مقالات پژوهشی
علوم آب
نیلوفر نجفی ایمن آبادی؛ محمدعلی غلامی سفیدکوهی؛ سعید شیوخی سوغانلو
چکیده
امروزه نقش مدیریت آبیاری و استفاده از مالچهای پلاستیکی در بستر کشت گیاهان باغی و دارویی با اهداف مختلفی مانند بهبود کیفیت و افزایش عملکرد بسیار حائز اهمیت میباشد. از طرفی، اهمیت افزایش عملکرد کمی و کیفی گیاهان دارویی با توجه به شرایط کمآبی حاضر، در گرو مدیریت آبیاری و شیوههای کشت کارآمد میباشد. بهمنظور ارزیابی تأثیر ...
بیشتر
امروزه نقش مدیریت آبیاری و استفاده از مالچهای پلاستیکی در بستر کشت گیاهان باغی و دارویی با اهداف مختلفی مانند بهبود کیفیت و افزایش عملکرد بسیار حائز اهمیت میباشد. از طرفی، اهمیت افزایش عملکرد کمی و کیفی گیاهان دارویی با توجه به شرایط کمآبی حاضر، در گرو مدیریت آبیاری و شیوههای کشت کارآمد میباشد. بهمنظور ارزیابی تأثیر مدیریت آبیاری و مالچ پلاستیکی بر بهرهوری آب و عملکرد کمی و کیفی بادرنجبویه، آزمایش با آرایش کرت خرد شده بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی با تیمارهای آزمایشی شامل؛ فاکتور اصلی مدیریت آبیاری (IM) با چهار سطح (IM100، IM80، IM60 و IM40) و فاکتور فرعی مالچ پلاستیکی (PM) با دو سطح (مالچ پلاستیکی سیاه (PM1) و بدون مالچ (PM0)) در 3 تکرار انجام شد. بر پایه یافتهها، در شرایط مدیریت آبیاری IM100 و مالچ پلاستیکی سیاه، بیشترین میزان بهرهوری آب با 5/38 کیلوگرم بر متر مکعب و کمترین آن در IM40 و بدون مالچ پلاستیکی با 9/24 کیلوگرم بر متر مکعب مشاهده شد. همچنین بیشترین میزان محتوای نسبی آب برگ گیاه مربوط به شرایط مدیریت آبیاری IM100 با 3/74 درصد بود. نتایج نشان داد که وزن تر و خشک اندام هوایی، شاخص سطح برگ و تعداد شاخههای جانبی بادرنجبویه نسبت به شرایط بدون مالچ، افزایش یافت. بیشترین میزان محتوای فنل و فلاونویید بهترتیب با مقادیر 4/13 میلیگرم اسید گالیک بر گرم و 6/14 میلیگرم کوئرستین بر گرم مربوط به شرایط مدیریت آبیاری IM40 و بدون مالچ پلاستیکی بود. بیشترین درصد اسانس مربوط به شرایط آبیاری IM100 و IM80 بهترتیب با 14/1 و 13/1 درصد بود و کمترین میزان آن در شرایط آبیاری IM40 با 53/0 درصد مشاهده شد. بهطور کلی، با توجه به بحران کمبود منابع آب و چالش کمآبی، آبیاری تحت شرایط IM80 و استفاده از مالچ پلاستیکی سیاه در بستر کشت گیاه دارویی بادرنجبویه پیشنهاد میگردد.
مقالات پژوهشی
علوم آب
پیمان طهماسبی؛ فاطمه دالوند؛ سید ابولفضل حسینی؛ بختیار کریمی؛ هیرش قدرشناس
چکیده
تولیدات محصولات کشاورزی به انرژی ورودی و خروجی مزارع بستگی دارد. به این خاطر استفاده کارا از منابع انرژی مصرفشده در تولید محصولات کشاورزی، یکی از مؤلفههای اصلی کشاورزی پایدار بهشمار میرود. هدف از این پژوهش ارزیابی الگو انرژی مصرفی محصول گندم در دو سامانه آبیاری بارانی کلاسیک ثابت آبپاش- متحرک (سامانه 1) و ویلموو (سامانه 2)، است. ...
بیشتر
تولیدات محصولات کشاورزی به انرژی ورودی و خروجی مزارع بستگی دارد. به این خاطر استفاده کارا از منابع انرژی مصرفشده در تولید محصولات کشاورزی، یکی از مؤلفههای اصلی کشاورزی پایدار بهشمار میرود. هدف از این پژوهش ارزیابی الگو انرژی مصرفی محصول گندم در دو سامانه آبیاری بارانی کلاسیک ثابت آبپاش- متحرک (سامانه 1) و ویلموو (سامانه 2)، است. اطلاعات مورد نیاز، شامل کل نهادههای ورودی (مصرفی) ساعات کارکرد ماشینها و نیروی انسانی بهصورت کاملاً تصادفی در 50 مزرعه انتخابی در قالب پرسشنامه از کشاورزان در دشت شهرستان دهگلان در طول فصل زراعی 1400-1401 استخراج شد. در پایان فصل آبی، میزان برق مصرفی مزارع در واحد هکتار از شرکت برق منطقهای شهرستان مذکور، دریافت شد. مقدار کل انرژیهای ورودی در سامانه (1) و (2) بهترتیب 04/69189 و 97/85943 مگاژول در هکتار محاسبه گردید. مقدار انرژی خروجی در دو سامانه (1) و (2) بهترتیب 110700 و 150100 مگاژول در هکتار بهدست آمد. بر این اساس مقادیر شاخص کارائی انرژی مصرفی در دو سامانه (1) و (2) بهترتیب 60/1 و 75/1 محاسبه گردید. سهم انرژی مستقیم در دو سامانه (1) و (2) 23/13933 و 73/17678 مگاژول در هکتار و همچنین سهم انرژیهای تجدیدپذیر که یکی از معیارهای پایداری بوم نظامی کشاورزی است، در سامانه (1) و (2) بهترتیب 68/5209 و 58/4929 مگاژول در هکتار برآورد گردید. در کل با توجه به نتایج در دشتهای شهرستان دهگلان به لحاظ جنبههای مصرف انرژی بهنظر میرسد سامانه آبیاری بارانی کلاسیک ثابت- آبپاش متحرک کاراتر از سامانه آبیاری بارانی ویلموو میباشد.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
نرگس لطفی؛ شهرام کیانی؛ حمیدرضا متقیان
چکیده
سلنیم جزو عناصر مفید برای گیاهان بوده که معمولا در محلولهای غذایی در کشتهای هیدروپونیک مورد استفاده قرار نمیگیرد. این پژوهش بهمنظور بررسی اثر سطوح مختلف سلنیم در محلول غذایی بر شاخصهای رشدی و تجمع نیترات در کاهوی فرانسوی قرمز رقم لولا رزا (Lactuca sativa L. cv. Lolla Rossa) انجام شد. این آزمایش بهصورت طرح کاملاً تصادفی با هفت غلظت سلنیم ...
بیشتر
سلنیم جزو عناصر مفید برای گیاهان بوده که معمولا در محلولهای غذایی در کشتهای هیدروپونیک مورد استفاده قرار نمیگیرد. این پژوهش بهمنظور بررسی اثر سطوح مختلف سلنیم در محلول غذایی بر شاخصهای رشدی و تجمع نیترات در کاهوی فرانسوی قرمز رقم لولا رزا (Lactuca sativa L. cv. Lolla Rossa) انجام شد. این آزمایش بهصورت طرح کاملاً تصادفی با هفت غلظت سلنیم در محلول غذایی (صفر، 1/0، 5/0، 1، 5، 10 و 20 میکرومول بر لیتر از منبع سلنات سدیم) در چهار تکرار بهصورت کشت بدون خاک در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد انجام شد. نتایج نشان داد کاربرد سطوح مختلف سلنیم تأثیر معناداری بر شاخصهای رشدی کاهو از قبیل طول برگ، عرض برگ و تعداد برگ در مقایسه با عدم کاربرد سلنیم نداشت. اگرچه کاربرد سلنیم با غلظت 10 میکرومول بر لیتر منجر به کاهش معنادار ارتفاع گیاه در مقایسه با عدم کاربرد سلنیم شد؛ اما قطر گیاه با کاربرد سلنیم افزایش یافت، بهطوریکه بیشترین قطر بوته با کاربرد یک میکرومول بر لیتر سلنیم حاصل شد. کاربرد سلنیم با غلظت یک میکرومول بر لیتر منجر به افزایش معنادار شاخص سبزینگی کل برگهای کاهو در مقایسه با عدم کاربرد سلنیم شد. بر مبنای نتایج حاصله کاربرد یک میکرومول بر لیتر سلنیم منجر به بیشترین وزن تازه شاخساره کاهو شد که در مقایسه با محلول غذایی فاقد سلنیم 22 درصد افزایش یافت. کاربرد سلنیم با غلظتهای 10 و 20 میکرومول بر لیتر بهترتیب منجر به تجمع 4/7 و 15 میلیگرم سلنیم بر کیلوگرم ماده خشک در شاخساره کاهو شد که از لحاظ غنیسازی این محصول با سلنیم دارای اهمیت زیادی است. نتایج نشان داد کاربرد سلنیم منجر به کاهش معنادار غلظت نیترات ریشه، برگهای بیرونی، برگهای درونی و کل برگهای کاهو در مقایسه با عدم کاربرد سلنیم شد. کمترین غلظت نیترات در کل برگهای کاهو در گیاهان تغذیه شده با 5/0 میکرومول بر لیتر سلنیم مشاهده شد که در مقایسه با عدم مصرف سلنیم بهطور معنادارای کاهش یافت. بر اساس غلظت نیترات در کل برگهای کاهو، کاربرد سلنیم با غلظت 5/0 میکرومول بر لیتر در محلول غذایی برای تولید کاهوی فرانسوی قرمز در کشت هیدروپونیک در شرایط این پژوهش توصیه میشود.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
سهیلا حسین زاده؛ اسفندیار فاتح؛ امیر آینه بند؛ معصومه فرزانه؛ جعفر حبیبی اصل
چکیده
خاکورزی جزء مهمی از مدیریت خاک محسوب میشود که بر تولید گیاهان زراعی تأثیر میگذارد. این پژوهش بهمنظور بررسی تأثیر روشهای مختلف خاکورزی وکاربرد بقایای گیاهی بر درصد پروتئین و نیتروژن گیاه تریتیکاله و شاخصهای فیزیکی و شیمیایی خاک انجام شد. آزمایش بهصورت کرتهای خرد شده بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار درمزرعه ...
بیشتر
خاکورزی جزء مهمی از مدیریت خاک محسوب میشود که بر تولید گیاهان زراعی تأثیر میگذارد. این پژوهش بهمنظور بررسی تأثیر روشهای مختلف خاکورزی وکاربرد بقایای گیاهی بر درصد پروتئین و نیتروژن گیاه تریتیکاله و شاخصهای فیزیکی و شیمیایی خاک انجام شد. آزمایش بهصورت کرتهای خرد شده بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار درمزرعه آموزشی گروه مهندسی تولید و ژنتیک گیاهی دانشگاه شهید چمران اهواز در سال زراعی 1403-1402 اجرا گردید. فاکتور اصلی، شامل روشهای خاکورزی در سه سطح (خاکورزی مرسوم، کمخاکورزی و بیخاکورزی) و فاکتور فرعی نیز شامل 5 سطح کاربرد بقایای گیاهی (بدون کاربرد یا افزودن بقایا (شاهد)، بقایای گندم، لوبیا چشم بلبلی، کنجد و نصف بقایای گندم + نصف بقایای لوبیا چشم بلبلی) بود. ملاک انتخاب بقایا کشت رایج منطقه و میزان بقایای مورد استفاده برای هر کرت، تقریبا 30% عملکرد کاه و کلش و بیولوژیک محصول بود که بر این اساس برای گندم، کنجد و لوبیا چشم بلبلی بهترتیب 3، 5/1 و 1 تن در هکتار در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد عملکرد دانه در روش کمخاکورزی 5/12 درصد و 6/7 درصد بیشتر از روشهای مرسوم و بیخاکورزی بود. همچنین روش کمخاکورزی 2/32 درصد افزایش پروتئین دانه و 32 درصد افزایش نیتروژن دانه نسبت به روش خاکورزی مرسوم نشان داد، نتایج نشان داد اثر متقابل تیمارهای خاکورزی و کاربرد بقایا بر عملکرد دانه در سطح احتمال یک درصد معنیدار میباشد. همچنین اثر متقابل خاکورزی و کاربرد بقایا بر صفت جرم مخصوص ظاهری در سطح احتمال یک درصد معنیدار و بر روی صفت ماده آلی و کربن آلی و نیتروژن خاک در سطح احتمال 5 درصد معنیدار میباشد. نتایج نشان داد، بیشترین ماده آلی خاک (53/1 درصد) از تیمار کمخاکورزی و با کاربرد بقایای گندم بود. با توجه به اینکه اهداف کشاورزی پایدار در راستای تولید عملکرد مطلوب و در عین حال حفظ ساختار محیط و کمینهسازی پیامدهای منفی فعالیتهای کشاورزی بوده و کمبود مواد آلی و تبعات آن یکی از مشکلات اصلی در کشاورزی پایدار میباشد، اجرای خاکورزی حفاظتی و مدیریت بقایای گیاهی که یکی از ارکان اصلی تولید در کشاورزی است با بهبود کیفیت خاک، افزایش بهرهوری در تولید را در پی خواهد داشت.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
عادل نیسی؛ مصطفی چرم؛ حیدر غفاری؛ جعفر آل کثیر
چکیده
چرخههای رشد فنولوژیکی نیشکر باعث تغییرات در نیازهای غذایی گیاه میشود، بنابراین تشخیص این امر مستلزم آگاهی کامل از مراحل رشد گیاه و تجزیه خاک و برگ گیاهان در مراحل رشدی میباشد. قابلیت دسترسی عناصر غذایی مورد نیاز گیاه در مراحل رشدی گیاه از نکات کلیدی رشد نرمال گیاهان میباشد به همین دلیل مدیریت تغذیه گیاه در دستیابی به عملکرد ...
بیشتر
چرخههای رشد فنولوژیکی نیشکر باعث تغییرات در نیازهای غذایی گیاه میشود، بنابراین تشخیص این امر مستلزم آگاهی کامل از مراحل رشد گیاه و تجزیه خاک و برگ گیاهان در مراحل رشدی میباشد. قابلیت دسترسی عناصر غذایی مورد نیاز گیاه در مراحل رشدی گیاه از نکات کلیدی رشد نرمال گیاهان میباشد به همین دلیل مدیریت تغذیه گیاه در دستیابی به عملکرد مطلوب نقش بسزایی دارد. با توجه به این تغییرات، روش تجزیه و تشخیص برگ میتواند از محدودیت های ناشی از اختلالات تغذیه ایی گیاهان و مصرف بهینه کودی مورد نیاز در کشت نیشکر جلوگیری کند. روش تشخیص چندگانه عناصر غذایی (CND) یکی از روشهای مناسب در تفسیر نتایج تجزیه عناصر غذایی در گیاه، نیازهای عناصر غذایی و وضعیت تعادل تغذیهای در گیاهان میباشد. هدف از این مطالعه ارزیابی وضعیت تغذیهای نیشکر با روش تشخیص چندگانه عناصر غذایی در 25 مزرعه نیشکر بازروئی با واریته CP69-1062 و مساحت کل 541 هکتار در کشت و صنعت نیشکر امام خمینی شمال خوزستان و تعیین ترتیب محدودیت عناصر غذایی نیتروژن، فسفر، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، مس، آهن، منگنز و روی بود که عملکرد نیشکر را از لحاظ تغذیهای محدود میکنند. پایگاه داده شامل غلظت عناصر غذایی برگ نیشکر و عملکرد مزارع است که با جمعآوری نمونههای مرکب برگ نیشکر در شهریور ماه 1402 و انجام آنالیز، همچنین مشخص شدن عملکرد هر مزرعه پس از پایان برداشت، تشکیل شد. با استفاده از روش CND و تعیین اعداد مرجع و براساس تابع توزیع تجمعی واریانس، عملکرد 99 تن در هکتار نیشکر بعنوان عملکرد میانی مشخص شد در نتیجه مزارع نیشکر مورد مطالعه به دو گروه عملکردی مطلوب و نامطلوب تقسیم شدند. سپس شاخصهای عناصر غذایی محاسبه و براساس آن اولویتبندی نیاز عناصر غذایی بهترتیب Cu>Fe>Zn>Mg>Mn>Ca>K>P>N مشخص گردید. میانگین شاخص تعادل تغذیه ای (r2) در مزراع گروه عملکردی نامطلوب (62/84) بود که نشان دهنده عدم تعادل تغذیهای در این مزارع است. بنابراین از روش تشخیص چندگانه عناصر غذاییCND میتوان برای شناسایی محدودیتهای تغذیهای که مسئول عدم تعادل تغذیهای هستند و میتواند منجر به بهرهوری پایین نیشکر شود، استفاده کرد.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
شکراله اصغری؛ کیمیا حیدری؛ مهسا حسنپور کاشانی؛ حسین شهاب آرخازلو
چکیده
اندازهگیری مستقیم میانگین وزنی قطر (MWD) خاکدانههای تر بهعنوان یکی از شاخصهای مهم برای ارزیابی پایداری ساختمان خاک، کاری وقتگیر و پرهزینه است. هدف پژوهش حاضر مقایسه دقت مدل رگرسیون خطی چندگانه (MLR) و دو مدل هوشمند شامل شبکه عصبی مصنوعی (ANN) و برنامهریزی بیان ژن (GEP) در برآورد MWD از روی متغیرهای زودیافت و سهلالوصول خاک ...
بیشتر
اندازهگیری مستقیم میانگین وزنی قطر (MWD) خاکدانههای تر بهعنوان یکی از شاخصهای مهم برای ارزیابی پایداری ساختمان خاک، کاری وقتگیر و پرهزینه است. هدف پژوهش حاضر مقایسه دقت مدل رگرسیون خطی چندگانه (MLR) و دو مدل هوشمند شامل شبکه عصبی مصنوعی (ANN) و برنامهریزی بیان ژن (GEP) در برآورد MWD از روی متغیرهای زودیافت و سهلالوصول خاک بود. برای این منظور، 80 نمونه خاک سطحی دستخورده و دستنخورده از عمق صفر تا cm 10 اراضی جنگلی، مرتعی و زراعی منطقه فندقلوی استان اردبیل جمعآوری شد. سپس برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی زودیافت آنها و میانگین وزنی قطر (MWD) خاکدانههای تر مطابق روشهای معمول و استاندارد تعیین گردید. دادهها بهطور تصادفی به دو مجموعه آموزشی (60 داده) و آزمونی (20 داده) تقسیم گردید. مدلهای MLR، ANN و GEP بهترتیب با بهکارگیری نرمافزارهای SPSS، MATLAB و Gene Xpro Tools ایجاد شدند. نتایج نشاندهنده همبستگی مثبت و معنیدار (**59/0 r=) بین شن و کربن آلی خاک بود. شن، کربن آلی و میانگین هندسی قطر (GMD) خاکدانههای خشک از مهمترین متغیرهای ورودی مدلها در برآورد MWD خاکدانههای تر بودند. براساس دادههای آزمونی، مقادیر ضریب تبیین (R2)، ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE)، میانگین خطا (ME) و ضریب نش-ساتکلیف (NS) برابر 52/0، mm 48/0، mm 13/0 و 48/0، 85/0، mm 30/0 ، mm 03/0 و 78/0، 79/0، mm 35/0، mm 10/0 - و 95/0 بهترتیب در بهترین مدل MLR، ANN و GEP بهدست آمد. بنابراین مدل MLR در مقایسه با مدلهای هوشمند از دقت کمتری و خطای بیشتری در برآورد MWD برخوردار بود؛ مدل ANN به علت داشتن R2 و NS بالا و RMSE پایین توانست در مقایسه با دو مدل دیگر، MWD خاکدانههای تر را با دقت زیاد و خطای کم در منطقه مورد مطالعه تخمین بزند.
مقالات پژوهشی
هواشناسی کشاورزی
سمیه میرشکاری؛ فاطمه یعقوبی؛ سید ابوالفضل هاشمی
چکیده
تغییر اقلیم بهدلیل تأثیرات مخرب زیستمحیطی و اجتماعی-اقتصادی آن به مهمترین چالش در قرن بیست و یکم تبدیل شده است. در این مطالعه، 10 مدل گردش عمومی از ششمین گزارش IPCC جهت پیشنگری تغییرات بارندگی و دما در سه منطقه ایرانشهر، زابل و زاهدان در استان سیستان و بلوچستان مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس روشهای مختلف تصحیح اریبی در CMhyd ارزیابی ...
بیشتر
تغییر اقلیم بهدلیل تأثیرات مخرب زیستمحیطی و اجتماعی-اقتصادی آن به مهمترین چالش در قرن بیست و یکم تبدیل شده است. در این مطالعه، 10 مدل گردش عمومی از ششمین گزارش IPCC جهت پیشنگری تغییرات بارندگی و دما در سه منطقه ایرانشهر، زابل و زاهدان در استان سیستان و بلوچستان مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس روشهای مختلف تصحیح اریبی در CMhyd ارزیابی شدند و با استفاده از روشی که از کارایی بالاتری نسبت به سایر روشها برخوردار بود، بارندگی و دمای حداکثر و حداقل مدلهای منتخب برای سه دوره زمانی در آینده (2050-2026، 2075-2051 و 2100-2076) تحت دو سناریو SSP2-4.5 و SSP5-8.5 تصحیح گردیدند. دادههای تصحیح اریبیشده مدلهای منتخب میانگینگیری شده و سپس تغییرات آنها در دو مقیاس ماهانه و سالانه در سه دوره آینده نسبت به دوره پایه (2014-1994) موردارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که از 10 مدل مورد مطالعه، 8 مدل از کارایی خوبی (R2 < 40/0، 02/12 < RMSE < 23/4 درجهسانتیگراد، 74/0 < NSE < 12/0، 59/9 < MAE < 36/3 درجهسانتیگراد) در شبیهسازی دمای حداقل و حداکثر روزانه برخوردار بودند. بااینحال، کارایی تمامی مدلها در شبیهسازیشده بارندگی روزانه ضعیف بود (R2 ˃ 19/0، 70/3 < RMSE < 24/1 میلیمتر، 57/0- < NSE < 41/7-، 85/0 < MAE < 23/0 میلیمتر). از بین روشهای مختلف تصحیح اریبیِ دما و بارندگی موجود در CMhyd، روش نقشهبرداری توزیع دما و بارشبهترین عملکرد را داشتند و سبب بهبود کارایی خروجیهای مدلهای اقلیمی گردیدند. بهطور میانگین در همه مکانها، دمای حداکثر سالانه در دورههای پیشبینیشده نزدیک، میانه و دور بهترتیب 3/1، 1/2، و 8/2 درجهسانتیگراد تحت SSP2-4.5 و 6/1، 1/3، و 1/5 درجهسانتیگراد تحت SSP5-8.5 افزایش نشان خواهد داد. درحالیکه برای دمای حداقل، میزان افزایش 6/1، 6/2، و 4/3 درجهسانتیگراد برای SSP2-4.5 و 9/1، 9/3، و 3/6 درجهسانتیگراد برای SSP5-8.5 خواهد بود. بارندگی سالانه در تمامی مکانها بین 22/58- تا 33/49 درصد نسبت به دوره پایه تحت سناریوی SSP5-8.5 بهترتیب در دورههای آینده نزدیک و دور در زابل و ایرانشهر متغیر خواهد بود. افزایش سالانه در میانگین دمای حداکثر و حداقل عمدتاً ناشی از افزایش دمای هوا درماههای ژانویه، فوریه، آگوست، سپتامبر، اکتبر، نوامبر و دسامبر خواهد بود. کاهش سالانه بارندگی نیز عمدتاً از کاهش بارندگی درماههای ژانویه، فوریه، مارچ، نوامبر و دسامبر و افزایش سالانه بارندگی از افزایش قابلتوجه بارندگی در ماههای می و اکتبر نسبت به دوره پایه ناشی خواهد شد. نتایج مطالعه حاضر میتواند به بهبود درک ما از اثرات تغییر اقلیم بر منطقه موردمطالعه کمک کند و برنامهریزان و ذینفعان را تشویق کند تا راهبردهای بهینه برای کاهش اثرات منفیِ آن را شناسایی کنند.