هادی انصاری؛ صفر معروفی
چکیده
آب معادل برف اطلاعات مهمی برای مدیریت منابع آب ارائه میدهد و اخیرا مورد توجه بسیاری از محققین سنجش از راه دور قرار گرفته است. اگرچه سعی شده است که با استفاده از مدلهای بزرگ مقیاس جهانی، آب معادل برف تخمین زده شود، ولی اثرات منطقهای مانند چگالی برف، توپوگرافی و شرایط هواشناختی محلی ممکن است به عدم قطعیت منجر شوند. در این مطالعه ...
بیشتر
آب معادل برف اطلاعات مهمی برای مدیریت منابع آب ارائه میدهد و اخیرا مورد توجه بسیاری از محققین سنجش از راه دور قرار گرفته است. اگرچه سعی شده است که با استفاده از مدلهای بزرگ مقیاس جهانی، آب معادل برف تخمین زده شود، ولی اثرات منطقهای مانند چگالی برف، توپوگرافی و شرایط هواشناختی محلی ممکن است به عدم قطعیت منجر شوند. در این مطالعه از دادههای روزانه سنجنده AMSR-E ماهواره آکووا و مدل جهانی سطح زمین (GLDAS) برای تخمین آب معادل برف روزانه در ایستگاههای برفسنجی حوضههای شمالغرب ایران (حوضه دریاچه ارومیه و غرب حوضه آبریز مازندران) در طول سالهای آبی 86-85 الی 90-89 در تاریخهایی که اندازهگیری برف صورت گرفته بود، استفاده گردید. دلیل انتخاب این محدوده، کوهستانی بودن، بارش زیاد برف و تراکم ایستگاههای برفسنجی نسبت به سایر مناطق کشور بود. با توجه به نتایج به دست آمده، دادههای محاسباتی آب معادل برف همبستگی معنیداری در سطح 1 درصد با دادههای مشاهداتی داشتند. استفاده از چگالی برف اندازه گیری شده در دادههای AMSR-E، باعث افزایش ضریب همبستگی از میزان 27/0 به 55/0 گردید. نتایج نشان داد که بهترین تخمین آب معادل برف در ایستگاههایی بوده که در سطوح ارتفاعی 1350 الی 1600 متری قرار داشتهاند و با افزایش ارتفاع، دقت تخمین بهطور قابل توجهی کاهش یافته است. با استفاده از نقشههای آب معادل برف ماهانه مدل GLDAS، آب معادل برف ماهانه برای دوره 2000 الی 2015 برای منطقه مورد مطالعه محاسبه گردید. در اکثر سالها مورد بررسی، بیشترین میزان آب معادل برف برای ماههای ژانویه و فوریه به دستآمد و در محدوده زمانی ژوئن تا سپتامبر، منطقه مورد مطالعه فاقد ذخیره برفی بود. با توجه به میانگین آب معادل برف سالانه و نمودارهای میانگینهای متحرک سه، پنج و هفت ساله، میزان آب معادل برف حوضههای شمالغرب ایران در دوره آماری 2015-2001، روند کاهشی داشته است.
پریا مهاجری؛ پریسا علمداری؛ احمد گلچین
چکیده
توپوگرافی تأثیرقابلتوجهی بر روی مشخصات خاک های هر منطقه دارد. این پژوهش باهدف بررسی تغییرات برخی از ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک های واقعشده در موقعیت های مختلف شیب یک ردیف پستی و بلندی در منطقه دیلمان استان گیلان انجام گرفت. نتایج نشان داد که موقعیت های پایین شیب شامل پا و پنجه شیب دارای حداکثر پایداری خاکدانه، میزان کربن آلی، ...
بیشتر
توپوگرافی تأثیرقابلتوجهی بر روی مشخصات خاک های هر منطقه دارد. این پژوهش باهدف بررسی تغییرات برخی از ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک های واقعشده در موقعیت های مختلف شیب یک ردیف پستی و بلندی در منطقه دیلمان استان گیلان انجام گرفت. نتایج نشان داد که موقعیت های پایین شیب شامل پا و پنجه شیب دارای حداکثر پایداری خاکدانه، میزان کربن آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، فسفر قابلجذب و نیتروژن کل بودند درحالیکه وزن مخصوص ظاهری برخلاف سایر پارامترها روند معکوسی داشت و در موقعیت قله شیب بیشتر از موقعیت های پایینی شیب بود. همچنین بررسی های صورت گرفته نشان داد که با افزایش عمق از میزان پایداری خاکدانه ها، کربن آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، فسفر قابلجذب و نیتروژن کل خاک کاسته شد درحالیکه میزان رس و وزن مخصوص ظاهری روند معکوسی داشتند و با افزایش عمق میزان آن ها افزایش یافت. تفاوت بسیار فاحش در کیفیت خاک در موقعیت های مختلف شیب بهطور عمده به تفاوت در میزان رطوبت دریافتی، سرعت فرسایش و تجمع مواد نسبت داده شد.
محمدجواد پژند؛ حجت امامی؛ علیرضا آستارایی
چکیده
توپوگرافی یکی از ویژگی های مهم و تأثیرگذار بر کیفیت خاک در هر منطقه است. در این پژوهش رابطه درجه و جهت شیب با برخی از ویژگی-های فیزیکی و شیمیایی خاک مانند بعد فرکتال ذرات، درصد شن، رس و سیلت، درصد کربنات کلسیم معادل، درصد کربن آلی، میانگین وزنی قطر خاکدانه و شاخص پایداری ساختمان خاکبررسی شد. برای انجام تجزیه های آزمایشگاهی یک ردیف پستی ...
بیشتر
توپوگرافی یکی از ویژگی های مهم و تأثیرگذار بر کیفیت خاک در هر منطقه است. در این پژوهش رابطه درجه و جهت شیب با برخی از ویژگی-های فیزیکی و شیمیایی خاک مانند بعد فرکتال ذرات، درصد شن، رس و سیلت، درصد کربنات کلسیم معادل، درصد کربن آلی، میانگین وزنی قطر خاکدانه و شاخص پایداری ساختمان خاکبررسی شد. برای انجام تجزیه های آزمایشگاهی یک ردیف پستی و بلندی4با طول شیب، مواد مادری یکسان انتخاب و30 نمونه از خاک در شیب های کمتر از 5، 15-5، 30-15، 50-30 و بیشتر از 50 درصد، با سه تکرار و در دو جهت شمالی و جنوبی در قالب طرح آشیانه ای نمونه برداری شد. بر اساس نتایج به دست آمده، مقادیر کربنات کلسیم و کربن آلی در شیب های مختلف دارای اختلاف معنی داری در سطح پنج درصد بود. مقدار کمینه کربنات کلسیم در شیب کمتر از 5 درصد جنوبی و مقدار بیشینه آن در شیب بیشتر از 50 درصد جنوبی مشاهده شد، درحالی که مقدار کمینه کربن آلی در شیب بیشتر از 50 درصد جنوبی و بیشینه آن در شیب کمتر از 5 درصد جنوبی وجود داشت. بین میانگین درصد کربنات کلسیم و کربن آلی در دو جهت شیب اختلاف معنی داری وجود داشت. همچنین مقدار شاخص پایداری ساختمان خاک و میانگین وزنی قطر خاکدانه ها در جهت شمالی به طور معنی داری بیشتر از جنوبی بود. با وجود اینکه کلاس بافت خاک تقریبا در همه درجه-های شیب یکسان بود، درصد شن، رس و سیلت در طول شیب تغییرات زیادی داشت. به طوری که با افزایش شیب درصد ذرات درشت تر افزایش و درصد ذرات ریزتر کاهش یافت. بعد فرکتال ذرات نیز با کاهش درصد شیب، افزایش یافت. با توجه به این که در هنگام گزارش کلاس بافتی خاک درصد شن، رس و سیلت آن بیان نمی شود، می توان گفت که بعد فرکتال ذرات نسبت به بافت خاک، تعریف بهتر و روشن تری از چگونگی توزیع اندازه ذرات خاک ارایه می دهد.