علوم آب
فاطمه صابری نیا؛ محمدباقر فرهنگی؛ نفیسه یغمائیان مهابادی؛ ریحانه شوکتی؛ نسرین قربان زاده
چکیده
استفاده بیرویه از آنتیبیوتیکها یک نگرانی جهانی است چرا که سبب ایجاد مقاومت آنتیبیوتیکی در ریزجانداران میشود. این پژوهش با هدف مطالعه باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک در رودخانه گوهررود انجام شد. از آب و رسوب رودخانه گوهررود در سه نقطه در طول رودخانه و در چهار فصل نمونهبرداری شد. مقاومت باکتریهای هتروتروف و کلیفرم ...
بیشتر
استفاده بیرویه از آنتیبیوتیکها یک نگرانی جهانی است چرا که سبب ایجاد مقاومت آنتیبیوتیکی در ریزجانداران میشود. این پژوهش با هدف مطالعه باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک در رودخانه گوهررود انجام شد. از آب و رسوب رودخانه گوهررود در سه نقطه در طول رودخانه و در چهار فصل نمونهبرداری شد. مقاومت باکتریهای هتروتروف و کلیفرم آب و رسوب به ترتیب با کشت روی محیط NA و EMB با و بدون آنتیبیوتیک بررسی و شاخص مقاومت آنتیبیوتیکی (ARI) با تقسیم تعداد کلنیها روی پتری دارای آنتیبیوتیک بر پتری کنترل محاسبه شد. از آنتیبیوتیکهای پرکاربرد سفالکسین، جنتامایسین، داکسیسایکلین، سیپروفلوکساسین و تریمتوپریم استفاده شد. قطر ناحیه بازدارندگی رشد برای باکتری ایشریشیا کولی به عنوان باکتری شاخص در محیط مولر-هینتون اندازهگیری شد. روند مقاومت باکتریهای آب و رسوب در برابر آنتیبیوتیکها به صورت سفالکسین > جنتامایسین > سیپروفلوکساسین > داکسیسایکلین > تریمتوپریم بود. در باکتریهای هتروتروف، ARI با عبور رودخانه از شهر افزایش یافت ولی برای کلیفرمها در وسط شهر بیشتر بود. فصل تابستان بیشترین تاثیر را بر ARI داشت به طوریکه 78/30% هتروتروفها و 78/50% کلیفرمهای آب در تابستان در برابر سیپروفلوکساسین و سفالکسین مقاوم بودند. باکتری ایشریشیا کولی در همه نقاط نمونهبرداری به سفالکسین مقاوم بود. بنابراین، آب رودخانه گوهررود در مسیر عبور از شهر رشت به ویژه در فصل تابستان، به باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک آلوده شده و این آلودگی را به پاییندست منتقل میکند و برای جلوگیری از ورود آلودگی به زنجیره غذایی، استفاده از آب رودخانه در آبزیپروری و آبیاری در تابستان باید مدیریت شود.
الهه هاشم پور؛ محمدباقر فرهنگی؛ نسرین قربان زاده؛ محمود فاضلی سنگانی
چکیده
پسماندها دارای مواد آلی بالا و عناصر غذایی از جمله فسفر هستند. این پژوهش با هدف بررسی فسفر قابل دسترس خاک پس از افزودن پسماند جامد کارخانه روغنکشی به خاک انجام شد. باکتری باسیلوس بومی با توان انحلال فسفر جداسازی شد. خاک با سطوح مختلف پسماند (2 و 4 درصد) مخلوط شد و باکتریهای باسیلوس بومی و باسیلوس پرسیکوس (106 یاخته در گرم مخلوط) به آنها ...
بیشتر
پسماندها دارای مواد آلی بالا و عناصر غذایی از جمله فسفر هستند. این پژوهش با هدف بررسی فسفر قابل دسترس خاک پس از افزودن پسماند جامد کارخانه روغنکشی به خاک انجام شد. باکتری باسیلوس بومی با توان انحلال فسفر جداسازی شد. خاک با سطوح مختلف پسماند (2 و 4 درصد) مخلوط شد و باکتریهای باسیلوس بومی و باسیلوس پرسیکوس (106 یاخته در گرم مخلوط) به آنها مایهزنی شد. سطوح صفر پسماند و مایهزنی نشده با باکتری هم به عنوان تیمارهای شاهده در آزمایش گنجانده شد. خاکها در دمای آزمایشگاه و رطوبت FC 7/0 به مدت 6 ماه انکوباسیون شده و در زمانهای صفر، 2، 7، 14، 28، 42، 56، 86، 116، 146 و 176 روز از آنها نمونهبرداری شد. ویژگیهایی مانند pH، کربن آلی (OC)، تنفس پایه میکروبی (BR)، فسفر قابل دسترس (Pava) و فعالیت آنزیم فسفاتاز در خاکها اندازهگیری شد. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل و در سه تکرار انجام شد. پیامد پسماند، باکتری، زمان و برهمکنش آنها بر بیشتر ویژگیهای اندازهگیری شده معنیدار بود (05/0p<) بود. پسماند سبب افزایش OC، Pava و BR شد و pH را کاهش داد. مایهزنی خاک با باکتریها سبب کاهش OC، Pava و BR شد. بالاترین مقدار Pava در خاکهای دارای 4% پسماند مایهزنی نشده با باکتریها (mg Kg-1 7/142) به دست آمد اما در بین خاکهای دارای 2% پسماند، خاک مایهزنی شده با باکتری باسیلوس بومی، Pava بالاتری داشت. در کل، کاربرد پسماند جامد کارخانه روغنکشی سبب بهبود ویژگیهای زیستی خاک و افزایش فسفر قابل دسترس شد.
سمیرا عبدالرحیمی؛ نسرین قربان زاده؛ اکبر فرقانی؛ محمدباقر فرهنگی
چکیده
آلودگی زیستگاههای طبیعی به فلزهای سنگین به سبب سمیت بالا سلامت موجودات زنده و محیط زیست را تحت تأثیر قرار میدهد. معدنی شدن زیستی بر اساس تشکیل رسوب کربنات کلسیم زیستی روشی نویدبخش برای پالایش فلزهای سمی در خاکهای آلوده میباشد. این پژوهش به منظور بررسی حذف کادمیم به روش رسوبگذاری زیستی کربنات کلسیم از مسیر هیدرولیز اوره با ...
بیشتر
آلودگی زیستگاههای طبیعی به فلزهای سنگین به سبب سمیت بالا سلامت موجودات زنده و محیط زیست را تحت تأثیر قرار میدهد. معدنی شدن زیستی بر اساس تشکیل رسوب کربنات کلسیم زیستی روشی نویدبخش برای پالایش فلزهای سمی در خاکهای آلوده میباشد. این پژوهش به منظور بررسی حذف کادمیم به روش رسوبگذاری زیستی کربنات کلسیم از مسیر هیدرولیز اوره با باکتری اسپورسارسینا پاستئوری انجام شد. آزمایش ابتدا در محلول دارای کادمیم (در سه سطح 5/0، 1 و ۲ میلیمولار کادمیم) و سپس در یک خاک شنی آلوده شده با کادمیم (در پنج سطح صفر، 10، 20، 40 و 50 میلیگرم بر کیلوگرم) در قالب طرح کاملا تصادفی و در 3 تکرار اجرا شد. آزمایشها در دو سطح با باکتری و بدون باکتری بودند. رسوب کادمیم در محلول آلوده در سه غلظت 5/0، 1 و ۲ میلیمولار کادمیم در حضور باکتری به ترتیب 6/99، 8/99 و 8/99 درصد بود. نتایج این پژوهش نشان داد که در تیمارهای دارای باکتری در مقایسه با تیمارهای بدون باکتری مقدار کادمیم در بخش محلول+ تبادلی کاهش یافته و در بخش کربناتی افزایش آماری چشمگیری (P≤0.05) پیدا کرد. به طوریکه مقدار کادمیم در بخش محلول+ تبادلی خاک در 4 غلظت 10، 20، 40 و 50 میلیگرم بر کیلوگرم کادمیم در حضور باکتری به ترتیب 9/85، 1/61، 3/74 و 3/80 درصد کاهش نشان داد. بنابراین، نتایج این پژوهش حاکی از آن است که جداسازی فلزهای سنگین بر مبنای روش رسوبگذاری زیستی کربنات کلسیم از طریق رسوب همزمان با کلسیت میتواند برای پالایش زیستی فلزهای سنگین سودمند باشد.
سمانه عبدالرحیمی؛ نسرین قربان زاده؛ حسن رمضانپور؛ محمدباقر فرهنگی
چکیده
افزایش فعالیتهای کشاورزی و به دنبال آن رهاسازی آلایندهها از سامانههای کشاورزی و همچنین گسترش صنایع سبب ورود یونهای فلزهای سنگین از جمله کادمیوم به محیط زیست میشود. کاربرد جاذبها از روشهای مناسب برای ناپویاسازی فلزهای سنگین در خاکهای آلوده میباشند. این پژوهش با هدف بررسی پیامد جاذبهای طبیعی و اصلاح شده در ناپویاسازی ...
بیشتر
افزایش فعالیتهای کشاورزی و به دنبال آن رهاسازی آلایندهها از سامانههای کشاورزی و همچنین گسترش صنایع سبب ورود یونهای فلزهای سنگین از جمله کادمیوم به محیط زیست میشود. کاربرد جاذبها از روشهای مناسب برای ناپویاسازی فلزهای سنگین در خاکهای آلوده میباشند. این پژوهش با هدف بررسی پیامد جاذبهای طبیعی و اصلاح شده در ناپویاسازی کادمیوم در خاک آلوده و پیامد آن بر برخی ویژگیهای زیستی و شاخصهای اکوفیزیولوژیک خاک در قالب طرح کاملا تصادفی با 13 تیمار و سه تکرار انجام شد. تیمارها شامل بنتونیت (B)، بنتونیت اصلاح شده با آهن (B-Fe)، بنتونیت اصلاح شده با منگنز (B-Mn)، بنتونیت اصلاح شده با آهن و منگنز (B-Fe Mn)، شلتوک برنج (RH)، شلتوک برنج اصلاح شده با اسید فسفریک (RH-P)، هرکدام در دو سطح 2 و 5 درصد و تیمار شاهد بودند. نتایج آزمایش نشان داد که تنفس پایه میکروبی و فعالیت آنزیم فسفاتار در تیمار RH-P 5% به ترتیب به 6/2 و 25/2 برابر تیمار شاهد رسید. تنفس برانگیخته با سوبسترا و فعالیت آنزیم اورهآز در تیمار RH-P 5% بیشترین مقدار بود. فعالیت آنزیم دهیدروژناز نیز در تیمارهای RH-P 5% و 5% و B-FeMn 2 بیشترین مقدار را نشان داد. نتایج همچنین نشان داد که مقدار کادمیوم محلول و تبادلی با افزودن جاذبها کاهش یافت و در تیمار RH-P 5% نسبت به شاهد 5/2 برابر کاهش مشاهده شد. شاخصهای اکوفیزیولوژیک خاک نیز که از شاخصهای سلامت و کیفیت خاک میباشند در حضور جاذبها بهبود یافتند، به گونهای که سهم متابولیک در تیمارهای همراه با جاذب بنتونیت و شلتوک برنج بیشترین مقدار بود. بنابراین کاربرد جاذبها میتواند یکی از راهکارهای مدیریتی موثر برای ناپویاسازی کادمیوم و بهبود شرایط زیستی خاک باشد.
ستاره شریفی؛ امیر لکزیان؛ علیرضا آستارایی؛ نسرین قربان زاده
چکیده
چرخه آهن یکی از مهمترین فرآیندهای ژئوشیمیایی است که افزایش زیست فراهمی این عنصر در خاکها وابسته به فرآیند کاهش زیستی آهن فریک است. در این پژوهش اثر سه ناقل الکترون AQS، اسیدهیومیک و اسیدفولویک در فرآیند کاهش زیستی آهن فریک با دو باکتری در دو خاک اسیدی و آهکی در شرایط بیهوازی آزمایشگاهیبررسی شد. آزمایش در قالب فاکتوریل با طرح کاملاً ...
بیشتر
چرخه آهن یکی از مهمترین فرآیندهای ژئوشیمیایی است که افزایش زیست فراهمی این عنصر در خاکها وابسته به فرآیند کاهش زیستی آهن فریک است. در این پژوهش اثر سه ناقل الکترون AQS، اسیدهیومیک و اسیدفولویک در فرآیند کاهش زیستی آهن فریک با دو باکتری در دو خاک اسیدی و آهکی در شرایط بیهوازی آزمایشگاهیبررسی شد. آزمایش در قالب فاکتوریل با طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایش چهار سطح ناقل الکترون (بدون ناقل الکترون، AQS، اسیدهیومیک و اسیدفولویک) و سه سطح باکتری (بدون باکتری،باکتریShewanella sp. و باکتری Pseudomonas aeruginosa) بودند. نتایج نشان داد که تیمار AQS توانست در نبود باکتری، اندازه آهن فرو خاک اسیدی و خاک آهکی را به ترتیب 8 و 7/15 برابر نسبت به اندازه نخستین آهن فرو افزایش دهد که تفاوت معنیداری نسبت به دیگر ناقلهای الکترون نشان داد. همچنین بودن باکتری Shewanella sp. در دو خاک اسیدی و آهکی منجر به افزایش 2/7 و 3/16 برابری اندازه آهن فرو شد ولی این افزایش در بودن باکتری P. aeruginosa به 6/5 و 1/12 برابر رسید. نتایج نشان داد که اندازه آهن فرو خاکهای اسیدی و آهکی در تیمار باکتری Shewanella sp. و ناقل الکترون AQS به ترتیب 7/11 و 2/22 برابر نسبت به اندازه نخستین آهن فرو افزایش داشت. در تیمار باکتری P. aeruginosa و ناقل الکترون AQS این افزایش به 5/7 و 16 برابر رسید. نتایج نشان دادند که در هر دو خاک اسیدی و آهکی، ناقل الکترون AQS و باکتریShewanella sp.، پیامد سودمند بیشتری بر فرآیند کاهش زیستی در برابر دیگر تیمارها داشتند.
نسرین قربان زاده؛ امیر لکزیان؛ غلامحسین حق نیا؛ علی رضا کریمی
چکیده
کاهش زیستی یک فرایند مهم است که بر بسیاری از ویژگیهای کانیهای آهندار و چرخه بیوژئوشیمیایی آهن در اکوسیستمهای طبیعی تأثیر دارد. اکسیهیدروکسیدها و فیلوسیلیکاتهای آهندار دو منبع عمده آهن در خاکها، سنگها و تهنشستها بوده که توانایی کاهش زیستی را در طول زمان دارا میباشند. در این مطالعه به بررسی و مقایسه فرایند کاهش زیستی در ...
بیشتر
کاهش زیستی یک فرایند مهم است که بر بسیاری از ویژگیهای کانیهای آهندار و چرخه بیوژئوشیمیایی آهن در اکوسیستمهای طبیعی تأثیر دارد. اکسیهیدروکسیدها و فیلوسیلیکاتهای آهندار دو منبع عمده آهن در خاکها، سنگها و تهنشستها بوده که توانایی کاهش زیستی را در طول زمان دارا میباشند. در این مطالعه به بررسی و مقایسه فرایند کاهش زیستی در دو منبع عمده آهن (اکسیدها و فیلوسیلیکاتها) در حضور باکتری
Shewanella sp. پرداخته شد. به این منظور آزمایشی با شانزده تیمار شامل کاهش زیستی گئوتیت، هماتیت و دو نوع نانترونیت با و بدون ناقل الکترون (AQS) و تیمارهای شاهد (شامل تیمارهای فوق بدون باکتری) با سه تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. نتایج آزمایش نشان داد که کاهش زیستی در حضور AQS در کانیهای گئوتیت، هماتیت و دو نوع نانترونیت افزایش یافت. درصد کاهش زیستی در حضور AQS به ترتیب در (NAu-2)، (NAu-1)، هماتیت و گئوتیت به 21، 9، 3 و 7/8 درصد رسید. این نتایج حاکی از آن بود که زمانیکه اکسیدهای آهن (گئوتیت و هماتیت) و سیلیکاتهای آهندار شکل غالب آهن فریک قابل دسترس در خاکها و تهنشستهای زیرسطحی هستند، باکتری Shewanella sp. قادر به بقاء و تولید مقادیر چشمگیری از آهن دو میباشد. نتایج همچنین نشان داد که در شرایط یکسان کاهش زیستی (غلظت گیرنده و دهنده الکترون و تعداد مساوی سلول باکتری) اندازه و سطح ویژه کانی نقش کلیدی در راندمان کاهش زیستی بازی میکنند.
نسرین قربان زاده؛ امیر لکزیان؛ غلامحسین حق نیا
چکیده
کاهش آهن در کانی های آهن دار فرایندی مهم در رفتار آلاینده ها می باشد و درک عوامل مؤثر بر این فرایند در بهبود اصلاح زیستی آلاینده ها حائز اهمیت خواهد بود. یکی از عوامل مؤثر بر کاهش آهن مواد آلی می باشند که با سازوکارهای انتقال الکترون وکمپلکس کردن، کاهش زیستی آهن فریک را در حضور باکتریهای کاهنده آهن افزایش می دهند. از این رو به منظور ...
بیشتر
کاهش آهن در کانی های آهن دار فرایندی مهم در رفتار آلاینده ها می باشد و درک عوامل مؤثر بر این فرایند در بهبود اصلاح زیستی آلاینده ها حائز اهمیت خواهد بود. یکی از عوامل مؤثر بر کاهش آهن مواد آلی می باشند که با سازوکارهای انتقال الکترون وکمپلکس کردن، کاهش زیستی آهن فریک را در حضور باکتریهای کاهنده آهن افزایش می دهند. از این رو به منظور بررسی این سازوکارها در فرایند کاهش زیستی هماتیت از AQS به عنوان ناقل الکترون و از فروزین به عنوان کمپلکس کننده استفاده شد. آزمایشی با 12 تیمار شامل دو شاهد (بدون باکتری و همراه با باکتری) و پنج سطح فروزین (5/0، 1، 5/1، 2و5/2 میلی مولار) و پنج سطح AQS (10،20،30،40و50 میکرومولار) درحضور باکتری Shewanella sp و سه تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی در محیط کاملاً بی هوازی انجام شد. نتایج حاصل از انجام آزمایش نشان داد که بیشترین کاهش زیستی آهن فریک در تیمارهای حاوی فروزین در سطح 2 میلی مولار و در تیمارهای دارای AQSدر سطح 50 میکرومولار مشاهده شد. فروزین پس از 5 روز و AQS پس از یک روز بیشترین تأثیرگذاری را بر کاهش زیستی آهن فریک در کانی هماتیت نشان دادند. لذا کمپلکس کردن و انتقال الکترون بر کاهش زیستی آهن فریک در هماتیت اثر افزایشی داشتند.
نسرین قربان زاده؛ غلامحسین حق نیا؛ امیر لکزیان؛ امیر فتوت
چکیده
چکیده
پودر خون دارای مقادیر زیادی آهن و نیتروژن است که میتواند به منظور تأمین نیاز گیاهان به جای کودهای شیمیایی استفاده شود. نیتروژن مهمترین عنصر غذایی در رشد گیاه ذرت میباشد. از این رو به منظور بررسی توان پودر خون در آزادسازی نیتروژن و آهن و تأثیر آن بر تأمین مواد غذایی مؤثر در رشد گیاه ذرت آزمایشی در قالب طرح کاملاَ تصادفی با 6 ...
بیشتر
چکیده
پودر خون دارای مقادیر زیادی آهن و نیتروژن است که میتواند به منظور تأمین نیاز گیاهان به جای کودهای شیمیایی استفاده شود. نیتروژن مهمترین عنصر غذایی در رشد گیاه ذرت میباشد. از این رو به منظور بررسی توان پودر خون در آزادسازی نیتروژن و آهن و تأثیر آن بر تأمین مواد غذایی مؤثر در رشد گیاه ذرت آزمایشی در قالب طرح کاملاَ تصادفی با 6 تیمار شامل سه سطح پودر خون (5/1، 3 و 6 تن در هکتار)، کود اوره به مقدار 200 کیلوگرم در هکتار، کود سکوسترین آهن به مقدار 5 کیلوگرم در هکتار و شاهد، با 3 تکرار در شرایط آزمایشگاه و گلخانه انجام شد. نتایج حاصل از انکوباسیون خاک نشان داد که آزادسازی آهن از پودر خون مشابه کود سکوسترین آهن بود و مقدار آهن فراهم پس از گذشت 30 روز از افزودن آن در خاک به بیشترین مقدار رسید. آزادسازی نیتروژن از تیمارهای حاوی پودر خون در تمامی سطوح کاربردی روندی کندتر از کود اوره داشت و مقدار افزایش نیتروژن معدنی با گذشت زمان در آنها کمتر بود. نتایج کشت گیاه نیز حاکی از آن بود که کاربرد پودر خون یک ماه قبل از کاشت گیاه ذرت میتواند نیازهای نیتروژن و آهن ذرت را تأمین و بر رشد آن تأثیری مثبت داشته باشد.
واژههای کلیدی: پودر خون، آزادسازی، نیتروژن، آهن، ذرت