مقالات پژوهشی
علوم آب
ابوالفضل مساعدی؛ الیاس رمضانیپور؛ منصور مصداقی؛ مریم تاج بخشیان
چکیده
اﻣﺮوزه ﻓﺮﺳﺎﯾﺶﺧﺎک و انتقال رسوبات حاصل از فرسایش علاوه بر کاهش کمیت و کیفیت منابع آب و خاک، مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی را پدید آورده است. در این پژوهش از آمار رسوب معلق 15 حوضه آبخیز با میانگین مساحت 56/175 کیلومتر مربع، میانگین ارتفاع 2089 متر از سطح دریا، میانگین بارش سالیانه 262 میلیمتر و میانگین دبی سالیانه 58/0 متر مکعب در ثانیه ...
بیشتر
اﻣﺮوزه ﻓﺮﺳﺎﯾﺶﺧﺎک و انتقال رسوبات حاصل از فرسایش علاوه بر کاهش کمیت و کیفیت منابع آب و خاک، مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی را پدید آورده است. در این پژوهش از آمار رسوب معلق 15 حوضه آبخیز با میانگین مساحت 56/175 کیلومتر مربع، میانگین ارتفاع 2089 متر از سطح دریا، میانگین بارش سالیانه 262 میلیمتر و میانگین دبی سالیانه 58/0 متر مکعب در ثانیه در محدوده شهرستانهای مشهد و نیشابور به منظور تعیین مهمترین عوامل مؤثر در تولید رسوب و انتقال آن، با استفاده از روشهای تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCA) و آزمون گاما (GT) استفاده شد. نتایج حاصل از روش اول نشان داد که پنج مؤلفه اول بیش از 90 درصد تغییرات ایجاد شده را توجیه میکنند، و مساحت حوضه و شیب ناخالص آبراهه اصلی از مؤلفه اول، میانگین دبی سالیانه و ضریب پیچانرودی آبراهه اصلی از مؤلفه دوم و تراکم زهکشی آبراهه از مؤلفه سوم، مهمترین عوامل مؤثر بر تولید رسوب معلق میباشند. درصد حضور هر یک از 12 متغیر مورد بررسی در میان نود ترکیب برتر براساس آزمون گاما نشان داد که پنج پارامتر میانگین دبی سالیانه، طول آبراهه اصلی، مساحت حوضه، میانگین بارش سالیانه و درصد رخنمون سنگهای حساس به فرسایش با مجموع 63 درصد حضور در معادلات پیشنهادی به عنوان مهمترین عوامل موثر بر تولید و انتقال رسوب معلق هستند. در نتیجه اگر هدف تهیه مدلی با بیشترین دقت برآورد رسوب معلق باشد، مدل 12 متغیره حاصل از آزمون گاما، و در صورتیکه هدف تهیه مدلی با کمترین متغیر ورودی باشد، مدل 5 متغیره حاصل از روش تجزیه به مؤلفههای اصلی به منظور برآورد رسوبات آبی معلق پیشنهاد میگردد. علاوه بر این، اگر هدف تهیه مدلی با کمترین متغیر ورودی و دسترسی و محاسبه راحت آنها و برآورد اولیه رسوبات معلق باشد، مدل دو متغیره (بر اساس عوامل مساحت حوضه و شیب ناخالص آبراهه اصلی) حاصل از روش تجزیه به مؤلفههای اصلی پیشنهاد میگردد.
مقالات پژوهشی
علوم آب
اسماعیل فرخی؛ مهدی نصیری محلاتی؛ علیرضا کوچکی؛ علیرضا بهشتی
چکیده
پیشبینی عملکرد محصول با هدف بهینه کردن میزان آب آبیاری به خصوص هنگامی که آب قابل دسترس محدود باشد، برای افزایش پایداری در تولید بسیار حائز اهمیت است. در این مطالعه مدل آب محورِ آکوواکراپ که توسط فائو توسعه داده شده است، به منظور شبیهسازی بهرهوری آب، زیست توده و عملکرد گوجهفرنگی تحت رژیمهای مختلف آبیاری واسنجی و صحتسنجی ...
بیشتر
پیشبینی عملکرد محصول با هدف بهینه کردن میزان آب آبیاری به خصوص هنگامی که آب قابل دسترس محدود باشد، برای افزایش پایداری در تولید بسیار حائز اهمیت است. در این مطالعه مدل آب محورِ آکوواکراپ که توسط فائو توسعه داده شده است، به منظور شبیهسازی بهرهوری آب، زیست توده و عملکرد گوجهفرنگی تحت رژیمهای مختلف آبیاری واسنجی و صحتسنجی شد. آزمایش در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در دو سال زراعی 1396-1395 اجرا شد. واسنجی مدل با استفاده از دادههای سال 1395 و صحتسنجی مدل با استفاده از دادههای سال 1396 انجام شد. در این مطالعه مدل آکوواکراپ تحت شرایط آبیاری کامل (100 درصد نیاز آبی) و کم آبیاری (75 و 50 درصد نیاز آبی) اجرا و در دو مرحله رویشی و زایشی برای محصول گوجهفرنگی واسنجی و صحتسنجی شد. کارایی مدل با استفاده از میانگین مربعات خطای نرمالشده (NRMSE)، کارایی مدل (EF)، شاخص توافق ویلموت (d) و ضریب تعیین (R2) مورد ارزیابی قرار گرفت. مدل آکوواکراپ به منظور شبیهسازی بهرهوری آب، زیستتوده بالای سطح خاک و عملکرد خشک میوه گوجهفرنگی برای همه تیمارهای آبیاری بهترتیب با مقادیر شاخصهای آماری 14/81%=NRMSE، 0/85=d، 0/93=R2، %23>NRMSE>4/%7، 1>d>0/94، 0/99>R2>0/92 و 97/%9=NRMSE، 96/0=d، 86/0=R2 واسنجی شد. در طول مرحله صحتسنجی، 13/64%=NRMSE، 0/90=d، 0/23=R2، 3/%21>NRMSE>5/%6، 1>d>0/95، 0/98>R2>0/92 و 15/64%=NRMSE، 0/95=d، 0/95=R2 بهترتیب برای بهرهوری آب، زیست توده بالای سطح خاک و عملکرد خشک میوه گوجهفرنگی بدست آمد. به طور کلی توانایی مدل آکوواکراپ در شبیهسازی مقادیر بهرهوری آب، زیستتوده بالای سطح خاک و عملکرد مشاهده شده رضایتبخش بود، با این وجود کارایی مدل با افزایش تنش آب کاهش پیدا کرد.
مقالات پژوهشی
علوم آب
حسین محمدزاده؛ مهدی بنیابادی؛ فائزه جنگ جو
چکیده
غلظت زیاد سولفات یکی از آلودهکنندههای آبهای زیرزمینی در بسیاری از مناطق جهان بشمار میرود و از منابع مختلفی (لیتولوژی، اتمسفر، صنعتی و...) وارد آبهای زیرزمینی میگردد. با استفاده از تکنیکهای ایزوتوپی و هیدروژئوشیمی میتوان ضمن تشخیص منشأ، به فرآیندها و واکنشهای مؤثر بر غلظت سولفات و تولید گاز سولفید هیدروژن پی برد. ...
بیشتر
غلظت زیاد سولفات یکی از آلودهکنندههای آبهای زیرزمینی در بسیاری از مناطق جهان بشمار میرود و از منابع مختلفی (لیتولوژی، اتمسفر، صنعتی و...) وارد آبهای زیرزمینی میگردد. با استفاده از تکنیکهای ایزوتوپی و هیدروژئوشیمی میتوان ضمن تشخیص منشأ، به فرآیندها و واکنشهای مؤثر بر غلظت سولفات و تولید گاز سولفید هیدروژن پی برد. در این مقاله، برای اولین بار به مطالعه منشأ سولفات و عوامل مؤثر بر تغییرات غلظت آن و مقادیر ایزوتوپی d34Sو d18O در آّبهایزیرزمینی منطقه سرپل ذهاب پرداخته شد. تعداد 13 نمونه آب از منابع آبی منطقه در دی 93 و مهر 94 برداشت گردید و در آزمایشگاه هیدروژئوشیمی و ایزوتوپی دانشگاه واترلوو آنالیز گردید. غلظت سولفات در منابع آبی منطقه بین 5 تا 950 میلیگرم بر لیتر (در فصل تر و خشک بهترتیب دارای میانگین 110/1 و 106/9 میلیگرم بر لیتر) متغیر بوده، اما در نمونههای آب چشمه گنداب به دلیل ارتباط با مواد هیدروکربنی و تونل پاتاق به دلیل خروج آب از سازند گچساران زیاد بود (بهترتیب 339/6 و 950/1 میلیگرم بر لیتر). مقادیر d34S و d18O سولفات بهترتیب بین VSMOW 9/5 تا 31/8 ‰ و 5/8 تا 13/1‰ متغیر به دست آمد. در چشمه گنداب، به دلیل احیای سولفات توسط میکروارگانیسمها، علاوه بر استشمام بوی نامطبوع H2S، مقادیر ایزوتوپهای 34Sو 18O غنیتر از سایر منابع آبی (بهترتیب حدود 31/8‰ و 10/3 ‰) بوده و نمونه آب چشمه گلودره تحت تاثیر فاضلاب حمام و مواد شوینده (1 ‰≈d34S) بالادست چشمه سبب تهیشدگی ایزوتوپی و آلودگی آن شده است. نتایج نشان میدهد که عوامل زمینشناسی، اتمسفری، انسانی و مواد هیدروکربنی بر غلظت و ایزوتوپهای سولفات در منابع آبی منطقه موثر است به طوریکه عوامل انسانی و هیدروکربنی بهصورت محلی و لیتولوژی در تمامی منابع آبی منطقه در غلظت و ایزوتوپهای سولفات تاثیرگذار بودهاند.
مقالات پژوهشی
علوم آب
ابراهیم اسعدی اسکویی؛ سعیده کوزه گران؛ محمد رضا یزدانی؛ اصغر رحمانی
چکیده
ارزیابی صحیح نوسانات تبخیروتعرق در سناریوهای مختلف هواشناسی نقش مهمی در مدیریت بهینه منابع آب دارد. تحلیلهای احتمالاتی با احتمال وقوع متفاوت میتوانند باعث افزایش انعطافپذیری در تصمیمگیری و بالا بردن ضریب اطمینان تصمیمات گردد. به این منظور، تغییرات مقادیر تبخیروتعرق گیاه برنج در سه تاریخ کشت متفاوت و با چهار احتمال وقوع ...
بیشتر
ارزیابی صحیح نوسانات تبخیروتعرق در سناریوهای مختلف هواشناسی نقش مهمی در مدیریت بهینه منابع آب دارد. تحلیلهای احتمالاتی با احتمال وقوع متفاوت میتوانند باعث افزایش انعطافپذیری در تصمیمگیری و بالا بردن ضریب اطمینان تصمیمات گردد. به این منظور، تغییرات مقادیر تبخیروتعرق گیاه برنج در سه تاریخ کشت متفاوت و با چهار احتمال وقوع متفاوت 75، 50، 25 و 10 درصد، با استفاده از معادله فائو پنمن مانتیث و دادههای هواشناسی 10 ایستگاه با دوره آماری 30 ساله (2020-1990) محاسبه گردید. همچنین احتساب ضریب گیاهی برنج در مراحل مختلف رشد، در دورههای 10 روزه به صورت میانگین بر اساس مدل ویبول برآورد و محاسبه شد. این احتمالات معرّف حدود احتمالی مقادیر مورد انتظار تبخیروتعرق در سناریوهای مختلف سالهای تبخیروتعرق کم، متوسط، پرتبخیروتعرق و بسیار پر تبخیروتعرق میباشد. نتایج نشان داد، در تاریخهای کشت مختلف برنج در مناطق عمده برنجکاری گیلان و مازندران در سالهای متوسط تا بسیار پر تبخیروتعرق از ابتدای دوره رشد تا مرحله پایانی اختلاف نسبتاً ثابتی با حدود 1 تا 2 میلیمتر در روز بسته به منطقه در طول کل فصل مشاهده میشود. در مناطق عمده شالیکاری و در سالهای کم تبخیروتعرق نیاز آبی نسبت به سالهای متوسط، پر تبخیر تعرق و بسیار پر تبخیر و تعرق دارای اختلاف قابلتوجهی است که از شرق به غرب کاهش مییابد به طوریکه در استان گلستان با اختلاف تقریبی 30 درصد بیش از سایر مناطق به حداکثر میرسد. در وضعیت زودکاشت نسبت به وضعیت دیرکاشت در عمده مناطق غربی و مرکزی سواحل کاهش 10 درصدی مصرف آب دیده میشود. در مقیاس کل فصل رشد در گرگان، تبخیروتعرق در وضعیتهای مختلف تاریخ کشت بطور متوسط 20 درصد (1300 متر مکعب) بیشتر از عمده مناطق گیلان و مازندران میباشد. در وضعیت کاشت به موقع، نیاز خالص آبیاری سالهای با تبخیروتعرق بسیار زیاد نسبت به سالهای متوسط در حدود 2000 متر مکعب در هکتار بیشتر است. در سالهای با تبخیروتعرق بسیار زیاد اتخاذ دیر کاشت موجب افزایش بیش از 210 میلیمتر در نیاز خالص آبیاری شود. با توجه به نتایج به دست آمده مشخص گردید در صورت وجود پیشبینیهای اقلیمی دال بر گرم بودن فصل برنجکاری بهتر است که نوع مدیریت آبیاری با آب موجود با محاسبات سالهای پر تبخیر و تعرق متناسب شود.
مقالات پژوهشی
علوم آب
حمید شیروانی ایچی؛ مهدی قبادی نیا؛ نگار نورمهناد؛ سید حسن طباطبائی
چکیده
امروزه کاربرد پساب در آبیاری و بهویژه سیستمهای آبیاری قطرهای افزایش یافته است. در این پژوهش به منظور بررسی کارایی فیلترهای ترکیبی بر ویژگیهای پساب و استفاده از آنها در فیلتراسیون، آزمایش فاکتوریل درقالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. تیمارهای پژوهش شامل فیلتر شنی یا تیمار شاهد (CTRL)، فیلتر ژئوتکستایل (G)، فیلتر ...
بیشتر
امروزه کاربرد پساب در آبیاری و بهویژه سیستمهای آبیاری قطرهای افزایش یافته است. در این پژوهش به منظور بررسی کارایی فیلترهای ترکیبی بر ویژگیهای پساب و استفاده از آنها در فیلتراسیون، آزمایش فاکتوریل درقالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. تیمارهای پژوهش شامل فیلتر شنی یا تیمار شاهد (CTRL)، فیلتر ژئوتکستایل (G)، فیلتر شن-زئولیت (SZ) و فیلتر ژئوتکستایل-زئولیت (GZ) بود. پساب مورد استفاده در این پژوهش از فاضلاب دانشگاه تأمین شد. فشار، دبی سیستم، میزان نیترات، مواد معلق، سدیم، کلسیم، منیزیم، هدایت الکتریکی، پ-هاش پساب قبل و بعد از ورود به فیلترها در ساعات مختلف بررسی شد. نتایج نشان داد، فیلتر شن-زئولیت افت فشار اندک و تیمار زئوتکستایل-زئولیت نیز برای مدت زمان کوتاه قابلیت تامین فشار را داشت. مقدار نیترات در پساب خروجی در همه فیلترها بهجز شاهد به طور معنیداری کاهش یافت بهطوریکه مقدار نیترات ورودی تمامی تیمارها 26 میلیگرم بر لیتر و میانگین نیترات خروجی در فیلتر شاهد حدود 25 و در سایر فیلترها کمتر از 20 میلیگرم بر لیتر بود. مقدار میانگین مواد معلق فاضلاب ورودی حدود 110 میلیگرم بر لیتر بود درحالیکه مقدار میانگین مواد معلق پساب خروجی از فیلترها همگی به کمتر از 72 میلیگرم بر لیتر کاهش یافت. فیلترهای شن و شن- زئولیت به ترتیب بیشتر از فیلترهای ژئوتکستایل و ژئوتکستایل- زئولیت میزان مجموع کلسیم و منیزیم را در پساب افزایش دادند. بر اساس این پژوهش استفاده از شن- زئولیت به لحاظ کاهش نیترات و بار معلق، افزایش کلسیم و منیزیم و کاهش pH و عدم افت فشار پیشنهاد میگردد.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
حسین ایوبی؛ جعفر نباتی؛ احمد نظامی؛ محمد کافی
چکیده
بهمنظور مطالعه اثر تغذیه زیستی و پرایمینگ بذر بر رشد و عملکرد ژنوتیپهای امیدبخش نخود کابلی MCC463)، MCC741، ILC8617، ILC72، FLIP02-51C) آزمایشی بهصورت کرتهای خردشده در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 98–1397 اجرا گردید. عوامل آزمایش شامل تیمارهای تغذیهای بهعنوان کرتهای اصلی و ژنوتیپهای نخود بهعنوان ...
بیشتر
بهمنظور مطالعه اثر تغذیه زیستی و پرایمینگ بذر بر رشد و عملکرد ژنوتیپهای امیدبخش نخود کابلی MCC463)، MCC741، ILC8617، ILC72، FLIP02-51C) آزمایشی بهصورت کرتهای خردشده در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 98–1397 اجرا گردید. عوامل آزمایش شامل تیمارهای تغذیهای بهعنوان کرتهای اصلی و ژنوتیپهای نخود بهعنوان کرتهای فرعی بود. تیمارهای تغذیهای شامل: 1- پرایمینگ بذر همراه با کاربرد باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن، باکتری حلکننده فسفات و باکتری حلکننده پتاسیم (P+BF) 2- کاربرد باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن، باکتری حلکننده فسفات و باکتری حلکننده پتاسیم (BF) 3- کاربرد باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن، باکتری حلکننده فسفات و باکتری حلکننده پتاسیم همراه با محلولپاشی اسیدآمینه، پتاسیم و سیلیسیم (BF+F) 4 -پرایمینگ بذر همراه با کاربرد باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن، باکتری حلکننده فسفات و باکتری حلکننده پتاسیم همراه با محلولپاشی اسیدآمینه، پتاسیم و سیلیسیم (P+BF+F) و 5- شاهد (بدون تغذیه) بودند. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار کلروفیل a در BF در ژنوتیپ MCC463 حاصل شد که نسبت به شاهد 3/1 برابر افزایش داشت. بیشترین مقدار کلروفیل b در BF+F در ژنوتیپ FLIP02-51 بهدست آمد. بیشترین شاخص سطح سبز در ژنوتیپ MCC741 در P+BF حاصل گردید. بیشترین زیستتوده تولیدی در BF+F در ژنوتیپ ILC8617 مشاهده شد که 24 درصد در مقایسه با شاهد بیشتر بود. بیشترین عملکرد دانه در ژنوتیپ MCC741 در BF با 1590 کیلوگرم در هکتار حاصل شد که نسبت به شاهد افزایش 2 برابری داشت. بهطورکلی میتوان عنوان کرد که استفاده از کودهای زیستی سبب بهبود اغلب صفات گیاه نخود در شرایط مزرعه شد.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
اصغر فرج نیا؛ کامران مروج؛ پریسا علمداری؛ مهدی اصلاحی
چکیده
مدل اگرواکولوژیکی فائو تعیین توان بالقوه و تخصیص کاربریهای متناسب با توان سرزمین است که میتواند بین توان طبیعی محیط، نیاز جوامـع، کـاربریهـا و فعالیـتهـای انسـان رابطهای منطقی و سازگاری پایداری بوجود آورد. این پژوهش به منظور مکانیابی مناطق مستعد کاشت پسته با روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و با در نظر گرفتن نیازهای اگرواکولوژیکی ...
بیشتر
مدل اگرواکولوژیکی فائو تعیین توان بالقوه و تخصیص کاربریهای متناسب با توان سرزمین است که میتواند بین توان طبیعی محیط، نیاز جوامـع، کـاربریهـا و فعالیـتهـای انسـان رابطهای منطقی و سازگاری پایداری بوجود آورد. این پژوهش به منظور مکانیابی مناطق مستعد کاشت پسته با روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و با در نظر گرفتن نیازهای اگرواکولوژیکی این محصول در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی صورت گرفت. دادههای مورد استفاده شامل اطلاعات مربوط به زمین، خاک و دادههای اقلیمی با طول دوره آماری مشترک30 ساله از ایستگاههای سینوپتیک استخراج شدند. دادهها در قالب بانک اطلاعاتی جمعآوری و پس از پردازش به صورت لایههای رقومی در محیط سامانه آرکجیایاس ذخیره شد. برای تحلیل فضایی، اطّلاعات به نرمافزار اکسپرت چویس وارد و خوشهبندی، ارزشگذاری معیارها و تلفیق اطّلاعات انجام و در نهایت لایه نهایی به صورت نقشه ارائه شد. بیشترین وزن زیر معیارها بترتیب به شیب زمین، میانگین دمای حداقل سردترین ماه سال و شوری خاک و کمترین وزن به میانگین دما در مرحله گردهافشانی تعلق گرفت. نتایج نشان داد 3887 کیلومتر مربع یا 8/5 درصد از سطح استان با محدودیت کم برای کشت این محصول در کلاس نسبتاً مناسب قرار دارند. این اراضی عمدتاً منطبق بر اراضی کشاورزی غرب استان است. 6250 کیلومتر مربع (13/6 درصد) از اراضی در کلاس تناسب بحرانی و 35663 کیلومتر مربع (77/9 درصد) اراضی در کلاس نامناسب قرار دارند به استثنای دشت میانه بقیه اراضی مستعد کاشت پسته در شرق استان و در حاشیه دریاچه ارومیه قرار دارند. الباقی مناطق استان برای کاشت این محصول در کلاسهای تناسب بحرانی و نامناسب قرار دارند. محدودیتهای شاخص این مناطق برای کشت پسته محدودیتهای دمایی، رطوبت نسبی بالا در مرحله گردهافشانی، شوری خاک و شیبدار بودن اراضی است.
مقالات پژوهشی
علوم خاک
سید روح اله موسوی؛ فریدون سرمدیان؛ محمود امید؛ پاتریک بوگارت
چکیده
کربنات کلسیم معادل یکی از ویژگیهای کلیدی خاکهای مناطق خشک و نیمهخشک است که بررسی تغییرات سطحی و عمقی آن از اهمیت ویژهای در بهرهبرداری پایدار از خاکهای زراعی برخوردار است. هدف از این تحقیق مدلسازی مکانی کربنات کلسیم معادل (CCE) در پنج عمق استاندارد 100-60، 60-30، 30-15، 15-5 و 5-0 سانتیمتر متناظر با پروژه جهانی نقشه خاک با استفاده ...
بیشتر
کربنات کلسیم معادل یکی از ویژگیهای کلیدی خاکهای مناطق خشک و نیمهخشک است که بررسی تغییرات سطحی و عمقی آن از اهمیت ویژهای در بهرهبرداری پایدار از خاکهای زراعی برخوردار است. هدف از این تحقیق مدلسازی مکانی کربنات کلسیم معادل (CCE) در پنج عمق استاندارد 100-60، 60-30، 30-15، 15-5 و 5-0 سانتیمتر متناظر با پروژه جهانی نقشه خاک با استفاده از سه الگوریتم یادگیری ماشین جنگل تصادفی (RF)، رگرسیون درخت تصمیم (DTr) و k-نزدیکترین همسایگی (k-NN) بود. مطالعات میدانی و آزمایشگاهی شامل حفر 278 خاکرخ، نمونهبرداری و انجام تجزیههای فیزیکوشیمیایی موردنظر بود. متغیرهای کمکی شامل مشتقات مدل رقومی ارتفاع، شاخصهای سنجشازدور، دادههای اقلیمی و خاک بودند که انتخاب دسته مناسب آنها با استفاده از روش تجزیه مؤلفههای اصلی (PCA) و نظر کارشناس انجام گردید. همسانسازی مقادیر CCE در اعماق استاندارد بهوسیله تابع عمق اسپیلاین اجرا گردید. بر اساس روش PCA در مؤلفههای اول تا پنجم با توجیه بیش از 80% واریانس تجمعی، متغیرهای کمکی شاخص همواری دره با وضوح مکانی بالا (MrVBF)، میانگین دمای سالانه (MAT)، شاخص سبزینگی (Greenness)، احتمال افق کلسیک (Cal.hr) و شاخص اثر باد (Wind Effect) و براساس نظر کارشناس، درصد رس (Clay) انتخاب گردیدند. الگوریتم RF در مقایسه با دو الگوریتم دیگر (DTr،k-NN) با دامنه مقادیر R2 برابر 0/83 – 0/76 و RMSE برابر 2/14- 3/21 درصد بالاترین میزان دقت و حداقل خطا را ارائه نمود. در سه عمق سطحی تغییرات مکانی CCE متأثر از متغیر Clay بود، در حالیکه در اعماق زیرین Cal.hr مهمترین فاکتور پیشبینی کننده آن بود. بهطورکلی استفاده از رویکردهای نوین نقشهبرداری در تهیه نقشه CCE به دلیل تأثیر این ویژگی بر روی قابلیت دسترسی رطوبت خاک و جذب عناصر غذایی توسط گیاهان بسیار کاربردی است.
مقالات پژوهشی
هواشناسی کشاورزی
رقیه ملکی مرشت؛ بهروز سبحانی؛ مسعود مرادی
چکیده
امواج گرمایی از فرینهای جوی بسیار آسیبزا بر زندگی بشر است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر رخ داد امواج گرمایی بر تشدید جزایر حرارتی شهر سنندج طی سالهای 1989 تا 2018 بود. بدین منظور دادههای دمای حداکثر ایستگاه مذکور، از سازمان هواشناسی اخذ و با اعمال شاخص فومیاکی، روزهایی را که دمای آنها بالاتر از 2+ انحراف معیار یا بالاتر از ...
بیشتر
امواج گرمایی از فرینهای جوی بسیار آسیبزا بر زندگی بشر است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر رخ داد امواج گرمایی بر تشدید جزایر حرارتی شهر سنندج طی سالهای 1989 تا 2018 بود. بدین منظور دادههای دمای حداکثر ایستگاه مذکور، از سازمان هواشناسی اخذ و با اعمال شاخص فومیاکی، روزهایی را که دمای آنها بالاتر از 2+ انحراف معیار یا بالاتر از میانگین (NTD) بود و حداقل 2 روز تداوم داشت، بهعنوان روز توأم با موج گرما تعریف شد. جهت بررسی تأثیر امواج گرمایی بر جزایر حرارتی در ماههای گرم و سرد، جزایر حرارتی برای روزهای توأم با موج گرمایی و یک روز عادی با کمترین دمای حداکثر قبل از هر موج گرمایی در روز هنگام و شب هنگام مودیس- آکوا محاسبه شد. طبق نتایج، بیشترین فراوانی مخاطرهی موج گرمایی در این شهر در سال 1991 و در ماههای فوریه، مارس، سپتامبر و اکتبر بوده است. همچنین امواج گرمایی در این شهر 6 روزه و لذا بلند مدت بوده که اغلب در ماههای سرد سال رخ داده است. براساس نتایج، چه در ماههای گرم و چه در ماههای سرد اغلب در هر دو شرایط وجود و عدم موج گرمایی در روز جزیرهی سرمایی در مرکز سنندج تشکیل شده که در شرایط موج گرما گاهی جزیرهی گرمایی در مرکز شهر ایجاد شده است. در شب همزمان با امواج گرمایی اغلب جزیرهی گرمایی ایجاد شده که گاهی تا 5/2 درجه نیز افزایش یافته. در مجموع میزان تأثیرپذیری جزایر حرارتی از امواج گرمایی در ماههای گرم بیشتر از ماههای سرد بوده است.
مقالات پژوهشی
هواشناسی کشاورزی
سمیرا بیاتی؛ خدایار عبدالهی
چکیده
یک شبکه بارانسنجی بهینه برآورد واقع گرایانهای از میانگین یا پراکنش بارش نقطهای حوزه آبخیز دارد. گرچه افزایش تراکم شبکه بارانسنجی موجب کاهش خطای برآورد میگردد اما تعداد ایستگاههای بیشتر بهمعنای هزینه نصب و نظارت بیشتر است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی وضعیت ایستگاههای بارانسنجی استان چهارمحال و بختیاری با ...
بیشتر
یک شبکه بارانسنجی بهینه برآورد واقع گرایانهای از میانگین یا پراکنش بارش نقطهای حوزه آبخیز دارد. گرچه افزایش تراکم شبکه بارانسنجی موجب کاهش خطای برآورد میگردد اما تعداد ایستگاههای بیشتر بهمعنای هزینه نصب و نظارت بیشتر است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی وضعیت ایستگاههای بارانسنجی استان چهارمحال و بختیاری با استفاده از روشهای زمینآمار و تئوری آنتروپی است. بدین منظور وضعیت آماری ایستگاههای این استان مطالعه و دوره آماری 1379 تا 1395 بهعنوان پایه زمانی مشترک انتخاب و همگنی، وجود روند در سری زمانی دادهها و کفایت تعداد بارانسنجها در شبکه بارانسنجی بررسی شد. سپس با استفاده از روش کریجینگ، نقشههای درونیابی بارش سالانه و خطای استاندارد آنها در دوره موردمطالعه تهیه و سهم هر ایستگاه در کاهش یا افزایش خطا در شبکه بارانسنجی با حذف هر ایستگاه بررسی شد. با استفاده از مفهوم آنتروپی، کارایی شبکه بارانسنجی منطقه موردمطالعه ارزیابی و مقادیر شاخصهای آنتروپی محاسبه گردید. در نهایت ارزش و اهمیت ایستگاههای بارانسنجی با استفاده از شاخص اطلاعات خالص تبادلی سنجیده شد. نتایج این مطالعه، همگنی دادهها و عدم وجود روند معنیدار در سری دادهها را نشان داد. نتایج محاسبه خطای کریجینگ نشان داد که با حذف ایستگاه آب ترکی مقدار خطا 03/0 و با حذف هریک از ایستگاههای شهرکرد، بروجن و بارز مقدار خطا 01/0 افزایش مییابد، لذا از اهمیت بالاتری نسبت به سایر ایستگاهها برخوردارند. طبق نتایج شاخص اطلاعات خالص تبادلی ایستگاههای بارده، بره مرده و دزکآباد بهترتیب با رتبههای 1 تا 3 دارای انتقال و دریافت اطلاعات و ارزش حفظ بیشتری نسبت به سایر ایستگاهها بودند.