زینب اسلامی؛ سمیه جنت رستمی؛ افشین اشرف زاده؛ یاور پورمحمد
چکیده
جمعیت رو به افزایش جهان بهخصوص کشورهای در حال توسعه از یک سو و نیاز به تأمین غذا برای این جمعیت از سوی دیگر، نتیجهای جز برداشت بیرویه از منابع را به دنبال نداشته است. به دنبال تعیین اهداف هزاره سوم سازمان ملل متحد، پژوهشگران رویکردهای میانرشتهای متنوعی را برای دستیابی به نوعی تعادل پویا در تولید و مصرف منابع ارائه دادهاند ...
بیشتر
جمعیت رو به افزایش جهان بهخصوص کشورهای در حال توسعه از یک سو و نیاز به تأمین غذا برای این جمعیت از سوی دیگر، نتیجهای جز برداشت بیرویه از منابع را به دنبال نداشته است. به دنبال تعیین اهداف هزاره سوم سازمان ملل متحد، پژوهشگران رویکردهای میانرشتهای متنوعی را برای دستیابی به نوعی تعادل پویا در تولید و مصرف منابع ارائه دادهاند که از مهمترین آنها رویکرد پیوند آب، انرژی و غذا است. با توجه به محدودیتهای منابع موجود که روز به روز تشدید میگردد، این رویکرد با استفاده از یکپارچهسازی چرخه آب، انرژی و غذا سبب افزایش بهرهوری میگردد. آب، انرژی و غذا علیرغم داشتن تفاوتهای ذاتی از دیدگاه سیستمی، شباهتهای فراوانی دارند، که به دلیل این ارتباط سیستمی و اثر متقابل آنها بر یکدیگر، امروزه مفهوم جدیدی به نام رویکرد پیوندی مطرح شده است. با توجه به اهمیت این رویکرد در مدیریت یکپارچه منابع آب در این پژوهش، بهمنظور مدیریت شبکه آبیاری و زهکشی سفیدرود واقع در استان گیلان، یکی از استانهای واقع در حوضهی آبریز سفیدرود از این رویکرد استفاده شده است. در این راستا، از نرمافزارهای WEAP برای مدیریت منابع آب و غذا و نرمافزار LEAP برای مدیریت بخش انرژی در شبکه آّبیاری و زهکشی سفیدرود استفاده شد. سپس با برقراری ارتباط بین این دو نرمافزار، به مدیریت یکپارچه منابع آب این منطقه پرداخته شد. سپس پارامترهای خروجی مدل ارتباطی توسعه داده شد، مانند نیاز خالص آب در منطقه، نقطه نیاز به منابع آبی، آب عرضه نشده و درصد تأمین نیاز بدون در نظر گرفتن بخش انرژی و با در نظر گرفتن انرژی مقایسه شدند. نتایج این مطالعه نشان داد نیاز خالص آبی و آب عرضه شده به شبکه آبیاری و زهکشی سفیدرود در سال 2016 با رویکرد پیوندی، بهترتیب 6/8 و 7/8 میلیون متر مکعب بیشتر از حالت بدون رویکرد پیوندی بهدست آمد. بنابراین بخش قابل توجهی از مقادیر عرضه و تقاضا در مدیریت غیرپیوندی در نظر گرفته نمیشود. در حالیکه، هر چه این مقادیر به واقعیت نزدیکتر باشد، برنامهریزیهای مدیریتی منطقیتر و درصد اجرای آنها نیز افزایش مییابد.