleh.zohreh@yahoo.com
محمد حسن
صالحی
0000-0000-0000-0000
دانشگاه شهرکرد
dr.mhsalehi@yahoo.com
اعظم
جعفری
دانشگاه شهید باهنر کرمان
a.jafari@uk.ac.ir
عیسی
اسفندیارپور بروجنی
دانشگاه ولیعصر رفسنجان
iesfandiarpour@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.50538
برای بررسی توانایی روش های نقشه برداری خاک (سنتی و رقومی) در توصیف پراکنش خاک ها در دشت شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری، 120 خاک رخ با فواصل تقریبی 750 متر حفر، تشریح و نمونه برداری شدند. نقشه های سنتی خاک در دو مرحله ی جداگانه در سطوح گروه بزرگ و زیرگروه تهیه گردیدند. همچنین، نقشه های رقومی کلاس های خاک در دو سطح رده بندی مذکور با مدل رگرسیون لاجیستیک چندجمله ای تهیه شدند. سپس، واحدهایی که در نقشه های سنتی دارای فراوانی بیشتری بودند انتخاب و همان واحدها بر روی نقشه های رقومی قرار داده شدند. شاخص تفرق شانن در هر یک از نقشه ها برای دو سطح رده بندی مزبور تعیین گردید و اختلاف میانگین آن ها بین دو نقشه از نظر آماری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که برای اکثر واحدها در هر دو سطح رده بندی، تفرق شانن برای نقشه های رقومی بیشتر از نقشه های سنتی است و در سطح گروه بزرگ و زیرگروه این اختلاف، به ترتیب، برای 75 و 50 درصد از واحدها در سطح احتمال 05/0 و 001/0 معنی دار می باشد. با توجه به واقعیت پیچیدگی پراکنش خاک ها و تغییرات پیوسته ی آن ها به نظر می رسد که جدا کردن مرز دقیق کلاس های خاک غیر ممکن است و شاخص های تفرق نیز این موضوع را تایید نموده و توانسته اند توانایی روش نقشهبرداری رقومی را در بیان توصیف پراکنش خاک ها نشان دهند. پس از آگاهی از تغییرات مکانی خاک، نحوه ی مدیریت آن چالش بسیار مهمی است که هنوز نیازمند بهبود و توسعه ی دستگاهها و ابزارهای مدیریتی است و انتظار میرود در آینده ی نزدیک، شاهد تغییر نحوه ی مدیریت اراضی با فنون و روشهای نوین باشیم.
رگرسیون لاجیستیک,شاخص های تفرق,روش های نقشه برداری خاک
https://jsw.um.ac.ir/article_38512.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38512_396eb4f48a8d0581ec91fa624dba18f4.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
نقش اندازه خاکدانه بر قابلیت استفاده مس در تعدادی از خاکهای آلوده به فلزات سنگین
192
201
FA
اکرم
فرشادی راد
دانشگاه شهرکرد
farshadirad@gmail.com
علیرضا
حسین پور
دانشگاه شهرکرد
hosseinpur-a@agr.sku.ac.ir
شجاع
قربانی
دانشگاه شهرکرد
ghorbani-sh@agr.sku.ac.ir
حمیدرضا
متقیان
0000-0002-9015-4614
دانشگاه شهرکرد
motaghian.h@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.50060
قابلیت استفاده فلزات سنگین به توزیع آنها در خاکدانههای با اندازه مختلف بستگی دارد. در این پژوهش تأثیر اندازه خاکدانه بر قابلیت استفاده مس برای گیاه ذرت در تعدادی از خاکهای آلوده استان اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. نمونههای خاک هوا خشک شده، با استفاده از روش الک خشک به 4 بخش، 4 تا 2، 2 تا 25/0، 25/0 تا 053/0 و کوچکتر از 053/0 میلیمتر تفکیک شدند. قابلیت استفاده مس در خاک و خاکدانهها با استفاده از روشهای DTPA-TEA، مهلیچ 1، کلرید کلسیم 01/0 مولار و آب مقطر اندازهگیری شد. به منظور بررسی همبستگی بین مس عصارهگیری شده و شاخصهای گیاهی، ذرت به مدت 8 هفته در گلخانه کشت گردید. نتایج نشان داد که مقدار نسبی خاکدانههای 25/0تا 2 میلیمتر در خاکهای مورد مطالعه بیشترین بود و این خاکدانهها بیشترین سهم را در مقدار مس کل خاک داشتند. بیشترین مقدار مس قابل استفاده در خاکدانههای کوچکتر از 05/0 میلیمتر و پس از آن خاکدانههای 05/0 تا 25/0، 25/0 تا 2 و 2 تا 4 میلیمتر قرار داشتند. مقدار مس قابل استفاده در خاکدانههای 05/0 تا 25/0 میلیمتر و شاخصهای گیاهی دارای بیشترین همبستگی بود و پس از آن خاکدانههای کوچکتر از 05/0، 25/0 تا 2 و 2 تا 4 میلیمتر قرار داشتند. بنابراین، خاکدانههای 05/0 تا 25/0 میلیمتر سهم بالاتری در تأمین مس برای گیاه ذرت داشتهاند.
خاکدانه های با اندازه مختلف,ذرت,عصارهگیرهای شیمیایی
https://jsw.um.ac.ir/article_38509.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38509_a11a72292af41fc4bf831da9c5aa8b17.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
نقش جهت شیب بر پراکنش مکانی برخی از ویژگیهای خاک و ویژگیهای کمی، کیفی و رویشی هلو در منطقه سامان شهرکرد
202
215
FA
نرگس
کیوانی
دانشگاه شهرکرد
n_keyvani1370@yahoo.com
محمد حسن
صالحی
0000-0000-0000-0000
شهر کرد
dr.mhsalehi@yahoo.com
جهانگرد
محمدی
دانشگاه شهرکرد
jaham.mohammad@ymail.com
عبدالرحمان
محمدخانی
دانشگاه شهرکرد
mkhani7@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.50485
به منظور ارزیابی اثر جهت شیب بر پراکنش مکانی برخی از ویژگی های خاک و ویژگی های هلو در منطقه سامان شهرکرد، در دو جهت شیب شرقی و غربی، از عمق های 30-0 و 60-30 سانتی متری، در مجموع، 136 نمونه خاک برداشت گردید. نمونه برداری از درختان هلو بصورت ترکیبی از دو درختی که فاصله کمتری با نمونه های خاک داشتند، انجام شد. نتایج مقایسه میانگین ها نشان داد که خاک شیب شرقی، درصد رس، سیلت، کربن آلی، پتاسیم، فسفر و آهن قابل جذب بیشتری نسبت به شیب غربی دارد و کیفیت بهتر خاک باعث افزایش معنی دار عملکرد (کمیت) درختان شیب شرقی نسبت به شیب غربی شده است، در حالی که کیفیت هلو در شیب غربی بهتر بود که می تواند ناشی از سایر عوامل، بویژه عوامل اقلیمی باشد. براساس نتایج حاصل از برازش مدل های استاندارد بر تغییرنماهای تجربی، تمامی متغیرها بجز pH افق عمقی دارای ساختار مکانی بودند. توزیع مکانی میزان عمـلکرد و تعداد میوه الگوی تقـریبا مشابهی با درصد ذرات رس و کربن آلی، پتاسیم، فسفر و آهن قابل جذب در هر دو عمق مورد مطالعه نشان داد و همچنین پراکنش مکانی طول و قطر شاخه ی سال جاری با پراکنش مکانی درصد ذرات رس و پتاسیم قابل جذب خاک مشابهت داشت. نتایج فوق نشان دهنده ی تاثـیر قابل توجه ویژگی های خاکی بویژه درصد ذرات رس و پتاسیم قابل جذب بر ویژگی های عمـلکردی و رویشی هـلو می باشد. مطالعه-ی تاثیر مصرف کودهای NPK و آهن بر ویژگی های کمی، کیفی و رویشی هلو در باغات منطقه به منظور روشن شدن تاثـیر این عنـاصر و همچنین مطـالعه ای در رابطه با تاثیر عوامل اقلیمی بر ویژگی های کیفی هـلو پیشنهاد می گردد.
شیب شرقی,شیب غربی,کمیت و کیفیت هلو,ساختار مکانی
https://jsw.um.ac.ir/article_38510.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38510_b61bd355b35539840522597b5ea1cf1e.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
ارزیابی اثر کرم خاکی و لجن فاضلاب شهری بر کیفیت میکروبیولوژیک و بیوشیمیایی خاک با استفاده از روش تجزیه ی چند متغیره
168
178
FA
هانیه
جعفری وفا
دانشگاه شهرکرد
jafarivafa@stu.sku.ac.ir
فایز
رئیسی
دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد
f_raiesi@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.50082
استفاده از پسماندهای آلی همچون لجن فاضلاب در خاک های کشاورزی با ماده ی آلی کم شیوه ای متداول برای اصلاح و بهبود شرایط خاک محسوب می شود. با این حال، مصرف لجن فاضلاب ممکن است از طریق افزایش سوبسترای قابل دسترس و به عنوان یک منبع غذایی، اثر جانوران خاک به ویژه کرم خاکی برشاخصهای زیستی نظیر فعالیت میکروبی و آنزیمی و در پی آن کیفیت میکروبیولوژیک خاک را تغییر دهد. به همین دلیل هدف این پژوهش ارزیابی عکسالعمل ویژگیهای میکروبیولوژیکی و بیوشیمیایی خاک به مصرف لجن فاضلاب در حضور کرم خاکی بود. تیمارهای آزمایش شامل لجن فاضلاب (در دو سطح بدون لجن فاضلاب و 5/1 درصد لجن فاضلاب) به عنوان فاکتور اول و کرم خاکی [در چهار سطح بدون کرم خاکی، گونه ی آیزنیافتیدا (اپیژئیک)، گونه ی آلولوبوفورا کالیژینوزا (اندوژئیک) و مخلوط دو گونه] به عنوان فاکتور دوم بودند که به صورت فاکتوریل 4×2 در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار و شرایط گلخانه برای مدت ۹۰ روز اجرا شد. نتایج تجزیه ی عامل نشان داد که سه مؤلفه ی اول دارای ارزش ویژه ی بیشتر از یک بوده و جمعاً 89 درصد تغییرات را توجیه کردند. بر اساس نمودار دو بعدی اغلب ویژگی های میکروبی خاک با مصرف لجن فاضلاب افزایش یافتند که این اثر مثبت به دلیل بالا بودن میزان مواد آلی و عناصر غذایی و همچنین غلظت پایین فلزات سنگین در این پسماند آلی بود. همچنین با مصرف لجن، وابستگی گونه ی آیزنیافتیدا به ریزجانداران به عنوان منبع غذایی کاهش یافت ولی گونه ی آلولوبوفورا کالیژینوزا به دلیل تغذیهی انتخابی از ریزجانداران، همچنان به زیستتودهی میکروبی وابسته بود و اثرات مثبت به همراه داشت.
تجزیه به مؤلفهی اصلی,تجزیهی عامل,کیفیت خاک
https://jsw.um.ac.ir/article_38507.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38507_b4ce6a02b8cbc608c96c5e3076f9eed5.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
استفاده از مدلهای تجربی برای توصیف کینتیک جذب سطحی یونهای منیزیم و فسفات رویکانی گئوتایت
179
191
FA
ملیحه
طالبی اتوئی
دانشگاه تربیت مدرس
mtalebi3@gmail.com
رسول
راهنمایی
دانشگاه تربیت مدرس
rasoul.rahnemaie@modares.ac.ir
اسماعیل
گلی کلانپا
دانشگاه محقق اردبیلی
goli@uma.ac.ir
محمد حسین
داوودی
موسسه تحقیقات خاک و آب
davoodi_mh@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.50556
محیطهای طبیعی، سیستمهای پیچیده فیزیکی-شیمیایی هستند که در آنها واکنشهای شیمیایی در حالت شبه تعادل قرار دارند. در چنین سیستمهایی، زیست فرآهمی عناصر غذایی از جمله فسفر متاثر ازشرایط محیطی و غلظت دیگر یون ها نظیر یونهای کلسیم و منیزیم است. منیزیم یکی از کاتیون های غالب در آب آبیاری و محلول خاک خاک های آهکیاست و یافتههای اخیر افزایش نسبی غلظت آن در آب آبیاری را نشان میدهد. بهدلیل اهمیت کینتیک واکنشهای شیمیایی در کنترل غلظت این یونها در محلول خاک و به منظور شناخت میزان تاثیر آن در برهمکنشهای جذب سطحی یونهای منیزیم و فسفات، در این پژوهش کینتیک جذب سطحی این دو یون بر کانی گئوتایت تابعی از pH و زمان تعادلی اندازه گیری شد و نتایج با مدل های تجربی کینتیک جذب سطحی توصیف گردید. نتایج نشان داد که در میان مدلهای کینتیک شیمیایی، مدل شبه مرتبه دوم (R2~0.99) و از مدلهای بر پایه پخشیدگی مدل های الویچ و پخشیدگی به درون ذرات (R2~0.7-0.9) داده های آزمایشی را بهخوبی پیشبینی میکنند. دادهها همچنین نشان داد که کینتیک جذب سطحی یونهای منیزیم و فسفات تابعی از pH می باشد. تابعیت کینتیک جذب سطحی این یون ها به pH نشان میدهد که تفاوت در نوع بار یون با بار سطحی کانی و در نتیجه برهمکنشهای الکترواستاتیک عامل محدود کننده سرعت واکنش است. علاوه بر این دادهها نشان داد که جذب سطحی هر یک از این دو یون هم موجب تسریع در واکنش جذب سطحی یون دوم و هم موجب افزایش مقدار جذب سطحی آن روی کانی گئوتایت می شود.
الکترواستاتیک,جذب سطحی,فسفات,کینتیک,منیزیم
https://jsw.um.ac.ir/article_38508.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38508_525a41fd1a7b0d5fc25940eb6660126c.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
اثر تنظیم کننده های رشد و ماده هیومیکی بر گیاه پالایی نیکل در یک خاک آهکی آلوده به نیکل
144
155
FA
مهشید
شفیق
دانشگاه شیراز
mahshid_shafigh@yahoo.com
رضا
قاسمی
0000-0003-4410-4963
شیراز
ghasemif@shirazu.ac.ir
عبدالمجید
رونقی
شیراز
amronaghi@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.51798
بهمنظور بررسی تأثیر چهار تنظیمکننده رشد (ایندول استیک اسید، بنزیل آدنین، سالیسیلیک اسید و جیبرلیک اسید) و یک ماده هیومیکی بر گیاه بهسازی (گیاهپالایی) یک خاک آهکی آلوده به نیکل زیر کشت ذرت، آزمایشی در شرایط گلخانهای بهصورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملاً تصادفی و با سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که احتمالاً گیاهپالایی نیکل بهوسیله ذرت از طریق فرایند گیاه پایاسازی (تثبیت گیاهی) میباشد و کاربرد تنظیمکنندههای رشد بر این فرایند مؤثر بود. استفاده از تنظیمکنندههای رشد، موجب افزایش فاکتور غلظت نیکل در ریشه و کاهش فاکتور انتقال این عنصر گردید و در بین تنظیمکنندهها کمترین فاکتور انتقال با محلولپاشی بنزیل آدنین و بیشترین فاکتور غلظت نیکل در ریشه با کاربرد سالیسیلیک اسید یا بنزیل آدنین حاصل شد. این در حالی است که ماده هیومیکی اثر معنیداری در مقایسه با شاهد بر این فاکتورها از خود نشان نداد. تأثیر تنظیمکنندهها بر جذب نیکل ریشه به ترتیب با سالیسیلیک اسید > بنزیل آدنین > جیبرلیک اسید > ایندول استیک اسید بدست آمد. جیبرلیک اسید بالاترین تاثیر را بر افزایش وزن خشک اندام هوایی و شاخص تحمل گیاه داشت. استفاده از تنظیمکننده رشد بنزیل آدنین در مقایسه با شاهد و سایر تنظیمکننده ها بر توزیع نیکل در گیاه ذرت تأثیر معنیداری داشت و موجب افزایش درصد تجمع این عنصر در ریشه و کاهش حضور آن در اندام هوایی گردید. همچنین طی این آزمایش مشاهده شد که استفاده از ماده هیومیکی بر شاخص تحمل گیاه نسبت به نیکل اثر منفی داشت و کاربرد بیشترین سطح به کار رفته موجب کاهش معنیدار وزن خشک ریشه و اندام هوایی گردید.
ایندول استیک اسید,بنزیل آدنین,جیبرلیک اسید,سالیسیلیک اسید و گیاه پایاسازی
https://jsw.um.ac.ir/article_38505.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38505_fda0ba35df0f40b6de4e3b52cbca0844.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
مقایسه کارایی پلیمرهای سوپرجاذب آکواسورب و اکسپتا در بهبود خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک و عملکردگوجه فرنگی در شرایط گلخانه
156
167
FA
مهدی
نورزاده حداد
دانشگاه پیام نور
m.nourzade@gmail.com
اکبر
حسنی
دانشگاه زنجان
akbar.hassani@znu.ac.ir
مهدی
کرمی مقدم
دانشگاه پیام نور
m_karami_mo@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.53226
تنش خشکی و کمبود آب از مهمترین دلایل کاهش تولید محصول می باشد. سوپرجاذب ها توانایی جذب و آزادسازی تدریجی آب برای گیاه را دارند. اما کارایی هر یک از این پلیمرها در شرایط مختلف متفاوت خواهد بود. براین اساس در این تحقیق هدف مقایسه کارایی دو سوپرجاذب آکواسورب و اکسپتا در بهبود خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک و نیز بهبود عملکرد گوجه فرنگی بوده است. در این تحقیق 13 تیمار با درصدهای مختلف از سوپرجاذب ها در خاک هایی مورد آزمایش قرار گرفتند که بر اساس آزمون خاک، کوددهی شده بودند. نتایج کاربرد دو پلیمر در خاک نشان داد که با افزایش میزان پلیمر در خاک، رطوبت خاک نیز به شکل معنی داری افزایش داشته است به نحوی که بیشترین میزان جذب رطوبت در تیمار 7 که شامل 5/1 درصد پلیمر آکواسورب بوده، 3/23 درصد و تیمار 13 که شامل 5/1 درصد پلیمر اکسپتا بوده، 6/25 درصد بود. با افزایش غلظت پلیمر جرم مخصوص ظاهری خاک به شکل معنی داری کاهش یافت و در تیمار13 به 91/0 گرم بر سانتی مترمکعب رسید. همچنین تیمارهای 4 (شامل 75/0 درصد پلیمر آکواسورب) و 11 (شامل 1 درصد پلیمر اکسپتا) به شکل معنی داری کاهش EC خاک را نشان دادند به نحوی که EC عصاره گل اشباع خاک از 90/0 در تیمار شاهد به 68/0 در تیمار 4 کاهش یافت.افزودن سوپرجاذب ها بر روی میزان پتاسیم خاک به شکل معنی داری موثر بوده است ولی بر سایر ویژگیهای خاک تاثیر نداشت.کاربرد پلیمرها باعث افزایش معنی داری در تعداد برگ ها، شاخه های گیاه، وزن تر گیاه و وزن میوه شد به نحوی که بالاترین سطوح پلیمری استفاده شده (تیمارهای 7 و 13) بیشترین تاثیر در افزایش وزن تر گیاه را داشته اند. همچنین استفاده از 1 درصد از سوپرجاذب اکسپتا (تیمار 12 که شامل 25/1 درصد پلیمر اکسپتا بود) باعث افزایش معنی دار وزن میوه (9/502 گرم) نسبت به تیمار شاهد (5/73 گرم) شد.بر اساس نتایج ارائه شده تیمار 2 (25/0درصد پلیمر آکواسورب) و تیمار 9 (5/0درصد پلیمر اکسپتا) بیشترین تاثیر معنی دار در افزایش میزان نیتروژن گیاه را داشته اند به نحوی که میزان نیتروژن در تیمار شاهد 31/1 درصد و در تیمارهای 2 و 9 به ترتیب 88/2 و 82/2 درصد اندازه گیری شده است. با اعمال سوپرجاذب ها تعداد باکتری ها و قارچ ها به شکل معنی داری افزایش یافت. نتایج نهایی این تحقیق نشان داد اعمال سوپر جاذب ها بویژهنوع اکسپتا میتواند باعث بهبود خصوصیات فیزیکی و بیولوژیکی خاک و نهایتا افزایش محصول گردد.
اکسپتا,آکواسورب,تعداد باکتری,جرم مخصوص ظاهری,وزن میوه
https://jsw.um.ac.ir/article_38506.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38506_d8994f4657af6585fa7e532a3eb4632d.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
برآوردبهرهوری آب محصولات عمده دشت نیشابور و بهینهسازی سطح زیر کشت محصولات
112
126
FA
یاور
پورمحمد
دانشگاه فردوسی مشهد
yavar.pm@gmail.com
محمد
موسوی بایگی
0000-0001-9434-2885
استاد هواشناسی کشاورزی، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد.
mousavib@um.ac.ir
امین
علیزاده
0000-0002-6139-3376
دانشگاه فردوسی مشهد
alizadeh@um.ac.ir
علی نقی
ضیائی
an-ziaei@um.ac.ir
محمد
بنایان اول
دانشگاه فردوسی مشهد
banayan@um.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.58343
کشاورزی به عنوان تنها صنعتی که قابلیت تولید غذا را دارد، مصرف کننده 85 درصد منابع آب شیرین در سطح جهان است. با وجود افزایش تقاضا برای غذا و در نتیجه نیاز به گسترش کشاورزی، زمین های کشاورزی مناسب و منابع آبی محدود هستند. در این مطالعه تلاش گردیده است تا با استفاده از تکنیک سنجش از دور میزان بهره وری محصولات عمده دشت نیشابور که شامل محصولات زمستانه (گندم و جو) و محصولات تابستانه (ذرت و گوجه فرنگی) را برآورده شود. در این مطالعه با استفاده از الگوریتم سبال میزان تبخیر-تعرق واقعی هر یک از محصولات در دوره رشد محاسبه گردید و سپس با استفاده از تابع تولید میزان تولید تخمین زده شد و میزان بهره وری اقتصادی آببا در نظر گرفتن عمق آب زیرزمینی و میزان انرژی لازم برای استخراج آب، محاسبه گردید. در نهایت با استفاده از الگوریتم برنامه ریزی خطی سطح زیر کشت هر یک از محصولات با فرض بر اینکه مجموع سطح زیر کشت در سطح حوضه افزایش پیدا نکند بهینه شد. در این مطالعه دو سناریو مورد بررسی قرار گرفت، اول میزان برداشت از منابع آب زیرزمینی برابر میزان آب تجدیدپذیر باشد، دوم به منظور بهبود ذخیره آب زیرزمینی از دست رفته میزان برداشت از منابع آب زیرزمینی برابر با 80 درصد میزان آب تجدیدپذیر باشد. نتایج این مطالعه نشان داد که ذرت با بیشترین بهره وری معادل 97 سنت بر مترمکعب آب در سطح حوضه با صرفه ترین محصول کشت شده و گوجه فرنگی با بهره وری 6 سنت بر مترمکعب آب کمترین بهره وری اقتصادی و نامناسب ترین کشت انجام شده می باشند. گندم و جو نیز با متوسط بهره وری 41 سنت بر مترمکعب در مقیاس حوضه در رتبه دوم قرار گرفت.
آب زیرزمینی,الگوریتم سبال,سنجش از دور,سیستم اطلاعات جغرافیایی,کاربری اراضی
https://jsw.um.ac.ir/article_38503.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38503_85302bac35da373f2d66217e577b3dce.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
شبیهسازی اثرات بلندمدت استفاده از پساب بر سلامت بهرهبرداران با رویکرد پویایی سیستم (مطالعه موردی: دشت ورامین)
127
143
FA
حمزه علی
علیزاده
دانشگاه ایلام
hamzehalizadeh@ut.ac.ir
عبدالمجید
لیاقت
0000-0002-3224-6529
دانشگاه تهران
aliaghat@ut.ac.ir
تیمور
سهرابی
دانشگاه تهران
10.22067/jsw.v31i1.51069
رشد فزاینده جمعیت و صنعت در کلانشهر تهران باعث شده آب سدهای لتیان و ماملو به شرب تهران اختصاص یابد. بر اساس سیاستگذاریهای کلان کشوری مقرر گردیده است با تخصیص آب سدهای لتیان و ماملو به شرب تهران، پساب تصفیهخانه جنوب تهران به کشاورزی دشت ورامین اختصاص یابد. بدیهی است که انتقال حجم عظیم پساب جنوب تهران به دشت ورامین دارای اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی زیادی میباشد. هدف از این مطالعه مدلسازی اثرات بلندمدت استفاده از فاضلاب بر سلامت کشاورزان دشت ورامین با استفاده از روش پویایی سیستم میباشد. سناریوهای عرضه آب تصفیه خانه جنوب عبارت بود از سناریو یک: حفظ شرایط موجود، سناریو دو: تخصیص کامل سد لتیان به شرب تهران، اختصاص 200 میلیون مترمکعب فاضلاب تصفیه شده در فصل زراعی به کشاورزی منطقه و 40 میلیون مترمکعب به تغذیه مصنوعی در فصل غیرزراعی از سال 1395 به بعد، سناریوی سه: سناریو دو منهای تغذیه مصنوعی و سناریو چهار: سناریو دو + تخصیص 50 میلیون مترمکعب از سال 1410. نتایج نشان داد در صورت استفاده از فاضلاب خام تا سال 1420 غلظت عناصر مس و کادمیوم از حد مجاز عبور نموده و استفاده از فاضلاب اثرات بهداشتی زیانباری به همراه خواهد داشت. اما استفاده از پساب (فاضلاب تصفیهشده) تا حدود 150 سال دیگر ایمن بوده و مشکلات بهداشتی ناشی از فلزات سنگین به بار نخواهد آورد. نتایج شبیهسازی غلظت نیترات در آبهای زیرزمینی نشان داد در همه سناریوها تا سال1420 غلظت نیترات از حد مجاز جهت شرب عبور خواهد کرد. اعمال سناریوی چهار منجر به ایجاد کمترین غلظت نیترات و سناریو سه منجر به بیشترین غلظت نیترات در منابع آب زیرزمینی میشود.
ساختار حالت – جریان,حلقه علی معلولی,تغذیه مصنوعی,متغیر کلیدی
https://jsw.um.ac.ir/article_38504.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38504_3d211f89b6e603e15dc033e51db9d9e0.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
مدلسازی و پیشبینی اکسیژن مورد نیاز بیولوژیکی (BOD) با استفاده از ترکیب ماشین بردار پشتیبان با تبدیل موجک
86
100
FA
اباذر
سلگی
دانشگاه شهید چمران اهواز
abazar_solgi@yahoo.com
امیر
پورحقی
دانشگاه شهید چمران اهواز
amir_55_36@yahoo.com
حیدر
زارعی
دانشگاه شهید چمران اهواز
zareih@scu.ac.ir
هادی
انصاری
دانشگاه بوعلی سینا همدان
hadiansari89@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.52080
آلودگی های شیمیایی آب های سطحی یکی از موضوعات جدی است که کیفیت این گونه آبها را تهدید می کند. این مطلب برای آب هایی که به طور مستقیم به مصارف زندگی بشر می رسند اهمیتی چند برابر بخشیده است. یکی از پارامترهایی مهمی که برای سنجش آلودگی آب استفاده می-شود شاخصBOD می باشد. در این مطالعه، توانایی مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM) به منظور مدل سازی و پیش بینی اکسیژن مورد نیاز بیولوژیکی (BOD) در رودخانه کارون واقع در غرب کشور ایران مورد ارزیابی قرار گرفت. به منظوربررسی مدل ها به صورت ترکیبی، از تبدیل موجک استفاده شد. بعد از تجزیه پارامترها با تبدیل موجک، با استفاده از روش تجزیه به مولفه های اصلی (PCA) مولفه های مهم تعیین شدند. سپس از این مولفه های مهم به عنوان ورودی به مدل ماشین بردار پشتیبان استفاده شد تا مدل ترکیبی ماشین بردار پشتیبان-موجک (WSVM) حاصل گردید. جهت انجام این تحقیق از سری زمانی ماهانه BODرودخانه کارون در ایستگاه ملاثانی و متغیرهای کمکی اکسیژن محلول (DO)، جریان رودخانه و دمای ماهانه در یک دوره 13ساله (1393-1381) استفاده شد. نتایج بدست آمده حاکی از آن بود که مدل SVM دارای ضریب تبیین 84/0 و جذر میانگین مربعات خطای 0338/0(میلی گرم بر لیتر) می باشد و اعمال تبدیل موجک روی دادههای ورودی مدل باعث بهبود نتایج تا ضریب تبیین94/0 و جذر میانگین مربعات خطای0210/0(میلی گرم بر لیتر) شد. بنابراین ترکیب ماشین بردار پشتیبان با تبدیل موجک یک ایده جدید برای پیش بینی مقدار BOD رودخانه کارون می باشد. در پایان مقدار BOD برای یک دوره شش ماهه با استفاده از مدل WSVMپیش بینی شد.
پیش بینی BOD,PCA,مدل ترکیبی,رودخانه کارون
https://jsw.um.ac.ir/article_38501.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38501_4143ad1d7cf093e0728170cd93985efc.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
بررسی آزمایشگاهی ابعاد هندسی چاله آبشستگی در آبشکنهای مختلف در قوس 90 درجه در شرایط غیر مستغرق
101
111
FA
سمیه
رحیمی
دانشگاه شهید چمران اهواز
aes_rahimi@yahoo.com
سیدمحمود
کاشفی پور
اهواز
kashefipour@excite.com
محمود
شفاعی بجستان
دانشگاه شهید چمران اهواز
m_shafai@yahoo.com
احمد
فتحی
دانشگاه شهید چمران، اهواز
a.fathi@scu.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.53009
به دلیل وجود جریانهای ثانویه در انحناء رودخانه، دیواره خارجی در پیچ همواره در معرض تخریب و فرسایش میباشد. روشهای متعددی جهت مقابله با فرسایش قوس خارجی وجود دارد که یکی از سادهترین و در عین حال اقتصادیترین این روشها استفاده از آبشکن میباشد. آبشکن به عنوان مانعی در مسیر جریان با کاهش سرعت و ایجاد گردابههای افقی در بین آبشکنها باعث رسوبگذاری و حفاظت دیواره آبراهه میگردد. از طرفی این گردابهها باعث افزایش تنش برشی شده و افزایش فرسایش و آبشستگی را در اطراف آبشکن به خصوص در دماغه به همراه خواهد داشت. در این تحقیق به بررسی هندسه چاله آبشستگی پیرامون آبشکنهای نفوذپذیر، نفوذناپذیر و بانداللایک که به صورت ترکیبی از آبشکن نفوذپذیر و نفوذناپذیر میباشد، در قوس 90 درجه ملایم و در شرایط غیر مستغرق پرداخته شده است. برای این منظور در یک فلوم قوسی 90 درجه و ملایم (نسبت شعاع قوس به عرض کانال برابر 4) و دارای بستر رسوبی با قطر متوسط 5/1 میلیمتر و در شرایط آب زلال، آزمایشها طراحی و انجام شد. بازه تغییرات عدد فرود در آزمایشهای انجام شده بین 22/0 تا 29/0 متغیر میباشد. نتایج بیانگر این بود که با افزایش درصد نفوذپذیری میزان حداکثر ابعاد چاله آبشستگی کاهش مییابد. ضمنا افزایش عدد فرود جریان باعث افزایش ابعاد چاله آبشستگی شده که این تاثیر در آبشکن های نفوذپذیر و باندال لایک کمتر بوده است.
باندال لایک,حفاظت دیواره رودخانه,قوس آبراهه
https://jsw.um.ac.ir/article_38502.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38502_0473b26537a4bebb1d581c23ac4066a4.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
کاربرد نظریه آشوب و شبکه عصبی مصنوعی در بررسی و تخمین تبخیر از سطح آب دریاچهها
61
74
FA
سعید
فرزین
دانشگاه سمنان
saeed.farzin@semnan.ac.ir
رضا
حاجی آبادی
دانشگاه علم و صنعت ایران
r_hajiabadi@civileng.iust.ac.ir
محمد حسین
احمدی
دانشگاه تبریز
mohamadh.ahmadi@gmail.com
10.22067/jsw.v31i1.49971
ماهیت دینامیکی پدیدههای هیدرولوژیکی و نیز محدودیت دسترسی ابزارهای ریاضیاتی مناسب، سبب گشته که اکثر مطالعات پیشین در این زمینه، منجر به نگرشی تصادفی و احتمالاتی گردد. بررسی قطعی و یا تصادفی بودن فرآیند دینامیکی مقادیر تبخیر از سطح آب دریاچهها، به منظور انتخاب روش مناسب شبیهسازی و بررسی قابلیت پیشبینی، موضوع مهم و بحث برانگیزی است که در این تحقیق به آن پرداخته شده است. در این راستا، با توجه به قابلیت فراوان نظریه آشوب و مدل هوشمند شبکه عصبی در مطالعه رفتار سیستمهای غیرخطی پویا مقادیر ماهانه تبخیر سطح آب دریاچه ارومیه در شمالغربی ایران، طی یک دوره آماری 40 ساله (1346-1386) با استفاده از مفاهیم این دو روش مورد بررسی و پیشبینی قرار گرفته است. نتایج بررسی شاخصهای تعیین ماهیت آشوبناکی دادههای تبخیر؛ نمای لیاپانوف مثبت و مقدار غیرصحیح شیب نمودار بعد همبستگی در مقابل شعاع همبستگی، همگی نشانگر رفتار کاملا آشوبناک سری زمانی تحت بررسی میباشد. نتایج صحتسنجی حاکی از دقت بالای نظریه آشوب و مدل شبکه عصبی مصنوعی- اندکی دقت بالاتر- میباشد به طوریکه میانگین خطای مطلق (MAE) و جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) در شبکه عصبی مصنوعی نسبت به نظریه آشوب به ترتیب 51/2 و 25/2 میلیمتر کاهش یافتهاند. همچنین نتایج مربوط به ارتفاع تجمعی تبخیر در دوره صحتسنجی حاکی از برتری 8/3 درصدی شبکه عصبی مصنوعی نسبت به نظریه آشوب دارد.
پیشبینی,پدیدههای هیدرولوژیکی,دریاچه ارومیه,نمای لیاپانوف
https://jsw.um.ac.ir/article_38499.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38499_aa142d957b0266d78bf9e4d9e0d8ab8c.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
تأثیر پوشش سنگریزه سطحی بر ویژگیهای هیدرولیکی جریانهای سطحی و آستانه تشکیل شیار با شبیهسازی رواناب در شرایط صحرائی
75
85
FA
سارا
کلبعلی
دانشگاه شهرکرد
sara.soil@yahoo.com
شجاع
قربانی دشتکی
دانشکاه شهرکرد
shoja2002@yahoo.com
مهدی
نادری
دانشگاه شهرکرد
mahdi.soil@yahoo.com
سلمان
میرزائی
دانشگاه شهرکرد
salman_mirzaee@ut.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.51812
پوشش سنگریزه سطحی به طور مستقیم فرایند های فرسایش خاک را به ویژه در مناطق کم آب و خشک که امکان استقرار پوشش گیاهی کم است، تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از این پژوهش، بررسی اثر پوشش های مختلف سنگریزه سطحی بر ویژگی های هیدرولیکی جریان های سطحی و ویژگیهای هندسی تشکیل شیار بود. به این منظور، 36 کرت با طول و عرض بهترتیب 20 و 5/0 متر در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهرکرد با شیب 3 درصد احداث شد. سپس برای شروع آزمایش، پوشش سنگریزه ای به صورت تصادفی در سطح کرت ها پخش شد. در هر آزمایش پس از تنظیم جریان سطحی، رواناب سطحی از ابتدای کرت به سطح خاک وارد و آزمایش به مدت 60 دقیقه پس از شروع رواناب ادامه یافت. تیمارها شامل چهار تراکم پوشش سنگریزه (صفر، 10، 20 و 30 درصد) و سه شدت جریان سطحی (5/2، 5 و 5/7 لیتر در دقیقه) در سه تکرار بودند، که تحت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ویژگی های هیدرولیکی جریان شامل عمق جریان، ضریب زبری مانینگ و تنش برشی جریان با افزایش پوشش سنگریزه ای سطحی در جریان های سطحی متفاوت به صورت خطی و به طور معنی داری افزایش و سرعت جریان سطحی به صورت نمائی و به طور معنی دار کاهش یافت. مقایسه آماری اثر پوشش های مختلف سنگریزه بر ویژگیهای هندسی شیار تشکیل شده در پوشش های مختلف سنگریزه سطحی نشان داد که تیمارهای فوق به طور معنی-داری موجب کاهش زمان، تعداد و عمق شیارهای تشکیل شده شد.
پوشش سطحی,فرسایش و حفاظت خاک,ویژگیهای هندسی شیار
https://jsw.um.ac.ir/article_38500.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38500_66aec3203e3125a499e663f43a06e328.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
شناسایی چاههای مؤثر در تعیین عمق آب زیرزمینی دشت ارومیه با استفاده از آنالیز مؤلفههای اصلی
40
50
FA
سحر
بابایی حصار
دانشگاه کاشان
babaei.sah@gmail.com
قاسم
همدمی
دانشگاه گرگان
ghasem.hamdami@gmail.com
هدی
قاسمیه
دانشگاه کاشان
h.ghasemieh@kashanu.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.48750
در بسیاری از مطالعات به علت وجود حجم بسیار زیادی از اطلاعات، فرآیند تحلیل دادهها بسیار زمانبر و هزینهبر است. آنالیز مؤلفههای اصلی، از جمله روشهایی است که با شناسایی دادههای کم اهمیت، دادههایی که بیشترین سهم را در توجیه واریانس دارند، حفظ میکند. در این تحقیق، میانگین سالانه سطح آب زیرزمینی 51 چاه بهرهبرداری با طول آماری 10 ساله (1381-1390) با استفاده از تکنیک آنالیز مؤلفههای اصلی مورد بررسی قرار گرفت تا چاههای مؤثر در تعیین سطح تراز آب زیرزمینی این دشت مشخص گردد. با شناسایی چاههای با اهمیت، نقاط مهم جهت نمونهبرداری معلوم میشود و پایش تراز آب زیرزمینی صرفاً در این چاهها انجام میگردد. به این وسیله میتوان تا حد زیادی در هزینه و زمان مطالعات صرفهجویی کرد. با انجام آنالیز مؤلفههای اصلی، اهمیت نسبی هر چاه بین 0 (برای چاه غیر مؤثر) تا 1 (برای چاه کاملا مؤثر) محاسبه شد. با حذف چاههای کم اهمیت که تعداد آنها حدوداً نصف کل چاهها است، ضریب تغییرات سطح ایستابی از 38/1 به 72/0 (50 درصد) کاهش یافت و خطای تعیین سطح ایستابی کمتر از 15 درصد به دست آمد که دلیل آن را میتوان حذف چاههایی عنوان کرد که میانگین تراز آب آنها اختلاف چشمگیری با چاههای باقیمانده دارد.
آب زیرزمینی,پایش,دشت ارومیه,چاه مؤثر,ضریب تغییرات
https://jsw.um.ac.ir/article_38497.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38497_df1372e2a3f1f4d4e2a3668ba85a5e96.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
بررسی تاثیر سطوح مختلف دور آبیاری و کود نیتروژن بر عملکرد و کارایی مصرف آب سیبزمینی در روش آبیاری قطره ای زیر سطحی
51
60
FA
محمد
جلینی
مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی
mjolainire@gmail.com
محمد
کریمی
0009-0006-7124-0832
مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی
karimi.irri@gmail.com
10.22067/jsw.v31i1.48920
این تحقیق با هدف بررسی تاثیر دور آبیاری و درصد نیتروژن مصرفی روی عملکرد و کارآیی مصرف آب سیبزمینی رقم اکریا به صورت طرح آماری فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی با دو فاکتور دور آبیاری در دو سطح (2 روز(I1) و 4 روز (I2)) و مقدار نیتروژن در سه سطح (100 درصد (N1)، 75 درصد (N2)و50 درصد (N3) توصیه کودی) در سه تکرار و در دو سال زراعی 1391 و 1392 انجام شد. نتایج نشان داد که اثر دور آبیاری روی میزان عملکرد و کارآیی مصرف آب معنیدار نبود. اثر درصد نیتروژن مصرفی در سطح 5 درصد و اثر متقابل دور آبیاری × درصد نیتروژن در سطح 1 درصد معنی دار شد. عملکرد و کارآیی مصرف آب سیبزمینی در دو تیمار دور آبیاری 2 و 4 روز به ترتیب برابر با 789/29 و 756/27 تن در هکتار و 006/4 و 728/3 کیلوگرم بر مترمکعب بدست آمد که با هم اختلاف معنیدار نداشتند. عملکرد سیبزمینی در سه سطح نیتروژن 100، 75 و 50 درصد به ترتیب برابر با 167/31 ، 275/29 و 875/25 تن در هکتار بدست آمد که با هم اختلاف معنی دار داشتند. بیشترین میزان کارایی مصرف آب با مقدار 183/4 کیلوگرم بر مترمکعب از تیمار 100 درصد نیتروژن مصرفی بدست آمد که در دو تیمار 75 و 50 درصد به ترتیب برابر با 933/3 و 483/4 کیلوگرم بر مترمکعب بود. تیمار دور آبیاری چهار روز و 100 درصد نیتروژن مصرفی بالاترین و تیمار دور آبیاری چهار روز و 50 درصد نیتروزن مصرفی کمترین عملکرد و کارآیی مصرف آب را داشتند.
آبیاری قطرهای زیرسطحی,دور آبیاری,سیب زمینی,نیتروژن
https://jsw.um.ac.ir/article_38498.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38498_cb0db6a84afc557a006e292ea99f0d23.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
اثرات احداث سدهای بزرگ بر شرایط جریان و پارامترهای هیدرولیکی رودخانه (مطالعه موردی: رودخانه کرخه پایین دست سد مخزنی)
11
27
FA
فرهنگ
آذرنگ
دانشگاه علوم تحقیقات تهران
farhang.azg@gmail.com
عبدالرسول
تلوری
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز
telvari@gmail.com
حسین
صدقی
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران،تهران،ایران
sedghi@srbiau.ac.ir
محمود
شفاعی بجستان
دانشگاه شهید چمران، اهواز
m_shafai@yahoo.com
10.22067/jsw.v31i1.48743
با توجه به اهمیت رودخانه ها در تأمین آب، شناخت شرایط جریان و رژیم هیدرولیکی آن ها از اهمیت به سزایی برخوردار است. سازه های هیدرولیکی تأثیرات گسترده ای بر شرایط هیدرولیکی رودخانه در پایین دست خود دارند. سدهای مخزنی به عنوان مهم ترین سازه های هیدرولیکی ساخته شده بر روی رودخانه ها، تغییرات مضاعفی بر شرایط رژیم جریان در پایین دست می گذارند. حوضه آبریز کرخه یکی از مهمترین حوضه های کشور و رودخانه کرخه سومین رود بزرگ ایران است. سد مخزنی کرخه به عنوان بزرگ ترین سد ایران و خاورمیانه، پایین دست رودخانه کرخه را تحت تأثیر خود قرار داده است. در این پژوهش ارزیابی دقیقی بر تغییر رژیم جریان رودخانه از حالت طبیعی به تنظیمی انجام شده است. بازه مورد مطالعه در پایین دست سد مخزنی کرخه واقع شده است. همچنین از اطلاعات دو ایستگاه آب سنجی پای پل و عبدالخان استفاده شد. مدل HEC-RAS برای شبیه سازی شرایط جریان قبل و بعد از احداث سد به کار رفت. آبدهی متوسط ماهانه، سالیانه، دبی حداکثر لحظه ای، پروفیل سطح آب و کلیه پارامترهای هیدرولیکی رودخانه کرخه در این بازه مورد بررسی قرار گرفتند. با توجه به احداث سد مخزنی کرخه، تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگی در سطح حوضه آبریز کرخه و پی آمد آن خشکسالی های اخیر تغییرات گسترده ای در شرایط رژیم جریان رودخانه کرخه و پارامترهای هیدرولیکی آن به وجود آمده است. به طور مثال می توان گفت که در این پژوهش درصد مقادیر تغییر پارامترهای هیدرولیکی در مقاطع عرضی مختلف رودخانه کرخه به ازای دبی های مشخصه حداقل، متوسط و حداکثر قبل و بعد از ساخت سد محاسبه گردیده است که نشان دهنده ی کاهش چشمگیر آن پارامترها در اثر احداث سد می باشد. به طور نمونه در مورد شعاع هیدرولیکی به عنوان یکی از مهم ترین پارامترهای هیدرولیکی رودخانه می توان بیان نمود که درصد میزان کاهش این پارامتر نسبت به شرایط قبل از ساخت سد به ازای دبی های مشخصه حداقل، متوسط و حداکثر به ترتیب 33 درصد، 28 درصد و 59 درصد کاهش را نشان می دهد.
حوضه آبریز,ایستگاه آب سنجی,پروفیل سطح آب,دبی مشخصه,شعاع هیدرولیکی
https://jsw.um.ac.ir/article_38495.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38495_07b5d807881af6252c2a20e0557ac044.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
تأثیر تبدیل کاهشدهنده عرض بر ارتفاع فرم بستر ریپل در شرایط هیدرولیکی مختلف
28
39
FA
الهام
روشنی
دانشگاه تبریز
elhm.roshani@gmail.com
علی
حسین زاده دلیر
دانشگاه تبریز
a-hosseinzadeh@tabrizu.ac.ir
داوود
فرسادی زاده
دانشگاه تبریز- گروه آبیاری
farsadi@tabrizu.ac.ir
فرزین
سلماسی
دانشگاه تبریز
salmasi@tabrizu.ac.ir
10.22067/jsw.v31i1.48826
در آبراهههای آبرفتی، جریان آب دائماً بر روی رسوبات در حال حرکت اثر گذاشته و سعی دارد آنها را به پایین دست منتقل نماید. در این حین برروی بستر جریان فرم بسترهایی با ابعاد مختلف و تحت شرایط هیدرولیکی مختلف تولید میشوند. در تحقیق حاضر، آزمایشها به منظور بررسی اثر تبدیلهای کاهش دهنده عرض برروی ارتفاع فرم بستر ریپل تشکیل شده با زوایای مختلف 5، 10 و 15 درجه انجام شد. در این آزمایشها دبی 10، 12 و 14 لیتربرثانیه بوده و شیب فلوم قابل تنظیم بود. نتایج نشان داد که کاهش عرض کانال به کمک تبدیلها نقش مؤثری بر ارتفاع ریپلها داشته و میتوان تا حد زیادی به کمک تغییر در زوایای تبدیلها، حرکات رسوبات به پایین دست را کنترل نمود. به کمک این نوع تبدیلهاانتقال رسوبات حدود 15 الی 20 درصد کم شد زیرا این تبدیلهامانند یک مانع در حرکت رسوبات عمل میکنند. در دبیهای کم دهانه ورودی تبدیل بخشی از انرژی جریان را گرفته و باعث افت انرژی میشود. اما با افزایش بیشتر دبی فرمهای بستری با ارتفاع بیشتری ایجاد میکند. اگر چنانچه دبی بیش از 14 لیتربرثانیه در کانال اعمال شود و یا زوایای تندتری در تبدیل ایجاد شود، تبدیل نقش مانع بودن خود را از دست داده و رسوبات بیشتری به پایین دست منتقل میشود.
حرکت رسوبات,بسترهای آبرفتی,زاویه تبدیل ورودی,ریپل
https://jsw.um.ac.ir/article_38496.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38496_9edc3eb9e371262a734365f0e653959a.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
آب و خاک
2008-4757
2423-396X
31
1
2017
04
21
بهینهسازی تخصیص آب بین محصولات مختلف در شرایط تنش آبی در شبکه آبیاری دشت قزوین
1
10
FA
مهدی
محمد خانی
0000-0001-8198-4029
دانشگاه علوم تحقیقات تهران
mehdi.m912@gmail.com
محمد
کریمی
0009-0006-7124-0832
مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان خراسان رضوی
karimi.irri@gmail.com
افشین
گمرکچی
مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان خراسان رضوی
gomrokchi@gmail.com
10.22067/jsw.v31i1.48682
توزیع آب در شرایط تنش آبی می بایست بصورتی بین محصولات کشت شده در شبکه آبیاری انجام گیرد که ضمن کاهش اثرات تنش، بیشترین درآمد خالص شبکه نیز بدست آید. بدین منظور، دستیابی به سه فاکتور ضریب حساسیت به کم آبی، مقدار عملکرد محصول و سود حاصل از تولید محصول ضروری است. در شرایط اعمال تنش آبی دریک شبکه آبیاری تعدای از محصولات با توجه به میزان عملکرد و حساسیت به تنش آبی و فاکتور نهائی اقتصادی شبکه(کسب سود خالص بیشتر) از نظر تامین آب در اولویت اول قرار گرفته و بعضی دیگر در اولویتهای بعدی قرار خواهند گرفت. این تحقیق در شبکه آبیاری قزوین با هدف بهینه سازی تخصیص آب بین محصولات مختلف در شرایط تنش آبی انجام شد. شرایط موجود شبکه، شرایط موجود بهینه شده در شبکه و شرایط20 درصد،30 درصد و40 درصد تنش به ترتیب تحت عنوان گزینه های 1، 2، 3، 4، 5 از نظر اقتصادی مقایسه گردید. برای تعیین شرایط بهینه از نرم افزار LINGO8 استفاده گردید. در تحقیق حاضر با استفاده از تابع آب –تولید از یک سو و سود حاصل از تولید محصول زراعی، الویت بندی تخصیص آب در محصولات کشت شده براساس ضریب بهره وری آب مشخص گردید. بر اساس این فاکتور سیب، گوجهفرنگی، انگور و سیب زمینی در اولویت های اول تامین آب و نخود، ذرت علوفه ای، ذرت دانه ای و چغندرقند در اولویت های آخر قرار گرفته اند. بیشترین ضریب بهره وری اقتصادی آب در سیب زمینی وگوجه فرنگی و کمترین مقدار در چغندر قند و ذرت دانه ای مشاهده شد.
تابع تولید,توزیع آب,شبکه آبیاری قزوین,شرایط بهینه,کم آبی
https://jsw.um.ac.ir/article_38494.html
https://jsw.um.ac.ir/article_38494_1e0f92225b7bd414d095238317d9d18b.pdf