مرتضی بهمنی؛ جهانگرد محمدی؛ عیسی اسفندیارپور بروجنی؛ حمیدرضا متقیان؛ کرامت اله سعیدی
چکیده
وجود تغییرات مکانی در خصوصیات خاک امری بدیهی بهشمار میرود، با این حال درک از دلایل و منشأ این تغییـرات کامـل نیست. پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرپذیری مکانی ویژگیهای خاک و عملکرد گل محمدی در دو مزرعه معروف (مزارع نگار و گلزار) با ویژگیهای متفاوت اقلیمی و توپوگرافی در شهرستان بردسیر انجام شد. برای نیل به اهداف مطالعه، در هر یک از ...
بیشتر
وجود تغییرات مکانی در خصوصیات خاک امری بدیهی بهشمار میرود، با این حال درک از دلایل و منشأ این تغییـرات کامـل نیست. پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرپذیری مکانی ویژگیهای خاک و عملکرد گل محمدی در دو مزرعه معروف (مزارع نگار و گلزار) با ویژگیهای متفاوت اقلیمی و توپوگرافی در شهرستان بردسیر انجام شد. برای نیل به اهداف مطالعه، در هر یک از مزارع تعداد 100 نمونه خاک و محصول برداشت شد. پس از اندازهگیری ویژگیهای خاک و ویژگیهای گیاهی، با استفاده از روش زمین آماری کریجینگ اقدام به پهنهبندی ویژگیهای خاک و گل محمدی گردید. تجزیه نیمتغییرنماها نشان داد که تمامی متغیرهای بررسی شده در هر دو مزرعه دارای ساختار مکانی قوی و متوسط میباشند. دامنه تأثیر تغییرنماها در مزرعه نگار از 16/122 متر برای عملکرد گل محمدی تا 46/218 متر برای سیلت و در مزرعه گلزار از 1/115 متر برای پتاسیم قابل استفاده تا 228 متر برای نیتروژن کل در تغییر است. نتایج نشان دادند که ویژگیهای عملکرد گیاه و ویژگیهای خاک حتی در مقیاسهای کوچک دارای وابستگی مکانی هسـتند. نقشههای کریجینگ نشان میدهند که الگو و پراکنش ویژگیهای خاک حتی درون یک مزرعهمیتواند بسیار متفاوت باشد؛ هرچند که مقایسه الگوی مکانی برخی ویژگیهای خاک مانند ماده آلی و نیتروژن کل با الگوی مکانی ویژگیهای گیاه و ابعاد مزارع مطابقت نشان داد. این امر نشاندهنده آن است که تغییرپذیری ویژگیهای مزبور عمدتاً تحت مدیریت زارعین قرار گرفته است و برای رعایت بهینه مصرف عناصر غذایی بایستی میـزان مصرف نهادهها توسط مدیران مزرعه مورد بازنگری قرار گیرد.
فرخ اسدزاده؛ کمال خسروی اقدم؛ نفیسه یغمائیان مهابادی؛ حسن رمضانپور
چکیده
شناخت توزیع فضایی و تغییرپذیری مکانی بافت خاک به عنوان یکی از مهمترین مشخصههای خاکشناخت، ویژگی اساسی جهت مدیریت بهینه اراضی تلقی میشود که آگاهی دقیق از این تغییرات مکانی به استفاده بهینه از زمین و در نهایت افزایش تولیدات کشاورزی منجر خواهد شد؛ بنابراین این مطالعه با هدف افزایش دقت تخمین بافت خاک به کمک تصاویر ماهواره ترا، ...
بیشتر
شناخت توزیع فضایی و تغییرپذیری مکانی بافت خاک به عنوان یکی از مهمترین مشخصههای خاکشناخت، ویژگی اساسی جهت مدیریت بهینه اراضی تلقی میشود که آگاهی دقیق از این تغییرات مکانی به استفاده بهینه از زمین و در نهایت افزایش تولیدات کشاورزی منجر خواهد شد؛ بنابراین این مطالعه با هدف افزایش دقت تخمین بافت خاک به کمک تصاویر ماهواره ترا، سنجنده مادیس انجام شد. در این راستا، نمونهبرداری برای تخمین بافت خاک سطحی در 60 نقطه به روش تصادفی سیستماتیک در منطقه مطالعاتی واقع در شرق آذربایجان شرقی، انجام شد. بعد از تجزیه آزمایشگاهی ذرات معدنی با روش هیدرومتری، بافت خاک تعیین گردید، سپس به بررسی همبستگی اجزای معدنی خاک با باندهای SWIR ماهوراه ترا، سنجنده مادیس با قدرت تفکیک مکانی 500 متر در جهت کاهش خطای RMSE و MAE در تخمینگر زمین آماری کوکریجینگ پرداخته شد و رابطه رگرسیونی گام به گام چندگانه خطی بین باندهای SWIR و ذرات معدنی خاک ارائه شد، همچنین رابطه رگرسیونی بین سطوح تخمینی کریجینگ و کوکریجینگ از طریق تفاضل آنها به دست آمد. در انتها پهنهبندی بافت خاک به کمک پیشبینی کوکریجینگ از سه جزء معدنی خاک انجام شد. نتایج نشان داد که از بین باندهای SWIR، باند سه دارای بیشترین همبستگی با ذرات معدنی خاک میباشد و استفاده از این متغیر کمکی، مقدار خطای تخمین RMSE را برای ذرات شن، سیلت و رس را به ترتیب 81/2، 73/2 و 06/2 و خطای تخمین MAE را به ترتیب 011/0، 025/0 و 136/0 کاهش میدهد. برازش مدلهای تئوریکی نشان داد که بهترین مدل نیم تغییرنما برای رس، سیلت و شن به ترتیب کروی، کروی، نمایی و برای نیم تغییرنمای متقابل به ترتیب کروی، نمایی و نمایی میباشد، همچنین بیشترین خطای تخمین مربوط به شن و کمترین خطای تخمین مربوط به رس میباشد، که متغیر کمکی باند 3 سنجنده مادیس در پایین آوردن خطای تخمین بیشترین و کمترین اثر را به ترتیب در تخمین مربوط به شن و رس دارد، همچنین نتایج نقشه کوکریجینگ بافت خاک، با بافتهای خاک تعیین شده در آزمایشگاه به میزان 70 درصد همخوانی دارد.
شیدا کبودی؛ فرزین شهبازی؛ ناصر علی اصغرزاد؛ نصرت اله نجفی؛ ناصر دواتگر
چکیده
فهم بیولوژی و اکولوژی خاک بهطور فزایندهای برای تجدید و پایداری اکوسیستم مهم است. در تمام اکوسیستمها، میکروبهای خاک نقش مهمی در تجزیه مواد آلی، چرخه مواد غذایی و فراهمی عناصر غذایی قابل جذب گیاه ایفا میکنند. هدف از این تحقیق، بررسی تغییرپذیری مکانی و پهنهبندی جمعیت میکروبی خاک، کربن آلی و کربنات کلسیم معادل خاک متأثر از کاربریهای ...
بیشتر
فهم بیولوژی و اکولوژی خاک بهطور فزایندهای برای تجدید و پایداری اکوسیستم مهم است. در تمام اکوسیستمها، میکروبهای خاک نقش مهمی در تجزیه مواد آلی، چرخه مواد غذایی و فراهمی عناصر غذایی قابل جذب گیاه ایفا میکنند. هدف از این تحقیق، بررسی تغییرپذیری مکانی و پهنهبندی جمعیت میکروبی خاک، کربن آلی و کربنات کلسیم معادل خاک متأثر از کاربریهای اراضی شامل باغ سیب، مرتع و زراعت میباشد. بدین منظور، از منطقه میرآباد مابین شهرهای نقده و اشنویه (استان آذربایجان غربی) 65 نمونه خاک سطحی (30-0 سانتیمتری) برداشته شد. آزمون نرمال بودن توزیع دادهها توسط برنامه آماری SPSS انجام گرفت. مقادیر نقاط نمونهبرداری نشده با استفاده از روشهای کریجینگ و وزندهی معکوس فاصلهها در نرمافزار زمینآمار (+GS) میانیابی شد. نتایج نشان داد روش کریجینگ بهترین روش میانیابی نقاط نمونهبرداری نشده میباشد. وابستگی مکانی جمعیت میکروبی خاک متوسط بوده و این امر نشاندهنده تأثیر کاربری بر توزیع مکانی ویژگیهای مذکور میباشد. نتایج بهدست آمده از تحلیل آماری توسط برنامه MSTATC در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی (RCBD) نیز بیان کننده تفاوت معنیدار در بین سه کاربری از نظر ویژگیهای مطالعه شده است. نقشههای توزیع مکانی با تلفیق نتایج حاصل از زمینآمار و GIS تهیه شدند.
الهام افضلی مقدم؛ ناصر برومند؛ وحیدرضا جلالی؛ صالح سنجری
چکیده
ﭘﺎراﻣﺘﺮﻫﺎی ﻫﻴﺪروﻟﻴﻜﻲ ﺑﺮای درک ﺟﺮﻳﺎن رﻃﻮﺑﺖ در ﺧﺎک ﻏﻴﺮاﺷﺒﺎع ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻢ ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ و در ﻣﺪلسازی ﺟرﻳﺎن رطﻮﺑﺖ، آﻻﻳﻨﺪهها و عناصر غذایی در ﺧﺎک، اﺳﺘﻔﺎده میﮔﺮدﻧﺪ. مدیریت خاک و کاربری اراضی، با تأثیر بر ویژگیهای خاک میتوانند مستقیما خصوصیات هیدرولیکی خاک را تغییر دهند. هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی ...
بیشتر
ﭘﺎراﻣﺘﺮﻫﺎی ﻫﻴﺪروﻟﻴﻜﻲ ﺑﺮای درک ﺟﺮﻳﺎن رﻃﻮﺑﺖ در ﺧﺎک ﻏﻴﺮاﺷﺒﺎع ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻢ ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ و در ﻣﺪلسازی ﺟرﻳﺎن رطﻮﺑﺖ، آﻻﻳﻨﺪهها و عناصر غذایی در ﺧﺎک، اﺳﺘﻔﺎده میﮔﺮدﻧﺪ. مدیریت خاک و کاربری اراضی، با تأثیر بر ویژگیهای خاک میتوانند مستقیما خصوصیات هیدرولیکی خاک را تغییر دهند. هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی اثر کاربریهای مختلف اراضی بر هدایت هیدرولیکی اشباع خاک (ks) بود. این پژوهش در 100 هکتار از اراضی منطقه خضرآباد در 25 کیلومتری جنوب شهرستان جیرفت انجام گردید. به کمک نرمافزار Google earth و Arc GIS، منطقه به بلوکهایی با ابعاد 1000×1000 متر شبکهبندی شد. مختصات جغرافیایی مراکز هر بلوک به عنوان محل نمونهبرداری انتخاب و (ks) توسط دستگاه نفوذسنج گلف تعیین گردید. برای انجام درونیابی و تهیه نقشههای مکانی، از روش کریجینگ استفاده شد. نتایج نشان داد که (ks) با همبستگی مکانی قوی از تغییرپذیری مکانی بالایی برخوردار است که این تغییرات در کاربری باغ بیشترین و در کاربری بایر کمترین مقدار را در برگرفتند و دلیل این امر نوع کاربری و تکنیک مدیریتی بسته به نوع کاربری و نشاندهنده تأثیر کاربری اراضی بر (ks) بود. الگوی پراکنش ks با متغیر شن همروند و با الگوی پراکنش رس در خلاف جهت دیده شد که همین امر، تأثیر ویژگیهای فیزیکی خاک را بر (ks) نشان داد. با توجه به پارامترهای ارزیابی MBE (میانگین انحراف خطا)، MAE (میانگین قدر مطلق خطا) و CRM (ضریب جرم باقیمانده)، بهترین مدل برازش داده شده به ks، مدل گاوسی بود و ویژگیهای خاک نظیر ks، دارای تغییرپذیری مکانی وابسته به مقیاس نمونهبرداری بودند. بهطور کلی مشخص گردید که کاربریهای اراضی، بسته به نوع کاربری و تکنیک مدیریتی مورد استفاده، با تأثیر بر خصوصیات خاک، باعث تغییر در ks میشوند.
سعیده بردسیری زاده؛ عیسی اسفندیارپور بروجنی؛ علی اصغر بسالت پور؛ پیمان عباس زاده دهجی
چکیده
خاکدانه بهعنوان واحد ساختمانی خاک، بیانگر مجموعهای از ذرات اولیه است که پیوستگیشان به یکدیگر بیش از پیوستگی آنها به ذرات خاک اطراف این مجموعه میباشد. هدف از پژوهش حاضر، تعیین مهمترین جزء اندازهای خاکدانه (درشت و یا ریز) در برآورد میزان پایداری ساختمان خاک در منطقهی رابر کرمان با بهرهگیری از زمینآمار میباشد. تعداد ...
بیشتر
خاکدانه بهعنوان واحد ساختمانی خاک، بیانگر مجموعهای از ذرات اولیه است که پیوستگیشان به یکدیگر بیش از پیوستگی آنها به ذرات خاک اطراف این مجموعه میباشد. هدف از پژوهش حاضر، تعیین مهمترین جزء اندازهای خاکدانه (درشت و یا ریز) در برآورد میزان پایداری ساختمان خاک در منطقهی رابر کرمان با بهرهگیری از زمینآمار میباشد. تعداد 90 نمونهی خاک سطحی (10-0 سانتیمتر) به روش شبکهای منظم و با فواصل تقریبی 200 متر، از منطقه برداشت و هواخشک شد. پس از عبور نمونهها از الک چهار میلیمتری، درصد پایداری خاکدانهها در سه بخش خاکدانههای کل، درشت و ریز در دو حالت خشک و مرطوب محاسبه شد. سپس، مطالعات زمینآماری شاخصهای پایداری محاسبهشده، در قالب دو مرحلهی واریوگرافی و تخمین انجام گرفت و نقشههای کریجینگ پایداری خاکدانهها ترسیم شد. بهمنظور تعیین میزان همخوانی نقشههای کریجینگ شاخص پایداری محاسبهشده برای خاکدانههای درشت و ریز با شاخص محاسبهشده برای کل خاکدانهها، پس از تشکیل ماتریس خطا، صحت عمومی آنها محاسبه شد. براساس نتایج حاصل،بیشترین درصدپایداری کل خاکدانهها (9/89 درصد) در موقعیتهای شمال و جنوبشرقی منطقه که بیشترین مقدار مادهی آلی (2/3 درصد) را به خود اختصاص داده بودند، در حالت خشک دیده شد. درصد صحت عمومی حاصل از تقاطع نقشههای کریجینگ کل خاکدانهها و خاکدانههای درشت در حالت خشک (75/51 درصد)، بیش از حالت مرطوب (17/32درصد) بود. در مقابل، درصدصحت عمومی محاسبه-شده برای تقاطع نقشههای کریجینگ کل خاکدانهها و خاکدانههای ریز در حالت مرطوب (31/17 درصد)، بیش از حالت خشک (93/10 درصد) بود. به-طور کلی، مطالعهی تغییرات مکانی پایداری خاکدانههای درشت و ریز میتواند در راستای مدیریت بهینهی اراضی برای مطالعات آتی مفید واقع شود.
لیلا بخشنده مهر؛ محمد رضا یزدانی؛ علی اصغر ذوالفقاری
چکیده
در سالهای اخیر، تغییر اقلیم و کاهش آبهای سطحی، موجبات بهرهبرداری هر چه بیشتر از آبهای زیرزمینی را فراهم آورده و آنها را به اصلیترین منابع تأمین کننده نیاز آبیاری تبدیل نموده است. رشد جمعیت و تقاضای بیشتر برای محصولات کشاورزی، اهمیت کیفیت و کمیت منابع آبی را دو چندان نموده است. به منظور بررسی روند کیفی منابع آب زیرزمینی دشت ...
بیشتر
در سالهای اخیر، تغییر اقلیم و کاهش آبهای سطحی، موجبات بهرهبرداری هر چه بیشتر از آبهای زیرزمینی را فراهم آورده و آنها را به اصلیترین منابع تأمین کننده نیاز آبیاری تبدیل نموده است. رشد جمعیت و تقاضای بیشتر برای محصولات کشاورزی، اهمیت کیفیت و کمیت منابع آبی را دو چندان نموده است. به منظور بررسی روند کیفی منابع آب زیرزمینی دشت گرمسار، در این تحقیق، پهنهبندی دو شاخص هدایت الکتریکی و نسبت جذب سدیم آب زیرزمینی، با تکیه بر روشهای زمینآمار، نرمافزارهای آماری و سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام شد. طبقهبندی کیفیت آب با استفاده از طبقهبندی ویلکاکس در یک دوره زمانی ده ساله با فواصل زمانی دو سال صورت گرفت. با مقایسه خطای حاصل از میانیابی شاخصها، روش کریجینگ با مدل برازش گوسی، بهترین مدل برای میانیابی هر دو شاخص تعیین شد. بر طبق نتایج، آبهای زیرزمینی مورد استفاده برای آبیاری در هیچ نقطه از دشت گرمسار، مناسب آبیاری نبوده و در کلاس نامناسب و غیرقابل استفاده قرار میگیرند. سطح تحت تأثیر کلاسهای نامناسب آب آبیاری و آبهای غیرقابل استفاده در دوره زمانی 1385 الی 1388 افزایش یافته است.
شکراله اصغری؛ ثریا دیزجقربانی اقدم؛ اباذر اسمعلی
چکیده
آگاهی از توزیع مکانی خصوصیات خاک از مهم ترین موضوعات در شناسایی، برنامه ریزی، مدیریت و بهره برداری از منابع آب و خاک است. در این پژوهش تغییرات مکانی چند شاخص مهم کیفیت فیزیکی خاک شامل کربن آلی (OC)، شن، سیلت، رس، میانگین وزنی قطر خاکدانه ها (MWD)، هدایت هیدرولیکی اشباع (Ks)، رطوبت اشباع (θs) و جرم مخصوص ظاهری (Db) در سه کاربری مجاور هم جنگلی، ...
بیشتر
آگاهی از توزیع مکانی خصوصیات خاک از مهم ترین موضوعات در شناسایی، برنامه ریزی، مدیریت و بهره برداری از منابع آب و خاک است. در این پژوهش تغییرات مکانی چند شاخص مهم کیفیت فیزیکی خاک شامل کربن آلی (OC)، شن، سیلت، رس، میانگین وزنی قطر خاکدانه ها (MWD)، هدایت هیدرولیکی اشباع (Ks)، رطوبت اشباع (θs) و جرم مخصوص ظاهری (Db) در سه کاربری مجاور هم جنگلی، زراعی و مرتعی واقع در منطقه فندقلوی اردبیل بررسی گردید. در مجموع 100 نمونه خاک از عمق 0 تا 15 سانتی متری به صورت شبکه منظم 100 در 100 متر در بهار 1392 برداشته شد. ابتدا دقت روش های زمین آماری کریجینگ و وزن دهی عکس فاصله (IDW) بررسی و در نهایت نقشه پهنه بندی این خصوصیات در سطح منطقه رسم شد. نسبت اثر قطعه ای به آستانه برای رس، شن و سیلت به ترتیب برابر 5/0، 47/0 و 49/0 تعیین گردید بنابراین این خصوصیات دارای ساختار مکانی متوسط بودند. مقادیر نسبت مذکور برای OC،Db، θs، Ks و MWD به ترتیب برابر با 002/0، 014/0، 0007/0، 05/0 و 008/0 به دست آمد که بیانگر ساختار مکانی قوی این خصوصیات می باشد. بر اساس معیار آماری ضریب تبیین ( R2 ) روش کریجینگ در تخمین رس، شن و سیلت و روش IDW در تخمین MWD، OC، Ks ، θs و Db بیشترین دقت را داشتند. پهنه بندی شاخص های کیفی نشان داد که اراضی جنگلی در مقایسه با اراضی زراعی و مرتعی دارای کربن آلی، پایداری خاکدانه و هدایت هیدرولیکی بیشتر و جرم مخصوص ظاهری کمتری بودند. نتایج این پژوهش نشان داد کیفیت فیزیکی خاک منطقه مورد مطالعه در کاربری های مرتعی و زراعی پایین تر از اراضی جنگلی بود.
حجت قربانی واقعی؛ مسعود داوری
چکیده
کربن آلی خاک بر توان بالقوه خاک، امنیت غذایی، تخریب خاک و گرمایش جهانی تأثیر زیادی دارد. بنابراین، شناخت توزیع مکانی و زمانی کربن آلی خاک در ارزیابی کیفیت خاک، مدیریت کشاورزی، مدل سازی حوزه های آبخیز و ترسیب کربن خاک ضروری است. در این پژوهش، برای تعیین تغییرپذیری کربن آلی خاک حوزه آبخیز الیگودرز استان لرستان از روش های آماری و زمین ...
بیشتر
کربن آلی خاک بر توان بالقوه خاک، امنیت غذایی، تخریب خاک و گرمایش جهانی تأثیر زیادی دارد. بنابراین، شناخت توزیع مکانی و زمانی کربن آلی خاک در ارزیابی کیفیت خاک، مدیریت کشاورزی، مدل سازی حوزه های آبخیز و ترسیب کربن خاک ضروری است. در این پژوهش، برای تعیین تغییرپذیری کربن آلی خاک حوزه آبخیز الیگودرز استان لرستان از روش های آماری و زمین آماری استفاده گردید. افزون بر این، اثر ارتفاع، درجه شیب و نوع کاربری اراضی بر غلظت کربن آلی خاک نیز بررسی شد. نتایج نشان داد که ریشه مربعات غلظت کربن آلی خاک از توزیع نرمال پیروی کرده، میانگین حسابی و هندسی داده های اندازه گیری شده نیز به ترتیب معادل 81/0 و 73/0 درصد می باشد. مناسب ترین مدل برازش شده بر نیم-تغییرنمای تجربی کربن آلی خاک مدل نمایی بود. بررسی نسبت اثر قطعهای به آستانه نشان داد که کربن آلی خاک در حوزه آبخیز مورد مطالعه دارای وابستگی مکانی متوسطی است. ارزیابی توزیع مکانی غلظت کربن آلی خاک با روش کریجینگ نشان داد که بیشتر سطح حوزه آبخیز الیگودرز (حدود 87 درصد) دارای مقدار کربن آلی خاک کمتر از 1 درصد میباشد. همچنین نتایج نشان داد که کربن آلی خاک به صورت معنی داری با ارتفاع و درصد شیب دارای همبستگی منفی است (به ترتیب r = -0.265** و r= -0.217**). افزون بر این، نتایج نشان داد که در کاربری های مختلف اراضی مقدار کربن آلی خاک متفاوت است. بیشترین مقدار کربن آلی خاک در اراضی آبی و کمترین مقدار آن در اراضی مرتعی مشاهده گردید.
قاسم رحیمی؛ امین چرخ آبی
چکیده
در اثر تخلیه و دفع کنترل نشده فاضلابهای صنعتی و شهری، کاربرد غیراصولی کودهای شیمیایی و لجن فاضلاب، خاک های شالیزاری منطقه لنجان واقع در استان اصفهان بطور گسترده در معرض آلودگی قرار دارند. از آنجائیکه درباره وضعیت پراکنش کادمیوم در شالیزارهای این منطقه اطلاعات دقیقی وجود ندارد، این تحقیق با هدف بررسی تغییرات مکانی کادمیوم که به ...
بیشتر
در اثر تخلیه و دفع کنترل نشده فاضلابهای صنعتی و شهری، کاربرد غیراصولی کودهای شیمیایی و لجن فاضلاب، خاک های شالیزاری منطقه لنجان واقع در استان اصفهان بطور گسترده در معرض آلودگی قرار دارند. از آنجائیکه درباره وضعیت پراکنش کادمیوم در شالیزارهای این منطقه اطلاعات دقیقی وجود ندارد، این تحقیق با هدف بررسی تغییرات مکانی کادمیوم که به عنوان یکی از فلزات سمی مطرح است، انجام گردید. بدین منظور، تعداد 90 نمونه خاک سطحی (20-0 سانتیمتر) از منطقه مورد مطالعه جمع آوری گردید. برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مانند pH، هدایت الکتریکی، کربنات کلسیم معادل، بافت خاک، ماده آلی و ظرفیت تبادل کاتیونی در نمونه ها اندازه گیری شد. مقدار کادمیوم کل و قابلجذب در نمونهها نیز با استفاده از دستگاه جذب اتمی تعیین گردید. ضمناً تخمین مکانی دادهها از طریق روش های درون یابی کریجینگ معمولی و کریجینگ بلوکی و با استفاده از GIS صورت گرفت. میانگین غلظت کادمیوم کل و قابلجذب در منطقه مطالعاتی بهترتیب 747/1 و 073/0 میلی گرم بر کیلوگرم بدست آمد که بالاتر از حدود استاندارد تعریف شده است و در کلاس آلودگی زیاد قرار دارد. نتایج آنالیزهای زمینآماری نشان داد که بهترین مدل تغییرنما برای داده های غلظت کادمیوم کل و قابلجذب، بترتیب نمایی و کروی بودند. بیشترین دامنه تاثیر برای کادمیوم کل و قابل جذب به ترتیب 1011 و 1050 متر و نسبت همبستگی در این دامنه برای هر دو ضعیف بود. ارزیابی پارامترهای ضریب همبستگی، MEE و RMSE نشان داد که هر دو روش کریجینگ در تخمین داده ها نسبت به داده های واقعی بهنحو مطلوبی عمل نموده اند. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه، فعالیتهای انسانی از قبیل ورود فاضلابهای صنعتی و شهری به منابع آبرسانی و کاربرد بیش از اندازه کودها در افزایش غلظت کادمیوم در منطقه مطالعاتی تاثیر بسزایی داشته است.
محمد کلکلی؛ علی رضا کریمی؛ غلامحسین حق نیا؛ عیسی اسفندیارپور بروجنی
چکیده
نقشههای خاک، منابع رایج اطلاعات خاک برای ارزیابی اراضی و برنامههای آمایش سرزمین میباشند. هدف از این مطالعه، ارزیابی قابلیت روش زمین آماری و مرسوم در تهیهی نقشهی برخی ویژگیهای فیزیکی (سیلت، شن و رس) و شیمیایی (کربنات کلسیم معادل و اسیدیته) خاک بود. برای این منظور، بر اساس تفسیر عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای و بازدیدهای ...
بیشتر
نقشههای خاک، منابع رایج اطلاعات خاک برای ارزیابی اراضی و برنامههای آمایش سرزمین میباشند. هدف از این مطالعه، ارزیابی قابلیت روش زمین آماری و مرسوم در تهیهی نقشهی برخی ویژگیهای فیزیکی (سیلت، شن و رس) و شیمیایی (کربنات کلسیم معادل و اسیدیته) خاک بود. برای این منظور، بر اساس تفسیر عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای و بازدیدهای صحرایی، 5 واحد ژئوپدولوژیک در منطقهای به وسعت تقریبی 12 کیلومتر مربع در جنوب جیرفت شناسایی شد. تعداد 100 نمونهی خاک سطحی (صفر تا 20 سانتیمتر) در قالب یک الگوی نمونهبرداری شبکها ی منظم، به فواصل 500×250 متر برداشت گردید. نتایج مقایسهی میانگین ویژگیهای خاک بین واحدهای ژئوپدولوژیک نشان داد که این واحدها، حداقل از نظر یک یا چند ویژگی با یکدیگر تفاوت دارند. تفاوت ویژگیها بین واحدهای مختلف بهدلیل تفاوت در فرآیندهای ژئومرفیک در واحدها است. نقشههای موضوعی (پیوسته) تهیهشده از ویژگیها به روش کریجینگ معمولی نیز تغییرات را بهصورت پیوسته و هماهنگ با تغییرات فرآیندهای ژئومرفیک نشان داد؛ ولی تغییرات بین واحدها که در طبیعت بهسادگی و بهویژه در مرز واحدها قابل تشخیص است و در مساحتهای بزرگ برای مدیریت مناسب هستند، توسط روش زمینآمار آشکار نشد. با توجه به نتایج این مطالعه میتوان پیشنهاد کرد که بهمنظور بررسی تغییرپذیری ویژگیهای خاک در مساحتهای بزرگ (نقشههای کوچکمقیاس) و برای تسریع در کار و کاهش هزینهها از روشهای مرسوم و در مساحتهای کوچک (نقشههای بزرگمقیاس) از روشهای زمینآماری استفاده کرد.
حبیب اله بیگی هرچگانی؛ سمیرا احمدزاده؛ رامین ایرانی پور
چکیده
دشت بروجن-فرادنبه یکی از دشت های مهم کشاورزی استان چهارمحال است. پساب تصفیهخانهی بروجن در فصل زراعی به مصرف آبیاری مزارع بخش شرقی دشت میرسد. هدف از انجام این تحقیق تهیهی یک نقشهی تلفیقی کمبود براساس غلظت قابل جذب عناصر کممصرف در خاک این دشت و بررسی انعکاس کلی اثر کاربرد پساب در نقشه بود. تعداد 180 نمونهی خاک از عمق 0 تا 30 سانتیمتری ...
بیشتر
دشت بروجن-فرادنبه یکی از دشت های مهم کشاورزی استان چهارمحال است. پساب تصفیهخانهی بروجن در فصل زراعی به مصرف آبیاری مزارع بخش شرقی دشت میرسد. هدف از انجام این تحقیق تهیهی یک نقشهی تلفیقی کمبود براساس غلظت قابل جذب عناصر کممصرف در خاک این دشت و بررسی انعکاس کلی اثر کاربرد پساب در نقشه بود. تعداد 180 نمونهی خاک از عمق 0 تا 30 سانتیمتری نقاط مختلف اراضی زراعی و مرتعی دشت 2340 هکتاری برداشت و غلظت قابل جذب مس، روی، منگنز و آهن در نمونهها اندازهگیری شد. پس از واریوگرافی و تعیین مناسب ترین روش برآورد مکانی نقشه ی هر عنصر ترسیم شد. به منظور تهیهی نقشهی تلفیقی، ابتدا نقشه ی هر عنصر نرمال شده و بر اساس آن ها نقشه های رتبه به دست آمدند. با استخراج وزن هر عنصر از نقشه رتبه آن نقشه ی شاخص تلفیقی تهیه شد. بر اساس نقشهها، غلظت قابل جذب عناصر کممصرف مس، روی و آهن از سمت غربی دشت به سمت قسمتهای مرکزی و شرق دشت افزایش داشت. این روند به کاربرد پساب در بخش شرقی نسبت داده شد. تغییرات غلظت قابل جذب منگنر در دشت فاقد روند مشخصی بود اما کمترین غلظت این عنصر هم در بخش غربی دشت دیده شد. نقشه تلفیقی دارای میانگین 5/85 درصد بود که نشانگر فقر شدید خاک از عناصر کممصرف بود به طوری که در نقشه ی تلفیقی حدود 34 درصد از مساحت دشت فقر شدید عناصر کممصرف را نشان می دهد. کاربرد پساب کمبود کلی عناصر کممصرف را 4 درصد کاهش داده است. در تحلیل حساسیت شاخص تلفیقی به حذف عنصر روی حساسیت زیادی نشان داد. بنابراین، در این دشت، روی باید با دقت و تکرار بیشتری پائیده شود.
عیسی اسفندیارپور بروجنی
چکیده
شوری و سدیمی بودن خاک از جمله مهم ترین عوامل محدودکننده ی رشد گیاهان محسوب می شوند. پژوهش حاضر می کوشد تا تأثیر تعداد نمونه بر صحت تخمین وضعیت شوری و سدیمی خاکهای منطقه ی اسلامیه ی رفسنجان را توسط تخمینگرهای کریجینگ معمولی، وزندهی معکوس فاصله و اسپلاین آزمون نماید. ابتدا قابلیت هدایت الکتریکی و نسبت جذب سطحی سدیم 100 نقطه ی مشاهداتی ...
بیشتر
شوری و سدیمی بودن خاک از جمله مهم ترین عوامل محدودکننده ی رشد گیاهان محسوب می شوند. پژوهش حاضر می کوشد تا تأثیر تعداد نمونه بر صحت تخمین وضعیت شوری و سدیمی خاکهای منطقه ی اسلامیه ی رفسنجان را توسط تخمینگرهای کریجینگ معمولی، وزندهی معکوس فاصله و اسپلاین آزمون نماید. ابتدا قابلیت هدایت الکتریکی و نسبت جذب سطحی سدیم 100 نقطه ی مشاهداتی در قالب الگوی نمونهبرداری شبکه ای منظم (با فاصله ی 500 متر) در سه عمق اندازه گیری شد و بهکمک هر کدام از تخمینگرهای مزبور، پهنهبندی آنها انجام گرفت. سپس با حذف تصادفی تعداد 20، 40 و 60 نمونه از مجموع دادههای اولیه، برای هر مجموعه دادهی جدید، پهنه بندی مجدد وضعیت شوری و سدیمی خاک صورت گرفت. پس از اتمام هر مرحله از مجموع مراحل دَهگانه ی مورد استفاده برای حذف دادهها، شاخص خطای جذر میانگین مربعات استاندارد شده (RMSE%) برای هر تخمینگر محاسبه شد. در نهایت، شاخصهای خطای به دست آمده، با استفاده از آزمونهای فریدمن و ویلکاکسون مورد مقایسهی آماری قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در 100 نقطه ی مشاهداتی، اختلاف آماری معنی داری بین نتایج سه تخمینگر در سطح اطمینان 95 درصد وجود ندارد. با کاهش تعداد نمونه ها و انجام آزمون فریدمن مشاهده شد که بین نتایج سه تخمینگر، تفاوت معنی داری وجود دارد؛ لیکن استفاده از آزمون تکمیلی ویلکاکسون مشخص نمود که اختلاف بین نتایج تخمینگرهای کریجینگ معمولی و وزن دهی معکوس فاصله، معنی دار نمیباشد. در نتیجه، استفاده از تخمینگر وزن دهی معکوس فاصله با توجه به دقت نسبتاً خوب، سهولت محاسبات و نیاز کم تر به نقاط نمونه برداری، برای مطالعات آتی در منطقه ی مطالعاتی پیشنهاد می گردد.
خلیل قربانی
چکیده
تاکنون روشهای زیادی برای درونیابی و ترسیم نقشههای هم بارش ارائه و نتایج متفاوتی از آنها در مناطق مختلف گزارش شده است. روش رگرسیون وزندار جغرافیایی یکی از روشهایی است که اخیرا مورد استقبال قرار گرفته است. این روش برای ارزیابی غیریکنواختی متغیر وابسته با برقراری رگرسیونهای موضعی مناسب است. تحقیقی بر این اساس صورت گرفت تا تغییرات ...
بیشتر
تاکنون روشهای زیادی برای درونیابی و ترسیم نقشههای هم بارش ارائه و نتایج متفاوتی از آنها در مناطق مختلف گزارش شده است. روش رگرسیون وزندار جغرافیایی یکی از روشهایی است که اخیرا مورد استقبال قرار گرفته است. این روش برای ارزیابی غیریکنواختی متغیر وابسته با برقراری رگرسیونهای موضعی مناسب است. تحقیقی بر این اساس صورت گرفت تا تغییرات مکانی بارش سالانه در استان گیلان (که تحت تأثیر شرایط محیطی مختلف بهطور غیریکنواخت توزیع میشود) مورد بررسی قرار گیرد. نتایج روش رگرسیون وزندار جغرافیایی با روشهای معمول درونیابی شامل چندجملهای سراسری و موضعی، اسپلاین، وزن عکس فاصلهها، کریجینگ و کوکریجینگ مقایسه شد. آمار میانگین ده ساله بارش سالانه 185 ایستگاه هواشناسی واقع در استان گیلان و مجاورت آن استفاده و تغییرات مکانی بارش به کمک پارامترهای دیگر مانند ارتفاع از سطح دریا و موقعیت نقاط نسبت به دریا، الگوسازی شد. سپس بهترین روش درونیابی بارش در این منطقه معرفی شد. برای ارزیابی دقت هر یک از این روشها از فن اعتبارسنجی متقابل استفاده شد. نتایج بهدست آمده نشان داد که روش رگرسیون وزندار جغرافیایی با RMSE=147 دارای کمترین مقدار خطا بود و نتایج آن با روش کریجینگ که با RMSE=187 در رتبه دوم قرار دارد اختلاف زیادی داشت. بر این اساس مناسبترین روش برای ترسیم همبارش در استان گیلان روش رگرسیون وزندار جغرافیایی معرفی میشود.
معصومه عیوضی؛ ابوالفضل مساعدی
چکیده
بارندگی یکی از مهمترین عوامل اقلیمی است که از تغییرپذیری زمانی و مکانی بسیار زیادی برخوردار است. از طرف دیگر، تعیین مقدار بارندگی در موقعیتهای مکانی مختلف، از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. در این تحقیق به منظور تخمین بارندگی در مناطق مختلف، از روشهای متعدد درونیابی استفاده شده است. به این منظور، دادههای بارندگی 32 ایستگاه ...
بیشتر
بارندگی یکی از مهمترین عوامل اقلیمی است که از تغییرپذیری زمانی و مکانی بسیار زیادی برخوردار است. از طرف دیگر، تعیین مقدار بارندگی در موقعیتهای مکانی مختلف، از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. در این تحقیق به منظور تخمین بارندگی در مناطق مختلف، از روشهای متعدد درونیابی استفاده شده است. به این منظور، دادههای بارندگی 32 ایستگاه بارانسنجی با طول دوره آماری 26 سال (62-1361 الی 87-1386) در سطح استان گلستان انتخاب شدند. بعد از بررسی دادهها از نظر صحت و همگنی با استفاده از آزمونهای آماری، به منظور تعیین بهترین الگوی توزیع مکانی بارندگی سالانه در سطح استان گلستان، از شش روش درونیابی مکانی فاصله وزنی معکوس (IDW)، چندجملهای جهانی (GPI)، چندجملهای محلی (LPI)، تابع پایه شعاعی (RBF)، کریجینگ (Kriging) و کوکریجینگ (Co-Kriging) استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که در بین روشهای قطعی و زمینآماری، به ترتیب روش زمینآمارکریجینگ و کوکریجینگ با مدل بیضوی و با میزان خطای 49/60 و 46/64 نسبت به روشهای قطعی برتر بوده است. همچنین در بین روشهای قطعی دو روش RBF و IDW با میزان خطای 86/66 و 20/77 نتایج نسبتاً دقیقتری را در مقایسه با دو روش LPI و GPI داشتهاند. ضمن آنکه کمترین مقدار میانگین مربعات خطا در روش کریجینگ با مدل بیضوی (49/60) و بیشترین آن در روش GPI با توان 5 (به مقدار96/288) به دست آمده است.
یحیی پرویزی؛ منوچهر گرجی اناری؛ محمدحسین مهدیان؛ محمود امید
چکیده
کربن آلی خاک کلیدیترین عامل در باروری و کیفیت خاک و حفاظت محیط زیست، به ویژه در مناطق نیمهخشک بوده و تنها ابزار شناخته شده برای اصلاح تغییرات اقلیمی و کاهش گازهای گلخانهای در جو زمین میباشد. مدیریت کربن آلی خاک مستلزم شناخت ساختار تغییرپذیری آن در زمان و مکان است. این پژوهش با هدف مقایسه کارایی روشهای مختلف درونیابی ...
بیشتر
کربن آلی خاک کلیدیترین عامل در باروری و کیفیت خاک و حفاظت محیط زیست، به ویژه در مناطق نیمهخشک بوده و تنها ابزار شناخته شده برای اصلاح تغییرات اقلیمی و کاهش گازهای گلخانهای در جو زمین میباشد. مدیریت کربن آلی خاک مستلزم شناخت ساختار تغییرپذیری آن در زمان و مکان است. این پژوهش با هدف مقایسه کارایی روشهای مختلف درونیابی کربن آلی خاک در کاربریهای مختلف یک حوزه نیمهخشک در غرب کشور انجام شد. نتایج نشان داد که روشهای کریجینگ معمولی، کوکریجینگ با متغیر کمکی درصد آهک و روش RBF با تابع اسپلین، به ترتیب دارای بیشترین کارایی در درونیابی بودند. با تفکیک کاربریها و درونیابی مجزا در آنها، روش مناسب درونیابی عبارت بود از کوکریجینگ معمولی با متغیر کمکی درصد سنگریزه سطحی، درصد آهک و کلاس فرسایش، به ترتیب برای مرتع، زراعت و جنگل بود که تفاوت زیادی با روش RBF نداشت. مدل مناسب برای کلیه روشهای درونیابی زمینآماری در کلیه کاربریها، مدل نمایی با گام حدود 750 تا 1000 متر و خطای اندازهگیری متوسط (35 تا 65 درصد) بود. استفاده از روش درونیابی پلیگونال کریجینگ توانست اثر نوع کاربری را در تغییرات مکانی کربن آلی خاک نشان دهد؛ اما تغییر چندانی در شاخصهای کارایی درونیابی ایجاد ننمود. ضمن آنکه خطای برآورد در دامنه جنوبی بخش مرتع، به دلیل تفاوت زیاد در جهت ناهمسان گردی و روند نسبت به واریوگرام پایه، در روش پلیگونال کریجینگ بیشتر بود.