ساناز اشرفی سعیدلو؛ عباس صمدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین؛ ابراهیم سپهر
چکیده
افزایش سالانهی قیمت کودهای شیمیایی پتاسیمی و نیز اثرات مخرب این کودها بر محیطزیست، اتخاذ راهکاری برای استفاده از پتاسیم بومی خاک را ضروری نموده است. استفاده از کودهای زیستی حاوی ریزجانداران سودمند از جمله این راهکارها محسوب میشود. این مطالعه با هدف مدلسازی و بررسی تأثیر نسبتهای مختلف ورمیکمپوست، فلوگوپیت و گوگرد بر میزان ...
بیشتر
افزایش سالانهی قیمت کودهای شیمیایی پتاسیمی و نیز اثرات مخرب این کودها بر محیطزیست، اتخاذ راهکاری برای استفاده از پتاسیم بومی خاک را ضروری نموده است. استفاده از کودهای زیستی حاوی ریزجانداران سودمند از جمله این راهکارها محسوب میشود. این مطالعه با هدف مدلسازی و بررسی تأثیر نسبتهای مختلف ورمیکمپوست، فلوگوپیت و گوگرد بر میزان انحلال و آزادسازی پتاسیم توسط باکتری Pseudomonas fluorescens و ارائه سطوح مطلوب این متغیرها برای تهیه کود زیستی کارآمد انجام گرفت. بر این اساس تعداد 20 آزمایش با استفاده از روش سطح پاسخ بر مبنای طرح مرکب مرکزی تعریف شد و اثر مقادیر مختلف متغیرهای ورمیکمپوست، کانی فلوگوپیت و گوگرد در چهار سطح کدبندی شده (+α،1+، 0، 1- و α-) بر میزان انحلال پتاسیم بررسی گردید. نتایج نشاندهندهی کارآمدی بالای ( 8/0= RMSE و 949/0= R2) مدل طرح مرکب مرکزی در برآورد انحلال پتاسیم بود. بر اساس نتایج، برهمکنش ورمیکمپوست با گوگرد ( 0338/0>p ) و برهمکنش فلوگوپیت با گوگرد (0083/0>p ) نسبتاً زیاد و معنیدار بود. نتایج تحلیل آماری ضرایب مدل طرح مرکب مرکزی حاکی از اثر مثبت و افزایندهی ورمیکمپوست (X1) و اثر منفی و کاهنده فلوگوپیت (X2) و گوگرد (X3) بر افزایش انحلال پتاسیم بود. بطوریکه با افزایش مقدار گوگرد از 25/10 به 75/39 درصد، انحلال پتاسیم تقریباً 61/31 درصد کاهش یافت. بر اساس پیشبینی شرایط بهینه برای انحلال پتاسیم، مقادیر 78/41 درصد ورمیکمپوست، 35/24 درصد فلوگوپیت و 25/10 درصد گوگرد منجر به بیشترین انحلال پتاسیم (27/109 میلیگرم بر لیتر) توسط باکتری سودوموناس فلورسنس میشود.
مریم معین فر؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین؛ فرخ اسدزاده
چکیده
در این پژوهش، بهمنظور شناسایی و جداسازی باکتریهای بومی با توانایی رسوب زیستی کربناتکلسیم (MICP)، 25 نمونه خاک از جنوب استان آذربایجانغربی جمعآوری شدند. بعد از مراحل غربالگری اولیه باکتریها، پنج باکتری بومی با توانایی بالای هیدرولیز اوره و همچنین مقاوم بهشوری جداسازی شد. جهت بررسی کنترل فرسایش بادی آزمونی به صورت فاکتوریل در ...
بیشتر
در این پژوهش، بهمنظور شناسایی و جداسازی باکتریهای بومی با توانایی رسوب زیستی کربناتکلسیم (MICP)، 25 نمونه خاک از جنوب استان آذربایجانغربی جمعآوری شدند. بعد از مراحل غربالگری اولیه باکتریها، پنج باکتری بومی با توانایی بالای هیدرولیز اوره و همچنین مقاوم بهشوری جداسازی شد. جهت بررسی کنترل فرسایش بادی آزمونی به صورت فاکتوریل در قابل طرح کاملاً تصادفی در دو فاکتور و سه تکرار که فاکتور اول در هشت سطح (شامل پنج باکتری جداسازی شده (U3، U8 ، U16، U35، U40) و باسیلوس پاستهاوری (شاهد مثبت)، تیمار بدون باکتری و بدون عامل سیمانی (بهصورت موهومی) و تیمار بدون باکتری و دارای عامل سیمانی و فاکتور دوم شامل غلظتهای مختلف محلول کلریدکلسیم بههمراه اوره در سه سطح (1/0، 5/0 و 1 مولار) ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که جدایههای U3 و U16 دارای بیشترین مقدار هیدرولیز اوره و از نظر تحمل بهشوری U16 دارای کمترین مقدار و U3بیشترین تحمل به شوری بود. نتایج حاصل از آزمون تونل باد نشان داد که آستانه فرسایش بادی در نمونههای شاهد منفی در حدود m/s 4/9 و برای نمونههای MICP (رسوب میکروبی کربنات کلسیم) بسیار بالاتر از سرعت دستگاه تونلباد (25 متر بر ثانیه) بود. حداکثر میزان مقاومتفروروی در نمونه تیمار شده با جدایه U3 و سطح یک مولار کلریدکلسیم MPa 5/13 و نمونههای شاهد منفی و دارای مواد سیمانی بهترتیب MPa0 و 97/0 بدست آمد. چنین استنباط میشود که میتوان از فرایند MICP و باکتریهای بومی توانمند در این پدیده برای برای کاهش فرسایش بادی استفاده نمود. که فاکتور اول در هشت سطح (شامل پنج باکتری جداسازی شده (U3، U8، U16، U35، U40)، باسیلوس پاستهاوری (بهعنوان شاهد مثبت که از مرکز کلکسیون میکروبی ایران تهیه گردید)، تیمار بدون باکتری و بدون عامل سیمانی (شاهد منفی) و تیمار بدون باکتری و دارای عامل سیمانی) و فاکتور دوم در سه سطح شامل غلظتهای مختلف محلول کلرورکلسیم به همراه اوره (1/0، 5/0 و 1 مولار) مورد ارزیابی قرار گرفت.
ساناز اشرفی سعیدلو؛ عباس صمدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین؛ ابراهیم سپهر
چکیده
انحلال پتاسیم موجود در ساختار کانیها توسط ریزجانداران منجر به افزایش رشد و عملکرد گیاهان شده و علاوه بر صرفهی اقتصادی، دوستدار محیط زیست است، لذا شناسایی گونههای کارا در انحلال پتاسیم و تعیین شرایط بهینه برای حداکثر فعالیت این گونهها از اهمیت بالایی برخوردار است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف متغیرهای منبع کربن، زمان ...
بیشتر
انحلال پتاسیم موجود در ساختار کانیها توسط ریزجانداران منجر به افزایش رشد و عملکرد گیاهان شده و علاوه بر صرفهی اقتصادی، دوستدار محیط زیست است، لذا شناسایی گونههای کارا در انحلال پتاسیم و تعیین شرایط بهینه برای حداکثر فعالیت این گونهها از اهمیت بالایی برخوردار است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف متغیرهای منبع کربن، زمان انکوباسیون و pH بر میزان انحلال و آزادسازی پتاسیم از کانیهای فلدسپار و فلوگوپیت توسط باکتری Pseudomonas fluorescens انجام گرفت. برای این منظور در مرحله نخست بر مبنای طرح پلاکت– برمن، تعداد 12 آزمایش تعریف شد و تأثیر منابع مختلف کربن شامل گلوکز، ساکاروز و فروکتوز بر انحلال هر یک از کانیهای فلدسپار و فلوگوپیت بررسی شد. در ادامه بر اساس تحلیل نتایج مربوط به انحلال پتاسیم در مرحله اول، منبع کربن مهم و تأثیرگذار شناسایی و دامنههای متفاوتی از متغیرهای pH (10-3)، زمان انکوباسیون (18-1 روز) و مقدار منبع کربن (12– 6/0 گرم در لیتر) در نظر گرفته شده و طرح مرکب مرکزی با 20 آزمایش و بر اساس مقادیر کدبندی شده متغیرهای مستقل طراحی گردید. نتایج نشان داد که مدل طرح مرکب مرکزی قابلیت مطلوبی (918/0– 944/0=R2 و 47/1– 82/0 =RMSE) در پیشبینی مقدار آزادسازی پتاسیم از فلدسپار و فلوگوپیت دارد. تحلیل حساسیت مدل طرح مرکب مرکزی نشان داد که از بین سه متغیر مورد بررسی، pH بیشترین تأثیر را بر آزادسازی پتاسیم دارد. حداکثر غلظت پتاسیم محلول در حضور فلوگوپیت و فلدسپار بهترتیب برابر با 16/121 و 96/82 میلیگرم در لیتر، مربوط به 36/10 =pH، مقدار ساکاروز 5/6 گرم در لیتر و زمان10 روز بود. زمان انکوباسیون نیز بر آزادسازی پتاسیم تأثیر داشت. روند آزادسازی پتاسیم در مراحل اولیه انکوباسیون افزایشی، در مراحل میانی کاهشی و در ادامه افزایشی بود. بطور کلی بر اساس مدل طرح مرکب مرکزی، pHهای 36/10 و 34/10، و مقادیر 26/2 و 92/6 گرم در لیتر از ساکاروز و زمانهای 18 و 2 روز بهترتیب بهعنوان شرایط بهینه برای دستیابی به بیشینه آزادسازی پتاسیم از فلدسپار و فلوگوپیت در محیط کشت پیشبینی شدند.
رحمت اله رنجبر؛ ابراهیم سپهر؛ عباس صمدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین؛ بهنام دولتی
چکیده
برخی از ریزجانداران خاک توانایی انحلال کانیهای حاوی پتاسیم و آزادسازی پتاسیم آن را دارند. این مطالعه به منظور جداسازی باکتریهای حلکننده کانیهای پتاسیمدار (KSBs) از خاک ریزوسفر توتون و بررسی تأثیر آنها بر آزادسازی پتاسیم از خاک انجام شد. نمونههای خاک از ریزوسفر توتون رقم بارلی21 در مرحله گلدهی بوته برداشت شد. با استفاده از ...
بیشتر
برخی از ریزجانداران خاک توانایی انحلال کانیهای حاوی پتاسیم و آزادسازی پتاسیم آن را دارند. این مطالعه به منظور جداسازی باکتریهای حلکننده کانیهای پتاسیمدار (KSBs) از خاک ریزوسفر توتون و بررسی تأثیر آنها بر آزادسازی پتاسیم از خاک انجام شد. نمونههای خاک از ریزوسفر توتون رقم بارلی21 در مرحله گلدهی بوته برداشت شد. با استفاده از محیطکشت جامد الکساندروف، 9 جدایه KSB جداسازی و خالصسازی شدند. سپس ارزیابیهای کیفی (شاخص حلالیت) و کمی (آزادسازی پتاسیم از کانیهای پتاسیمدار) به ترتیب در محیطکشت جامد و مایع الکساندروف و بررسی تأثیر جدایههای KSBs بر مقدار پتاسیم قابل استفاده خاک در قالب 3 طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار صورت گرفت. بیشترین شاخص حلالیت در اثر فعالیت جدایههای باکتری KSB22، KSB42 و KSB10 در محیطکشت جامد الکساندروف به ترتیب 8/2، 7/2 و 5/2 به دست آمد و بیشترین میزان پتاسیم محیطکشت مایع الکساندروف با مقدار 40/9 میلیگرم بر لیتر مربوط به تلقیح جدایههای باکتری KSB42 و KSB10 بود که میزان آن نسبت به شاهد (محیطکشت بدون تلقیح)، سه برابر افزایش یافت. جدایههای KSB42 و KSB10 در آزادسازی پتاسیم از کانیهای پتاسیمدار و خاک کاراتر بودند به طوری که میزان پتاسیم قابل استفاده خاک در تلقیح با این جدایهها در مقایسه با شاهد، حدود 29 درصد افزایش یافت. این تحقیق نشان داد که از برخی باکتریهای ریزوسفر توتون میتوان در متحرک نمودن منابع نامحلول پتاسیم خاک استفاده کرده و بخشی از نیاز گیاه توتون را که یک گیاه پرنیاز نسبت به پتاسیم است، تأمین نمود.
رقیه واحدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین
چکیده
با توجه به کمبود مواد آلی در اغلب خاکهای ایران، بقایای هرس درختان میوه یکی از منابع مهم مواد آلی خاک به شمار میروند که با تبدیل شدن به کمپوست به همراه تلقیح میکوریزی میتواند از راهکارهای افزایش خصوصیات میکروبیولوژیک در خاکهای آهکی باشد. از این رو، در این پژوهش تاثیر کمپوست حاصل از بقایای هرس درختان میوه در حضور تلقیح میکوریزی ...
بیشتر
با توجه به کمبود مواد آلی در اغلب خاکهای ایران، بقایای هرس درختان میوه یکی از منابع مهم مواد آلی خاک به شمار میروند که با تبدیل شدن به کمپوست به همراه تلقیح میکوریزی میتواند از راهکارهای افزایش خصوصیات میکروبیولوژیک در خاکهای آهکی باشد. از این رو، در این پژوهش تاثیر کمپوست حاصل از بقایای هرس درختان میوه در حضور تلقیح میکوریزی بر برخی شاخصهای میکروبیولوژیکی یک خاک آهکی در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح کاملاً تصادفی در شرایط گلخانهای در رایزوباکس اجرا گردید. فاکتورها شامل منابع آلی (کمپوست بقایای هرس، بقایای هرس و شاهد بدون ماده آلی) و خاک (خاک ریزوسفر و غیرریزوسفر) در شرایط تلقیح میکوریزی بودند. پس از پایان دوره رشد گیاه گندم، کربن آلی (OC)، کربن زیست توده میکروبی (MBC)، فسفر زیست توده میکروبی ((MBP، کسر متابولیکی (qCO2)، بهر میکروبی (MBC/OC) و شاخص قابلیت دسترسی به کربن (CAI)، فعالیت آنزیمهای فسفومنواستراز اسیدی (ACP) و قلیایی (ALP) و نیز درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه در خاکهای ریزوسفری و غیرریزوسفری تعیین گردید. نتایج نشان داد که کاربرد کمپوست باعث افزایش OC، MBC، MBP و کاهش MBC/MBP نسبت به تیمار شاهد شد. به طوریکه کمپوست بقایای هرسOC، MBCوMBP را به ترتیب 08/8، 79/46 و 18/37 درصد در خاک ریزوسفر نسبت به غیرریزوسفر افزایش داد. بقایای هرس موجب افزایش 45/1، 26/1 و 3/1 برابری به ترتیب در qCO2، CAI و ACP در خاک ریزوسفری در مقایسه با غیرریزوسفر شد. در حالی که بیشترین میزان بهر میکروبی در تیمار شاهد بدون ماده آلی بود. همچنین، بیشترین فعالیت ALP و درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه را کمپوست بقایای هرس در خاک ریزوسفری به خود اختصاص داد.
محسن برین؛ احسان احسان ملاحت؛ فرخ اسدزاده
چکیده
یکی از ویژگیهای مهم در ارزیابی جمعیت فعال میکروبی خاک تنفس ناشی از بستره (SIR) میباشد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر منبع کربن (گلوکز)، دما و دوره خواباندن در تنفس ناشی از بستره در دو خاک جنگلی و کشاورزی با استفاده از روش سطح پاسخ و بر مبنای طرح مرکب مرکزی انجام شد. بدین منظور دامنههای متفاوتی از این سه متغیر شامل مقدار گلوکز (10-5/0 میلیگرم ...
بیشتر
یکی از ویژگیهای مهم در ارزیابی جمعیت فعال میکروبی خاک تنفس ناشی از بستره (SIR) میباشد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر منبع کربن (گلوکز)، دما و دوره خواباندن در تنفس ناشی از بستره در دو خاک جنگلی و کشاورزی با استفاده از روش سطح پاسخ و بر مبنای طرح مرکب مرکزی انجام شد. بدین منظور دامنههای متفاوتی از این سه متغیر شامل مقدار گلوکز (10-5/0 میلیگرم در گرم)، زمان خواباندن (10-1 ساعت) و دما (30-15 درجه سلسیوس) در نظر گرفته شده و طرح مرکب مرکزی با 40 آزمایش برای دو خاک و بر اساس مقادیر کدبندی شده متغیرهای مستقل طراحی شد. نتایج نشان داد که میانگین مقدار SIR خاک جنگلی به دلیل دارا بودن ماده آلی بیشتر و جمعیت فعال میکروبی بالاتر تقریباً دو برابر خاک کشاورزی است. نتایج بیانگر کارآمدی مدل طراحی شده برای پیشبینی مقدار تنفس ناشی از بستره در دو خاک کشاورزی (919/0 =R2) و جنگلی ( 823/0 =R2) بود. از بین سه متغیر مورد بررسی در مدل طرح مرکب مرکزی، تاثیر خطی دما بر تنفس ناشی از بستره در هر دو خاک معنیدار بود. با این حال در خاک جنگلی مقدار بستره (گلوکز) تأثیر بسیار معنیدار و به مراتب بیشتری در مقایسه با خاک زراعی داشت که میتواند به دلیل بیشتر بودن مواد آلی قابل تجزیه در این خاک باشد.
میرحسن رسولی صدقیانی؛ رقیه واحدی؛ محسن برین
چکیده
فسفر از عناصر پرمصرف مورد نیاز گیاه میباشد که کمبود آن یکی از مشکلات خاکهای آهکی است. به منظور بررسی تاثیر بیوچار و کمپوست ضایعات هرس درختان سیب و انگور و تلقیح میکروبی بر فعالیت آنزیم فسفاتاز و فراهمی فسفر در ریزوسفر گندم، آزمایشی بصورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در شرایط گلخانهای در رایزوباکس اجرا گردید. فاکتورها شامل ...
بیشتر
فسفر از عناصر پرمصرف مورد نیاز گیاه میباشد که کمبود آن یکی از مشکلات خاکهای آهکی است. به منظور بررسی تاثیر بیوچار و کمپوست ضایعات هرس درختان سیب و انگور و تلقیح میکروبی بر فعالیت آنزیم فسفاتاز و فراهمی فسفر در ریزوسفر گندم، آزمایشی بصورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در شرایط گلخانهای در رایزوباکس اجرا گردید. فاکتورها شامل ماده آلی (بیوچار، کمپوست ضایعات هرس و شاهد بدون ماده آلی)، تلقیح میکروبی (قارچ میکوریزای آربوسکولار (AMF) و باکتریهای ریزوسفری محرک رشد (PGPR) و خاک (خاک ریزوسفری و غیرریزوسفری) بود. نتایج نشان داد که کاربرد همزمان کمپوست و تلقیح میکروبی باعث افزایش معنیدار فعالیت ACP،ALP و فسفر قابل جذب در خاک نسبت به تیماربدون ماده آلی شد، بطوریکه بیشترین افزایش فعالیت ALP و مقدار فسفر قابل جذب مربوط به تیمار مشترکPGPR وکمپوست بود. همچنین در تیمارکمپوست، فعالیت ACP و ALP در خاک ریزوسفری به ترتیب 39/1 و 33/1برابر خاک غیرریزوسفری بود. با این وجود مقدار فسفر قابل جذب در خاک غیرریزوسفری تیمار کمپوست 19/21 درصد بیشتر از خاک ریزوسفری بود. بیشترین غلظت فسفر در ریشه و اندام هوایی بترتیب در تیمارهای کمپوست تلقیح شده با میکوریزا و بیوچار تلقیح شده با میکوریزا مشاهده شد. همچنین، غلظت فسفر اندام هوایی در تیمار مشترک بیوچار و AMF 31/1 برابر غلظت فسفر در تیمار بیوچار و تلقیح PGPR بود. بطورکلی استفاده ازماده آلی و تلقیح میکروبی تأثیر قابل توجهی در فراهمی فسفر و بهبود رشد گیاه دارد.
ساناز اشرفی سعیدلو؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ عباس صمدی؛ محسن برین؛ ابراهیم سپهر
چکیده
به منظور مقایسه سینتیک رهاسازی پتاسیم از کانیهای پتاسیمدار و نیز انتخاب بهترین معادله سینتیکی توصیف کننده روند رهاسازی پتاسیم توسط عصارهگیرهای آلی و معدنی، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل در 3 تکرار اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل 3 نوع عصاره-گیر (اسید اگزالیک 01/0 مولار، کلرید کلسیم 01/0 مولار، شاهد (آب مقطر))، ...
بیشتر
به منظور مقایسه سینتیک رهاسازی پتاسیم از کانیهای پتاسیمدار و نیز انتخاب بهترین معادله سینتیکی توصیف کننده روند رهاسازی پتاسیم توسط عصارهگیرهای آلی و معدنی، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل در 3 تکرار اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل 3 نوع عصاره-گیر (اسید اگزالیک 01/0 مولار، کلرید کلسیم 01/0 مولار، شاهد (آب مقطر))، 3 کانی پتاسیمدار (فلدسپار، ایلیت و فلوگوپیت) و 10 زمان (1، 2، 4، 8، 12، 16، 24، 32، 48 و 64 ساعت) بودند. مقدار پتاسیم آزاد شده با استفاده از دستگاه فلیمفتومتر طی زمانهای مختلف در شرایط آزمایشگاهی اندازهگیری شد و دادهها به معادلات سینتیکی مرتبه صفر، مرتبه اول، مرتبه دوم، تابع توانی، پخشیدگی پارابولیک و الوویچ برازش داده شد. نتایج نشان دهندهی اثر معنیدار نوع عصارهگیر بر سینتیک رهاسازی پتاسیم بود، بطوریکه میزان پتاسیم آزاد شده در نمونههای عصارهگیری شده با اسید اگزالیک در مقایسه با نمونههای عصارهگیری شده با کلرید کلسیم و شاهد (آب مقطر) به ترتیب 48/1 و 35/2 برابر بیشتر بود. کانیهای مختلف نیز مقادیر متفاوتی از پتاسیم را آزاد نمودند. رهاسازی پتاسیم از فلوگوپیت نسبت به فلدسپار و ایلیت به ترتیب 99/1 و 95/2 برابر بیشتر بود. بیشترین غلظت پتاسیم نیز (440 میلیگرم بر کیلوگرم) در تیمار عصارهگیری شده با اسید اگزالیک و در حضور کانی فلوگوپیت مشاهده گردید. بطوریکه مقدار پتاسیم در این تیمار 15/3 برابر نسبت به شاهد افزایش یافت. برازش معادلات سینتیکی نشان داد که معادلات تابع توانی و پخشیدگی پارابولیک با بیشترین ضریب تبیین (R2) و کمترین خطای استاندارد (SE)، بهترین مدل برای برازش دادهها بودند این در حالیست که مدل مرتبه دوم قادر به توجیه رهاسازی پتاسیم نبود. چنین استنباط میگردد که سینتیک رهاسازی پتاسیم توسط عوامل مختلفی از جمله نوع کانی و نوع عصارهگیر تحت تأثیر قرار میگیرد و عصارهگیر آلی توانایی بالاتری در استخراج پتاسیم غیرتبادلی از ساختار کانیها دارد. همچنین تطبیق نتایج این تحقیق با معادلات مرتبه اول، پخشیدگی پارابولیک و تابع توانی حاکی از آن است که رهاسازی پتاسیم غیرتبادلی از کانیها میتواند متأثر از فرآیند پخشیدگی باشد و بعبارت دیگر پخشیدگی پتاسیم به خارج از توده کانی، کنترل کننده سرعت آزاد شدن پتاسیم میباشد.
میرحسن رسولی صدقیانی؛ حبیب خداوردیلو؛ محسن برین؛ سولماز کاظم علیلو
چکیده
باکتری های افزاینده رشد گیاه (PGPR) و قارچ ریشه های آربوسکولار (AMF) سبب بهبود رشد گیاهان در تنش های محیطی میشوند. در این پژوهش نقش برخی گونه هایPGPR (ترکیبی از گونه های Pseudomonas شامل سویه های P. fluorescens ، P.putida و P. aeruginosa) و AMF (ترکیبی از گونه های Glomus شامل G. mosseae، G. intraradices و G. fasciculatum) بر برخی عناصر و همچنین برخی شاخص های فیزیولوژیک، توسط گیاه خارزن ...
بیشتر
باکتری های افزاینده رشد گیاه (PGPR) و قارچ ریشه های آربوسکولار (AMF) سبب بهبود رشد گیاهان در تنش های محیطی میشوند. در این پژوهش نقش برخی گونه هایPGPR (ترکیبی از گونه های Pseudomonas شامل سویه های P. fluorescens ، P.putida و P. aeruginosa) و AMF (ترکیبی از گونه های Glomus شامل G. mosseae، G. intraradices و G. fasciculatum) بر برخی عناصر و همچنین برخی شاخص های فیزیولوژیک، توسط گیاه خارزن بابا (Onopordon acanthium L) بررسی شد. این مطالعه در شرایط گلخانهای به صورت فاکتوریل با دو فاکتور غلظت کادمیم (صفر، 10، 30 و 100 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم) و تیمار تلقیح میکروبی، در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی انجام شد. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت کادمیم در خاک رشد گیاه، غلظت آهن، روی و مس در شاخساره، مقادیر کلروفیلها و کاروتنوئیدها، ارتفاع، تنفس میکروبی و محتوای نسبی آب برگ (RWC) کاهش و مقادیر غلظت کادمیم در گیاه به طور معنی داری (05/0P≤) افزایش یافت. مایه زنی میکروبی سبب کاهش تاثیر نامطلوب کادمیم بر رشد گیاه شد. عملکرد شاخساره گیاه به طور میانگین در تیمارهای PGPRو AMFبه ترتیب بیش از 1/2 و 7/2 و تنفس میکروبی به ترتیب بیش از 17/2 و 01/2 برابر تیمارهای مشابه شاهد بود. چنین نتیجه گیری میگردد که مایه زنی میکروبی سبب افزایش بردباری گیاه و کاهش تاثیر نامطلوب کادمیم بر رشد گیاه می شود.