مقالات پژوهشی
علوم آب
زینب سجودی؛ هادی شوکتی؛ یاسر سجودی؛ محمود مشعل
چکیده
فضاهای سبز شهری در افزایش رطوبت نسبی، کاهش دما و تلطیف هوای کلان شهرها، کنترل تشعشعات خورشید و جلوگیری از بازتاب نورهای مزاحم موثر هستند. با توجه به اهمیت توسعه و حفظ فضاهای سبز در شهرها مصرف آب جهت آبیاری آنها افزایش پیدا میکند از طرفی دیگر با توجه به منابع محدود آب، تخمین مناسب نیاز آبی فضای سبز نیازمند توجه ویژه است. ...
بیشتر
فضاهای سبز شهری در افزایش رطوبت نسبی، کاهش دما و تلطیف هوای کلان شهرها، کنترل تشعشعات خورشید و جلوگیری از بازتاب نورهای مزاحم موثر هستند. با توجه به اهمیت توسعه و حفظ فضاهای سبز در شهرها مصرف آب جهت آبیاری آنها افزایش پیدا میکند از طرفی دیگر با توجه به منابع محدود آب، تخمین مناسب نیاز آبی فضای سبز نیازمند توجه ویژه است. در فضاهای سبز گونههای گیاهی متفاوت با نیاز آبی مختلف در کنار هم و به صورت مختلط کشت میشوند و عدم توجه به این موضوع باعث هدر رفت آب خواهد گردید. بنابراین با استفاده از روشهایی که بتوانند تبخیر- تعرق را در فضای سبز به درستی و با دقت بیشتر برآورد نمایند میتوان به کاهش اتلاف آب کمک کرد. در این مطالعه میزان آب مورد نیاز برای آبیاری فضای سبز پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران با استفاده از سه روش Wucols، Pf و Ipos به مدت یک سال از فروردین تا اسفند 1399 برآورد گردید. میزان نیاز ناخالص آبیاری با روشهای Wucols، Pf و Ipos به ترتیب برابر با 8/794، 7/722و 9/346 میلیمتر محاسبه شد. نتایج نشان داد که روش Wucols به دلیل در نظر گرفتن پارامترهای بیشتر نظیر گونه گیاهی، تراکم پوشش گیاهی و ریزاقلیم دقت بیشتری در مقایسه با سایر روشهای بر آورد نیاز آبی دارد.
مقالات پژوهشی
علوم آب
محمد فولادی نصرآباد؛ مهدی امیرآبادی زاده؛ محسن پوررضا بیلندی؛ مصطفی یعقوب زاده
چکیده
مدلسازی بارش-رواناب یکی از ابزارهای کلیدی در هیدرولوژی برای دستیابی به خصوصیات سیلاب، مانند میزان دبی اوج و زمان رسیدن به دبی اوج است. در این تحقیق مدل IHACRES در قالب بسته نرمافزاری hydromad و در بستر R، برای شبیهسازی جریان حوضه رودخانه شور قائن مورداستفاده قرار گرفت و عملکرد آن در شبیهسازی رواناب با روشهای ARMAX و EXPUH در بخش خطی مدل، ...
بیشتر
مدلسازی بارش-رواناب یکی از ابزارهای کلیدی در هیدرولوژی برای دستیابی به خصوصیات سیلاب، مانند میزان دبی اوج و زمان رسیدن به دبی اوج است. در این تحقیق مدل IHACRES در قالب بسته نرمافزاری hydromad و در بستر R، برای شبیهسازی جریان حوضه رودخانه شور قائن مورداستفاده قرار گرفت و عملکرد آن در شبیهسازی رواناب با روشهای ARMAX و EXPUH در بخش خطی مدل، بررسی شد. برای انجام شبیهسازی با مدل مذکور، از دادههای بارش، دبی جریان و دما در مقیاس ماهانه طی سالهای 1377 تا 1398 استفاده شد. پارامترهای مدل IHACRES با استفاده از تابع هدف KGE، واسنجی شدند. در گامهای واسنجی و صحتسنجی مدل در شبیهسازی مقدار دبی اوج و زمان رسیدن به دبی اوج ، از معیارهای ارزیابی NS، KGE و استفاده گردید. مقدار این معیارها در روش EXPUH به ترتیب برابر 86/0، 93/0، 86/0 و در روش ARMAX برابر 7/0، 85/0 و 73/0 محاسبهشد که نشان دهندهی عملکرد بهتر روش EXPUH نسبت به روش ARMAX میباشد. درگام مربوط به صحتسنجی نیز، معیارهای ارزیابی در روشهای EXPUH و ARMAX بهترتیب برابر 51/0، 63/0، 54/0 و 55/0، 73/0 و 65/0 برآورد شد که نشاندهنده عملکرد بهتر مدل با روش ARMAX نسبت به روش EXPUH است و همچنین مدل با روش ARMAX در شناسایی دبیهای اوج از نظر مقدار و از نظر زمان وقوع عملکرد دقیقتری از خود نشان داد. درمجموع نتایج تحقیق، نشاندهنده این مطلب است که مدل IHACRES در منطقه موردمطالعه، با استفاده از روش ARMAX نسبت به روش EXPUH عملکرد دقیقتری داشته است.
مقالات پژوهشی
علوم آب
امید رجا؛ مسعود پارسی نژاد؛ مسعود تجریشی
چکیده
آبهای سطحی و زیرزمینی در مقیاسهای مختلف مکانی یا زمانی باهم در ارتباط میباشند. از طرفی منابع آب سطحی و زیرزمینی بهصورت تلفیقی در کشاورزی استفاده میشود؛ بنابراین مؤلفههای بیلان آب زیرزمینی و سطحی باید با دقت مناسبی تعیین گردند. در این مطالعه، تأثیر مقادیر تغذیه حاصل از مدل SWAT بهعنوان یکی از مهمترین مؤلفههای ...
بیشتر
آبهای سطحی و زیرزمینی در مقیاسهای مختلف مکانی یا زمانی باهم در ارتباط میباشند. از طرفی منابع آب سطحی و زیرزمینی بهصورت تلفیقی در کشاورزی استفاده میشود؛ بنابراین مؤلفههای بیلان آب زیرزمینی و سطحی باید با دقت مناسبی تعیین گردند. در این مطالعه، تأثیر مقادیر تغذیه حاصل از مدل SWAT بهعنوان یکی از مهمترین مؤلفههای ورودی مدلهای آب زیرزمینی در شبیهسازی تراز سطح ایستابی و مؤلفههای بیلان آب زیرزمینی با استفاده از مدل MODFLOW-NWT بهعنوان یک مدل جامع و یکپارچه منابع آب سطحی و زیرزمینی در دشت مهاباد بررسی شد. با استفاده از مقادیر یکنواخت تغذیه و بهصورت درصدی از بارندگی و کل آب آبیاری در سطح آبخوان بدون توجه به تأثیر تفاوت برداشت و نفوذ عمقی در سطح کاربری اراضی در موقعیتهای مختلف نمیتوان بهدرستی نوسانات سطح آب زیرزمینی در سطح آبخوان را شبیهسازی کرد؛ لذا یکی از مراحل مهم، تعیین مقادیر آبیاری با توجه به تفاوت کاربری اراضی و تغذیه ناشی از نفوذ عمقی بارندگی و آب آبیاری از منابع آب سطحی و زیرزمینی بود. این مهم توسط مدل SWAT انجام و بهعنوان شرایط مرزی به مدل MODFLOW-NWT تعریف شد. واسنجی و اعتبارسنجی مدل آب زیرزمینی نیز به روشهای سعی و خطا و روش خودکار PEST انجام شد. دوره شبیهسازی به مدت 10 سال از سال آبی 89-1388 تا 98-1397 انجام شد که به ترتیب 6 و 4 سال آبی از 89-1388 تا 94-1393 و 95-1394 تا 98-1397 بهعنوان دوره واسنجی و اعتبارسنجی در نظر گرفته شدند. با توجه به اینکه الگوی تشکیل مؤلفههای بیلان آب زیرزمینی برای سالهای آبی مختلف متفاوت است؛ لذا مؤلفههای بیلان آب زیرزمینی برای سه سال معرف خشکسالی، ترسالی و نرمال نیز بررسی شد. هدایت هیدرولیکی و ضریب ذخیره آبخوان پارامترهای ورودی و واسنجی در مدل MODFLOW-NWT بودند. نتایج واسنجی نشان داد بیشترین میزان هدایت هیدرولیکی و آبدهی ویژه در نواحی جنوبی، مرکزی و شمال شرقی دشت است و در حاشیه شمالی و در نزدیکی خروجی دشت به کمترین میزان خود میرسد. پس از فرآیند واسنجی، نتایج نشان داد بهطور متوسط حدود 9 درصد از آب بارندگی و 36 درصد از مصارف آب در بخش کشاورزی به آبخوان نفوذ میکند. نتایج حاکی از برآورد رضایتبخش و قابلقبول تراز سطح ایستابی مدل برای هر دو دوره واسنجی و اعتبارسنجی بود. بهطوریکه نتایج معیار RMSE برای تراز سطح ایستابی در دورههای واسنجی و اعتبارسنجی به ترتیب مقدار خطای 35/0 و 34/0 متر به دست آمد. همچنین، نتایج معیارهای R2 و NSE نیز برای دوره واسنجی 94/0 و 91/0 و برای دوره اعتبارسنجی 93/0 و 89/0 برآورد شد که مؤید آن است که مدل بهخوبی واسنجی شده و قادر بوده نوسانات سطح آب زیرزمینی را با دقت مناسبی شبیهسازی کند. بررسی نتایج اجزای اصلی بیلان آب زیرزمینی برای سه سال آبی 96-1395 (سال خشک)، 97-1396 (سال نرمال) و 98-1397 (سالتر) نشان داد میزان تغذیه ناشی از نفوذ آب بارندگی و جریانات برگشتی آب کشاورزی در هر سه سال متفاوت است. همچنین، فعلوانفعالات بین منابع آب سطحی و زیرزمینی بین سالهای آبی از حدود 30 تا 50 میلیون متر مکعب متغیر است که نشاندهنده اندرکنش قابلتوجه بین این منابع است. بهطور کلی نتایج این مطالعه نشان میدهد اعمال تغذیه تخمینی مدل SWAT همراه با واسنجی هدایت هیدرولیکی و آبدهی ویژه میتواند در بهبود برآورد نوسانات سطح آب زیرزمینی توسط MODFLOW-NWT کمک شایانی نماید. نهایتا از مدل تلفیقی میتوان بهعنوان یک ابزار کاربردی در تبیین الگوی بهرهبرداری مناسب از منابع آب تلفیقی سطحی و زیرزمینی تحت تأثیر سناریوهای مختلف مدیریتی استفاده کرد.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
سحر عرب تیموری؛ اکرم حلاج نیا؛ امیر لکزیان؛ فهیمه نیک بین
چکیده
در این پژوهش تاثیر دو نوع سورفکتانت باکتریایی بر کادمیم محلول همراه با کاربرد سه نوع کلات کننده (اسید هیومیک، سیترات سدیم و Na2-EDTA) در یک خاک آهکی آلوده به کادمیم در چند آزمایش جداگانه در شرایط آزمایشگاه بررسی شد. زمان تعادل در کاربرد غلظت 1 میلی مولار کلات کنندهها در شش زمان (6، 12، 24، 36، 48، 72 ساعت) و غلظت موثر هر یک از کلات کنندهها ...
بیشتر
در این پژوهش تاثیر دو نوع سورفکتانت باکتریایی بر کادمیم محلول همراه با کاربرد سه نوع کلات کننده (اسید هیومیک، سیترات سدیم و Na2-EDTA) در یک خاک آهکی آلوده به کادمیم در چند آزمایش جداگانه در شرایط آزمایشگاه بررسی شد. زمان تعادل در کاربرد غلظت 1 میلی مولار کلات کنندهها در شش زمان (6، 12، 24، 36، 48، 72 ساعت) و غلظت موثر هر یک از کلات کنندهها در کاربرد غلظتهای 0، 1/0، 25/0، 5/0، 1 و mM2 تعیین گردید. درنهایت تاثیر کاربرد همزمان هر یک از کلات کنندهها و دو نوع سورفکتانت استخراج شده از باکتریهای Pseudomonas putida وBacillus subtilis در غلظتهای صفر، 50،25 و mg L-1100 بر کادمیم محلول بررسی شد. نتایج نشان داد با افزایش زمان تماس، کادمیم محلول خاک با کاربرد اسید هیومیک و Na2-EDTA به صورت معنیداری (p<0.05) افزایش یافت. کاربرد Na2-EDTA در همه غلظتهای مورد مطالعه و کاربرد اسید هیومیک در غلظتهای بالاتر از mM 0/25 موجب افزایش کادمیم محلول در مقایسه با شاهد شد. سیترات سدیم در هیچ یک از غلظتها و زمانهای مورد مطالعه تاثیر معنیداری بر کادمیم محلول نداشت. بیوسورفکتانتهای مورد استفاده تاثیر معنیداری بر کارایی سیترات سدیم از نظر افزایش کادمیم محلول نداشتند. کاربرد سورفکتانت تولید شده بوسیله Bacillus subtilis در غلظت mg L-125 همراه با Na2-EDTA موجب افزایش کادمیم محلول گردید و افزایش غلظت این بیوسورفکتانت تاثیر معنیداری نسبت به غلظت mg L-125 ایجاد نکرد. در حالیکه کاربرد همزمان Na2-EDTA و سورفکتانت Pseudomonas putida تاثیری بر کادمیم محلول نداشت این بیوسورفکتانت در غلظت mg L-1100 اسید هیومیک موجب تفاوت معنیداری در غلظت کادمیم محلول خاک شد.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
بهاره رضایی؛ علی اشرف امیری نژاد؛ مختار قبادی
چکیده
از روشهای نوین کاهش اثرات فلزات سنگین بر رشد گیاهان، کاربرد ترکیبات اصلاحکننده در خاک است. بمنظور ارزیابی اثرات متقابل سرب نیترات، سالیسیلیک اسید و بیوچار بقایای کلزا بر بر ویژگیهای رشدی گیاه دارویی آویشن (Thymus vulgaris L.)، آزمایشی به صورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملا ً تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانهای انجام گرفت. فاکتورها ...
بیشتر
از روشهای نوین کاهش اثرات فلزات سنگین بر رشد گیاهان، کاربرد ترکیبات اصلاحکننده در خاک است. بمنظور ارزیابی اثرات متقابل سرب نیترات، سالیسیلیک اسید و بیوچار بقایای کلزا بر بر ویژگیهای رشدی گیاه دارویی آویشن (Thymus vulgaris L.)، آزمایشی به صورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملا ً تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانهای انجام گرفت. فاکتورها شامل غلظت سرب در سه سطح (0، 150 و 300 میلیگرم در کیلوگرم خاک به صورت سرب نیترات)، سالیسیلیک اسید در سه سطح (0، 150 و 300 میکرومولار) و بیوچار در سه سطح (0، 1 و 3 درصد وزنی) بودند. نتایج نشان داد که تنش سرب تمام ویژگیهای رشدی گیاه را کاهش داده اما تیمارهای سالیسیلیک اسید و بیوچار موجب تعدیل اثرات منفی سرب بر این خصوصیات گردید. اثر متقابل تیمارها بر ویژگیهای رشدی از قبیل وزن خشک شاخساره و حجم ریشه و نیز مقدار قندهای محلول، پرولین و سرب معنادار بود (01/0P <). بیشترین مقدار سرب (83/4 میلیگرم بر کیلوگرم) و پرولین (8/37 میکرومول بر گرم) در تیمار 300 میلیگرم بر کیلوگرم سرب و شاهد بیوچار و سالیسیلیک اسید به دست آمد. بطورکلی میتوان گفت که کاربرد همزمان سالیسیلیک اسید و بیوچار یک روش آسان، ارزان و موثر در راستای کاهش اثرات تنش سرب بر رشد گیاه آویشن است.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
محمود محمدی
چکیده
تنش خشکی از مهمترین عوامل محدود کننده عملکرد و تولید محصولات کشاورزی میباشد. قارچهای میکوریز آربسکولار در فراهم کردن جذب آب و مواد غذایی و افزایش تحمل گیاهان به خشکی به نفع میزبان خود عمل میکنند. به منظور بررسی تأثیر قارچهای میکوریزی بر میزان عناصر غذایی اندام هوایی پایههای متداول بادام در شرایط تنش خشکی آزمایشی بهصورت ...
بیشتر
تنش خشکی از مهمترین عوامل محدود کننده عملکرد و تولید محصولات کشاورزی میباشد. قارچهای میکوریز آربسکولار در فراهم کردن جذب آب و مواد غذایی و افزایش تحمل گیاهان به خشکی به نفع میزبان خود عمل میکنند. به منظور بررسی تأثیر قارچهای میکوریزی بر میزان عناصر غذایی اندام هوایی پایههای متداول بادام در شرایط تنش خشکی آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی شهرکرد اجرا شد. فاکتورهای این آزمایش شامل فاکتور اول، قارچ میکوریز در دو سطح :M0شاهد بدون مصرف و :M1 مصرف قارچ میکوریزی، فاکتور دوم پایههای بادام درچهار سطح (GN، GF، محلی شوراب 2 و تلخ) و فاکتور سوم تنش خشکی در چهار سطح (I1: بدون تنش، I2: 20، I3: 40 و I4: 60 درصد تخلیه رطوبت قابل استفاده گیاه بودند. نتایج نشان داد حداکثر مقادیر عناصر غذایی از پایه GF حاصل شد. با افزایش تنش خشکی روند کاهشی در میزان عناصر غذایی به جز پتاسیم مشاهده شد. تلقیح قارچهای میکوریزی باعث افزایش میزان عناصر غذایی به غیر از بور شد. حداکثر میزان نیتروژن، فسفر، آهن، روی و بور از تیمار GF+I1 حاصل شد. کاربرد قارچهای میکوریزی در تیمارهای تنش در پایههای مورد بررسی باعث افزایش معنیدار نیتروژن، پتاسیم، آهن، منگنز و بور شد. حداکثر میزان این عناصر غذایی از تیمار GF+M1 حاصل شد. حداکثر میزان نیتروژن، آهن و بور از تیمارI1+M1+GN حاصل شد. تلقیح قارچهای میکوریزی باعث افزایش میزان عناصر غذایی در شرایط تنش خشکی شد.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
فرشته مقامی مقیم؛ علی رضا کریمی؛ محسن باقری بداغ آبادی؛ حجت امامی
چکیده
این مطالعه با هدف ارزیابی شاخص کیفیت خاک در دو سطح لایه شخم و خاکرخ (عمق 0 تا 100 سانتیمتر)، در اراضی مرتعی و کشاورزی با مدیریتهای خردهمالک، عمدهمالک شخصی و اراضی شرکت کشاورزی و دامپروری بینالود در نیشابور انجام شد. 21 خاکرخ در سامانههای مدیریتی مزبور، حفر و از افقهای آنها نمونهبرداری گردید. پرسشنامههای لازم ...
بیشتر
این مطالعه با هدف ارزیابی شاخص کیفیت خاک در دو سطح لایه شخم و خاکرخ (عمق 0 تا 100 سانتیمتر)، در اراضی مرتعی و کشاورزی با مدیریتهای خردهمالک، عمدهمالک شخصی و اراضی شرکت کشاورزی و دامپروری بینالود در نیشابور انجام شد. 21 خاکرخ در سامانههای مدیریتی مزبور، حفر و از افقهای آنها نمونهبرداری گردید. پرسشنامههای لازم به کمک کشاورزان و کارشناسان منطقه به روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP)، تهیه و تحلیلهای مورد نظر انجام گرفت. از بین ویژگیهای موثر بر کیفیت خاک، کربنات کلسیم معادل، کربن آلی، درصد رس، شن، سیلت، قابلیت هدایت الکتریکی، pH، نیتروژن کل، فسفر و پتاسیم قابل استفاده، سدیم و مجموع کلسیم و منیزیم مورد تجزیه آزمایشگاهی قرار گرفت. شاخص کیفیت خاک در مجموعه حداقل داده (MDS) به دو روش تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCA) و نظر کارشناس (EO) و به دو شیوه تجمعی و وزنی محاسبه شد. برای رسیدن به یک مقدار واحد از هر ویژگی در هر خاکرخ، از دو روش میانگین وزنی و ضریب وزنی استفاده گردید و بهمنظور بررسی صحت ارزیابی، ارتباط بین شاخص کیفیت خاک با عملکرد یونجه و کلزا نیز به روش رگرسیون خطی بررسی شد. نتایج نشان داد که بیشترین شاخص کیفیت تجمعی و وزنی خاک در هر دو سطح لایه شخم و خاکرخ، در هر دو روش PCA و EO مربوط به اراضی مرتعی و سیستم عمده مالک بود. در تمام واحدهای مدیریتی نیز شاخص وزنی محاسبهشده به روش EO، بیشترین کیفیت خاک سطحی و خاکرخ (به روش ضریب وزنی) را به خود اختصاص داد. ارتباط بین شاخص کیفیت خاک با عملکرد یونجه و کلزا نیز نشان داد که در مجموعه EO، شاخص وزنی خاکرخ (به روش ضریب وزنی) نسبت به خاک سطحی، توانسته است ارتباط بیشتری با عملکرد محصول، بهخصوص کلزا، در سیستم مدیریتی عمده مالک (خاک سطحی R2 = 0.75 و خاکرخ R2 = 0.68) و شرکت بینالود (خاک سطحی R2 = 0.65 و خاکرخ R2 = 0.63) نشان دهد. ارتباط نسبتاً خوب عملکرد محصولات مورد مطالعه، با شاخص کیفیت خاک نشان داد که بهمنظور افزایش عملکرد، نیازمند یک مدیریت اصولی در جهت حفظ و بهبود کیفیت خاک، بهخصوص در سیستم خردهمالکی در جهت تامین نیازهای تغذیهای که نقش مهمتری دارند، هستیم.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
اکرم نصرتی میاندواب؛ حجت امامی؛ علیرضا آستارایی؛ محمدرضا مصدقی؛ حسین عسگرزاده
چکیده
شوری خاک بر بیشتر ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک تأثیر منفی دارد. شوری همچنین بر روابط خاک و گیاه تأثیرگذار بوده و با کاهش دادن مقدار جذب آب رشد گیاه را محدود میکند. از راهکارهای مورد استفاده برای کاهش اثرات شوری و اصلاح ویژگیهای فیزیکی خاک، استفاده از اصلاح کنندههای آلی و شیمیایی میباشد. در این پژوهش اثر دو نوع ...
بیشتر
شوری خاک بر بیشتر ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک تأثیر منفی دارد. شوری همچنین بر روابط خاک و گیاه تأثیرگذار بوده و با کاهش دادن مقدار جذب آب رشد گیاه را محدود میکند. از راهکارهای مورد استفاده برای کاهش اثرات شوری و اصلاح ویژگیهای فیزیکی خاک، استفاده از اصلاح کنندههای آلی و شیمیایی میباشد. در این پژوهش اثر دو نوع اصلاح کننده آلی و شیمیایی بر ویژگیهای فیزیکی 5 نمونه خاک شور با درجه شوری و سدیمی متفاوت از عمق صفر تا 30 سانتیمتری اطراف دریاچه ارومیه بررسی شد. تیمارهای مورد استفاده شامل جلبک، سالفید و جلبک+سالفید بودند. شاخصهای میانگین وزنی قطر خاکدانهها (MWD) در دو حالت تر و خشک و پایداری خاکدانه (AS) به عنوان شاخصهای پایداری ساختمان خاک و دامنه رطوبت با حداقل محدودیت محدودیت (LLWR) و گنجایش آب انتگرالی (IWC) به عنوان شاخصهای هیدرولیکی خاک مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد در 5 نوع خاک مورد مطالعه استفاده از ترکیبات اصلاح کننده باعث افزایش شاخصهای پایداری ساختمان خاک شد که این افزایش در خاک 1، 2 و 4 بیشترین مقدار بود. همچنین سالفید باعث بیشترین افزایش در مقدار پایداری خاکدانه (9/74 درصد افزایش)، دامنه رطوبت بدون محدودیت در مکش 33 کیلوپاسکال (LLWR33، 5/14 درصد افزایش) و گنجایش آب انتگرالی (2/26 درصد افزایش) نسبت به شاهد شد. بیشترین مقدار میانگین وزنی قطر خاکدانه در دو حالت تر و خشک نیز در تیمار سالفید+جلبک به ترتیب با 4/52 و 4/40 درصد افزایش نسبت به شاهد به دست آمد. تأثیر خصوصیات اولیه خاک بر میزان ویژگیهای اندازهگیری شده معنیدار بود و کاربرد اصلاح کنندهها باعث بهبود این ویژگیها در خاکهای مورد مطالعه شد.
مقالات پژوهشی
هواشناسی کشاورزی
سیده محبوبه ابن حجازی؛ حجت اله یزدان پناه؛ سعید موحدی؛ محمدعلی نصراصفهانی؛ مینا مرادی زاده
چکیده
سرمازدگی محصولات کشاورزی در فصل بهار، همهساله زیانهای سنگین مالی را به بخش کشاورزی بهویژه در باغات شمال غرب ایران وارد میکند. هدف این مقاله، ارزیابی سیستمی برای پیشآگاهی سرمازدگی با استفاده از شبیهسازی دمای حداقل 72 ساعته بهوسیله مدل WRF و تشخیص مراحل فنولوژی سیب از تصاویر لندست است تا با شناخت مراحل فنولوژی محصول و دمای ...
بیشتر
سرمازدگی محصولات کشاورزی در فصل بهار، همهساله زیانهای سنگین مالی را به بخش کشاورزی بهویژه در باغات شمال غرب ایران وارد میکند. هدف این مقاله، ارزیابی سیستمی برای پیشآگاهی سرمازدگی با استفاده از شبیهسازی دمای حداقل 72 ساعته بهوسیله مدل WRF و تشخیص مراحل فنولوژی سیب از تصاویر لندست است تا با شناخت مراحل فنولوژی محصول و دمای بحرانی در آن مرحله چنانچه دمای حداقل در 72 ساعت آینده به دمای بحرانی برسد پیشآگاهی سرمازدگی صورت گیرد. دادههای دمای 2 متری خروجی مدل WRF برای شبکه محاسباتی داخلی، در 51 ایستگاه سینوپتیک با دمای حداقل مشاهداتی در ایستگاهها مقایسه شد. مقادیر شاخص NDVI نیز با استفاده از تصاویر لندست 7 و 8 سنجندههای ETM+ و OLI در سالهای 2016-2007 برای باغ سیب واقع در ایستگاه تحقیقات هواشناسی کشاورزی کهریز ارومیه محاسبه و با زمان مراحل فنولوژی ثبتشده در محل مقایسه شد. نتایج نشان داد که معنیداری همبستگی و مدل رگرسیونی بین متغیر دمای 2 متری خروجی مدل WRF و متغیر دمای حداقل مشاهداتی در مجموع کل ایستگاهها برای شبیهسازی 72 ساعته وجود دارد. درنتیجه میتوان از مدل WRF در شبیهسازی 72 ساعته دما در منطقه موردمطالعه بهره برد. یافته دیگر این تحقیق نشان داد که در مقایسه با دادههای زمینی ثبتشده در منطقه، مقادیر NDVI بهدستآمده از تصاویر لندست بهخوبی گویای تغییرات مراحل فنولوژی در باغ سیب موردمطالعه است.
مقالات پژوهشی
علوم آب
کوهزاد رئیس پور؛ برومند صلاحی؛ بهروز آباد
چکیده
بارش به عنوان مهمترین متغیر در چرخهی هیدرولوژیکی تأمین کنندهی آب، نقش مهمی در تداوم حیات سیارهی زمین ایفا میکند. پایداری اکوسیستمهای مختلف گیاهی و جانوری در حوضهی آبریز جازموریان وابستگی بسیار زیادی به مقدار بارش دارد. تغییرپذیری بالای بارش، تابآوری این حوضه را با چالشی جدی روبرو نموده است. با توجه به کمبود ...
بیشتر
بارش به عنوان مهمترین متغیر در چرخهی هیدرولوژیکی تأمین کنندهی آب، نقش مهمی در تداوم حیات سیارهی زمین ایفا میکند. پایداری اکوسیستمهای مختلف گیاهی و جانوری در حوضهی آبریز جازموریان وابستگی بسیار زیادی به مقدار بارش دارد. تغییرپذیری بالای بارش، تابآوری این حوضه را با چالشی جدی روبرو نموده است. با توجه به کمبود ایستگاههای زمینی و پراکنش نامناسب آنها در این حوضه، در تحقیق حاضر به واکاوی تغییرات زمانی ـ فضایی بارش طی دورهی (2019-2001) با استفاده از دادههای ماهوارهی سنجش جهانی بارش (GPM) پرداخته شد. در ابتدا دادههای بارش مورد نیاز با تفکیک فضایی 1/0 × 1/0 درجه و تفکیک زمانی ماهانه، فصلی و سالانه فراهم گردید. پس از انجام پیش پردازشهای لازم در محیط نرمافزارهای گرافیکی و آماری، با استفاده از روشهای زمین آماری نرمافزار GIS به پهنه بندی توزیع فضایی بارش اقدام و در نهایت به تفسیر خروجیهای مربوطه پرداخته شد. براساس نتایج، توزیع فضایی بارش حوضهی آبریز جازموریان در دورهی آماری مورد مطالعه از 232-83 میلیمتر متغیر بوده است. بیشینهی بارش در بخشهای شمالی و غربی و کمینهی آن در نواحی مرکزی و شرقی حوضه رخ داده است. به لحاظ توزیع فصلی، مقدار بارش در زمستان 73، بهار 47، تابستان 12 و پاییز نیز 12 میلیمتر برآورد گردید. واکاوی بارش ماهانه نیز بیانگر رخداد بیشترین مقدار بارش در ماههای مارس (33 میلیمتر) و فوریه (32 میلیمتر) و کمترین آن در ماههای سپتامبر (1 میلیمتر) و می، ژوئن و اکتبر (3 میلیمتر) است. به طور کلی، نتایج حاکی از تغییرپذیری بالای بارش و حاکمیت شرایط خشک در حوضهی آبریز جازموریان است.