مقالات پژوهشی
محمد کاوه؛ محمد علی اسماعیلی؛ همت اله پیردشتی؛ محمد رضا اردکانی
چکیده
به منظور بررسی پیامد بایوچار به همراه کود نیتروژن، باکتری آزوسپریلیوم لیپوفروم و روشهای مدیریت آبیاری بر عملکرد و شاخصهای بهرهوری آب در زراعت برنج، پژوهشی در دو سال زراعی 1396و 97 در مزرعهی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، به صورت کرتهای دو بار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی اجرا شد. عامل اصلی، شیوه آبیاری ...
بیشتر
به منظور بررسی پیامد بایوچار به همراه کود نیتروژن، باکتری آزوسپریلیوم لیپوفروم و روشهای مدیریت آبیاری بر عملکرد و شاخصهای بهرهوری آب در زراعت برنج، پژوهشی در دو سال زراعی 1396و 97 در مزرعهی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، به صورت کرتهای دو بار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی اجرا شد. عامل اصلی، شیوه آبیاری در دو سطح آبیاری غرقاب و آبیاری تناوبی و عامل فرعی تیمار کودی در نه سطح، 100، 75 و 50 درصد نیتروژن به همراه 20، 10 و صفر تن بایوچار در هکتار و عامل فرعی- فرعی جدایه خالص باکتری آزوسپریلیوم لیپوفروم در دو سطح بدون مایهزنی و مایهزنی نشا در 3 تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که تیمارهای کودی بایوچار + نیتروژن، باکتری و شیوه آبیاری بر عملکرد شلتوک، میزان مصرف آب و شاخصهای بهره وری آب اثر معنیداری داشت. در بررسی برهمکنش فاکتورها مشخص گردید که تیمار کودی 75 درصد نیتروژن بههمراه 20 تن بیوچار در آبیاری غرقاب با باکتری و در آبیاری تناوبی بدون مصرف باکتری موجب بدست آوردن بیشترین میزان عملکرد شلتوک و شاخصهای CPD و BPD با اختلاف معنی داری شده و در شاخص NBPD در حالت غرقاب بیشترین میزان مربوط به 75 درصد نیتروژن و 20 تن بایوچار ، بههمراه باکتری و در آبیاری تناوبی مربوط به 50 درصد نیتروژن بههمراه 20 تن بیوچار و بدون باکتری بوده است، که البته میزان این تاثیر گذاری در آبیاری تناوبی به مراتب چشمگیر تر بود. گمان میرود میتوان با اعمال ترکیب کودی 75 درصد نیتروژن بههمراه 20 تن بیوچار در آبیاری تناوبی، کاهش عملکرد حاصل از کم شدن مصرف آب را تا حد زیادی جبران نمود.
مقالات پژوهشی
مریم کریمیفرد؛ مهدی ذاکری نیا؛ علیرضا کیانی؛ محمد تقی فیض بخش
چکیده
گیاه برنج ازنظر اهمیت دومین غله مهم خوراکی بعد از گندم در ایران هست. مهمترین عامل تولید پایدار در مناطق تولید برنج نیز آب است. این پژوهش بهمنظور امکانسنجی استفاده از روشهای نوین آبیاری با هدف بهرهوری بیشتر از آب در دو روش کشت مستقیم و نشایی برنج انجام شد. آزمایش بهصورت کرتهای خردشده در قالب طرح پایه طرح بلوکهای کامل ...
بیشتر
گیاه برنج ازنظر اهمیت دومین غله مهم خوراکی بعد از گندم در ایران هست. مهمترین عامل تولید پایدار در مناطق تولید برنج نیز آب است. این پژوهش بهمنظور امکانسنجی استفاده از روشهای نوین آبیاری با هدف بهرهوری بیشتر از آب در دو روش کشت مستقیم و نشایی برنج انجام شد. آزمایش بهصورت کرتهای خردشده در قالب طرح پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در 6 تیمار و سه تکرار در 18 کرت به ابعاد هر کدام 6 متر در 12 متر (72 متر مربع) در زمینی به مساحت 1500 متر مربع در ایستگاه تحقیقات کشاورزی عراقی محله استان گلستان در بهار و تابستان سال 1397 انجام شد. تیمارها شامل سه سامانه آبیاری غرقابی، بارانی و نواری - تیپ بهعنوان عامل اصلی و دو روش کشت مستقیم و نشایی بهعنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر آبیاری و روش کاشت بر عملکرد شلتوک در سطح یک درصد معنیدار شد. بیشترین عملکرد برنج درکشت نشایی درروش آبیاری غرقابی با میانگین 8177 کیلوگرم در هکتار و بعدازآن درکشت مستقیم در آبیاری سنتی و نواری-تیپ به ترتیب با میانگین 7375 و 6836 کیلوگرم در هکتار به دست آمد. بیشترین وزن هزار دانه درکشت نشایی در آبیاری سنتی و درکشت مستقیم در آبیاری سنتی و نواری-تیپ به دست آمد. بیشترین تعداد دانه پر در خوشه در تیمار آبیاری سنتی، درکشت نشایی به دست آمد که با مقدار بهدستآمده درکشت مستقیم تفاوت معنیدار داشت. همچنین در آبیاری سنتی بین روشهای کاشت تفاوت معنیداری از نظر تعداد دانه پوک وجود نداشت؛ درحالیکه در آبیاری قطرهای و بارانی کشت نشایی (با میانگین 51 و 56 عدد برای آبیاری بارانی و قطرهای) تعداد دانه پوک بالاتری نسبت به کشت مستقیم (با میانگین 41 و 45 عدد برای آبیاری بارانی و قطرهای) داشته است. آبیاری بارانی کمترین عملکرد شلتوک را درکشت نشایی (4188 کیلوگرم در هکتار) و کشت مستقیم (5712 کیلوگرم در هکتار) داشته است. آبیاری نواری-تیپ با میزان مصرف 7390 و 6840 متر مکعب آب مصرفی، سبب کاهش مصرف آب نسبت به آبیاری سنتی ( 10700 و 1693) متر مکعب به ترتیب درکشت نشایی و مستقیم شده است. همچنین بالاترین مقدار بهرهوری مصرف آب درکشت مستقیم در آبیاری نواری-تیپ ( 99/0 کیلوگرم بر متر مکعب) و درکشت نشایی تحت آبیاری سنتی و قطرهای ( به ترتیب 76/0 و 66/0 کیلوگرم بر متر مکعب) به دست آمد. درمجموع در این تحقیق روش آبیاری قطرهای ضمن کاهش مصرف آب، توانایی افزایش بهرهوری آب و حفظ میزان عملکرد برنج درکشت مستقیم را داشته است.
مقالات پژوهشی
محمدرضا انصاری؛ فریدون سلیمانی؛ علیرضا احمدی
چکیده
در اثر فرسایش خاک، مهمترین منبع تولید مایحتاج بشر از بین میرود. بههمین سبب، لزوم انجام تحقیقات بنیادی و کاربردی در زمینه ارزیابی فرسایش خاک به روشهای مختلف در راستای مدیریت جامع منابع طبیعی بیش از پیش مورد تاکید قرار گرفته است. هدف از این پژوهش کاربرد عملگرهای منطق فازی در پهنهبندی فرسایش خندقی در حوزه آبخیز قلعه گرگ ...
بیشتر
در اثر فرسایش خاک، مهمترین منبع تولید مایحتاج بشر از بین میرود. بههمین سبب، لزوم انجام تحقیقات بنیادی و کاربردی در زمینه ارزیابی فرسایش خاک به روشهای مختلف در راستای مدیریت جامع منابع طبیعی بیش از پیش مورد تاکید قرار گرفته است. هدف از این پژوهش کاربرد عملگرهای منطق فازی در پهنهبندی فرسایش خندقی در حوزه آبخیز قلعه گرگ واقع در شهرستان شوشتر میباشد. در این پژوهش میزان شش متغیر تأثیرگذار در فرسایش خاک شامل: میانگین وزنی قطر خاکدانه، سدیم قابل جذب، شوری، شنریز، سیلت و رس خاک مطابق روشهای استاندارد آزمایشگاهی تعیین گردید. سپس کلاسبندی مجدد و استانداردسازی لایهها به روش فازی انجام و لایههای فازی شده با استفاده از عملگرهای جمع جبری فازی، ضرب جبری فازی و گامای فازی 2/0، 5/0، 8/0 و 9/0 با یکدیگر تلفیق و نتایج حاصله مورد ارزیابی قرار گرفت. در پایان جهت اعتبارسنجی نقشههای تهیه شده، از دو روش درصد تطابق نقشه مناطق دارای حساسیت خیلی زیاد و زیاد با نقشه خندقهای منطقه و شاخص مجموع کیفیت (Qs) استفاده شد. با توجه به نتایج بهدست آمده و با در نظر گرفتن مساحت پهنههای مختلف و میزان درصد خندقهای رخ داده در هریک از آنها، گامای فازی 9/0 با دارا بودن بیشترین میزان شاخص مجموع کیفیت (73/0) در بین عملگرهای مختلف، همچنین 93/94 درصد تطابق نقشه خندقهای منطقه با مناطق حساسیت خیلی زیاد و زیاد بهعنوان بهترین روش جهت تهیه نقشه پهنهبندی مناطق حساس به فرسایش خندقی در منطقه مورد مطالعه انتخاب گردید.
مقالات پژوهشی
ابراهیم شیرمحمدی؛ حسینعلی علیخانی؛ احمد علی پوربابائی؛ حسن اعتصامی
چکیده
استفاده از پتانسیل باکتریهای محرک رشد گیاه (PGPR) در جهت کاهش اثرات تنشهای کمآبی، شوری و کمک به تغذیه بهینه عناصر غذایی (بخصوص فسفر)، راهکاری علمی و سازگار با محیط زیست در جهت افزایش تولید گندم در کشور میباشد. پژوهش حاضر بهصورت گلخانهای با هدف بررسی تأثیر سویههای Bacillus pumilus W72، B. safensis W73وStaphylococcus succinus R12N2 بر تعدادی از ...
بیشتر
استفاده از پتانسیل باکتریهای محرک رشد گیاه (PGPR) در جهت کاهش اثرات تنشهای کمآبی، شوری و کمک به تغذیه بهینه عناصر غذایی (بخصوص فسفر)، راهکاری علمی و سازگار با محیط زیست در جهت افزایش تولید گندم در کشور میباشد. پژوهش حاضر بهصورت گلخانهای با هدف بررسی تأثیر سویههای Bacillus pumilus W72، B. safensis W73وStaphylococcus succinus R12N2 بر تعدادی از صفات کمی و کیفی گندم بهصورت آزمایش فاکتوریل (سه فاکتوره شامل: 2 سطح رطوبتی، 6 سطح کود فسفره و 4 سطح جدایه باکتری) و در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار طراحی و اجرا شد. نتایج نشان داد که سطح رطوبتی 80 درصد نسبت به 55 درصد ظرفیت زراعی (FC) باعث افزایش ارتفاع، وزن خشک، نسبت ریشه به اندام هوایی، تعداد خوشه بارور، تعداد دانه، وزن هزار دانه، و غلظت فسفر ریشه، اندام هوایی و دانه شد. همچنین کود سوپر فسفات تریپل در هر سطحی نسبت به شاهد باعث بهبود اغلب صفات اندازهگیری شده گردید؛ ولی تیمار خاک فسفات به تنهایی (بدون تیمار باکتری) فاقد چنین اثری بود. خاک فسفات همراه با تیمار S. succinus R12N2 در هر دو سطح رطوبتی 55 و 80 درصد FC، و نیز B. pumilus W72وB. safensis W73 تنها در سطح رطوبتی80 درصد FC، نسبت به شاهد باعث افزایش غلظت فسفر ریشه، اندام هوایی و دانه شد. در کل برای کشت گندم در شرایط غیر تنش و تنش کمآبی، استفاده از تیمار باکتری S. succinus R12N2 مناسب به نظر میرسد؛ و بررسی کارآیی این سویه در شرایط طبیعی (دیمزارهای گندم) توصیه میشود.
مقالات پژوهشی
آتنا میربلوک؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ ابراهیم سپهر؛ امیر لکزیان؛ محمد حکیمی
چکیده
فراهمی مقدار کافی از عنصر آهن قابل دسترس برای گیاهان در محلولهای غذایی یک چالش بزرگ است. کیلیت کنندههای رایج که در محلولهای غذایی برای فراهمی عنصر آهن استفاده میشوند، مضرات زیادی دارند و میتوانند اثرات منفی روی رشد گیاهان داشته باشند. در این تحقیق کیلیتهای اسیدهای آمینه و آهن شامل گلایسین-آهن (Fe-Gly)، فنیل آلانین-آهن (Fe-Phe)، ...
بیشتر
فراهمی مقدار کافی از عنصر آهن قابل دسترس برای گیاهان در محلولهای غذایی یک چالش بزرگ است. کیلیت کنندههای رایج که در محلولهای غذایی برای فراهمی عنصر آهن استفاده میشوند، مضرات زیادی دارند و میتوانند اثرات منفی روی رشد گیاهان داشته باشند. در این تحقیق کیلیتهای اسیدهای آمینه و آهن شامل گلایسین-آهن (Fe-Gly)، فنیل آلانین-آهن (Fe-Phe)، تیروزین-آهن (Fe-Tyr) و متیونین–آهن (Fe-Met) و کیلیتهای کیتوسان به دو فرم هیدرولیز شدهی اسیدی [Fe-C(A.hyd)] و آنزیمی [Fe-C(E.hyd)] سنتز و ویژگیهای شیمیایی آنها با اسپکتروسکوپی IR و آنالیز CHN انجام شد. سپس کارایی این منابع آهن در مقایسه با Fe-EDDHA برای دو گیاه لوبیا (استراتژی I) و ذرت (استراتژی II) در محیط آبکشت بررسی گردید. کاربرد برخی از کیلیتهای آلی اسیدهای آمینه و کیتوسان به طور معنیداری وزن خشک اندام هوایی گیاهان را در مقایسه با Fe-EDDHA افزایش داد. بیشترین مقدار آهن در اندام هوایی گیاهان ذرت و لوبیا در کاربرد کیلیتهای Fe-Tyr، Fe-Met و [Fe-C(A.hyd)] مشاهده گردید. کاربرد کیلیتهای مورد مطالعه منجر به تجمع آهن در ریشهها گردید، لیکن بیشترین مقدار انتقال آهن به اندامهای هوایی در گیاهانی که در معرض کیلیتهای [Fe-C(A.hyd)] و Fe-Tyr بودند، اتفاق افتاد. بیش از 50 درصد آهن در کمپلکس با Fe-Tyr در گیاه لوبیا و در کمپلکس با Fe-C(A.hyd) در ذرت و لوبیا از ریشه به اندامهای هوایی انتقال یافتند. استفاده از کیلیتهای آلی آهن در محیط رشد گیاه فعالیت آنزیم فریک کیلیت رداکتاز (FCR) برگ را در دو گیاه لوبیا و ذرت در مقایسه با Fe-EDDHA افزایش داد. با اینحال میانگین کلی فعالیت این آنزیم در گیاه لوبیا بیشتر از ذرت بود. نتایج به دست آمده نشان داد که استفاده از برخی کیلیتهای آلی آهن در محلولهای غذایی در مقایسه با Fe-EDDHA میتواند مقادیر کافی از آهن را برای جذب گیاه فراهم کند و همچنین رشد اندام هوایی و ریشه گیاه لوبیا و ذرت را بهبود بخشد. بر طبق نتایج این کیلیتها میتوانند به عنوان یک جانشین برای فراهمی آهن به جای Fe-EDDHA در محلولهای غذایی به کار روند.
مقالات پژوهشی
صالح سنجری؛ محمد هادی فرپور؛ مجید محمودآبادی؛ سعید برخوری
چکیده
طبقهبندی خاک، ابزاری مفید برای فهم و مدیریت صحیح خاکها میباشد. در این پژوهش، مقایسه دو سامانه ردهبندی آمریکایی و جهانی در ارتباط با خاکهای خشک و فراخشک منطقه ایرانشهر و دلگان واقع در استان سیستان و بلوچستان مورد بحث قرار گرفته است. پس از تفکیک سطوح ژئومورفیک در این منطقه، تعدادی خاکرخ در هر کدام حفر و تشریح گردید. در نهایت ...
بیشتر
طبقهبندی خاک، ابزاری مفید برای فهم و مدیریت صحیح خاکها میباشد. در این پژوهش، مقایسه دو سامانه ردهبندی آمریکایی و جهانی در ارتباط با خاکهای خشک و فراخشک منطقه ایرانشهر و دلگان واقع در استان سیستان و بلوچستان مورد بحث قرار گرفته است. پس از تفکیک سطوح ژئومورفیک در این منطقه، تعدادی خاکرخ در هر کدام حفر و تشریح گردید. در نهایت تعداد 10 خاکرخ شاهد با در نظر گرفتن تنوع خاکی (خاکهای جوان، گچی، آهکی، شور و سدیمی)، برای این مطالعه انتخاب شد. افقهای مشخصه کلسیک، جیپسیک، انهیدریتیک، آرجیلیک، ناتریک و سالیک پس از مطالعات صحرایی و نتایج آزمایشگاهی شناسایی شدند. بر اساس یافتههای این پژوهش، اضافه کردن زیرگروههای جدید یرمیک توریفلوونتز، یرمیک توریاُرتنتز، کلسیک جیپسیآرجیدز، جیپسیک ناترسالیدز، ناتریک جیپسیسالیدز، انهیدریتیک جیپسیسالیدز و انهیدریتیک کلسیسالیدز به سامانه ردهبندی آمریکایی از یک سو و افزودن توصیفکننده انهایدرایت و همچنین توصیفکننده اکوییک برای خاکی با گروه مرجع سولونچاک در سامانه ردهبندی جهانی، میتواند در همبستگی بالاتر این دو سامانه ردهبندی مؤثرتر باشد. از طرفی، درصد کربنات کلسیم معادل برای افق کلسیک در ارتباط با خاکهایی با بافت درشت و سنگریزه به مانند سامانه ردهبندی آمریکایی، برای سامانه ردهبندی جهانی نیز پیشنهاد میشود. همچنین برای سامانه ردهبندی آمریکایی، تعریف افق سالیک، مشابه آنچه که در سامانه ردهبندی جهانی آمده توصیه میگردد. نتایج پژوهش نشان داد که سامانه ردهبندی جهانی برای تفسیر خاکهای شور، سدیمی، گچی، آهکی و جوان، بهدلیل استفاده از توصیفکنندههای مختلف و انعطافپذیری بالاتر در انعکاس خصوصیات خاکها کارایی بیشتری دارد.
مقالات پژوهشی
شنو حقیقی؛ زاهد شریفی
چکیده
علیرغم وجود میزان فراوان عناصر غذایی در خاکهای آهکی، فرم قابل جذب این عناصر کمتر از میزان لازم برای رشد و نمو بهینه گیاهان است. از طرفی این خاکها، معمولاً در اقلیم خشک و نیمه خشک با کمیمواد آلی مواجه هستند که کمبود قابلیت دسترسی عناصر را تشدید مینماید. بنابراین کمبود عناصر غذایی یکی از عوامل مهم محدود کننده تولید محصول در این ...
بیشتر
علیرغم وجود میزان فراوان عناصر غذایی در خاکهای آهکی، فرم قابل جذب این عناصر کمتر از میزان لازم برای رشد و نمو بهینه گیاهان است. از طرفی این خاکها، معمولاً در اقلیم خشک و نیمه خشک با کمیمواد آلی مواجه هستند که کمبود قابلیت دسترسی عناصر را تشدید مینماید. بنابراین کمبود عناصر غذایی یکی از عوامل مهم محدود کننده تولید محصول در این خاکهاست. پژوهشهای زیادی در رابطه با افزایش قابلیت دسترسی عناصر غذایی در خاکهای آهکی انجام شده است اما پژوهشی که تمام این روشها را با هم مقایسه کند و بهترین راهکار را پیشنهاد نماید تاکنون انجام نشده است. بنابراین این پژوهش با هدف افزایش قابلیت دسترسی عناصر غذایی در یک خاک آهکی با کاربرد نه تیمار شامل، شاهد (خاک بدون تیمار) (Blank)، خاک + اسید هیومیک (HA)، خاک + اسیدسولفوریک (H2SO4)، خاک + تیوباسیلوس (T)، خاک + گوگرد (Sº)، خاک + گوگرد + تیوباسیلوس (Sº+T)، خاک + ورمیکمپوست (VC)، خاک + ورمیکمپوست + تیوباسیلوس (VC+T) و خاک + گوگرد + ورمیکمپوست + تیوباسیلوس ((Sº+VC+T، هر کدام در 3 تکرار بـه مـدت 90 روز در شرایط آزمایشگاه مورد انکوباسیون قرار گرفت. آنالیز نتایج این پژوهش با بهرهگیری از آمار کلاسیک نشان داد که به دلیل ظرفیت بالای بافری خاکهای آهکی و پیچیده بودن عواملی که حلالیت کانیها و قابلیت دسترسی عناصر غذایی در این خاکها را کنترل میکنند، کاربرد منفرد تیمارهای مورد بررسی اثر چشمگیری بر قابلیت دسترسی عناصر غذایی در این خاکها را ندارند، اما اثر ﺗﻴﻤﺎر Sº+VC+T در افزایش شاخصهای مورد بررسی به طور معنیداری بیش از اثر تیمارهای Sº+T و VC+T ﺑـﻮد. بنابراین ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲرﺳﺪ، کاربرد توأم تیمارهای آلی، بیولوژیک و گوگرد عنصری که بهطور همزمان تأمین کننده منبع انرژی و کربن برای جامعه میکروبی خاک و سبب کاهش pH خاک میشوند، بهگونه چشمگیری میتوانند موانع بر سر راه افزایش قابلیت جذب عناصر غذایی را در خاکهای آهکی رفع نمایند. بنابراین کاربرد همزمان تیمار کودهای آلی، گوگرد عنصری و باکتری تیوباسیلوس ((Sº+VC+T میتواند یک رویکرد امیدوارکننده در راستای افزایش حلالیت عناصر غذایی در خاکهای آهکی باشد.
مقالات پژوهشی
زهرا دیانت مهارلویی؛ مجید فکری؛ مجید محمود آبادی؛ اسما سلجوقی؛ مجید حجازی مهریزی
چکیده
در سالهای اخیر، برخی از محققین بر این باورند که کاربرد بایوچار خام در محیطهای بسیار آلوده نمیتواند بر جذب آلایندههای مختلف موثر باشد، بنابراین به منظور حل این مشکل، بایوچارهای مهندسی شده با خصوصیات و ساختارهای جدید را پیشنهاد کردند. با توجه به این مساله، در این پژوهش با کاربرد دو نوع بایوچار (پوست نرم بادام و پوست برنج) ...
بیشتر
در سالهای اخیر، برخی از محققین بر این باورند که کاربرد بایوچار خام در محیطهای بسیار آلوده نمیتواند بر جذب آلایندههای مختلف موثر باشد، بنابراین به منظور حل این مشکل، بایوچارهای مهندسی شده با خصوصیات و ساختارهای جدید را پیشنهاد کردند. با توجه به این مساله، در این پژوهش با کاربرد دو نوع بایوچار (پوست نرم بادام و پوست برنج) اصلاح شده با NaOHوHNO3در سطوح صفر و 4 درصد وزنی به خاک هر گلدان افزوده و به مدت یک ماه در شرایط رطوبت مزرعهای نگهداری شدند. سپس سرب در سه سطح صفر، 300 و 600 میلیگرم بر کیلوگرم به خاک گلدانها اضافه گردید در همان شرایط قبلی به مدت 5 ماه نگهداری شدند. بعد از گذشت 5 ماه انکوباسیون، سینتیک واجذب سرب در خاک مورد مطالعه بررسی گردید. نتایج نشان داد که در زمانهای آغازین سرعت واجذبی سریع (30 دقیقه اولیه) و به دنبال آن واجذبی با سرعتی کمتر (8 ساعت) تا در نهایت رسیدن به تعادل در نمونهها مشاهده گردید. تغییرات حاصله از میزان آزاد سازی سرب در خاک تیمار شده نسبت به شاهد نشاندهنده تاثیر مثبت بایوچارهای اصلاح شده در این تحقیق میباشد. افزودن بایوچار پوست نرم بادام و پوست برنج اصلاح شده با NaOHوHNO3 به خاک منجر به کاهش واجذب سرب در تمام زمانهای عصارهگیری نسبت به تیمار شاهد گردید، در حالیکه بایوچار پوست برنج در مقایسه با بایوچار پوست نرم بادام تاثیر بیشتری را در کاهش واجذبی سرب نشان داد. همچنین کمترین میزان واجذبی مربوط به بایوچار پوست برنج اصلاح شده با NaOHمیباشد.
مقالات پژوهشی
رسول میرخانی؛ علی رضا واعظی؛ حامد رضائی
چکیده
آگاهی از کیفیت فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک در کشاورزی برای مدیریت بهینه کشتزارها و دستیابی به بیشترین بهرهوری اقتصادی ضروری است. در این مطالعه ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک سطحی (30-0 سانتیمتر) در 95 کشتزار و عملکرد محصول گندم آبی در 32 کشتزار در اراضی زراعی شهرستان نظرآباد استان البرز تعیین شد. تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCA) ...
بیشتر
آگاهی از کیفیت فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک در کشاورزی برای مدیریت بهینه کشتزارها و دستیابی به بیشترین بهرهوری اقتصادی ضروری است. در این مطالعه ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک سطحی (30-0 سانتیمتر) در 95 کشتزار و عملکرد محصول گندم آبی در 32 کشتزار در اراضی زراعی شهرستان نظرآباد استان البرز تعیین شد. تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCA) برای انتخاب دادههای مؤثر بر کیفیت خاک مورد استفاده قرار گرفت و شاخص کیفیت تجمعی وزنی (IQIw) و ساده (IQIa) و نیز شاخص کیفیت نمورو (NQI) با استفاده از کل ویژگیهای خاک و حداقل ویژگیهای انتخاب شده تعیین شدند. نتایج نشان داد که بین مقادیر شاخصهای کیفیت خاک (بین IQIw ، IQIa و NQI) که بر مبنای حداقل ویژگیها و یا کل ویژگیهای خاک بهدست آمدهاند، همبستگی معنیدار (01/0>p) است. همچنین بین عملکرد گندم آبی و شاخصهای IQIw (61/0=r)، IQIa (58/0=r) و NQI (58/0=r) که با استفاده از کل ویژگیهای خاک تعیین شده بود، همبستگی معنیدار (01/0>p) است و این همبستگی در روش استفاده از حداقل ویژگیها به ترتیب 68/0، 67/0 و 62/0 است. با توجه به نتایج، شاخصهای NQI، IQIw و IQIa به دست آمده بر مبنای حداقل ویژگیهای خاک، حدود 82 درصد کشتزارهای منطقه نظرآباد از کیفیت خاک خیلی خوب و خوب برخوردارند و حدود 11 درصد کیفیت متوسط و حدود 7 درصد کیفیت پایین و خیلی پایین دارد. با استفاده از نتایج این پژوهش، ضمن آگاهی از وضعیت کیفیت خاک منطقه، برای برنامهریزی مدیریت پایدار اراضی کشاورزی منطقه میتوان بهره گرفت.
مقالات پژوهشی
بهاره میرکماندار؛ سید حسین ثنایی نژاد؛ حجت رضائی پژند؛ محبوبه فرزندی
چکیده
تأثیر اقلیم بر الگوهای رفتاری تغییرات دما در روشهای موجود مورد توجه قرار نگرفته است. با رسم دقیق منحنی تغییرات روزانهی دما در یک روز عادی نشان میدهد که توزیع این متغیر نرمال نیست و یک منحنی چوله به راست است. بنابراین استفاده از ضرایب مساوی برای برآورد میانگین دمای روزانه خطا دارد. این مقاله الگوهای جدیدی را برای برآورد میانگین ...
بیشتر
تأثیر اقلیم بر الگوهای رفتاری تغییرات دما در روشهای موجود مورد توجه قرار نگرفته است. با رسم دقیق منحنی تغییرات روزانهی دما در یک روز عادی نشان میدهد که توزیع این متغیر نرمال نیست و یک منحنی چوله به راست است. بنابراین استفاده از ضرایب مساوی برای برآورد میانگین دمای روزانه خطا دارد. این مقاله الگوهای جدیدی را برای برآورد میانگین دمای روزانه درسه ناحیه مختلف اقلیمی ایران و ایستگاههای نمونه مربوطه ارائه داده است. به این منظور خوشهبندی اقلیمی که مطابق آن کشور ایران به سه خوشه ساحلی، کوهستانی و بیابانی و نیمه بیابانی تقسیم شده، انتخاب و نمونهگیری سیستماتیک برای تعیین ایستگاههای منتخب صورت گرفت. سپس الگویهای رگرسیونی خطی پس از غربال و آماده سازی بر دادهها برازش داده شد. نتایج ارائه شده وجود عرض از مبدأ را در تمام الگوها تأیید میکند. که دامنه آن برای سه خوشه و ایستگاههای نمونه از 735/1- تا 26/0 میباشد. ضریب استاندارد شده (Beta) متغیرهای پیشگو، بیانگر نابرابری وزن این متغیرها در تمامی الگوها است. این ضریب در الگوی برآورد میانگین دمای روزانه خوشه ساحلی برای متغیرهای دمای کمینه و بیشینه به ترتیب 2/48% و 8/51% میباشد. این مقادیر نشان میدهد دمای بیشینه نسبت به دمای کمینه حساستر است. بیشترین تأثیر دمای بیشینه با مقدار 1/63% در خوشه کوهستانی برای برآورد میانگین دمای روزانه دیده میشود. واسنجی و قیاس الگوهای ارائه شده در این مقاله با الگوی مرسوم برآورد میانگین دمای روزانه نشان از توانایی بالای الگوهای پیشنهادی در برآورد این میانگین دارد. میانگین مربع خطا (MSE) معیار واسنجی و مقایسه الگوهاست. بیشترین اختلاف برآورد میانگین دمای روزانه میان الگوی مرسوم با الگوی ارائه شده برای خوشه کوهستانی بوده که 24% میباشد.
مقالات پژوهشی
سیدمعین فرمانآراء؛ بهرام بختیاری؛ نسرین سیاری
چکیده
کاهش بارش، رواناب و رطوبت خاک و افزایش درجه حرارت هوا و عمق سطح ایستابی نسبت به شرایط میانگین دراز مدت نشانه وقوع خشکسالی است. هدف از این پژوهش، بررسی خشکسالی هواشناسی با استفاده از شاخص بارش استاندارد شده (SPI) در شش ایستگاه هواشناسی سینوپتیک استان فارس تحت تأثیر پدیده تغییر اقلیم با رویکرد تابع کاپولا در دوره آینده میباشد. به این ...
بیشتر
کاهش بارش، رواناب و رطوبت خاک و افزایش درجه حرارت هوا و عمق سطح ایستابی نسبت به شرایط میانگین دراز مدت نشانه وقوع خشکسالی است. هدف از این پژوهش، بررسی خشکسالی هواشناسی با استفاده از شاخص بارش استاندارد شده (SPI) در شش ایستگاه هواشناسی سینوپتیک استان فارس تحت تأثیر پدیده تغییر اقلیم با رویکرد تابع کاپولا در دوره آینده میباشد. به این منظور دادههای بارش روزانه ایستگاههای مورد نظر در بازه زمانی 15 (2018-2004) الی 33 (2018-1986) سال از سازمان هواشناسی کشور تهیه شدند. این پژوهش در سه مرحله اجرا شد. مرحله اول: ریزمقیاسنمایی خروجیهای مدل بزرگمقیاس گردش عمومی جو (CanESM2) بر مبنای دو سناریوی حد واسط (RCP4.5) و بدبینانه (RCP8.5) با استفاده از مدل ریزمقیاسنمایی آماری SDSM, ver. 4.2.9 در دوره 2020 تا 2050 میلادی. مرحله دوم: محاسبه شاخص SPI و مشخصات خشکسالی در دوره پایه و دوره آینده (2050-2020) در محیط برنامهنویسی R. مرحله سوم ترسیم منحنیهای سختی-مدت-فراوانی خشکسالی (SDF) با رویکرد کاپولا برای دوره پایه و آتی تحت سناریوهای RCP4.5 و RCP8.5. نتایج نشان داد که فراوانی وقوع خشکسالی در استان فارس طی دوره 2020 تا 2050 در هر دو سناریو افزایش یافته که در سناریوی RCP8.5، با افزایش مدت خشکسالی نیز همراه میباشد. همچنین انتظار میرود که بارش در این استان در دو سناریوی RCP4.5 و RCP8.5 به ترتیب به میزان 8/2 درصد افزایش و 5/6 درصد کاهش یافته و به طبع آن شدت خشکسالی نسبت به دوره پایه در سناریو RCP8.5 افزایش یابد. انتظار میرود که مقدار بارش در ایستگاه شیراز تحت هر دوسناریو کاهش یابد. به همین ترتیب، انتظار میرود مقدار بارش در ایستگاه بوانات در سناریوهای RCP4.5 و RCP8.5 به ترتیب افزایش و کاهش یابد. برای ایستگاه شیراز مدت یک رویداد خشکسالی با میزان سختی 2 و دوره بازگشت 5 سال، در دورههای پایه و آتی تحت دو سناریو RCP4.5 و RCP8.5 به ترتیب 25/5، 5/5 و 6 ماه به دست آمد. این میزان برای ایستگاه بوانات به ترتیب 4، 5/3 و 5 ماه برآورد شد که انتظار کاهش بارش در هر دو سناریو در ایستگاه شیراز و افزایش و کاهش بارش به ترتیب تحت سناریوهای RCP4.5 و RCP8.5 در ایستگاه بوانات میرود.
مقالات پژوهشی
حمید میرهاشمی
چکیده
تبخیر پتانسیل بهعنوان یکی از مهمترین مؤلفههای چرخه آب به شمار میرود که برآیند اندرکنش چندین متغیر هواشناختی است. در این پژوهش بهمنظور آشکارسازی روابط خطی و غیرخطی و چگونگی تأثیر متغیرهای هواشناختی بر مقادیر تبخیر پتانسیل ایستگاه سینوپتیک تبریز از مدلهای جمعی تعمیمیافته (GAM) و مدل خطی تعمیمیافته (GLM) استفاده شد. به این ...
بیشتر
تبخیر پتانسیل بهعنوان یکی از مهمترین مؤلفههای چرخه آب به شمار میرود که برآیند اندرکنش چندین متغیر هواشناختی است. در این پژوهش بهمنظور آشکارسازی روابط خطی و غیرخطی و چگونگی تأثیر متغیرهای هواشناختی بر مقادیر تبخیر پتانسیل ایستگاه سینوپتیک تبریز از مدلهای جمعی تعمیمیافته (GAM) و مدل خطی تعمیمیافته (GLM) استفاده شد. به این ترتیب، مقادیر ماهانه متغیرهای هواشناختی شامل دمای هوا، فشار هوا، نمنسبی، سرعت باد و ساعات آفتابی بهعنوان متغیرهای شناختی و مقدار تبخیر از تشت تبخیر بهعنوان متغیر پاسخ در این مدلها در نظرگرفته شدند. همچنین برای تعیین گره و گرادیانهای واکنش تبخیر به متغیرهای هواشناختی از ترکیب الگوریتم سیمپلکس و مدل تطبیقی مارس اسپلاین تحت سه سناریوی آب و هوایی S-1، S-2 و S-3 که بر پایه دادههای ایستگاه تبریز تعریف شده بودند استفاده شد. نتایج حاصل از دو مدل GAM و GLM نشان داد که نمنسبی در ترکیب با سایر متغیرهای هواشناختی از تأثیر خطی و غیرخطی معناداری بر گرادیان تبخیر پتانسیل برخوردار نیست. چنانکه با کنترل دمای هوا، نقش نمنسبی در گرادیان تبخیر ناچیز و قابل چشمپوشی شد. در این خصوص بهترین ترکیب متغیرهای هواشناختی در مدلهای GAM و GLM براساس آماره AIC بهترتیب به مقدار 84- و 62- و خطای محاسباتی 71/0 و 76/0 میلیمتر بهدست آمد. همچنین نتایج حاصل از ارزیابی مؤلفههای هموارساز اسپلاین مدل GAM و ترکیب الگوریتم سیمپلکس ـ مدل تطبیقی مارس اسپلاین نشان داد که واکنش انفرادی و ترکیبی تبخیر به متغیرهای هواشناختی تنها منوط به یک سطح نیست بلکه واکنش تبخیر از گرادیانهای متفاوتی در مقابل تغییرات این متغیرها برخوردار است. چنانکه حساسیت و واکنش تبخیر نسبت به هر واحد تغییر از این متغیرها به مقدار مطلق آن متغیر در ترکیب با سایر متغیرها بستگی داشت. یعنی اثر هریک از متغیرهای هواشناختی بر مقدار تبخیر تا حد زیادی منوط به رابطهای است که این متغیر با سایر متغیرهای هواشناختی دارند، در صورتیکه چنین موضوعی برای دمای هوا چندان صدق نمیکند.
مقالات پژوهشی
حسین عساکره؛ سید ابوالفضل مسعودیان؛ محمد دارند؛ سوما زندکریمی
چکیده
اندازهگیری فراسنجهای مرتبط با ویژگیهای وردایست (نظیر دما و ارتفاع) میتواند در شناسایی تغییرات جوی حاصل از افزایش دمای جهانی مفید باشد. تراز فشار وردایست بعضاً تحت تأثیر تغییر ویژگیهای فیزیکی - شیمیایی دولایهی وردسپهر و پوشنسپهر است. در پژوهش حاضر تلاش شد روند تراز فشار وردایست در ماههای فصل زمستان و تابستان تحت تأثیر ...
بیشتر
اندازهگیری فراسنجهای مرتبط با ویژگیهای وردایست (نظیر دما و ارتفاع) میتواند در شناسایی تغییرات جوی حاصل از افزایش دمای جهانی مفید باشد. تراز فشار وردایست بعضاً تحت تأثیر تغییر ویژگیهای فیزیکی - شیمیایی دولایهی وردسپهر و پوشنسپهر است. در پژوهش حاضر تلاش شد روند تراز فشار وردایست در ماههای فصل زمستان و تابستان تحت تأثیر تغییرات دمایی جو (دمای تراز پایین و بالای وردایست و نیز دمای سطحی) ایران در سطح معنیداری 05/0 (95% اطمینان) بررسی گردد. نتایج بررسی روند تراز فشار وردایست نشان داد که در اغلب ماههای مورد مطالعه و در اکثر مناطق کشور روند تغییرات تراز فشار وردایست در سطح اطمینان مورد نظر معنیدار نبوده است و در بین دو فصل مطالعه شده بالاترین میزان معنیداری روند از نظر مساحت تحت پوشش، مربوط به فصل تابستان است. نتایج بررسی روند دمای تراز پایین و بالای وردایست نیز در ماههای فصول تابستان و زمستان نشان داد که در بخشهای وسیعی از جو کشور روند مشاهده شده به لحاظ آماری معنیدار نبوده است. بررسی روند تفاضل دمای دو تراز یاد شده بر روی جو ایران نیز نشان داد که روند تفاضل دمای این دو تراز بر روی جو ایران در اکثر مناطق و ماهها به لحاظ آماری معنیدار نبوده است. در این میان روند تفاضل دمای دو تراز مورد بحث در ماههای فصل تابستان منفی، معنی دار و قابل توجه بود. بررسی روند پراش، چولگی و کشیدگی نیز نشان داد که در دو فصل مورد بررسی در اغلب مناطق روند مشاهده شده فاقد معنی آماری است.