مقالات پژوهشی
سید سعید اخروی؛ سعید اسلامیان؛ نادر فتحیان پور
چکیده
بررسی رفتار هیدرولیکی داخلی سامانه تالاب مصنوعی زیرسطحی افقی در جهت بهینهسازی طراحی امری ضروری است. بدین منظور، این پژوهش اثرات نحوه توزیع جریان ورودی را در سه آرایش متفاوت شامل: (A) حالت ورودی وسط، (B) ورودی گوشه و (C) ورودی یکنواخت به صورت آزمایشی و عددی بررسی نمود. در تمامی حالات، خروجی در وسط سامانه ثابت بوده است. شبیهسازی عددی بر ...
بیشتر
بررسی رفتار هیدرولیکی داخلی سامانه تالاب مصنوعی زیرسطحی افقی در جهت بهینهسازی طراحی امری ضروری است. بدین منظور، این پژوهش اثرات نحوه توزیع جریان ورودی را در سه آرایش متفاوت شامل: (A) حالت ورودی وسط، (B) ورودی گوشه و (C) ورودی یکنواخت به صورت آزمایشی و عددی بررسی نمود. در تمامی حالات، خروجی در وسط سامانه ثابت بوده است. شبیهسازی عددی بر پایه معادله جریان زیر سطحی در محیطهای متخلخل (دارسی) با نرمافزار کامسول انجام و سپس توسط دادههای آزمایشی واسنجی شد. تحلیل منحنی زمان ماند حاصل از مطالعه آزمایشی نشان داد که توزیع یکنواخت جریان با افزایش پخشیدگی جریان و کاهش مسیرهای میانبر سبب افزایش زمان ماند میانگین و در نتیجه راندمان هیدولیکی سامانه میشود. شبیهسازی جریان داخلی این آرایش نیز حاکی از توزیع همگون فشار و خطوط جریان در طول سامانه میباشد. دامنه تغییرات فشار درون سامانه در سه آرایش به ترتیب 14، 12 و 10 سانتیمتر آب است. اختلاف زیاد فشار در نواحی پرفشار و کمفشار در آرایش ورودی گوشه ناشی از توزیع ناهمگون جریان ورودی بوده که با ایجاد مسیرهای میانبر متعدد سبب کاهش زمان ماند میانگین و حجم مؤثر در سامانه میشود. حجم مؤثر در این آرایش 1/62 درصد میباشد در حالی که در دو آرایش دیگر 5/87 درصد است. با توجه به تعریف جریان ایدهآل در تالاب مصنوعی میتوان نتیجه گرفت که ورودی یکنواخت به جهت پخشیدگی جریان بالاتر، حجم مرده و میزان مسیرهای میانبر کمتر به عنوان بهترین آرایش ورودی جریان شناخته میشود و سپس آرایش ورودی وسط دارای عملکرد مناسبی میباشد.
مقالات پژوهشی
امین ذرتی پور؛ محمد معظمی؛ محمدرضا انصاری
چکیده
لازمه اجرای صحیح برنامههای حفاظت خاک و کنترل رسوب، کسب اطلاعات از اهمیت نسبی منابع رسوب و تعیین سهم آنها در توان رسوبزایی و همچنین شناسایی کانونهای بحرانی در حوزههای آبخیز است. امروزه تکنیکهای انگشتنگاری منابع رسوب، روشی مناسب در تهیة سریع و کم هزینة اطلاعات در مورد منابع اصلی رسوب هستند. در تحقیق حاضر از این تکنیک در سهمبندی ...
بیشتر
لازمه اجرای صحیح برنامههای حفاظت خاک و کنترل رسوب، کسب اطلاعات از اهمیت نسبی منابع رسوب و تعیین سهم آنها در توان رسوبزایی و همچنین شناسایی کانونهای بحرانی در حوزههای آبخیز است. امروزه تکنیکهای انگشتنگاری منابع رسوب، روشی مناسب در تهیة سریع و کم هزینة اطلاعات در مورد منابع اصلی رسوب هستند. در تحقیق حاضر از این تکنیک در سهمبندی منابع رسوب و شناسایی واحدهای بحرانی در زیرحوزه دره انار باغملک در استان خوزستان استفاده شد. در این روش با به کارگیری آزمونهای آماری مقایسة میانگینها و تحلیل تشخیص، از میان هفت ردیاب ژئوشیمیایی انتخاب شده که عبارتند از سرب، روی، مس، آهن، منگنز، نیکل وکروم، ترکیب بهینهای از ردیابها شامل مس، آهن و منگنز انتخاب شد. در نهایت با استفاده از یک مدل ترکیبی چندمتغیره، رابطهای بین مقادیر ردیابهای منشاء و رسوبات برقرار شده و سهم منابع رسوب حوزه برآورد شد. سازند گچساران با 3/53 درصد بیشترین و سازند بختیاری با 9/0 درصد کمترین سهم را در رسوبزایی حوزه به خود اختصاص دادند. همچنین کاربری مرتع درجه سه و کاربری جنگل نیز به ترتیب با 5/71 و 3/0درصد، بیشترین و کمترین مقدار رسوبزایی کاربری اراضی حوزه را بر عهده داشتند. در نهایت برای ارزیابی نتایج از ضریب کارایی مدل استفاده شد و ضریب 98/0 به دست آمد، که نشان داد تکنیک انگشتنگاری رسوبات صحت و دقت بالایی در برآوردها داشته و روش مناسبی در تفکیک و تعیین سهم منابع رسوب حوزه میباشد.
مقالات پژوهشی
فاطمه فتاحی ناغانی؛ مهدی قبادی نیا؛ عبدالرحمان محمدخانی؛ محمدرضا نوری امامزادهایی
چکیده
به منظور بررسی اثر نوع سیستم آبیاری و تنش کمآبی بر میزان آب مصرفی، عملکرد و شاخصهای فیزیولوژیکی انگور رقم عسگری، پژوهشی در تابستان 1395 در قالب طرح بلوکهای کاملا تصادفی با 5 تیمار در یکی از باغهای انگور در منطقه ناغان انجام گرفت. تیمارها شامل آبیاری رایج در منطقه (شاهد)، آبیاری سطحی با 100 درصد نیاز آبی، آبیاری سطحی با 60 درصد نیاز ...
بیشتر
به منظور بررسی اثر نوع سیستم آبیاری و تنش کمآبی بر میزان آب مصرفی، عملکرد و شاخصهای فیزیولوژیکی انگور رقم عسگری، پژوهشی در تابستان 1395 در قالب طرح بلوکهای کاملا تصادفی با 5 تیمار در یکی از باغهای انگور در منطقه ناغان انجام گرفت. تیمارها شامل آبیاری رایج در منطقه (شاهد)، آبیاری سطحی با 100 درصد نیاز آبی، آبیاری سطحی با 60 درصد نیاز آبی، آبیاری قطرهای با 100 درصد نیاز آبی و آبیاری قطرهای با 60 درصد نیاز آبی در 4 تکرار بود. سن گیاهان در حدود 60 سال و بافت خاک رس لومی تعیین شد. در انتهای آزمایش کارایی مصرف آب، عملکرد محصول، RWC، تعداد حبه و وزن 100 حبه در خوشه و همچنین صفات کیفی مانند مواد جامد محلول، اسید کل و pH آب انگور اندازهگیری شد. نتایج نشان داد، در هردو سیستم، تنش کمآبی باعث کاهش محتوای نسبی آب برگ، عملکرد محصول، وزن 100 حبه و تعداد حبه در خوشه و همچنین اسید کل شده است. تیمار شاهد کمترین مقدار کارایی مصرف آب را داشته است. تیمار آبیاری قطرهای 100 درصد در بیشتر پارامترها اختلاف معنیداری با تیمار شاهد ندارد و به مراتب ویژگیهای کیفی و کارایی مصرف آب آن از تیمار شاهد بهتر بوده است. سیستم آبیاری قطرهای با جلوگیری از هدررفت آب به میزان حدود 40درصد ، موجب تولید محصولی با کیفیتتر و بازار پسند نسبت به آبیاری سنتی شده است. بنابراین میتواند جایگزین مناسبی برای آبیاری باغهای انگور در منطقه باشد.
مقالات پژوهشی
لیلا کاشی زنوزی؛ محمدرضا یزدانی؛ محمد خسروشاهی؛ محمد رحیمی
چکیده
آبهای زیرزمینی تنها منبع اصلی آب برای مصارف شرب، کشاورزی و صنعتی در شهرستان مرند میباشد و اهمیت حیاتی آن موجب میشود تضمین کیفیت آن به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. در این مطالعه به منظور ارزیابی روند تغییرات پارامترهای کیفی آب زیرزمینی شامل EC, TDS, Cl-, SAR و SO42-، اطلاعات مربوط به چاههای پیزومتری طی سالهای آماری 84، 88 و 91 استفاده ...
بیشتر
آبهای زیرزمینی تنها منبع اصلی آب برای مصارف شرب، کشاورزی و صنعتی در شهرستان مرند میباشد و اهمیت حیاتی آن موجب میشود تضمین کیفیت آن به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. در این مطالعه به منظور ارزیابی روند تغییرات پارامترهای کیفی آب زیرزمینی شامل EC, TDS, Cl-, SAR و SO42-، اطلاعات مربوط به چاههای پیزومتری طی سالهای آماری 84، 88 و 91 استفاده شدند و با روشهای زمین آمار شامل روش کریجینگ معمولی در حالتهای کروی، گوسی و نمایی و روش فاصله معکوس وزندار (IDW) با توانهای 1 تا 3 مورد بررسی قرار گرفتند. بر اساس روش ارزیابی متقاطع، روش کریجینگ در مقایسه با روش فاصله معکوس وزندار دارای RMSE و ME کمتری بود. نقشه پهنهبندی آنیون SO42- در سال 91 با مقادیر آماره G و شاخص موران به ترتیب برابر 41/21 و 59/0 درصد دارای بیشترین تعامل در ساختار فضایی و نقشه پهنهبندی EC در سال 84 با شاخص موران و آماره G به ترتیب 16/0 و 45/3 درصد از کمترین تعامل ساختار فضایی برخوردار میباشد. با ترسیم نمودارهای روند تغییرات پارامترهای کیفی در طول و عرض جغرافیایی معلوم شد مقادیر آنیون Cl EC, SAR, و TDS و SO42 بین سالهای 84 تا 88 در جهت غربی –شرقی روند افزایشی نامحسوسی داشتند و در سال 91 با شیب بیشتری افزایش یافتند. این عوامل در جهت شمالی-جنوبی از سال 84 تا 91 در قسمت شمال حوزه افزایش، در میانه حوزه آبخیز روند کاهشی و در جنوب حوزه آبخیز دوباره افزایش یافتهاند. در نهایت با قطع دادن نقشه کاربری اراضی و زمینشناسی حوزه آبخیز با نقشههای پهنهبندی هر یک از این پارامترها چنین استنباط میشود که با توجه به پراکنش روستاها، مناطق مسکونی و اراضی کشاورزی اطراف آنها در مرکز و شرق حوزه آبخیز، روند تغییرات این پارامترهای کیفی در آب زیرزمینی حوزه آبخیز شهرستان مرند تحت تأثیر فعالیتهای انسانی هستند. همچنین برخی سازندهای زمینشناسی و کانیهای ژیپسدار و دولومیتی حوزه در کیفیت آب زیرزمینی سبب بالا رفتن مقادیر TDS و سولفاته شدن منابع آب در بخشهای شرقی حوزه شده است.
مقالات پژوهشی
حمیدرضا باباعلی؛ زهره رامک؛ رضا سپهوند
چکیده
برآورد سیلاب طرح حوضه آبخیز جهت طراحی سازههای هیدرولیکی، تثبیت سواحل رودخانه، پروژههای آبخیزداری و پهنهبندی سیل یکی از مهمترین مسائل هیدرولیکی و هیدرولوژیکی بهشمار میآید. منحنیهای شدت- مدت- فراوانی (IDF) بارش یکی از ابزارهای هیدرولوژیکی جهت محاسبه سیلاب طرح و طراحی سازههای هیدرولیکی میباشند. حوضه آبخیز رودخانه خرمآباد ...
بیشتر
برآورد سیلاب طرح حوضه آبخیز جهت طراحی سازههای هیدرولیکی، تثبیت سواحل رودخانه، پروژههای آبخیزداری و پهنهبندی سیل یکی از مهمترین مسائل هیدرولیکی و هیدرولوژیکی بهشمار میآید. منحنیهای شدت- مدت- فراوانی (IDF) بارش یکی از ابزارهای هیدرولوژیکی جهت محاسبه سیلاب طرح و طراحی سازههای هیدرولیکی میباشند. حوضه آبخیز رودخانه خرمآباد یکی از زیرحوضههای حوضه کرخه همواره در معرض وقوع سیلابهای مخرب و خسارتهای ناشی از آن بوده است. در این تحقیق، ابتدا منحنیهای شدت- مدت- فراوانی حوضه آبخیز به کمک تئوری فرکتال برآورد گردید و پس از آن، بارش طرح حوضه در دورههای بازگشت مختلف بهدست آمد. در مرحله بعد مدل بارش- رواناب HEC-HMS برای حوضه مورد نظر واسنجی و در نهایت سیلاب طرح حوضه در دورههای بازگشت مختلف تخمین زده شد. نتایج تحقیق، کارآیی بالای مدل فرکتال و نیز مدل هیدرولوژیکی HEC-HMS را در این حوضه نشان داد. همچنین نتیجه تحقیق توزیع احتمالاتی گامبل را با آزمون کایاسکور، اندرسون دارلینگ و نیز کولموگروف-اسمیرنوف با سطح معنا داری 5 درصد برای دادههای حداکثر بارش سالانه با تداوم روزانه این حوضه مناسب دانست.
مقالات پژوهشی
ساینا وکیلی آذر؛ یعقوب دین پژوه
چکیده
در این مطالعه، با استفاده از آمار رگبارهای ثبت شده برای 517 رویداد در 5 ایستگاه عجبشیر، آذرشهر، بناب، بستانآباد و لیقوان (واقع درشرق دریاچه ارومیه)، منحنیهای هاف بسط داده شد. کل رویدادهای منتخب براساس مدت دوام رگبار در چهار کلاس متمایز بهشرح 1- صفر تا دو ، 2- دو تا شش، 3- شش تا دوازده و 4- بیش از دوازده ساعت دستهبندی شدند. سپس منحنیهای ...
بیشتر
در این مطالعه، با استفاده از آمار رگبارهای ثبت شده برای 517 رویداد در 5 ایستگاه عجبشیر، آذرشهر، بناب، بستانآباد و لیقوان (واقع درشرق دریاچه ارومیه)، منحنیهای هاف بسط داده شد. کل رویدادهای منتخب براساس مدت دوام رگبار در چهار کلاس متمایز بهشرح 1- صفر تا دو ، 2- دو تا شش، 3- شش تا دوازده و 4- بیش از دوازده ساعت دستهبندی شدند. سپس منحنیهای هاف برای هر دسته بهازای درصد احتمالات 10 درصد، 20 درصد، ... و 90 درصد رسم گردید. ضمنا منحنیهای هاف برای کل رویدادها (بدون دستهبندی) در هر ایستگاه نیز تهیه شد. در این مطالعه، از توزیعهای آماری رایج در هیدرولوژی استفاده شد. همچنین، سه شاخص جدید که نشاندهنده نسبت درصد عمق بارش از آغاز بارندگی تا پایان 25 درصد، 50 درصد و 75 درصد زمان بارندگی منحنی هاف 50 درصد به منحنی هاف 90 درصد میباشند، بهصورت S، I و Q تعریف شد. هیتوگراف رگبار طرح در هر ایستگاه برای کل رویدادها (بدون کلاسبندی) برای منحنی هاف 50 درصد بهدست آمد. مدل ریاضی منحنیهای هاف در فرم مدل لاجستیک بسط و پارامترهای آن تخمین زده شدند. نتایج حاکی از آن است که برای کلاسهای با مدت دوام کمتر از 6 ساعت بخش قابل توجهی از بارش در چارکهای اول یا دوم زمانی رخ میدهد. درحالیکه در بارشهای با مدت دوام بیش از 6 ساعت بارشها با شدت کم آغاز شده و بهتدریج تا آخر بارندگی بر شدت آنها افزوده میشود. همچنین نتایج نشان داد که روند تغییرات مقادیر شاخصهای S، I و Q بهصورت S>I>Q میباشد. بر اساس نتایج حاصله، مدل لاجستیک قادر به برازش خیلی خوب رگبارها در ایستگاههای منتخب میباشد، طوریکه ضریب همبستگی بین مشاهدات و مدل بین 978/0 و 998/0 است که از نظر آماری در سطح 5 درصد معنیدار بودند.
مقالات پژوهشی
خدایار عبدالهی؛ سمیرا بیاتی
چکیده
شماره منحنی (CN) یک پارامتر هیدرولوژیکی با مبنای تجربی است که جهت پیشبینی مقدار رواناب مستقیم و یا مقدار بارش مازاد نفوذ یافته در خاک استفاده میشود. از بین ویژگیهای سطح زمین، پوشش گیاهی یکی از عوامل مؤثر بر مقدار دبی اوج و حجم سیلاب میباشد. یکی از شاخصهای معرف وضعیت پوشش گیاهی، شاخص سطح برگ است که از طریق اطلاعات سنجش از دور در دسترس ...
بیشتر
شماره منحنی (CN) یک پارامتر هیدرولوژیکی با مبنای تجربی است که جهت پیشبینی مقدار رواناب مستقیم و یا مقدار بارش مازاد نفوذ یافته در خاک استفاده میشود. از بین ویژگیهای سطح زمین، پوشش گیاهی یکی از عوامل مؤثر بر مقدار دبی اوج و حجم سیلاب میباشد. یکی از شاخصهای معرف وضعیت پوشش گیاهی، شاخص سطح برگ است که از طریق اطلاعات سنجش از دور در دسترس است. در این مطالعه با هدف بررسی رابطه شاخص سطح برگ و شماره منحنی در مقیاس حوضه آبخیز، هیدروگراف سیلاب حوضه آبخیز کرهبس با استفاده از مدل HEC-HMS شبیهسازی و مقادیر شماره منحنی سالانه حوضه برآورد شد. فایلهای رستری شاخص سطح برگ نیز از پایگاه اینترنتی مودیس تهیه و برای برقراری رابطهای بین شماره منحنی حوضه و شاخص سطح برگ استفاده شد. دقت شبیهسازی هیدروگراف با استفاده از ضریب کارایی نش- ساتکلیف 72/0 نشان داد که رابطه بهدست آمده با تابع انتقال، شماره منحنی حوضه مورد مطالعه را به خوبی برآورد میکند. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که با افزایش شاخص سطح برگ، مقدار شماره منحنی کاهش مییابد. این نشان میدهد که افزایش پوشش گیاهی در منطقه موجب کاهش دبی اوج و حجم سیلاب میشود. مقایسه کلاسهای شیب نیز مبین آن است که این عامل توپوگرافی نیز بر دبی اوج و حجم سیلاب اثر مستقیم دارد.
مقالات پژوهشی
پریسا لاهوتی؛ سید مصطفی عمادی؛ محمدعلی بهمنیار؛ مهدی قاجار سپانلو
چکیده
برای درک بهتر از ترسیب یا آزادسازی کربن به اتمسفر، پهنهبندی کربن آلی خاک برای داشتن خط مبنایی از مقدار و ذخیره آن در خاک و همچنین امکان پایش تغییرات آن در طول زمان، بسیار حائز اهمیت است. هدف اصلی این تحقیق، شناخت تغییرپذیری مقدار و ذخیره کربن آلی خاک با استفاده از روشهای شبکه عصبی مصنوعی و زمینآمار در شرق و جنوب شرق استان کهگیلویه ...
بیشتر
برای درک بهتر از ترسیب یا آزادسازی کربن به اتمسفر، پهنهبندی کربن آلی خاک برای داشتن خط مبنایی از مقدار و ذخیره آن در خاک و همچنین امکان پایش تغییرات آن در طول زمان، بسیار حائز اهمیت است. هدف اصلی این تحقیق، شناخت تغییرپذیری مقدار و ذخیره کربن آلی خاک با استفاده از روشهای شبکه عصبی مصنوعی و زمینآمار در شرق و جنوب شرق استان کهگیلویه و بویراحمد بود. نمونههای خاک بهصورت مرکب و تصادفی از 204 نقطه از عمق 0-15 سانتیمتر جمعآوری و مقدار کربن و ذخیره کربن آلی و برخی خصوصیات خاک اندازهگیری شد و از شاخص پوشش گیاهی، ارتفاع، دما، بارش و شیب بهعنوان دادههای کمکی استفاده شد. بهمنظور تخمین نقاط در محلهای نمونهبرداری نشده از روشهای شبکه عصبی مصنوعی (پرسپترون چندلایه، MLP)، کوکریجینگ، کریجینگ معمولی و وزندهی معکوس فاصله استفاده شد و از شاخصهای آماری نظیر ضریب همبستگی (R2)، ضریب همبستگی همگام (CCC)، خطای میانگین (ME) و ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) برای تعیین بهترین روش استفاده شد. مقدار و ذخیره کربن آلی خاک با کاهش میانگین دما و افزایش ارتفاع، ارتقا یافت و در کاربری جنگل بیشترین مقدار بود. بهترین مدل واریوگرام برای مقدار و ذخیره کربن آلی مدل گوسی بود و روش MLP نسبت به روشهای زمینآماری در تخمین مقدار و ذخیره کربن آلی خاک دقت بیشتری داشت. پهنهبندی حاصل از روش MLP با توجه بهدقت بالای آن (856/0= RMSE، 133/0= ME، 89/0 CCC=و 68/0= R2) و مدنظر قرار دادن عوامل زمینی، خاکی و اقلیمی، میتواند بهعنوان یک نقشه مبنا برای بیان وضعیت فعلی کربن آلی در منطقه معرفی گردد.
مقالات پژوهشی
یونس عبدلی؛ سیروس جعفری؛ عباس بشکار
چکیده
این تحقیق به منظور بررسی رابطه بین اشکال مختلف آهن و پذیرفتاری مغناطیسی با تکامل خاک های گچی استان خوزستان صورت گرفت. برای این منظور 14 خاکرخ تشریح و نمونه برداری شده و مقادیر آهن و پذیرفتاری مغناطیسی آن اندازه گیری شد. موقعیت خاکها طوری انتخاب شد که از لحاظ توپوگرافی در موقعیتهای مختلف شیب قرار داشته باشند. نتایج نشان داد که میانگین ...
بیشتر
این تحقیق به منظور بررسی رابطه بین اشکال مختلف آهن و پذیرفتاری مغناطیسی با تکامل خاک های گچی استان خوزستان صورت گرفت. برای این منظور 14 خاکرخ تشریح و نمونه برداری شده و مقادیر آهن و پذیرفتاری مغناطیسی آن اندازه گیری شد. موقعیت خاکها طوری انتخاب شد که از لحاظ توپوگرافی در موقعیتهای مختلف شیب قرار داشته باشند. نتایج نشان داد که میانگین آهن پدوژنیکی (Fed) و آهن بلوریFeo) - Fed) به ترتیب در خاکرخ های دشت مرتفع با کاربری زارعی، تپه و اراضی پست افزایش یافت که با میزان تکامل آنها هماهنگی دارد. کمترین و بیشترین مقدار اکسیدهای آهن فعالFed) / (Feoبه ترتیب مربوط به تپه یا اینسیلرگ قدیمی و واحدهای اراضی پست با زهکشی ضعیف بود. مقایسه میانگین آهن فعال نشان داد که بین واحدهای دشت مرتفع و تپه به دلیل تکامل و سن بیشتر، اختلاف معنی داری وجود نداشت اما در اراضی پست اختلاف معنی داری بین آنها وجود داشت که نشان دهنده تکامل کم این خاکها بود. میزان پذیرفتاری مغناطیسی آون در خاکهای تپه، بیشترین و در اراضی پست با شرایط زهکشی ضعیف و کاربری زراعی حداقل بود. پذیرفتاری مغناطیسی مینروژیک در خاکرخهای متاثر از گچ، پس از حذف آنها افزایش یافت که با مجموع کربنات کلسیم، گچ، مواد آلی و درصد شن رابطه مثبت و معنی دار و با درصد سیلت و رس رابطه معکوس و معنی داری داشت. این روند تاثیر مواد مادری را بر میزان پذیرفتاری مغناطیسی مینروژیک آشکار نموده و نشان میدهد که پذیرفتاری مغناطیسی مینروژیک، ارتباط مثبتی با تکامل پدوژنیکی ندارد. همچنین همبستگی بین پذیرفتاری مغناطیسی و مینروژنیک با Feo رابطه منفی و معنی دار و پذیرفتاری مغناطیسی با میزانFeo -Fed رابطه مثبت و معنی دار نشان داد. این پژوهش نشان داد که کاربری، زه کشی و مواد مادری بیشترین اثر را بر مقادیر پذیرفتاری مغناطیسی و آهن دارند که سبب تغییر خصوصیات ژنتیکی و تکامل خاکهای گچی مورد مطالعه گردیده است.
مقالات پژوهشی
رقیه واحدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین
چکیده
با توجه به کمبود مواد آلی در اغلب خاکهای ایران، بقایای هرس درختان میوه یکی از منابع مهم مواد آلی خاک به شمار میروند که با تبدیل شدن به کمپوست به همراه تلقیح میکوریزی میتواند از راهکارهای افزایش خصوصیات میکروبیولوژیک در خاکهای آهکی باشد. از این رو، در این پژوهش تاثیر کمپوست حاصل از بقایای هرس درختان میوه در حضور تلقیح میکوریزی ...
بیشتر
با توجه به کمبود مواد آلی در اغلب خاکهای ایران، بقایای هرس درختان میوه یکی از منابع مهم مواد آلی خاک به شمار میروند که با تبدیل شدن به کمپوست به همراه تلقیح میکوریزی میتواند از راهکارهای افزایش خصوصیات میکروبیولوژیک در خاکهای آهکی باشد. از این رو، در این پژوهش تاثیر کمپوست حاصل از بقایای هرس درختان میوه در حضور تلقیح میکوریزی بر برخی شاخصهای میکروبیولوژیکی یک خاک آهکی در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح کاملاً تصادفی در شرایط گلخانهای در رایزوباکس اجرا گردید. فاکتورها شامل منابع آلی (کمپوست بقایای هرس، بقایای هرس و شاهد بدون ماده آلی) و خاک (خاک ریزوسفر و غیرریزوسفر) در شرایط تلقیح میکوریزی بودند. پس از پایان دوره رشد گیاه گندم، کربن آلی (OC)، کربن زیست توده میکروبی (MBC)، فسفر زیست توده میکروبی ((MBP، کسر متابولیکی (qCO2)، بهر میکروبی (MBC/OC) و شاخص قابلیت دسترسی به کربن (CAI)، فعالیت آنزیمهای فسفومنواستراز اسیدی (ACP) و قلیایی (ALP) و نیز درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه در خاکهای ریزوسفری و غیرریزوسفری تعیین گردید. نتایج نشان داد که کاربرد کمپوست باعث افزایش OC، MBC، MBP و کاهش MBC/MBP نسبت به تیمار شاهد شد. به طوریکه کمپوست بقایای هرسOC، MBCوMBP را به ترتیب 08/8، 79/46 و 18/37 درصد در خاک ریزوسفر نسبت به غیرریزوسفر افزایش داد. بقایای هرس موجب افزایش 45/1، 26/1 و 3/1 برابری به ترتیب در qCO2، CAI و ACP در خاک ریزوسفری در مقایسه با غیرریزوسفر شد. در حالی که بیشترین میزان بهر میکروبی در تیمار شاهد بدون ماده آلی بود. همچنین، بیشترین فعالیت ALP و درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه را کمپوست بقایای هرس در خاک ریزوسفری به خود اختصاص داد.
مقالات پژوهشی
محمد علی محمودی؛ سهیلا مومینی؛ مسعود داوری
چکیده
آگاهی از وضعیت پوشش زمین و نوع کاربریهای آن برای بسیاری از مطالعات زیست محیطی، تغییرات اقلیمی و مدیریت منابع خاک و آب ضروری است. امروزه بهطور فزایندهای از اطلاعات سنجش از دور، که از ماهوارهها بدست میآیند، برای تهیۀ نقشۀ پوشش/کاربری اراضی استفاده میشود. هدف از این مطالعه بررسی کارایی ماشینهای بردار پشتیبان برای طبقهبندی ...
بیشتر
آگاهی از وضعیت پوشش زمین و نوع کاربریهای آن برای بسیاری از مطالعات زیست محیطی، تغییرات اقلیمی و مدیریت منابع خاک و آب ضروری است. امروزه بهطور فزایندهای از اطلاعات سنجش از دور، که از ماهوارهها بدست میآیند، برای تهیۀ نقشۀ پوشش/کاربری اراضی استفاده میشود. هدف از این مطالعه بررسی کارایی ماشینهای بردار پشتیبان برای طبقهبندی تصاویر ماهوارۀ لندست 8 به منظور تهیۀ نقشههای پوشش/کاربری اراضی حوضه آبخیز سد گاوشان در غرب ایران با مساحتی در حدود 206 هزار هکتار و نیز مقایسۀ آن با شبکههای عصبی مصنوعی بود. بدینمنظور از 1320 نقطه به عنوان نقاط کنترل زمینی یا نقاط مرجع استفاده شد. کلاس کاربری در هر نقطه با پیمایش صحرایی و یا با استفاده از تصاویر گوگل ارث مشخص گردید. برای ترکیب ماشینهای بردار پشتیبان دودویی برای طبقهبندی چند کلاسه از استراتژیهای یک در مقابل یک، یک در مقابل همه و ترتیبی استفاده شد. همچنین در هر استراتژی کرنلهای مختلف خطی، چند جملهای و شعاعی بکار گرفته شد. بر این اساس در بین مدلهای مختلف ایجاد شده بهترین عملکرد بر اساس روش یک در مقابل یک و تابع کرنل چند جملهای درجۀ سه بهدست آمد. آزمون مکنمار نشان داد که کارایی مدل بهدست امده با صحت کلی 5/89 درصد و شاخص کاپای 9/84 بهطور معنیداری از شبکههای عصبی مصنوعی بالاتر است (001/0>P). نتایج این مطالعه نشان میدهد که ماشینهای بردار پشتیبان در مقایسه با شبکههای عصبی مصنوعی از کارایی بالاتری برای طبقهبندی تصاویر ماهوارهای برخوردارند؛ با اینحال صحت آنها بهطور قابل ملاحظهای متأثر از الگوی ترکیب ماشینها و نوع تابع کرنل میباشد.
مقالات پژوهشی
طالب نظری؛ مجتبی بارانی مطلق؛ اسماعیل دردی پور؛ رضا قربانی نصرآبادی؛ سمیه سفیدگر شاهکلایی
چکیده
در این پژوهش، تأثیر کاربرد خاکی، محلولپاشی و مصرف همراه با آب آبیاری اسیدهیومیک بر فرآهمی آهن، انواع کلروفیل و آنزیمهای گیاهی در گیاه کلزا (رقم هایولا 308) مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 10 تیمار در 4 تکرار به اجرا درآمد که تیمارها شامل مصرف خاکی اسیدهیومیک در سه سطح (1، 2 و 4 گرم بر کیلوگرم خاک)، ...
بیشتر
در این پژوهش، تأثیر کاربرد خاکی، محلولپاشی و مصرف همراه با آب آبیاری اسیدهیومیک بر فرآهمی آهن، انواع کلروفیل و آنزیمهای گیاهی در گیاه کلزا (رقم هایولا 308) مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 10 تیمار در 4 تکرار به اجرا درآمد که تیمارها شامل مصرف خاکی اسیدهیومیک در سه سطح (1، 2 و 4 گرم بر کیلوگرم خاک)، محلولپاشی اسیدهیومیک در سه سطح (1/0، 2/0 و 4/0 درصد)، همراه با آب آبیاری در سه سطح (1000، 2000 و 4000 میلیگرم در لیتر) و تیمار شاهد بود. نتایج بهدست آمده نشان داد که بیشترین مقدار آهن کل برگ مربوط به تیمار 4/0 درصد محلولپاشی و کمترین مقدار مربوط به تیمار شاهد بود. همچنین بیشترین مقدار آهن کل ساقه و آهن فعال به ترتیب با میانگین 85 و 86/44 میلیگرم بر کیلوگرم مربوط به تیمار 2000 میلیگرم بر لیتر مصرف همراه با آب آبیاری اسیدهیومیک بود. بیشترین مقادیر کلروفیل a، b و کلروفیل کل به ترتیب با میانگین 58/3، 79/1 و 37/5 در تیمار محلولپاشی اسیدهیومیک باسطح 4/0 درصد دیده شد. بیشترین مقدار فعالیت آنزیمهای گیاهی سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز به ترتیب با میانگین 20/4 و 95/1 (Iu /gr.fw) مربوط تیمار 1/0 درصد محلول پاشی اسیدهیومیک و بیشترین فعالیت آنزیم کاتالاز با میانگین 46/4 (Iu /gr.fw) مربوط به تیمار 1000 میلی گرم در لیتر مصرف همراه با آب آبیاری بود. همچنین همبستگی منفی بین آنزیمهای گیاهی با انواع کلروفیل و آهن فعال وجود داشت. آهن فعال و آنزیمهای آنتی اکسیدان که نشاندهنده آهن درون سیتوپلاسم سلولاند، شاخصهای مناسبی برای ارزیابی تحمل به کمبود آهن در مقایسه با سنجش آهن کل برگ میباشند.
مقالات پژوهشی
فرخ اسدزاده؛ کمال خسروی اقدم؛ نفیسه یغمائیان مهابادی؛ حسن رمضانپور
چکیده
شناخت توزیع فضایی و تغییرپذیری مکانی بافت خاک به عنوان یکی از مهمترین مشخصههای خاکشناخت، ویژگی اساسی جهت مدیریت بهینه اراضی تلقی میشود که آگاهی دقیق از این تغییرات مکانی به استفاده بهینه از زمین و در نهایت افزایش تولیدات کشاورزی منجر خواهد شد؛ بنابراین این مطالعه با هدف افزایش دقت تخمین بافت خاک به کمک تصاویر ماهواره ترا، ...
بیشتر
شناخت توزیع فضایی و تغییرپذیری مکانی بافت خاک به عنوان یکی از مهمترین مشخصههای خاکشناخت، ویژگی اساسی جهت مدیریت بهینه اراضی تلقی میشود که آگاهی دقیق از این تغییرات مکانی به استفاده بهینه از زمین و در نهایت افزایش تولیدات کشاورزی منجر خواهد شد؛ بنابراین این مطالعه با هدف افزایش دقت تخمین بافت خاک به کمک تصاویر ماهواره ترا، سنجنده مادیس انجام شد. در این راستا، نمونهبرداری برای تخمین بافت خاک سطحی در 60 نقطه به روش تصادفی سیستماتیک در منطقه مطالعاتی واقع در شرق آذربایجان شرقی، انجام شد. بعد از تجزیه آزمایشگاهی ذرات معدنی با روش هیدرومتری، بافت خاک تعیین گردید، سپس به بررسی همبستگی اجزای معدنی خاک با باندهای SWIR ماهوراه ترا، سنجنده مادیس با قدرت تفکیک مکانی 500 متر در جهت کاهش خطای RMSE و MAE در تخمینگر زمین آماری کوکریجینگ پرداخته شد و رابطه رگرسیونی گام به گام چندگانه خطی بین باندهای SWIR و ذرات معدنی خاک ارائه شد، همچنین رابطه رگرسیونی بین سطوح تخمینی کریجینگ و کوکریجینگ از طریق تفاضل آنها به دست آمد. در انتها پهنهبندی بافت خاک به کمک پیشبینی کوکریجینگ از سه جزء معدنی خاک انجام شد. نتایج نشان داد که از بین باندهای SWIR، باند سه دارای بیشترین همبستگی با ذرات معدنی خاک میباشد و استفاده از این متغیر کمکی، مقدار خطای تخمین RMSE را برای ذرات شن، سیلت و رس را به ترتیب 81/2، 73/2 و 06/2 و خطای تخمین MAE را به ترتیب 011/0، 025/0 و 136/0 کاهش میدهد. برازش مدلهای تئوریکی نشان داد که بهترین مدل نیم تغییرنما برای رس، سیلت و شن به ترتیب کروی، کروی، نمایی و برای نیم تغییرنمای متقابل به ترتیب کروی، نمایی و نمایی میباشد، همچنین بیشترین خطای تخمین مربوط به شن و کمترین خطای تخمین مربوط به رس میباشد، که متغیر کمکی باند 3 سنجنده مادیس در پایین آوردن خطای تخمین بیشترین و کمترین اثر را به ترتیب در تخمین مربوط به شن و رس دارد، همچنین نتایج نقشه کوکریجینگ بافت خاک، با بافتهای خاک تعیین شده در آزمایشگاه به میزان 70 درصد همخوانی دارد.
مقالات پژوهشی
سارا ملاعلی عباسیان؛ فرحناز داشبلاغی؛ غلامرضا مهدوی نیا
چکیده
در این مطالعه، کارایی جذب کیتوسان اتصال عرضی یافته با کاپاکاراگینان برای پاکسازی آب و خاک آلوده به فلز سنگین کادمیم به طور مجزا مورد بررسی قرار گرفت. جذب و واجذب کادمیم توسط جاذب زیستی در سیستم تعادلی یا پیمانهایی انجام شد. مطالعه جذب و واجذب کادمیم توسط کیتوسان مورد مطالعه (g/L 11/1) در دامنه غلظتی 97/1-0 میلی مولار کادمیم در pH معین 6/7 در ...
بیشتر
در این مطالعه، کارایی جذب کیتوسان اتصال عرضی یافته با کاپاکاراگینان برای پاکسازی آب و خاک آلوده به فلز سنگین کادمیم به طور مجزا مورد بررسی قرار گرفت. جذب و واجذب کادمیم توسط جاذب زیستی در سیستم تعادلی یا پیمانهایی انجام شد. مطالعه جذب و واجذب کادمیم توسط کیتوسان مورد مطالعه (g/L 11/1) در دامنه غلظتی 97/1-0 میلی مولار کادمیم در pH معین 6/7 در قدرت یونی 8 میلی مولار انجام گردید. به منظور تعیین واجذبی کادمیم جذب شده توسط کیتوسان اصلاح شده، به هر کدام از نمونه کیتوسانهای باقیمانده از آزمایش جذب، 90 میلیلیتر EDTA 1/0 مولار افزوده شد. مدل های فرندلیچ و لنگموئیر بر داده های حاصل برازش یافت. بهترین مدل بوسیله ضریب تبیین (r2) و ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) انتخاب گردید. نتایج بیانگر آن است که معادله فرندلیچ در مقایسه با معادله لنگموئیر در هر دو سیستم آب و خاک بخوبی بر داده برازش یافت. ماکزیمم پتانسیل جذب توسط کیتوسان مورد مطالعه در سیستم آب برابر 750 میکرومول بر گرم و در سیستم خاک برابر 993 میکرومول بر گرم بدست آمد. یافتههای این پژوهش نشان داد که جاذب مورد استفاده میتواند جاذب زیستی مناسبتری برای حذف کادمیم در سیستم خاک در مقایسه با سیستم آب معرفی شود چرا که بدلیل مقادیر پایین کادمیم واجذبی در سیستم آب، استفاده مجدد از جاذب مذکور در آن سیستم به آسانی مقدور نمیباشد.