دانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Evaluation of Aeration and Topdressing on Cumulative and Basic Infiltration Rates of soil covered by Loliumgrassبررسی تاثیر هوادهی و پوششدهی بر نفوذ تجمعی و سرعت نفوذ نهایی خاک چمن لولیوم3550410.22067/jsw.v0i0.12123FAمحمدرضا نوری امامزادهاییدانشگاه شهرکردابوذر رحمتیدانشگاه شهرکردبهزاد قربانیدانشگاه شهرکردعبدالرحمان محمدخانیدانشگاه شهرکردJournal Article20120421Abstract
Aeration is conducted on the perennial grasses such as lawns to reduce soil compaction and enhances the growth as well as improves soil infiltration. In order to evaluate the effects of aeration and topdressing on water infiltration phenomenon in a perennial lawn a factorial experiment in a completely randomized design was conducted in the city of Isfahan in June 2009. Aeration, as the main experimental factor, consists of three levels, A0 (without aeration), A1 and A2 (with punching 1 cm diameter holes on the surface in a regular grid pattern and dimensions of 5×5 and 10×5 cm, respectively) and mulching, as the second experiment factor, consists of two levels, T0 and T1 (with and without any cover), were used for this purpose. To find the effects of the treatments on infiltration phenomena, infiltration was measured using Double Ring Method at three periodic times, i.e., 10, 70 and 130 days and data were analyzed ultimately using SAS software. The drawn results showed that applying A2T1 treatment, compared with A0T0 treatment as a control, increased cumulative infiltration by 286 percent and improved the final infiltration rate from 0.4 to 1 cm/h. On the other hand, A1T1 and A2T1 treatments application had no significant effect on the infiltration, but the effects of both treatments were significantly different from control, A0T0. On this basis, applying A2T1 treatment compared with A1T1 is technically and economically preferred, because of low Ip index. On overall, aeration improves soil permeability and its effects last by topdressing materials. By the way, aeration without topdressing is recommended for the lawn in flood prone areas.
Keywords: Aeration, Basic Infiltration Rate, Cumulative Infiltration, Loliumgrass, Topdressingچکیده
هوادهی به منظور کاهش تراکم و بهبود نفوذپذیری خاک و نیز تقویت رشد، روی پوششهای چمنی چند ساله اعمال میشود. برای ارزیابی اثرات هوادهی و پوششدهی بر پدیده نفوذ آب در یک زمین چمن چند ساله، آزمایش فاکتوریلی در قالب طرح کاملاً تصادفی در خرداد ماه 1388 در شهر اصفهان انجام شد. هوادهی با سه سطح A0 (بدون هوادهی)، A1 و A2 (ایجاد سوراخهائی با قطر 1 در یک شبکه منظم سطحی با ابعاد بترتیب 5×5 و 10×5 سانتیمتر) به عنوان یک فاکتور و پوششدهی با دو سطح T0 و T1 (با و بدون پوشش) به عنوان فاکتور دیگر آزمایش انتخاب شدند. برای مطالعه میزان تأثیر و بقاء اثر اعمال تیمارها روی پدیده نفوذ، نفوذسنجی در سه دوره زمانی (10، 70 و 130 روز پس از اعمال تیمارها) به روش استوانههای دوگانه انجام گرفت و تجزیه و تحلیل دادهها به کمک نرمافزار SAS انجام شد. نتایج نشان داد اعمال تیمار A2T1 در مقایسه با تیمار شاهد (A0T0) نفوذ تجمعی را 286 درصد افزایش داده و سرعت نفوذ پایه را از 4/0 به 1 سانتیمتر بر ساعت ارتقاء میدهد. تفاوت اثر اعمال دو تیمار A1T1 و A2T1 روی نفوذ معنیدار نبود ولی هر دو با تیمار A0T0 تفاوت معنیدار داشتند لذا اعمال تیمار A2T1 در مقایسه با A1T1 به لحاظ دارا بودن Ip کمتر از نظر فنی-اقتصادی ارجح است. هوادهی، نفوذپذیری خاک را بهبود بخشیده و پوششدهی، ماندگاری اثر آن را افزایش میدهد. هوادهی بدون پوشش برای پوشش چمن در مناطق سیلخیز توصیه میشود.
واژههای کلیدی: پوششدهی، چمن لولیوم، سرعت نفوذ نهایی، نفوذ تجمعی، هوادهیhttps://jsw.um.ac.ir/article_35504_f65c38722a2b1a83963582ffa487122d.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Introducing Relationships to Determine the Critical Hydraulic Gradient and Non-cohesive Sediment Transport Discharge in Rock-fill damsتعیین روابط گرادیان هیدرولیکی بحرانی و دبی انتقال رسوبات غیرچسبنده در سدهای پاره سنگی3551210.22067/jsw.v0i0.12124FAسید علی موسویدانشگاه تهرانابراهیم امیری تکلدانیدانشگاه تهرانمحمدهادی داودیمرکز تحقیقات کم آبی و خشکسالی کشورJournal Article20120421Abstract
Rockfill dams are a type of hydraulic control structures used to protect river bed in cases where a considerable reservoir volume is available behind these structures; it could mitigate the floods and provide a gradual depletion of incoming volume of water so that the discharge passing downstream is decreased. One of the main issues on utilizing rockfill dams is to keep its permeability enough so that it could be able to pass the flow as well as the sediment load through its body during flooding, avoiding sediments resettlement inside the pores. In this regard, the design of rockfill dams should be carried out so that the available hydraulic gradient is always kept greater than the critical hydraulic gradient, which consequently results in transporting the sediment through the dam body. In this research, a relationship to estimate the critical hydraulic gradient to transport noncohesive sediment through rockfill dam body is introduced. We tested the new equation using a set of published data. Also, using laboratory data obtained from tests on a rectangular rockfill dam, performing dimensional analysis, and using linear regression, an exponential relationship between the required discharge to transport the sediments through the body of rockfill dam, the physical characteristics of rockfill dam, size of the sediments, and the hydraulic characteristics of the flow passing the dam, is prevented. When we investigated the validity of exponential relationship, we found a good accuracy for the equation indicating that the introduced relation predicts the nondimensional sediment transport capacity well.
Keywords: Control structures, Rockfill dams, Critical hydraulic gradient, Noncohesive sedimentsچکیده
سدهای پاره سنگی از جمله سازه های هیدرولیکی هستند که در شرایط سیلابی از طریق کنترل و تخلیه تدریجی بخشی از حجم جریان ورودی، موجب کاهش دبی عبوری به پایین دست می شوند. از مهمترین مشخصه های این سدها تراوا بودن و قابلیت عبور آب و رسوبات موجود در آب از درون آن بهخصوص در زمان سیلابی رودخانه می باشد، در نتیجه تا حد امکان نباید رسوبات در پشت و داخل آن ها ترسیب کند. برای حفظ مشخصه تراوایی این سدها، بهخصوص در زمان سیلابی رودخانه، طراحی این سدها باید طوری صورت گیرد که همواره گرادیان هیدرولیکی موجود بالاتر از مقدار بحرانی آن برای انتقال رسوبات از داخل این سدها باشد. در تحقیق حاضر با انجام آزمایشاتی بر روی یک سد پاره سنگی مستطیل شکل در آزمایشگاه، به بررسی رابطه گرادیان هیدرولیکی بحرانی و دبی انتقال رسوبات غیر چسبنده در سدهای پاره سنگی پرداخته شده و با استفاده از آنالیز ابعادی و رگرسیون غیر خطی رابطه ای نمایی برای گرادیان هیدرولیکی بحرانی و رابطه ای برای دبی انتقال رسوبات از داخل سد های پاره سنگی در حالت جریان متلاطم ارائه شده است. همچنین نمودار مقایسه نتایج بهدست آمده از آزمایش ها برای گرادیان هیدرولیکی بحرانی و دبی انتقال رسوبات و نتایج حاصل از روابط بهدست آمده رسم شد که نشان دهنده ضریب همبستگی بالای روابط ارائه شده و تطبیق خوب این دو سری از نتایج بود.
واژههای کلیدی: رسوب غیر چسبنده، سد تأخیری، سدهای پاره سنگی، گرادیان هیدرولیکی بحرانیhttps://jsw.um.ac.ir/article_35512_be16429e2adc3373211c33b2f21aad97.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Hybrids (Zea mays L. ) Effects of Different Levels of drought Stress on Yield and Yield Components of Cornتأثیر سطوح مختلف تنش خشکی بر عملکرد واجزای عملکرد هیبریدهای ذرت3552210.22067/jsw.v0i0.12126FAعلیرضا حیدریکارشناس موسسه تحقیقات چغندرقندرجب چوگانمرکز تحقیقات اصلاح بذر کرجعسکری تشکریدانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهرحسین کلانتریتهرانJournal Article20120421Abstract
To determine the effects of different levels of drought stress on yield and yield components of corn hybrids as well as to determine the correlation between the characteristic and yield in different level of stress a experimental study was done in split plot with 15 corn hybrids placed in Gharakheil. the main plot was contained different levels of stress(a1:irrigation after 50mm evaporation from small tub evaporation. a2: irrigation after 90mm evaporation from small tub evaporatio. a3: irrigation after 130mm evaporation from small tub evaporation. a4:irrigation after 170mm evaporation from small tub evaporation. ) and sub plot contained corn hybrids. in normal ,mild and severe stress conditions OSGT14 hybrid respectively with 9. 445,9. 270 and 8. 352 ton/hac had the highest yield. in the severest stress condition SPGT12 hybrid with 7. 445 ton/hac had the highest yield. in the yield components, the weight of 1000 grains,the number of grains in rows,the number of grains in an ear of corn,biological yield,harvest indices and the geight and thickness of an ear of corn showed the most correlation with yield. . in other word,this characteries are having the most important effect on the yield. the correlation between tolerance indicies can be a factor in choosing the best hybrid and the best indices. where as there is a high correlation between MP, GMP, HARM and STI, in the other hand, these indices are having the highest correlation with yield in normal condition and different level of stress ,they can be called the most important indices. with the help of these indicies, probable delicate variaties can be distinguished.
Keywords: Drought stress, Corn, Tolerance indicesچکیده
به منظور بررسی تأثیر سطوح مختلف تنش خشکی بر عملکرد و اجزای عملکرد هیبریدهای ذرت و نیز ارزیابی همبستگی بین صفات و عملکرد در سطوح مختلف تنش، آزمایشی به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار با استفاده از 15 هیبرید ذرت در سال زراعی 1385 در ایستگاه تحقیقات زراعی قراخیل اجرا گردید. کرتهای اصلی شامل چهار سطح تنش خشکی بود:a1: آبیاری پس از 50 میلیمتر تبخیر از سطح تشت تبخیر a2 : آبیاری پس از 90 میلیمتر تبخیر از سطح تشت تبخیر a3: آبیاری پس از 130 میلیمتر تبخیر از سطح تشت تبخیر
a4 : آبیاری پس از 170 میلیمتر تبخیر از سطح تشت تبخیر. در کرتهای فرعی هیبریدهای ذرت قرار داشتند. درشرایط نرمال، تنش ملایم و شدید، هیبریدOSGT14 به ترتیب با عملکرد9/445، 9/270 و 8/352 تن در هکتار دارای بیشترین عملکرد بود. در شرایط تنش خیلی شدید، هیبرید SPGT12 با عملکرد 7/455 تن در هکتار بیشترین عملکرد را به خود اختصاص داد. از میان اجزای عملکرد، وزن هزار دانه، تعداد دانه در ردیف، تعداد ردیف دانه، تعداد دانه در بلال، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، قطر بلال و طول بلال بیشترین همبستگی را با عملکرد نشان دادند. به عبارتی میتوان گفت این صفات بیشترین تأثیر را روی عملکرد دانه داشتند. همبستگی بین شاخصهای تحمل به خشکی میتواند به عنوان معیاری برای انتخاب بهترین هیبریدها و نیز بهترین شاخصها به کار رود. از آنجا که همبستگی بالایی بین شاخصهای MP، GMP، Harm و STI با یکدیگر وجود داشت و از طرفی این شاخصها دارای بالاترین همبستگی با عملکرد در شرایط نرمال و سطوح مختلف تنش بودند میتوان از آنها به عنوان برترین شاخصها نام برد و به کمک آنها ارقام متحمل و حساس را شناسایی نمود.
واژههای کلیدی: تنش خشکی، ذرت، شاخصهای تحملhttps://jsw.um.ac.ir/article_35522_7e58a778da65b6f98e1172028755ba10.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220The Effects of Waterlogging, Sewage Sludge and Manure on the Growth Characteristics of Sunflower in a Sandy Loam Soilاثر غرقاب، لجن فاضلاب و کود دامی بر ویژگی های رشد گیاه آفتابگردان در یک خاک شن لومی3552910.22067/jsw.v0i0.12127FAنصرت اله نجفیدانشگاه تبریز0000-0002-5560-1132سنیه مردمیدانشگاه تبریزJournal Article20120421چکیده
تأثیر مدت غرقاب شدن خاک، منبع و مقدار کود آلی بر ویژگی های رشد گیاه آفتابگردان ((Helianthus annuus L. در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با سه تکرار شامل مدت غرقاب در پنج سطح (0، 2، 4، 8، 22 روز) و منبع و مقدار کود آلی در پنج سطح )شاهد، 15 گرم کود گاوی، 30 گرم کود گاوی، 15 گرم لجن فاضلاب و 30 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک( انجام شد. نتایج نشان داد که با افزایش مدت غرقاب شاخص کلروفیل برگها، وزن تر و خشک ریشه و بخش هوایی و نسبت وزن خشک بخش هوایی به ریشه کاهش یافتند ولی ارتفاع گیاه و قطر ساقه در محل طوقه افزایش یافتند و سطح برگها تغییر معنی داری نکرد. با کاربرد هر دو کود آلی شاخص کلروفیل، سطح برگها، قطر ساقه در محل طوقه، وزن تر و خشک ریشه و بخش هوایی و نسبت وزن خشک بخش هوایی به ریشه افزایش یافتند ولی ارتفاع گیاه تغییر معنی داری نکرد. اثر متقابل غرقاب و کود آلی بر شاخص کلروفیل برگها، سطح برگ و نسبت وزن خشک بخش هوایی به ریشه معنی دار بود ولی بر سایر صفات مورد مطالعه معنی دار نبود. بیشترین وزن تر بخش هوایی و ریشه و سطح برگها در تیمار بدون غرقاب و کاربرد 30 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک مشاهده گردید. لجن فاضلاب رشد بخش هوایی و ریشه آفتابگردان را بیشتر از کود گاوی افزایش داد. حساسیت ماده خشک بخش هوایی آفتابگردان به تنش غرقاب بیشتر از ماده خشک ریشه بود.
واژه های کلیدی: آفتابگردان، رشد، غرقاب، کود آلی، لجن فاضلابAbstract
The effects of waterlogging and organic fertilizers on sunflower (Helianthus annuus L.) growth characteristics were investigated in greenhouse conditions. A factorial experiment based on completely randomized design with three replications was conducted including duration of waterlogging at five levels (0, 2, 4, 8, 22 days) and source and amount of organic fertilizer at five levels (0, 15 and 30 grams of both manure and sewage sludge per kg of soil). The results showed that by increasing the duration of waterlogging, leaf chlorophyll index, wet and dry weight of root and shoot as well as shoot/root dry weight ratio were decreased but plant height and stem diameter were increased and leaf area did not change significantly. By application of both organic fertilizers chlorophyll index, leaf area, stem diameter, wet and dry weight of shoot and root, and shoot/root dry weight ratio were increased but plant height did not change significantly. The interactive effect of waterlogging and organic fertilizer on chlorophyll index, leaf area and shoot/root dry weight ratio was significant but on other studied characteristics was not significant. The highest amount of wet weight of shoot and root and leaf area was found in 30 grams of sewage sludge and without waterlogging treatment. The sewage sludge increased sunflower shoot and root growth more than cow manure. The results also showed that the dry matter of sunflower shoot was more sensitive than of roots to waterlogging stress.
Keywords: Sunflower, Waterlogging, Organic fertilizer, Sewage sludge, Growthhttps://jsw.um.ac.ir/article_35529_48be5a081951f0a789ff7c325c08c487.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Evaluation of Soil Fertility in wheat-based double Cropping Systems under Different Rates of Nitrogen and Return of Crop Residueبررسی حاصلخیزی خاک در تناوب های زراعی دوگانه گندم تحت شرایط مقادیر متفاوت نیتروژن و برگشت بقایا3553810.22067/jsw.v0i0.12129FAمجید رحیمی زادهدانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورداحمد زارع فیض آبادیمرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضویعلی کاشانیگروه زراعت، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایرانعلیرضا کوچکیدانشگاه فردوسی مشهدمهدی نصیری محلاتیدانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20120421Abstract
This study was conducted under cold climate condition in Khorasan during 2006-2008 growing seasons to evaluation of soil fertility in wheat-based double cropping systems under different rate of nitrogen and return of crop residues. A randomized complete block design with split-split plot arrangement and three replicates was used. Main plots were five crop rotations namely: wheat-wheat, potato-wheat, silage corn-wheat, clover-wheat and sugar beet-wheat. Four sub plots were, N fertilizer rates in preceding crop including no N (control), 50% lower than recommended N rate, recommended N rate and 50% more than recommended N rate. The two sub-sub plots were preceding crop residue return including: no residue return (control) and 50% residue return. Results showed that soil nitrogen content was not affected by crop rotation, nitrogen rate and return of crop residues. Soil phosphorus content at 30-cm depth was significantly affected by preceding crop of wheat. Although, nitrogen rate and crop residue return were not influenced on soil phosphorus. Our results indicated that soil potassium content observed for the clover and wheat, respectively. There was a significantly interaction between preceding crop and return of crop residue for soil organic carbon in the 30 to 60 cm depth. But, soil organic carbon was not affected by preceding crop and nitrogen rate in the first year of experiment.
Keywords: Crop rotation, Nitrogen, Phosphorus, Organic carbon, Wheatچکیده
به منظور بررسی اثر تناوب های زراعی دوگانه گندم، نیتروژن مصرفی و برگشت بقایا بر حاصلخیزی خاک در شرایط اقلیم سرد خراسان، آزمایشی در طی دو سال زراعی 87-1385 انجام شد. این آزمایش بهصورت کرت های دوبار خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار به اجرا در آمد. تناوب زراعی به عنوان عامل اصلی شامل پنج سطح (1- گندم_گندم 2- سیب زمینی_گندم 3- ذرت سیلویی_گندم 4- شبدر برسیم_گندم 5- چغندرقند_گندم) و کود نیتروژنه برای تمامی گیاهان پیش کاشت گندم به عنوان عامل فرعی با چهار سطح (1- بدون مصرف کود 2- مصرف کود 50 درصد کمتر از میزان توصیه 3- مصرف کود به میزان توصیه کودی 4- مصرف کود 50 درصد بیشتر از میزان توصیه) و برگشت بقایای محصول پیش کاشت گندم به خاک نیز به عنوان عامل فرعی فرعی با دو سطح ( 1- بدون برگشت بقایای گیاهی، 2- برگشت 50 درصد بقایای بجا مانده از محصول پیش کاشت) در نظر گرفته شد. نتایج آزمایش نشان داد که میزان نیتروژن خاک در طول آزمایش تحت تاثیر تناوب زراعی، مقدار نیتروژن مصرفی و برگشت بقایای محصول قرار نگرفت. نوع محصول پیش کاشت گندم تاثیر معنی داری بر میزان فسفر قابل استفاده خاک در عمق 30-0 سانتیمتری داشت، در حالی که فسفر قابل استفاده خاک تحت تاثیر میزان مصرف کود نیتروژنه در گیاه پیش کاشت قرار نگرفت. نتایج آزمایش نشان داد که نوع گیاه پیش کاشت تاثیر معنی داری بر میزان پتاسیم باقیمانده در خاک به ترتیب پس از برداشت شبدر و گندم مشاهده شدند. در پایان سال دوم آزمایش اثر متقابل تناوب زراعی و برگشت بقایا بر میزان کربن آلی خاک در عمق 60-30 سانتیمتری خاک معنی دار بود، در حالی که در سال اول آزمایش نوع محصول پیش کاشت و میزان مصرف نیتروژن بر کربن آلی خاک تاثیر معنی داری نداشت.
واژههای کلیدی: تناوب زراعی، فسفر، کربن آلی، گندم، نیتروژنhttps://jsw.um.ac.ir/article_35538_44df884d06ac1581783fbb7ac9453243.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Sorption and Desorption of Lead in some Calcareous Soils of Western Azerbaijan Provinceجذب و واجذب سرب در برخی از خاک های آهکی استان آذربایجان غربی3554710.22067/jsw.v0i0.12131FAبهاره رجبیدانشگاه ارومیهحبیب خداوردیلودانشگاه ارومیهعباس صمدیدانشگاه ارومیهمیرحسن رسولی صدقیانیدانشگاه ارومیهJournal Article20120421Abstract
The availability of heavy metals in the soil is related to their partitioning between solution and solid phases and expressed by sorption isotherm. Twenty surface soil samples (0-30 cm) belonging to five soil subgroups were taken from agricultural regions of Western Azerbaijan province. The sorption isotherms of Pb were determined by equlibrating the soil with solutions containing 0, 100, 300, 500, 700, 900, 1100 and 1300 mg Pb L-1 from Pb-nitrate source in 0.01 M NaNO3 as background electrolyte. Illite was the dominant clay mineral in Typic Calcixerepts (TC), Typic Haploxerepts (TH) and Typic Endoaquepts (TE) whereas in Vertic Calcixerepts (VC) and Vertic Endoaquepts (VE) the clay mineralogy was dominated by smectite. Active and equivalent calcium carbonate and clay contents ranged from 4.3 to 7.8%, 6.2 to 16% and 31 to 45%, respectively. The linaer, Langmuir and Freundlich isotherm equations were fitted to the experimental data of Pb sorption and desorption. Both the Freundlich (0.98< R2چکیده
فراهمی فلزات سنگین به توزیع این فلزات بین فاز محلول و جامد خاک بستگی دارد و توسط همدما های جذب بیان می شود. در این پژوهش 20 نمونه خاک سطحی (30-0 سانتیمتر) متعلق به پنج زیرگروه از خاک های زراعی استان آذربایجان غربی انتخاب شد. همدمای جذب سرب در خاک-ها با به تعادل رساندن خاک با محلول هایی با غلظت های صفر،100، 300، 500، 700، 1100 و 1300 میلی گرم سرب در لیتر از منبع نمک نیترات سرب و در محلول زمینه 01/0 مولار نیترات سدیم بهدست آمد. کانی ایلایت، رس غالب زیر گروه های تیپیک اندواکواپتس (TE)، تیپیک هاپلوزرپتس ((TH و تیپیک کلسی زرپتس ((TC و کانی اسمکتایت، رس غالب در زیر گروه های ورتیک اندواکواپتس (VE) و ورتیک کلسی زرپتس (VC) بود. در خاک های مختلف کربنات کلسیم معادل فعّال (ACCE) از 3/4 تا 8/7 درصد؛ کربنات کلسیم معادل (CCE) از 2/6 تا 16 درصد و رس از 31 تا 45 درصد متغیر بودند. معادلات لانگمویر، فروندلیچ و خطی به داده های جذب سرب برازش یافتند. مدل فروندلیچ (70/0 > R2> 98/0) و مدل خطی (51/0 > R2> 94/0) برازش مناسبی با داده ها داشتند. مدل لانگمویر (71/0 > R2> 99/0) تنها به برخی از خاک های مورد مطالعه، که عمدتاً CCE کمی داشتند، برازش یافت. همبستگی مثبت معنی داری بین CCE با حداکثر جذب سرب (b) (01/0P ≤ ;84/0r =) و همچنین با پارامتر a فروندلیچ (001/0P ≤ ;78/0r =) مشاهده شد. همبستگی مثبت معنی داری بین ضریب توزیع ((KSD با ACCE (01/0 P ≤ ;55/0r =) بهدست آمد. مطالعات رگرسیونی چند متغیره گام به گام نشان داد که 62 درصد تغییرات در پارامتر a فروندلیچ و ظرفیت جذب سرب در خاک های آهکی، ناشی از CCE (001/0 P ≤ ;62/0r =) بود. با این حال، pH نسبتاً بالای خاک های مورد مطالعه (0/7 تا 0/8) و حضور مقادیر نسبتاً بالای کربنات آزاد و فعّال در این خاک ها به همراه ظرفیت جذب بالای آنها، امکان تشکیل فاز جامد رسوب به شکل کربنات سرب را تبیین می نماید. پیوندهای قوی و برگشت ناپذیر سرب در خاک های مورد مطالعه مشاهده شد. می توان نتیجه گیری کرد که رس و CCE مهمترین ویژگی-های خاک در کنترل جذب سرب در خاک های مورد مطالعه هستند.
واژههای کلیدی: جذب و واجذب، رس، زیست فراهمی، سرب، کربنات کلسیمhttps://jsw.um.ac.ir/article_35547_052d9c175d6ce80c6a628ca72ae1f47c.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Simultaneous Uptake and Accumulation of Sodium and Cadmium or Lead by Three Halophyte Plants in Two Calcareous Soilsجذب و اندوزش همزمان سدیم و سرب یا کادمیم توسط سه گیاه شورپسند در دو خاک آهکی شور-سدیمی و غیرشور-سدیمی3555410.22067/jsw.v0i0.12134FAرقیه حمزه نژاد تقلیدآباددانشگاه ارومیهحبیب خداوردیلودانشگاه ارومیهشهرام منافیدانشگاه ارومیهسالار رضاپوردانشگاه ارومیهJournal Article20120421Abstract
Nowadays, environmental pollution by heavy metals is one of the most serious threats of the world which needs effective remediation actions. The aim of this study was to investigate the potential use of Atriplex [Atriplex verucifera], Salicornia [Salicornia europaea] and Chenopodium Album in simultaneous uptake and accumulation of Na and Cd or Pb in two calcareous soils with different properties. Two soils, including a saline-sodic-calcareous (S1) and a calcareous (S2) soil, were selected. Different concentrations of Pb (0, 250, 500 and 1000 mg Pb kg-1 soil) and Cd (0, 10, 30 and 100 mg Cd kg-1) were then added to the soils. . The contaminated soils were incubated under a wetting-drying moisture regime for nearly seven months. The plants seeds were grown in pots containing different treatments of polluted soils and in control treatment (no Cd and Pb contaminations). The plant yields and concentrations of Pb, Cd and Na in the soil and plant samples were measured. Results showed that relative yield of Salicornia was more in soil S1, whereas those of Atriplex and Chenopodium Album were more in soil S2. In saline- sodic soil, the values of Na bioconcentration factor (BCENa) in control treatment were 67, 202 and 57 for Atriplex, Salicornia and chenopodium album respectively. The high value of BCENa in Salicornia revealed the ability of this plant in absorption and accumulation of Na from soil. A considerable accumulation of soil Cd by Salicornia and Pb accumulation by Atriplex and Salicornia was observed under unsuitable conditions of the saline-sodic soil, whereas, Atriplex and Chenopodium had high capability for Cd in the soil S2. These results revealed that these plants could be used for remediation of Pb and Cd contaminated soils. In this study, Salicornia with lower rate of yield reduction had the highest tolerance to Cd-stress and it seems that one can use this plant for phytiremediation of Cd and Pb from saline- sodic soil even in high concentrations of Cd and Pb.
Keywords: Bioaccumulation, Sodium (Na), Lead (Pb), Cadmium (Cd), Halophyte plantsچکیده
امروزه آلودگی محیط زیست توسط فلزات سنگین از مسائل مهم دنیا است که برطرف کردن آن نیازمند عملیات اصلاحی موثر می باشد. هدف از این مطالعه بررسی توانایی سه گیاه آتریپلکس [[Atriplex verucifera، سالیکورنیا[Salicornia europaea] و سلمه تره [Chenopodium album] برای جذب و اندوزش همزمان سدیم و کادمیم یا سرب در دو خاک آهکی با ویژگی های متفاوت بود. دو نمونه خاک آهکی، یکی شور- سدیمی (1S) و دیگری غیرشور و غیرسدیمی (2S) انتخاب گردیدند و غلظت های مختلف سرب (0، 250، 500 و 1000 میلی گرم سرب بر کیلوگرم خاک) و کادمیم (0، 10، 30 و 100 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک) به خاک افزوده شدند. هر دو خاک هفت ماه تحت تیمار تر و خشک شدن قرار گرفتند. سپس بذور گیاهان ذکر شده در گلدان های حاوی خاک های آلوده در تیمارهای فوق و همچنین تیمارهای شاهد (بدون آلودگی سرب یا کادمیم) کشت گردیدند. پس از طی دوره رشد، عملکرد گیاهان و غلظت سرب، کادمیم و سدیم خاک و گیاه در تیمارهای مختلف اندازه گیری شد. عملکرد نسبی سالیکورنیا در خاک 1S و آتریپلکس و سلمه تره در خاک 2S بالاترین بود. در خاک شور- سدیمی، اندوزش زیستی سدیم (BCFNa) برای گیاهان آتریپلکس، سالیکورنیا و سلمه تره در غلظت صفر (بدون آلودگی سربی و کادمیمی) به ترتیب 67، 202 و 57 بود که مقدار بالای BCFNa برای سالیکورنیا بیانگر توانایی بالای این گیاه در جذب و اندوزش سدیم از خاک است . نتایج نشان داد که سالیکورنیا بالاترین اندوزش کادمیم و سالیکورنیا و آتریپلکس بالاترین انباشت سرب را تحت شرایط نامطلوب خاک های شور- سدیمی داشتند. در حالیکه سلمه تره و آتریپلکس بردباری بالایی به کادمیم در خاک معمولی داشتند. این نتایج بیانگر این است که این گیاهان توانایی اصلاح خاک های آلوده به سرب و کادمیم را دارند. در این پژوهش سالیکورنیا با کمترین کاهش عملکرد نسبی، بردبارترین گیاه نسبت به شوری و آلودگی سربی و کادمیمی شناخته شد و می توان از این گیاه برای پالایش همزمان سرب و کادمیم در خاک های شور- سدیمی حتی در غلظت های بالای کادمیم و سرب استفاده کرد.
واژههای کلیدی: تجمع زیستی، سدیم (Na)، سرب (Pb)، کادمیم (Cd)، گیاهان شورپسندhttps://jsw.um.ac.ir/article_35554_2fa47e850d35b5500880b68387e9e904.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Effect of Heat Treatments on Potassium Release from Di- and Trioctahedral Micas in Alfalfa Rhizosphereاثر تیمارهای حرارتی بر آزاد شدن پتاسیم کانی های میکایی در ریزوسفر یونجه3556310.22067/jsw.v0i0.12143FAآسیه هادی نژاددانشگاه صنعتی اصفهانحسین خادمیدانشگاه صنعتی اصفهانشمس الله ایوبیدانشگاه صنعتی اصفهان0000-0002-4455-3139حسن لطفی پارسادانشگاه صنعتی اصفهانJournal Article20120422Abstract
Heated micaceous minerals under different commercial brand names (including vermiculite) are used as culture medium in greenhouses. Heating minerals affects the release of elements, such as potassium, by changing their structure. The present study, investigates the ability of alfalfa, as one of the most important fodder around the world, to take up the non-exchangeable and structural potassium from heated micaceous minerals. The simultaneous effects of heat treatments and rhizospheric conditions on potassium release from two heated micaceous minerals including muscovite, as a di-ochtahedral mica, and phlogipite, as a tri-ochtahedral one, were studied in a pot experiment. The experiment was carried out as a completely randomized design with factorial combinations and three replications. Minerals were heated at 100 to 900 0C for 5 hours and mixed with quartz sand to fill the pots as the culture medium. Pots were irrigated with two different nutrient solutions (+K or -K) and distilled water during a period of five months. At the end of experiment, dry matter of shoot and root samples was measured separately. The K uptake by plant was then measured by flame photometer following the dry ash extraction. Results revealed different responses of micaceous minerals to heat treatments. In K-free treatments, the plant K uptake was significantly influenced by culture media. The most plant K available was released at 100 and 200 0C for muscovite and phlogopite treated plants, respectively. The structural changes causing a considerable decrease in potassium release, also took place at 700 0C for phlogopite and 500 to 700 0C for muscovite.
Keywords: Heat treatments, Potassium release, Muscovite, Phlogopite, Alfalfaچکیده
کانی های میکایی حرارت دیده تحت اسامی تجاری متفاوت از جمله ورمیکولیت، در تهیه بستر کشت گیاهان گلخانه ای استفاده می شوند. اعمال حرارت بر کانی ها می تواند با تغییر ساختار آن ها، آزادسازی عناصر و از جمله پتاسیم را تحت تأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی توانایی گیاه یونجه، به عنوان یک علوفه مهم در سطح جهان، در جذب پتاسیم غیرتبادلی و ساختاری کانی های میکایی حرارت دیده انجام شد تا تأثیر همزمان تیمارهای حرارتی و ترشحات ریزوسفری بر رهاسازی پتاسیم از دو کانی میکایی حرارت دیده، یک کانی دی اکتاهدرال (موسکویت) و یک کانی تری اکتاهدرال (فلوگوپیت)، بررسی شود. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. دماهای 100 تا 900 درجه سانتیگراد به مدت 5 ساعت بر کانی ها اعمال شده و سپس کانی ها به صورت مخلوط با شن کوارتزی (به عنوان ماده پرکننده) در بستر کشت استفاده شد. در طول دوره 150 روزه کشت، گیاهان با دو نوع محلول غذایی (کامل و بدون پتاسیم) و آب مقطر آبیاری شدند. در پایان دوره کشت، بخش هوایی و ریشه گیاه جدا شده و عصاره گیری به روش خاکسترگیری خشک انجام و مقدار پتاسیم در عصاره گیاه با شعله سنج نوری قرائت شد. کانی های میکایی پاسخ های متفاوتی به تیمارهای حرارتی نشان دادند. در تیمارهای بدون پتاسیم مقدار پتاسیم جذب شده توسط گیاه به طور معنی داری تحت تأثیر نوع بستر کشت قرار داشت. در دماهای 100 و 200 درجه سانتیگراد به ترتیب برای موسکویت و فلوگوپیت بیشترین پتاسیم قابل دسترس گیاه آزاد شد، همچنین تغییرات ساختاری که منجر به کاهش قابل ملاحظه در آزادسازی پتاسیم گردید، برای موسکویت در دمای بالاتر از 700 و برای فلوگوپیت در دمای 500 تا 700 درجه سانتیگراد اتفاق افتاد.
واژه های کلیدی: تیمارهای حرارتی، رهاسازی پتاسیم، فلوگوپیت، موسکویت، یونجهhttps://jsw.um.ac.ir/article_35563_98ac7c001adff81a9e9f623a80c8c2d0.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Effect of Mouth Shape on the Flow Pattern and Sedimentation in the Vertical Lateral Diversionتاثیر شکل دهانه آبگیر بر الگوی جریان و مقدار رسوبگذاری در آبگیر جانبی قائم3557210.22067/jsw.v0i0.12144FAحمیدرضا جلیلیدانشگاه تبریزعلی حسین زاده دلیردانشگاه تبریزداوود فرسادی زادهدانشگاه تبریزJournal Article20120422Abstract
One of the most important sources of drinking and agricultural water needs is rivers. One of the oldest methods of getting water from rivers that still has the greatest use is the gravity intake. In this type of intake, due to the disproportionate velocity at the upstream and downstream mouth of intake, occur flow separation and following sedimentation at the upstream mouth. In this study, by use of a numerical model (SSIIM 2.0) optimized hydraulic mode of intake, so that the minimum flow separation at the upstream mouth occurs, then similar models was performed in the physical model. Results indicated that the optimum model of numerical model and the optimum of physical model (based on sedimentation data) is the same. The optimal model is 7 in 63 cm combined arc at the upstream mouth.
Keywords: Vertical lateral intake, Flow separation, Secondary flows, Numerical model, SSIIM 2چکیده
آب جاری رودخانهها یکی از منابع اصلی تامین، آب مورد نیاز کشاورزی و شرب میباشد. یکی از قدیمیترین روشهای برداشت آب از رودخانهها که هنوز هم بیشترین کاربرد را دارد، استفاده از آبگیرهای جانبی قائم میباشد. در این نوع از آبگیرها، بهعلت عدم تناسب سرعت جریان در دهانه بالادست و پاییندست آبگیر، شاهد جداشدگی جریان و در پی آن رسوبگذاری در دهانه بالادست خواهیم بود. در این تحقیق، با استفاده از مدل عددیSSIIM 2.0 حالت هیدرولیکی بهینه آبگیر، بهطوریکه کمترین جداشدگی جریان در دهانه بالادست رخ دهد، تعیین و سپس مشابه همین مدل در مدل فیزیکی به اجرا درآمد. نتایج حاکی از آن بود که مدل هیدرولیکی بهینه در مدل عددی و مدل فیزیکی که بر اساس دادههای رسوبی بهدست آمده است، یکسان میباشند. این مدل بهینه، قوسترکیبی 7 در 63 سانتیمتری در دهانه بالادست آبگیر میباشد.
واژههای کلیدی: آبگیر جانبی قائم، جداشدگی جریان، دهانه آبگیر، رسوبگذاری، مدل SSIIM 2.0https://jsw.um.ac.ir/article_35572_392f9ebe64edfbd0eabf519e1606e578.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220A New Yield Multiplicative Model for Simultaneous Phytoextraction of Ni and Cd from Contaminated Soilsمدلی نوین برای گیاهپالایی توأمان نیکل و کادمیم از خاک های آلوده بر مبنای توابع ضرب پذیر عملکرد3558110.22067/jsw.v0i0.12145FAمسعود داوریدانشگاه کردستانمهدی هماییدانشگاه تربیت مدرس تهرانJournal Article20120422Abstract
Soil Contamination by heavy metals is yet one of the most important environmental concerns. Among heavy metals, Nickel and Cadmium have dangerous influences on human, animals and plants. The objective of this study was to derive a new model for simultaneous phytoextraction of Ni and Cd from contaminated soils. Consequently, a macroscopic model was derived by combining yield reduction functions and relative concentrations of Ni and Cd in plant tissues. To verify the derived model, a clay loam soil was simultaneously contaminated with different concentrations of Ni and Cd. The Ornamental Kale seeds were then seeded in these packed contaminated soils in three replicates. Plants were harvested after full development. The Ni and Cd contents of soil samples and plant materials were extracted by 4M HNO3 oxidation and wet oxidation methods, respectively. The Ni and Cd concentrations were measured by Atomic Absorption Spectrometer (Shimadzu, AA 670-G) and Inductively Coupled Plasma Optical Emission Spectrometry (Varian Vista-PRO). The results indicated that relative yield of Ornamental Kale in the contaminated soils with both Ni and Cd was reduced more than the soil polluted with separate Cd or Ni. The results also indicated that at any given soil Cd concentration, the Ni content of Ornamental Kale increases with increasing soil Ni concentration. Meanwhile, with increasing soil Cd, the Ni content in Ornamental Kale was decreased. Further, at any given Cd content, the amount of Cd in Ornamental Kale was increased by increasing Ni concentration in soil. The results further indicated that the proposed model can well predict Ni phytoextraction from soils contaminated with both Ni and Cd. However, this model could only provide an overall estimate for Cd phytoextraction. It was further concluded that Ornamental Kale due to its high biomass production and high tolerance to Ni and Cd concentrations can be used to remediate low to moderate combined Ni -Cd contaminated soils.
Keywords: Cadmium, Multiplicative theory, Nickel, Ornamental kale, Phytoextractionچکیده
آلودگی خاک به فلزات سنگین از مهمترین چالش های زیست محیطی عصر کنونی در سرتاسر جهان است. از میان فلزات سنگین، نیکل و کادمیم به دلیل پیامدهای وخیم برای سلامت انسان، حیوانات و گیاهان اهمیتی ویژه در آلودگی زیست بوم دارند. هدف از این پژوهش، مدل سازی مقدار گیاهپالایی آلاینده های توأمان نیکل و کادمیم از خاک های آلوده به این آلاینده ها بود. از این رو، تلاش شد با ترکیب توابع ضرب پذیر کاهش عملکرد و غلظت نسبی آلاینده های نیکل و کادمیم در گیاه، مدلی نوین برای برآورد مقدار گیاهپالایی توأمان این دو آلاینده از خاک ارائه شود. به منظور ارزیابی دقت مدل پیشنهادی، خاکی لوم رسی با هر دو آلاینده نیکل و کادمیم در سطوح مختلف آلوده و بذر کلم زینتی در آنها کشت گردید. با گذشت شش ماه از زمان جوانه زنی، گیاهان در سه تکرار برداشت شدند. نیکل و کادمیم نمونه های خاک و گیاه به ترتیب با روش های اکسیداسیون تر و اکسیداسیون با اسید نیتریک M 4 عصاره گیری، و با دستگاه های جذب اتمی و پرتو سنجی نشری پلاسمایی جفت القایی اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد در مقایسه با شرایطی که فلزهای نیکل و کادمیم به تنهایی در خاک وجود دارند کاهش عملکرد نسبی کلم زینتی در حضور توأمان این آلاینده ها بیشتر است. با افزایش غلظت نیکل در هر سطح ثابت کادمیم در خاک، جذب نیکل توسط کلم زینتی افزایش یافت. این در حالی بود که با افزایش غلظت کادمیم در غلظت های زیاد نیکل کل خاک، جذب نیکل توسط گیاه کاهش یافت. افزون بر این، با افزایش غلظت نیکل در هر سطح ثابت کادمیم در خاک، جذب کادمیم توسط گیاه اندکی افزایش یافت. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی که از ترکیب تابع ضرب پذیر بدون آستانه عملکرد نسبی و غلظت نسبی آلاینده ها در گیاه اشتقاق یافته بود، در برآورد مقدار پالایش آلاینده ی نیکل از خاک کارآیی بالایی دارد. با این حال این مدل تنها توانست برآوردهایی کلی از مقدار گیاهپالایی کادمیم توسط کلم زینتی ارائه دهد. نتایج همچنین نشان داد که به رغم تحمل زیاد کلم زینتی به آلودگی های بالای نیکل و کادمیم در خاک و تولید زیستتوده انبوه، از این گیاه تنها می توان برای پالایش آلودگی های کم تا نسبتاً متوسط توأمان این آلاینده ها استفاده کرد.
واژه های کلیدی: گیاهپالایی، کادمیم، کلم زینتی، نظریه ضرب پذیری، نیکلhttps://jsw.um.ac.ir/article_35581_e9b68112b08b53d6f47e4195856d8246.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Estimation of Maximum Allowable Deficit in Different Growth Stages of Fodder Mays Using Canopy-Air Temperature Differenceبرآورد حداکثر تخلیه مجاز رطوبتی ذرت علوفه ای در مراحل مختلف رشد با استفاده از اختلاف دمای پوشش سبز گیاه و هوا3559110.22067/jsw.v0i0.12146FAوحیدرضا وردی نژاددانشگاه ارومیهسینا بشارتدانشگاه ارومیههیراد عبقریدانشگاه ارومیهحجت احمدیدانشگاه ارومیهJournal Article20120422Abstract
To optimal use of available water, irrigation scheduling is important to over scarcity of water resources in arid and semi-arid area. In this research to estimate of maximum allowable deficit (or: management allowed depletion) and irrigation scheduling of Fodder Mays based on canopy-air temperature difference, a field study was conducted in agricultural faculty of Karaj. The lower limit baseline (potential transpiration) and upper limit baseline (zero transpiration) were estimated by a wet treatment: (keeping soil water content at Field Capacity) and a dry treatment: (complete depletion of available water), respectively. To estimate the maximum allowable deficit, four soil moisture depletion to permanent wilting point treatments were applied in four different growth stages including settlement, vegetating, flowering and ripening of Fodder Mays with three replications. The measured data were wet and dry air temperature, canopy temperature, air relative humidity, root depth, soil water content in root depth and air vapor pressure and based the measured data, equations were extracted for lower and upper limit baselines of Fodder Mays. By comparison of canopy-air temperature difference of four treatments of soil moisture depletion with wet treatment, the maximum allowable deficit for four growth stages were estimated 42.8, 59.2, 58.9 and 67.5 percentages, respectively. The location of upper limit baseline (zero transpiration) was obtained +3.2 °C based on dry treatment. To irrigation scheduling in different growth stages by canopy-air temperature difference, crop water stress index was used and irrigation time was determined by direct method of canopy temperature.
Keywords: Canopy temperature, Evapotranspiration, Fodder Mays, Irrigation scheduling, Karajچکیده
در مناطق خشک و نیمهخشک به دلیل محدودیت منابع آب، برنامه ریزی آبیاری به منظور استفاده بهینه از آب موجود اهمیت زیادی دارد. در این تحقیق به منظور برآورد تخلیه مجاز رطوبتی و برنامه ریزی آبیاری ذرت علوفه ای بر اساس اختلاف دمای پوشش سبز گیاه و هوا، آزمایش مزرعه ای در دانشکده کشاورزی کرج انجام گردید. خط مبنای پایین (حداکثر تعرق) و خط مبنای بالا (تعرق صفر) به ترتیب توسط یک تیمار مرطوب (حفظ رطوبت خاک در حد ظرفیت زراعی) و یک تیمار خشک (تخلیه کامل آب قابل استفاده) تعیین گردید. برای برآورد حداکثر تخلیه مجاز رطوبتی و برنامه ریزی آبیاری، چهار تیمار تخلیه رطوبت تا نقطه پژمردگی دایم در چهار دوره رشد گیاه شامل مراحل استقرار، رویشی، گلدهی و رسیدن و با سه تکرار در نظر گرفته شد. پارامترهای اندازه گیری شده شامل دمای تر و خشک هوا، دمای پوشش سبز گیاه، رطوبت نسبی هوا، عمق توسعه ریشه، رطوبت خاک منطقه توسعه ریشه و فشار بخار هوا بود و بر اساس آنها معادلات خطوط مبنای پایین و بالا برای ذرت علوفه ای استخراج گردید. بر اساس اختلاف دمای پوشش سبز گیاه و هوا برای چهار تیمار تخلیه رطوبت تا حد پژمردگی دایم و مقایسه آن با تیمار مرطوب، حداکثر تخلیه مجاز رطوبتی ذرت علوفه ای برای چهار دوره رشد به ترتیب 8/42، 2/59، 9/58 و 5/67 درصد بهدست آمد. براساس اختلاف دمای هوا و پوشش گیاه بر مبنای تیمار خشک، موقعیت خط مبنای تعرق صفر برای ذرت علوفه ای 2/3+ درجه سانتی گراد بهدست آمد. به منظور برنامه ریزی آبیاری طی مراحل مختلف رشد، شاخص تنش آبی گیاه بکار گرفته شد و برای هر دوره رشد، زمان آبیاری به روش مستقیم دمای پوشش سبز تعیین گردید.
واژههای کلیدی: برنامه ریزی آبیاری، تبخیر و تعرق، دمای پوشش سبز گیاه، ذرت علوفه ای، کرجhttps://jsw.um.ac.ir/article_35591_81330feb215773542a1195083318f9c0.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Application of Regression Models for Prediction of Soil Classes in Some Regions of Central Iran (Zarand district, Kerman Province)کاربرد مدل های رگرسیونی در پیش بینی کلاس خاک در بخشی از مناطق ایران مرکزی (منطقه زرند کرمان)3560110.22067/jsw.v0i0.12147FAاعظم جعفریشهیدباهنر کرمانشمس الله ایوبیدانشگاه صنعتی اصفهان0000-0002-4455-3139حسین خادمیدانشگاه صنعتی اصفهانJournal Article20120422چکیده
شناسایی رقومی خاک ها بهعنوان ابزاری برای ایجاد اطلاعات مکانی خاک، راه حل هایی برای نیاز رو به افزایش نقشه های خاک با تفکیک مکانی بالا را تأمین می کند. بنابراین، باید روش های جدید بهمنظور بهدست آوردن اطلاعات مکانی خاک با تفکیک مکانی بالا توسعه پیدا کند. به همین منظور مطالعه ای جهت پیش بینی کلاس های خاک با استفاده از مدل های رگرسیونی در منطقه زرند کرمان طراحی گردید. در این مطالعه، مدل های رگرسیونی شامل رگرسیون لاجیستیک چندجمله ای و رگرسیون درختی توسعه یافته چندکلاسه برای پیش بینی گروه بزرگ خاک به کمک داده های سنجش از دور، پارامترهای سرزمین و نقشه ژئومرفولوژی استفاده گردید. کیفیت پیش بینی مدل ها با شاخص های حاصل از آرایه خطا بررسی گردید. نتایج نشان داد در پیش بینی همه گروه های بزرگ خاک، سطوح ژئومرفیک بهعنوان یک پیش بینی کننده مؤثر محسوب می شود. بعد از سطوح ژئومرفیک، پارامترهای سرزمین و شاخص های سنجش از دور در پیش بینی وارد شدند. در هر دو مدل خلوص نقشه برای همه گروه های بزرگ خاک در موقعیت های اعتبارسنجی و واسنجی بیشتر از 6/0 بود. نتایج نشان داد عملکرد پیش بینی برای گروه های بزرگ هاپلوجیپسید و هاپلوسالید بهتر از گروه های بزرگ کلسی جیپسید و هاپلوکمبید بود. در بین گروه های بزرگ خاک، مقادیر بالای دقت کاربر و قابلیت اطمینان تولیدکننده برای گروه بزرگ هاپلوسالید بهدست آمد. خاک های با قابلیت اطمینان بهتر خاک هایی هستند که به شدت تحت تأثیر مشخصات توپوگرافی و ژئومرفولوژی قرار گرفتند (گروه های بزرگ هاپلوسالید، تری سامنت و هاپلوجیپسید) و خاک های با قابلیت اطمینان و دقت پیش بینی کمتر خاک هایی هستند که به سختی تحت تأثیر مشخصات توپوگرافی و ژئومرفولوژی (گروه های بزرگ هاپلوکمبید و کلسی جیپسید) قرار گرفتند.
واژه های کلیدی: نقشه برداری رقومی خاک، رگرسیون لاجیستیک چندجمله ای، رگرسیون درختی توسعه یافتهAbstract
Soil digital survey as tool for soil spatial information provides pathways for producing of high resolution soil maps. Therefore, it should be developed strategic methods for making high resolution soil spatial information. Subsequently, this study was designed for prediction of soil classes by regression models in Zarand region of Kerman. Regression models includes of multinomial logistic regression and multiclass boosted regression tree were used for prediction of soil great groups by relating those with predictors such as remote sensing indices, terrain attributes and geomorphology map. A confusion matrix was used to calculate aspects of map accuracy. The geomorphology map at the fourth level (geomorphic surface) was a powerful predictor unlike the other levels (landscape, landform and lithology). Terrain attributes and finally remote sensing indices after geomorphic surface were imported as predictors in the prediction. The map purity over all soil great groups was above 0.60 in both calibration and validation locations. Poorer performance was observed for Calcigypsids and Haplocambids. Both methods provided good predictions for Haplosalids that shown by high values for users’ accuracy and producers’ reliability The results showed soils with better reliability are those highly influenced by topographic and geomorphic characteristics at least in this study area (e.g. Haplosalids, Haplogypsids and Torripsamments) and soils with very low reliability and accuracy of prediction are hardly influenced by the topographic and geomorphic characteristics (e.g. Haplocambids and Calcigypsids).
Keywords: Digital soil mapping, Multinomial logistic regression, Boosted regression treehttps://jsw.um.ac.ir/article_35601_a57ad03e84c158b289992fab01b41732.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Assessment of Climate Change Effects on the Annual Water Yield of Rivers: A Case Study of Gorganroud River, IRANبررسی اثرتغییراقلیم بر میزان آبدهی سالانه رودخانهها(مطالعه موردی: رودخانه گرگانرود)3561110.22067/jsw.v0i0.12152FAفرشته مدرسیدانشگاه تهرانشهاب عراقی نژاددانشگاه تهرانکیومرث ابراهیمیدانشگاه تهرانمجید خلقیدانشگاه تهرانJournal Article20120422Abstract
Climate change means a significant change in the long-term weather of a region in comparison with what has been observed during a long term period. Precipitation and minimum and maximum temperature are three variables which are affected directly by the climate change. Furthermore, the water yield of a river is one of the most important hydrological variables of a Basin which is affected by variations of the climate variables. In this research, the mentioned variables have been used to assess the climate change, and precipitation, the most important factor affecting water yield, has been used to investigate the climate change effect on the water yield of the river. A conditional probability distribution function has been used to determine the quantity of the annual water yield of a river. This approach gives a variation range demonstrating the error existing in the results. In this paper, the Gorganroud basin is selected as the case study. Precipitation and minimum and maximum temperature of the basin during the 1977-2006 have been compared with the output of scenarios of all Global Circulation models to select the most appropriate model to forecast the future climate of this basin. The obtained results show that the scenario B2 of HadCM3 model is the most appropriate scenario for this case study. If this scenario happen in the next 30 years, the quantity of water yield in Tamr station adjacent to Gorganroud river, located upstream of Boostan, Golestan and Voshmgir dams, will decrease 1.38% and 1.33% in water yield volume of return periods of 50 and 100 years, respectively. But, if the existing trend in historical data continues in the next 30 years, the quantity of water yield at this station will increase 14.94% and 14.55% in water yield volume of return periods of 50 and 100 years, respectively.
Keywords: Water yield, Climate change, Conditional probability distribution function, Gorganroudچکیده
تغییر اقلیم عبارت است از تغییر رفتار آب و هوایی یک منطقه نسبت به رفتاری که در طول یک افق زمانی بلند مدت از اطلاعات ثبت شده در آن منطقه مورد انتظار است. بارش، دمای حداقل و حداکثر سه متغیر آب و هوایی هستند که بهطور مستقیم تحت تأثیر تغییراقلیم قرار میگیرند و بر میزان آبدهی رودخانهی یک حوضه آبریز نیز اثر میگذارند؛ از اینرو در تحقیق حاضر برای بررسی رخداد تغییراقلیم از هر سه متغیر و برای بررسی اثر تغییراقلیم بر میزان آبدهی رودخانه از متغیر بارش که از میان سه متغیر فوق الذکر، بیشترین همبستگی را با آبدهی دارد، استفاده شده است. برای تعیین میزان آبدهی سالانه رودخانه در شرایط تغییراقلیم، از توزیع احتمالاتی مشروط استفاده شده است و با بهکارگیری این روش برای نتایج بهدست آمده بازه تغییراتی ارائه شده است که نشان دهنده میزان خطای موجود در نتایج بوده و قابلیت اعتماد نتایج را افزایش داده است. در تحقیق حاضر، حوضه گرگانرود به عنوان محدوده مطالعاتی انتخاب شده است و برای انتخاب مناسبترین مدل گردش عمومی جو برای پیشبینی اقلیم آینده این حوضه، خروجیهای بارش، دمای حداقل و حداکثر سناریوهای تمامی مدلها با آمار متوسط حوضه در بازه زمانی 57-1356 تا 86-1385 مقایسه شدند. نتایج نشان میدهند که سناریوی B2 از مدل HadCM3 مناسبترین سناریو و مدل برای محدوده مطالعاتی است و در شرایط تغییراقلیم پیشبینی شده توسط این سناریو برای 30 سال آینده، حجم آبدهی سالانه رودخانه گرگانرود در ایستگاه تمر که در بالادست سه سد بوستان، گلستان و وشمگیر قرار دارد، در دورههای بازگشت 50 و 100 سال به ترتیب 38/1درصد و 33/1درصد کاهش خواهد یافت؛ ولی در شرایطی که روند موجود در اطلاعات تاریخی حوضه در سی سال آینده ادامه یابد، این میزان در این ایستگاه در دورههای بازگشت 50 و 100 سال به ترتیب 94/14درصد و 55/14درصد افزایش خواهد یافت.
واژههای کلیدی: آبدهی رودخانه، تغییراقلیم، توزیع احتمالاتی مشروط، گرگانرودhttps://jsw.um.ac.ir/article_35611_19a8394aaece5d5894a73edd969c8e79.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Study of Interaction between Cyanobacteria of Rice-Fields in Dargazمطالعه و بررسی برهمکنشهای متقابل سیانوباکتریهای موجود در شالیزارهای درگز3562210.22067/jsw.v0i0.12153FAمریم پورمندگاری مهرجردیدانشگاه فردوسی مشهدمحمود ذکائیدانشگاه فردوسی مشهدحمید اجتهادیدانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20120422Abstract
The aim of this study was the identify cyanobacterial flora of rice–fields in Dargaz, to interaction between cyanobacteria by culturing in solid medium BG-110 in laboratory was investigated. Nostoc piscinale and Nostoc spongiaeforme were identified as strongest and weakness species, respectively, regarding secondary metabolits producing (allelochemicals).The algal pairs were classified in two groups based on their interactions. Possibility of using blue-green algae allelochemicals to combat harmful algae blooms (HABs) and agriculture science was discussed.
Keywords: Blue-green algae, Secondary metabolites, Allelochemicals, Allelopathyچکیده
در این مطالعه پس از شناسایی فلور سیانوباکتریایی شالیزارهای اطراف درگز، به بررسی روابط متقابل این سیانوباکتری ها در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از روش کشت بر روی محیط جامد BG-110 پرداخته شد. پس از انجام بررسی های لازم، گونه Nostoc piscinale به عنوان قوی ترین و Nostoc spongiaeforme به عنوان ضعیف ترین گونه از نظر تولید متابولیت های ثانویه (آللوکمیکال ها) شناخته شدند. تمامی جفت های مورد مطالعه، از نظر برهم کنش هایشان در مقابل هم در دو طبقه کلی قرار گرفتند. در نهایت درباره استفاده از آللوکمیکال های حاصل از این جلبک های سبز – آبی، جهت مبارزه با توده های مضر جلبکی و کاربرد آن ها در علوم کشاورزی مورد بحث قرار گرفت.
واژه های کلیدی: آللوکمیکال ها، آللوپاتی، جلبک های سبز – آبی، متابولیت های ثانویهhttps://jsw.um.ac.ir/article_35622_1fa63c1d33aeb15543d94ef2c7d923bd.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Effect of Deficit Irrigation in Different Stages of Growth on Yield of Alvand Cultivar Wheat (Case Study: Hamedan)اثر حذف آبیاری در مراحل مختلف رشد بر عملکرد گندم رقم الوند (مطالعه موردی: همدان)3563010.22067/jsw.v0i0.12155FAسید اسدالله محسنی موحددانشگاه اراکمحمود اکبریدانشگاه اراکJournal Article20120422Abstract
Due to limited water resources in agriculture, application of each strategy to economize water use and increase area under cultivation is very important. One such strategy is deficit irrigation. For optimal planning of deficit irrigation, it is necessary to determine different sensitive stages of plant water shortages. In this study the effect of deficit irrigation on growth and yield of irrigated wheat (Alvand cultivar) in Hamedan area was investigated to determine crop yield response factor to water (Ky) and performance sensitivity coefficient (λi) elimination of irrigation at varios stages were used. Thus the cultivation of winter wheat in Farm of Bu-Ali Sina University was under deficit irrigation using a randomized complete block design with six irrigation treatments and three replication during two consecutive years (2004-2006). Results showed that low irrigation treatments reduced grain yield, dry matter yield and thousand kernel weight. The flowering period (with sensitivity factor of 1.96) was the most sensitive periods toward water deficit irrigation and the elimination of irrigation in this stage will reduce yield more. Elimination of Irrigation in milky doughy stage (with a coefficient of reaction 1.67) showed the most performance reaction to the low irrigation. Reduction of water use efficiency in these stages in comparison with the complete irrigation in this stages indicates irrigation in these stages are necessary. Other results indicate that one irrigation turn may be eliminated in one of the stem elongation or seed hardening stages without any significant decrease in yield and harvest index.
Keywords: Deficit irrigation, Alvand cultivar wheat, Sensitivity performance coefficient, Reaction performance coefficient, Flowering stageچکیده
با توجه به محدودیت منابع آب، بهکارگیری هر راهکاری برای صرفه جویی در مصرف آب و افزایش سطح زیر کشت اهمیت زیادی دارد. یکی از این راهکارها کمآبیاری می باشد. برای برنامهریزی کمآبیاری بهینه لازم است مراحل حساس گیاه به کمبود آب مشخص شوند .در این تحقیق به منظور بررسی اثر کمآبیاری روی رشد و عملکرد گندم آبی (رقم الوند) در منطقه همدان و تعیین ضریب واکنش عملکرد محصول به آب (Ky) و ضریب حساسیت عملکرد(λi) از حذف مرحله ای آبیاری (به علت سهولت اجرا توسط کشاورزان) استفاده شده است. بدین منظور گندم رقم الوند در کشت زمستانه در مزرعه دانشگاه بوعلی سینا در قالب طرح آزمایشی بلوکهای کامل تصادفی با شش تیمار آبیاری در سه تکرار طی دو سال متوالی (1385-1383) تحت کمآبیاری قرار گرفت. نتایج نشان داد تمام تیمارهای کمآبیاری سبب کاهش عملکرد دانه، عملکرد مادة خشک و وزن هزار دانه شدهاند. همچنین دورة گلدهی (با ضریب حساسیت 96/1) حساس ترین دوره به کمبود آب است و حذف آبیاری در این مرحله عملکرد را بیشتر کاهش خواهد داد. قطع آبیاری در مرحله شیری خمیری شدن (با ضریب واکنش 67/1) بیشترین واکنش عملکرد را به کمآبیاری نشان میدهد. کاهش کارایی مصرف آب نسبت به تیمار شاهد در صورت کمآبیاری در این مراحل نشانگر لزوم آبیاری کامل در این مراحل است. سایر نتایج حاکی از آن است که می توان یک نوبت آبیاری در یکی از مراحل ساقه رفتن یا سفت شدن دانه را بدون کاهش معنیدار در عملکرد و شاخص برداشت حذف نمود.
واژههای کلیدی: ضریب حساسیت عملکرد، ضریب واکنش عملکرد، کمآبیاری، گندم رقم الوند، مرحله گلدهیhttps://jsw.um.ac.ir/article_35630_d8b5e6324b9dfe5c3ebb02cb1232bbb5.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Water-Salinity Production Function of Kochia in the North of Golestanتعیین بهترین تابع آب-شوری کوشیا در اراضی شمال استان گلستان3563910.22067/jsw.v0i0.12156FAمعصومه صالحیمرکز ملی تحقیقات شوریمحمد کافیدانشگاه فردوسی مشهدعلیرضا کیانیگلستانJournal Article20120422Abstract
In order to optimize the water management in agriculture in semi arid and arid conditions water-salinity function should be evaluated. In order to evaluate salinity and deficit irrigation two experiments were conducted in 2008 and 2009. Kochia was grown with six levels of saline water (1.5, 7, 14, 21, 28, and 35 dS/m) and three levels of applied water (25, 75, and 125 percent of the water requirement) in 2008 and four levels of applied water (50, 75, 100, and 125 percent) in 2009. Data were analyzed using linear, quadratic, Cobb-Douglas and transcendental functions. Results showed that quadratic function estimated yield better under salinity and water stress. Marginal rate of technical substitution showed that water salinity and water supply can be substituted with the other in a wide range in order to achieve equal amount of yield. Marginal production of water quantity and quality were 6.7 and 154 kg.ha-1 in 2008 and 4.8 and -511 kg.ha-1 in 2009, respectively.
Keywords: Production function, Halophyte, Water quality, Water quantityچکیده
به منظور بهینه کردن مدیریت آبیاری در مناطق خشک و نیمه خشک نیاز است که توابع تولید آب-شوری گیاه مورد بررسی قرار گیرد. به منظور بررسی واکنش کوشیا به اثر توام شوری و کم آبی آزمایشی در طی دو سال زراعی 87 و 88 در شمال گرگان انجام شد. این آزمایش با شش سطح شوری آب آبیاری ( dS/m5/1، 7، 14، 21، 28 و 35) و سه سطح کاربرد آب (25، 75 و 125درصد نیاز آبی) در سال 1387 بهصورت کشت تابستانه و با همان سطوح شوری آب آبیاری چهار سطح کاربرد آب (50، 75، 100، 125درصد) در سال 1388 بهصورت کشت بهاره اجرا شد. چهار نوع تابع خطی ساده، لگاریتمی، درجه دوم و متعالی ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که در شرایط توام شوری و خشکی، تابع درجه دوم عملکرد کوشیا را بهتر از توابع دیگر پیشبینی می کند. نسبت نهایی نرخ جایگزینی نشان داد که می توان برای رسیدن به عملکرد یکسان عوامل فوق را در دامنه وسیعی از مقادیر آن ها جایگزین کرد. تولید نهایی آب مصرفی (MPAW) و شوری آب (MPECw) بهترتیب در سال اول 7/6 و 154- کیلوگرم در هکتار و در سال دوم بهترتیب 8/4 و 511- کیلوگرم در هکتار بود.
واژه های کلیدی: تابع تولید، شورزیست، کمیت آب، کیفیت آبhttps://jsw.um.ac.ir/article_35639_50b121f37511880d2b46e45b10d35e09.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Evaluation of a Two Dimensional Infiltration Function for Irrigated Furrowsارزیابی مدل دو بعدی نفوذ واریک برای شرایط آبیاری جویچهای3564710.22067/jsw.v0i0.12157FAمهدی پناهیدانشگاه تربیت مدرسسیدمجید میرلطیفیدانشگاه تربیت مدرسفریبرز عباسیکرج0009-0001-6554-5971Journal Article20120422Abstract
This study addresses two dimensional infiltration from irrigated furrows. The basic approach is to develop a two-dimensional infiltration as a combination of the corresponding one-dimensional vertical and an edge effect. The edge effect is the difference between the cumulative infiltration per unit of adjusted wetting perimeter and the corresponding one-dimensional infiltration. This approach was evaluated using field measured furrow experiments and double ring infiltration tests. In this study, two series of experiments was conducted in 2010 on a clay loam soil. The first series of the tests included five experiments with inflow rate (0.3-0.8 ls-1) on free draining furrows having 110 meters in length, 75 cm wide and general slope of 0.008 m m-1. The second series of the experiments were carried out using double ring. A general conclusion was that the edge effect was linearly related to time. Using minimizing root mean square error (RMSE) the two empirical coefficients of the model including γ and W*/W were determined. The values of 0.62 and 1.15 were determined for the two empirical parameters in the clay loam soil studied. The results showed that the RMSE and the absolute error (AE) were 0.0031 and5.9 %, respectively. Model sensitivity analysis showed that the lowest sensitivity was to initial water content and the highest sensitivity was to saturation water content. The approach leads to an infiltration function for irrigation furrows without the need to perform a fully two-dimensional simulation.
Keywords: Furrow irrigation, Two-dimensional infiltration models, Warrick model, Edge effectچکیده
به منظور توصیف و ارزیابی دقیقتر عملکرد آبیاری در مدلهای آبیاری سطحی در نظر گرفتن نفوذ بهصورت دو بعدی از اهمیت زیادی برخوردار است. در این تحقیق، مدل واریک به منظور تعیین نفوذ دو بعدی جویچه با در نظر گرفتن اثرات لبه، ارزیابی و ضرایب تجربی آن تعیین شد. در این ارتباط دو سری آزمایش نفوذ در یک خاک لوم رسی انجام گردید. سری اول شامل 5 آزمایش با دبی ورودی 3/0 تا 8/0 لیتر بر ثانیه در جویچههای انتها باز به شکل سهمی، به طول 110 متر، عرض 75 سانتیمتر و شیب عمومی 008/0 متر بر متر و سری دوم با استفاده از استوانه مضاعف انجام شد. نتایج نفوذ استوانه مضاعف در ارزیابی مدل واریک استفاده شد. دبی هر جویچه با استفاده از فلوم WSC و نفوذ با استفاده از روش ورودی- خروجی اندازهگیری شد. با حداقلسازی شاخص مجذور میانگین مربعات خطا (RMSE) ضرایب تجربی مدل تعیین شدند. مقادیر 62/0 و 15/1 به ترتیب برای دو ضریب تجربی γ و W*/W تعیین شد. پس از ارزیابی مدل، میانگین خطای مطلق نسبت به مقادیر اندازه گیری شده 9/5 درصد و مجذور میانگین مربعات خطای آن 0031/0 مترمکعب بر متر بهدست آمد. نتایج نشان داد اثر لبه با زمان رابطه خطی دارد و با افزایش زمان مقدار آن افزایش مییابد. تحلیل حساسیت نشان داد که مدل کمترین حساسیت را به رطوبت اولیه خاک و عمق آب در داخل جویچه و بیشترین حساسیت را به رطوبت اشباع و محیط خیس شده دارد.
واژههای کلیدی: آبیاری جویچهای، مدل دو بعدی نفوذ، مدل واریک، اثر لبهhttps://jsw.um.ac.ir/article_35647_4c67852eafc10786e8614caecd170dac.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Optimal Irrigation Regime of Rice under Salinity Using SWAP Modelارائه رژیم بهینه آبیاری برنج تحت تنش شوری با استفاده از مدل SWAP3565610.22067/jsw.v0i0.12158FAمریم نوابیاندانشگاه تهران/ دانشگاه گیلان0000-0000-0000-0000محبوبه آقاجانیدانشگاه گیلانمجید وظیفهدوستدانشگاه گیلانمجتبی رضاییموسسه تحقیقات برنج کشور . سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، رشت ، ایرانJournal Article20120422Abstract
Rice is most important agricultural crop of Guilan province sensibility to salinity and alkalinity of water and soil. In recent years, using of toxicants and fertilizers in farmlands, constructing several dams upstream, entering agricultural, homemade and industrial sewage in to a river, and drought have decreased gradually discharge of river and increased salinity of Sefidrud River as an irrigation source of Sefidrud irrigation network of Guilan province. This research tries to determine the optimal intermittent and depth of irrigating of rice in proportion to salinity of Sefidrud River using of optimization- simulation mechanisms as is the decrease in crop efficacy become minimum. To achieve this, an agro hydrological SWAP was used to simulate different stages of rice growing and an optimization model was used in a reasonable range of the intermittent rice irrigation period and depth with regard to different growth stages. Because some types of rice are affected by salinity, field experiments of Hashemi variety in Rasht in 1386 were used to calibrate the model. Optimal values of the intermittent irrigation regime in current salinity of the Sefidrud River (1.747 ds/m) included 8 days intermittent irrigation period and the depth of water for irrigating was 1, 3, 4 and 5 for vegetative, tiller, maturity and harvest stages respectively. The comparison of results of optimization- simulation model with field data in 1389 showed good efficiency of this model in irrigation optimization. In the field experiment 8 days intermittent period with irrigation 5 cm in depth was highest crop performance in 2 ds/m salinity.
Keywords: Rice, Intermittent irrigation management optimization, Sefidrud, Salinity, SWAP modelچکیده
در استان گیلان برنج عمدهترین محصول کشاورزی محسوب میشود که در برابر شوری و قلیائیت بالای آب و خاک حساس میباشد. استفاده از سموم و کود شیمیایی در اراضی کشاورزی، احداث سدهای متعدد در بالادست رودخانه، ورود پسماندهای صنعتی، خانگی و وقوع خشکسالی در سالهای اخیر سبب کاهش تدریجی دبی و افزایش شوری آب رودخانه سفیدرود به عنوان منبع آب شبکه آبیاری سفیدرود در استان گیلان شده است. در این تحقیق تلاش بر این است با راهکار شبیهسازی- بهینهیابی عمق و دوره تناوبی بهینه آبیاری برنج متناسب با شوری آب رودخانه سفیدرود به گونهای تعیین شوند که حداقل کاهش عملکرد محصول ایجاد گردد. در این راستا از مدل اگروهیدرولوژیکی SWAP برای شبیهسازی مراحل مختلف رشد گیاه برنج و از مدل بهینهیابی در محدوده منطقی عمق و دوره تناوب آبیاری برنج با توجه به مراحل مختلف رشد استفاده شد. به دلیل اثرپذیری ارقام برنج نسبت به شوری، دادههای صحرایی رقم هاشمی در سال 1386 رشت برای واسنجی مدل مد نظر قرار گرفتند. مقادیر بهینه رژیم آبیاری تناوبی در شوری کنونی رودخانه سفیدرود ( شوری 747/1 دسیزیمنس بر متر) به ترتیب دوره تناوب آبیاری 8 روز و عمق آب آبیاری 5، 4، 3 و 1 سانتیمتر به ترتیب در مراحل رویشی، پنجهزنی، زایشی و رسیدن بهدست آمدند. اعتبارسنجی مدل شبیهسازی- بهینهیابی با دادههای صحرایی سال 1389 رقم هاشمی در رشت نشان از کارایی مدل در بهینهیابی دارد به گونهای که در میان تیمارهای دادههای صحرایی نیز دوره تناوبی 8 روز با عمق آبیاری 5 سانتیمتر در طول فصل رشد در شوری 2 دسیزیمنس بر متر دارای بالاترین عملکرد محصول بود.
واژههای کلیدی: برنج، بهینهیابی مدیریت آبیاری تناوبی، سفیدرود، شوری، مدل SWAPhttps://jsw.um.ac.ir/article_35656_c2c0a9a6aa56bbad0d220dc86eb64f90.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220Simulation of Water Distribution Pattern of Single Sprinkler Using Fuzzy Logicاستفاده از منطق فازی برای شبیه سازی الگوی توزیع آبپاش منفرد3566510.22067/jsw.v0i0.12159FAاحد فعالیاندانشگاه فردوسی مشهدحسین انصاریدانشگاه فردوسی مشهدسید علی اشرف صدرالدینیدانشگاه تبریزJournal Article20120422Abstract
A model based on Fuzzy Logic has been developed to simulate the distribution pattern of a single sprinkler. A Nelson R3000 sprayer with rotator pad and water application angle of 360o which is one of the most common types of center pivot and linear move sprinklers was selected. Several field experiments according to the ISO-8026 and ASAE-S398.1 standards were performed to assess the water distribution pattern in no-wind and windy conditions at the Research Center of Agricultural Faculty, University of Tabriz-Iran. Results of thirty reliable experiments were used to educate & validate the model. Minimum and maximum wind speeds recorded under the field conditions were 0.57 and 7.41 ms-1, respectively. In order to comparative analyze between simulated values and observations several statistical criteria like R2, CD, EF, CRM, MAE and RRMSE were used. For the training dataset the average values of R2 and RRMSE were achieved 0.98 and 0.257, respectively. Also the values of parameters R2 and RRMSE for the validation dataset were calculated 0.96 and 0.34 respectively. As well as the other above mentioned statistical parameters for both training dataset and validation dataset were found satisfactory. To make the results practical a model was developed as a MATLAB m-file, using Fuzzy Logic that takes wind velocity and direction as the inputs and could simulate the distribution pattern of single sprinkler and have ability to display graphical and Excel file of results. With the statistical comparisons between simulated water distributions patterns with observed ones it was finally concluded that Fuzzy model had excellent ability to simulate the water distribution pattern.
Keywords: Water Distribution Pattern, Single Sprinkler, Fuzzy Logic, Simulation, Center Pivotچکیده
در این پژوهش مدلی بر مبنای منطق فازی برای شبیه سازی الگوی توزیع آبپاش منفرد بسط داده شد. آبپاش اسپریر با پد چرخان و زاویة پخش º360 با نام تجاری نلسون R3000 که یک آبپاش بسیار متداول در سیستم های سنترپیوت و لینیرمو می باشد، مورد استفاده قرار گرفت. آزمایشات متعدد میدانی بر اساس استانداردهای S398.1-ASAE و ISO-8026 برای تعیین الگوی توزیع آب در شرایط بدون باد و حالت وجود باد در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز به انجام رسید. در مجموع نتایج تعداد 30 آزمایش که از دقت و صحت آنها اطمینان حاصل شده بود برای آموزش و سپس صحتسنجی مدل مورد استفاده قرار گرفت. حداقل و حداکثر سرعت باد در شرایط مزرعه ای به ترتیب برابر 57/0 و 41/7 متر در ثانیه ثبت و در مدل بهکار گرفته شد. برای آنالیز مقایسه ای بین نتایج مدل و مقادیر مشاهداتی الگوی توزیع آبپاش، پارامترهای آماری R2 ، CD، EF، CRM، MAE و RRMSE مورد استفاده قرار گرفت. برای دادههای آموزش مقدار میانگین R2 =0/98 و 257/0=RRMSE بهدست آمد. همچنین برای دادههای صحتسنجی مقادیر میانگین این پارامترها برابر 96/0= R2 و 34/0=RRMSE محاسبه شد. بقیة پارامترهای آماری مذکور نیز هم برای دادههای آموزش و هم برای دادههای صحتسنجی در محدودة قابل قبول بهدست آمد. برای کاربردی نمودن نتایج، برنامه ای بر اساس منطق فازی در محیط MATLAB نگارش گردید که قادر است با دریافت مقادیر سرعت و جهت باد، الگوی توزیع آبپاش منفرد را شبیهسازی نموده و نتایج را به صورت گرافیکی و همچنین فایل Excel ارائه کند. نهایتاً با مقایسات آماری نتایج حاصل از مدل و الگوهای مشاهداتی توزیع آب، قابلیت بسیار خوب مدل فازی در شبیه سازی الگوی توزیع آبپاش مشخص شد.
واژه های کلیدی: آبپاش منفرد، الگوی توزیع آب، سنترپیوت، شبیه سازی، منطق فازیhttps://jsw.um.ac.ir/article_35665_3e8746b1505a00a062a15cdef09fb1f0.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220بررسی تغییرپذیری رژیم بارش در ایران3567210.22067/jsw.v0i0.12487FAسعید موحدیحسین عساکرهدانشگاه زنجان0000-0001-7699-0547علی اکبر سبزی پرورسید ابوالفضل مسعودیاندانشگاه اصفهانزهره مریانجیJournal Article20120512چکیده
در این تحقیق با استفاده از بررسی و مقایسه دادههای میانیابی شده ایستگاههای هواشناسی در چهار دهه اخیر (1383-1344) به مطالعه تغییرات رژیم بارش کشور از طریق تحلیل همسازها پرداخته شد. پس از انجام آزمونهای آماری جهت صحتسنجی دادهها بر اساس تحلیل همسازها در چهار دهه، مشخص شد که مقدار پراش همساز اول (حدود 90 درصد) در چهار دهه تغییرات زیادی نکرده است. یعنی رژیم بارش غالب در کشور همچنان زمستانه است. مقدار پراش همساز دوم با تغییرات و جابجایی هم مقدارهای بارش همراه بوده است، مقدار پراش همساز سوم در دهه سوم و چهارم با افزایش چشمگیری رو به رو است که به معنای پیدایش رژیمهای جدید بارش محلی در برخی نقاط کشور است. مقدار دامنه همساز دوم در منطقه آذربایجان از دهه اول به بعد کم میشود (حدود 20 میلیمتر) و در دهه چهارم به حداقل خود میرسد (حدود 12 میلیمتر)، یعنی مقدار بارشهای همرفتی فصل بهار در دهه چهارم در این مناطق کمتر شده است. دامنه همساز سوم در مناطق جنوب شرق، جنوب غرب و ارتفاعات زاگرس در دهه سوم و چهارم نسبت به دهههای اول و دوم افزایش قابل ملاحظهای نشان داد و این افزایش در منطقه سیستان و بلوچستان بیشتر از سایر نقاط بود. این نتیجه از تغییرات قابل ملاحظه رژیم بارش در مناطق یاد شده خبر میدهد.https://jsw.um.ac.ir/article_35672_bb0f56abab2f491927636f3b001fd107.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220مقیاس سازی منحنی مشخصه آب خاک با استفاده از مفهوم محیط های نامتشابه3567910.22067/jsw.v0i0.12488FAسجاد زرین فردانشگاه فردوسی مشهدکامران داوریدانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20120512چکیده
منحنی مشخصه آب خاک یکی از خصوصیات مهم خاک است که در مسائل مربوط به حرکت آب در خاک در حالت غیر اشباع کاربرد فراوانی دارد. این منحنی با توجه به بافت و ساختمان خاک تغییر کرده و در مورد یک بافت خاک ثابت تحت تأثیر عواملی که ساختمان خاک را تغییر می دهند تغییر می کند. مقیاس سازی روشی است که خصوصیات خاک های مختلف را با استفاده از فاکتور مقیاس به یکدیگر مرتبط می کند. در این پژوهش با استفاده از مفهوم محیط های نامتشابه، روشی برای مقیاس سازی منحنی مشخصه آب خاک هایی با بافت یکسان و جرم مخصوص ظاهری متفاوت ارائه شده است که با استفاده از آن می توان منحنی مشخصه آب خاک را با استفاده از منحنی مشخصه آب خاکی با بافت مشابه و جرم مخصوص متفاوت پیش بینی کرد. جهت ارزیابی این روش از منحنی مشخصه آب خاک برای شش بافت خاک مختلف تحت شرایط ساختمانی مختلف استفاده شد. با استفاده از روش ارائه شده، برای هر بافت خاک منحنی مشخصه آب خاکِ مرجع با استفاده از این منحنی تحت جرم مخصوص ظاهری های مختلف پیش بینی شد. نتایج نشان داد که در محدوده مکش های کم روش پیشنهادی پیش بینی قابل قبولی ارائه می دهد و در محدوده مکش های بالا پیش بینی با استفاده از این روش توأم با خطا می باشد. همچنین این روش در دامنه وسیعی از مقادیر جرم مخصوص ظاهری پیش بینی مناسبی ارائه می دهد.https://jsw.um.ac.ir/article_35679_4f862772f0cc203e2a91cc7c7162c793.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220تأثیر توأم آبیاری با آب شور و غلظت دیاکسیدکربن بر برخی خصوصیات مورفوفیزیولوژیک گیاه گل تکمهای L.) (Gomphrena globosa3568610.22067/jsw.v0i0.12490FAمریم کمالیدانشگاه فردوسی مشهدمحمود شوردانشگاه فردوسی مشهدمرتضی گلدانیدانشگاه فردوسی مشهدیحیی سلاحورزیدانشگاه فردوسی مشهدعلی تهرانیفردانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20120512چکیده:
به منظور ارزیابی اثرات غلظتهای مختلف دیاکسیدکربن و آبیاری با آب شور بر برخی صفات رشدی گیاه گل تکمهایL.) Gomphrena globosa)، یک آزمایش اسپیلت پلات بر پایه طرح کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. تیمارها شامل سه غلظت دیاکسیدکربن (380 (شاهد)، 700 و 1050 پیپیام) و سه سطح شوری (0 (بدون شوری)،150 و 300 میلیمولار کلریدسدیم) بود. نتایج نشان داد که با افزایش شوری تمام صفات اندازهگیری شده کاهش معنی داری داشته است، بهطوریکه کمترین میزان صفات اندازهگیری شده در غلظت 300 میلیمولار کلریدسدیم بهدست آمد. افزایش غلظت دیاکسیدکربن باعث اختلاف معنیدار در صفاتی نظیر وزن خشک اندام هوایی، سطح برگ و ارتفاع گیاه گردید. بر همکنش شوری و دی اکسید کربن نیز در صفات وزن خشک ریشه، تعداد برگ، سطح برگ، ارتفاع گیاه و تعداد گل در سطح احتمال 1% و در وزن خشک اندام هوایی در سطح احتمال 5% معنیدار شد. بدین ترتیب در تیمار شاهد (صفر میلیمولار کلرید سدیم)، با افزایش دیاکسید کربن تا 700 پی پی ام، وزن خشک اندام هوایی، تعداد گل و تعداد برگ بهترتیب برابر 19، 19 و 13 درصد نسبت به تیمار 380 پیپیام افزایش پیدا کرد و ارتفاع گیاه در غلظت 1050 پیپیام دیاکسیدکربن نسبت به شاهد دیاکسیدکربن برابر 26درصد افزایش یافت. نتایج نشان داد افزایش غلظت دیاکسیدکربن باعث کاهش اثرات سوء شوری شده است، به طوری که گیاه زینتی گل تکمهای در غلظت 700 پیپیام دیاکسیدکربن عکسالعمل بهتری را نسبت به شوری نشان داد.https://jsw.um.ac.ir/article_35686_8561f8da8d46f5b17d28ac107fde850d.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220بررسی اثر تراکم بر مسیرهای نفوذ آب در خاک با استفاده از محلول ردیاب رنگی و پردازش تصویر3569410.22067/jsw.v0i0.12491FAنوشین رمضانیدانشگاه شهید چمران اهوازغلامعباس صیاددانشگاه شهید چمران اهوازعبدالرحمن برزگردانشگاه شهید چمران اهوازیعقوب منصوریدانشگاه اهوازغلامحسین حق نیادانشگاه فردوسی مشهدسلمان طاهریزادهدانشگاه اصفهانJournal Article20120512چکیده
تراکم حاصل از عملیات کشاورزی می تواند باعث تغییر منافذ هدایت کننده آب در خاک شود. فشردگی منافذ خاک باعث تخریب ساختمان خاک، کاهش ارتباط روزنهها به یکدیگر و در نتیجه کاهش کیفیت خاک و جمعیت های گیاهی و ریز جانداران می گردد. مطالعه ای به منظور بررسی مسیرهای نفوذ آب در خاک و کمی کردن میزان نفوذ آب بر اساس مساحت رنگی در سطوح مختلف فشردگی در یک خاک لومی در اهواز در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی، با پنج تیمار (شاهد (بدون عبور)، یک بار، دو بار، چهار بار و هشت بار عبور تراکتور) و در سه تکرار انجام شد. در مزرعه، محلول ردیاب رنگی بریلیانت بلو سی اف سی بهطور یکنواخت توسط باران ساز با سرعت پنج میلی متر در ساعت و به مدت هشت ساعت به هر تیمار اضافه گردید. مسیرهای جریان رنگی با استفاده از دوربین های دیجیتال عکس برداری شدند. تصاویر دیجیتالی توسط تکنیک پردازش تصویر تجزیه و تحلیل شده و توزیع مکانی ماده ردیاب رنگی به صورت کمی در هر تیمار مشخص گردید. نتایج این مطالعه نشان داد ویژگی های فیزیکی و هیدرولیکی خاک در اثر تراکم ایجاد شده بهطور معنی داری تحت تأثیر قرار گرفتند. بیشترین اثر تراکم در عمق 20-0 سانتی متر بود و از این عمق به بعد تغییراتی در خصوصیات فیزیکی خاک در اثر تراکم ایجاد شده مشاهده نگردید. همچنین نتایج حاصل از پردازش تصاویر نشان دادند که میزان نفوذ ماده ردیاب رنگی (به عنوان شاخص نفوذ آب در خاک) در بیشترین سطح فشردگی خاک (تیمار هشت بار عبور تراکتور) نسبت به تیمار شاهد 5/77 درصد کاهش داشت. در تیمار شاهد نفوذ ماده ردیاب رنگی یکنواخت بوده در صورتی که در تیمارهای چهار و هشت بار عبور تراکتور میزان نفوذ سطحی بسیار کم ولی در عمق های پایین تر به علت جریان ترجیحی نفوذ ماده ردیاب رنگی دیده شد. تراکم تعیین شده با اندازه گیری های آزمایشگاهی همخوانی خوبی با نتایج حاصل از اندازه گیری های نفوذ ماده ردیاب رنگی داشت. الگوهای جریان نه تنها اطلاعاتی در مورد اثرات تراکم ارائه می دهد بلکه نشان می دهد که تراکم چگونه جریان آب در خاک را تغییر می دهد.https://jsw.um.ac.ir/article_35694_d3c3b2e6575bdd94e19610ab55f87a3f.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220تعیین پارامترهای موثر و ترکیب بهینه ی آن ها به منظور مدل سازی دبی رودخانه های سیلابی3570310.22067/jsw.v0i0.12492FAعبدالرضا ظهیریدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمحمد قبائی سوقگرگان0000-0002-6398-7725ابوالفضل مساعدیدانشگاه فردوسی مشهد0000-0002-9698-5005Journal Article20120512چکیده
محاسبه ی دبی رودخانه ها در مقاطع مرکب، به علت تغییرات آنی و قابل توجه شرایط هندسی و هیدرولیکی مقطع اصلی و دشت های سیلابی بسیار پیچیده است. به همین دلیل پارامترهای متعددی در برآورد آن نقش دارند. تعیین پارامترهای مهم و انتخاب ترکیب بهینه از میان ترکیب های مختلف، یکی از مهم ترین مراحل ساخت و طراحی هرگونه مدل سازی ریاضی و هوشمند است. در این تحقیق با محاسبه 10 پارامتر بدون بعد هندسی و هیدرولیکی از 30 مقطع مرکب آزمایشگاهی و صحرایی (جمع آوری شده)، دبی جریان به کمک شبکه ی عصبی مصنوعی مبتنی بر روش پیش پردازش گاما تست محاسبه شده است. بر اساس نتایج این روش پارامترهای عمق نسبی، کوهیرنس مقطع، شیب عرضی بستر دشت های سیلابی و عرض نسبی دشت سیلابی موثرترین پارامترها شناخته شدند. هم چنین از میان 1023 ترکیب حاصل از 10 پارامتر ورودی، ترکیب این چهار پارامتر به عنوان مدل بهینه تعیین گردید. بررسی کفایت داده ها با استفاده از M تست برای مدل بهینه نشان داد که تعداد داده های لازم برای ایجاد یک مدل هموار برابر 300 مجموعه می باشد. دبی جریان در مقاطع مرکب با استفاده از مدل بهینه (مدل 4 پارامتری) و هم چنین مدل های بهینه ی 1، 2 و 3 پارامتری مدل سازی شد. سپس با نتایج مدل های حاصل از تمامی 10 پارامتر ورودی و هم چنین روش تجزیه ی قائم مقطع مرکب Divided Channel Method (DCM) براساس آماره های مختلف آماری مقایسه گردیدند. نتایج نشان داد که مدل بهینه با IPE برابر با 123/0 از بالاترین دقت و روش DCM با IPE برابر با 867/0 از کم ترین دقت برخوردارند.https://jsw.um.ac.ir/article_35703_f3c1a3208739e15dbfee0a77bc4a8805.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220بررسی سطح پوشش برف و تاثیر آن بر عملکرد گندم دیم در استان خراسان شمالی3571110.22067/jsw.v0i0.12493FAمرتضی کمالیدانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهرانسهراب حجامدانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهرانمجید وظیفهدوستدانشگاه گیلانJournal Article20120512چکیده
بارش برف در تولید گندم دیم و آبی از اهمیت ویژهای برخوردار است. برف میتواند با ذخیره رطوبت در خاک نقش اساسی در تولید و میزان عملکرد محصولات زمستانه از قبیل گندم و جو که تامین کننده عمده غذای مردم ایران میباشد، بهویژه درمناطق برفگیر داشته باشد. در این مطالعه برای بهدست آوردن سطح پوشش برف در محدوده استان خراسان شمالی از محصول 8 روزه سطح برف از سنجنده مادیس استفاده گردید. طول دوره آماری با توجه به آمار موجود عملکرد گندم دیم در شهرستانهای استان خراسان شمالی و همچنین تصاویر سطح برف که از سال 2000 تا 2009 موجود بود، تعیین گردید. دوره زمانی بارش برفی در منطقه، پس از بررسی تصاویر ماهوارهای در حد فاصل ماه آبان تا اردیبهشت تعیین شد و با استفاره از این بازه برای هر سال 24 تصویر و در مجموع 216 تصویر در طول دوره آماری مورد پردازش قرار گرفت. با توجه به زیاد بودن حجم تصاویر ماهوارهای تمامی عملیات پردازش تصاویر با استفاده از نرم افزار مطلب انجام شد. سطح پوشش برف به تفکیک کلاسهای ارتفاعی و مرز شهرستان با استفاده از نقشه توپوگرافی، مرز شهرستانهای استان بر حسب پیکسل برفی محاسبه گردید. بهمنظور ارزیابی اثر برف بر عملکرد گندم ازسه شاخص سطح پوشش برف SCI، شاخص مدت پوشش برف SCD و شاخص نسبت پوشش برف SAE استفاده گردید. بررسیها نشان داد که همبستگی دوشاخص SCI (شاخص سطح پوشش برف) و SCD (شاخص مدت پوشش برف ) با عملکرد گندم دیم در 4 شهرستان استان خراسان شمالی شامل فاروج، شیروان، بجنورد و اسفراین درسطح 5% معنیدار میباشد. شاخص بدون بعد SAE در هیچ یک ازشهرستان استان خراسان شمالی باعملکرد همبستگی خوبی را نشان نداد. نتایج نهائی نشان داد که درصورت داشتن تصاویر دقیق ماهوارهای میتوان از این شاخصها برای پیشبینی عملکردگندم دیم استفاده نمود.https://jsw.um.ac.ir/article_35711_d575664b9ce79188596b07f198ab2dd4.pdfدانشگاه فردوسی مشهدآب و خاک2008-475725620120220بررسی تاثیر دادههای هواشناسی غیرموجود و روشهای تخمین آنها در دقت برآورد تبخیر- تعرق مرجع و رتبهبندی معادلات در شرایط اقلیمی مختلف (مطالعه موردی استانهای خراسان)3572010.22067/jsw.v0i0.12494FAمیثم مجیدیدانشگاه فردوسی مشهدامین علیزادهدانشگاه فردوسی مشهد0000-0002-6139-3376Journal Article20120512چکیده
روابط متعددی برای تخمین تبخیر-تعرق مرجع (ETo) بر اساس دما، تابش، تبخیر از تشت و ترکیب عوامل مختلف ارائه شده است. اغلب این روابط نیازمند واسنجی دقیق محلی بوده و اعتبار کاربرد آنها در مناطق مختلف با محدودیت مواجه است. معادله پنمن-مانتیت در تخمین روزانه و ماهانه تبخیر- تعرق مرجع (ETo) در تمام اقلیم ها، به عنوان بهترین معادله شناخته شده است. ضعف اصلی معادله پنمن – مانتیت، نیاز به دادههای هواشناسی متعدد است که برای بسیاری از مناطق همواره در دسترس نیست. روشهایی برای تخمین پارامترهای معادله پنمن- مانتیت در شرایطی که دادهها غیرموجود باشد، ارائه شده است. مشکل کمبود و یا عدم دسترسی به دادههای مورد نیاز با استفاده از سایر مدلها، که دادههای کمتری نیاز دارند نیز قابل حل است. به این منظور در این تحقیق از سایر معادلات ارائه شده برای ETo نیز استفاده شد و با برآوردهای معادله پنمن-مانتیت در شرایط کمبود داده برای دو اقلیم نیمهمرطوب و نیمهخشک مقایسه گردید. این معادلات شامل ترنتویت، هارگریوز و بلانیکریدل (بر پایه دما) و معادلات تارک، جنسن- هیز (بر پایه تابش) و پنمن- مانتیت میباشد. در این مطالعه ضمن ارزیابی شرایط کمبود داده و ارائه روشهای مختلف جایگزینی آنها، روشهای مختلف برآورد تبخیر- تعرق مرجع از لحاظ دقت برآورد در شرایط اقلیمی نیمهمرطوب و نیمهخشک بهصورت جداگانه رتبهبندی گردید. ارزیابیها نشان داد که معادله پنمن- مانتیت در اقلیم نیمهخشک نسبت به اقلیم نیمهمرطوب حساسیت بیشتری به دادههای غیرموجود دارد. چنانچه دمای نقطه شبنم با دمای حداقل واسنجی شده باشد و سرعت باد متوسط بلند مدت ایستگاه مشخص باشد، دقت معادله پنمن- مانتیت در شرایط کمبود داده، بهشدت افزایش مییابد. در این مطالعه همچنین معادلات واسنجی دمای نقطه شبنم و دمای حداقل برای 15 ایستگاه منتخب طی دوره آماری بلند مدت (از بدو تاسیس ایستگاه) ارائه گردید. نتایج نشان داد حداقل دادههای ضروری مورد نیاز برای استفاده موفق مدل پنمن- مانتیت در اقلیم نیمهمرطوب، دمای هوا و برای اقلیم نیمهخشک، دمای هوا و سرعت باد میباشد. البته بایستی رابطه واسنجی دمای نقطه شبنم و دمای حداقل بهویژه در اقلیم نیمهخشک وجود داشته باشد. در غیر اینصورت، استفاده از معادلات هارگریوز سامانی برای اقلیم نیمهمرطوب و هارگریوز اصلاح شده توسط دروگرز و آلن برای اقلیم نیمهخشک توصیه میگردد که در این مطالعه عملکرد مطلوبی بههمراه داشت. استفاده از روشهای بلانیکریدل، تارک و ترنتویت در هر دو اقلیم مورد مطالعه نتایج نسبتاً نامطلوبی داشته و به لحاظ دقت برآورد، در رتبههای پایینتر قرار میگیرند.https://jsw.um.ac.ir/article_35720_2e7ed762c32d3de6da957111c3f39c51.pdf