علوم خاک
تهمینه قیطاسی رنجبر؛ محسن نائل
چکیده
به منظور بهبود کمّیت و کیفیت محصول و ارتقاء کیفیت خاک، استفاده بهینه از بهسازهای آلی یک ضرورت است. در مطالعه حاضر، اثر دو بهساز آلی، در مقایسه با کود شیمیایی اوره، بر برخی شناسههای کیفیت خاک، هم چنین عملکرد و برخی عناصر غذایی گیاه اسفناج بررسی شد. آزمایش در قالب بلوکهای کامل تصادفی، با سه تکرار اجرا گردید. تیمارها شامل کود سبز ...
بیشتر
به منظور بهبود کمّیت و کیفیت محصول و ارتقاء کیفیت خاک، استفاده بهینه از بهسازهای آلی یک ضرورت است. در مطالعه حاضر، اثر دو بهساز آلی، در مقایسه با کود شیمیایی اوره، بر برخی شناسههای کیفیت خاک، هم چنین عملکرد و برخی عناصر غذایی گیاه اسفناج بررسی شد. آزمایش در قالب بلوکهای کامل تصادفی، با سه تکرار اجرا گردید. تیمارها شامل کود سبز یونجه (AGM) در دو سطح 1 و 3 درصد، پسماند بستر کشت قارچ (SMS) در دو سطح 2 و 5 درصد، کود اوره (U) در دو سطح 120 و360 کیلوگرم بر هکتار، ترکیب AGM و SMS (SA) در دو سطح 5/1 درصد (به ترتیب 5/0 و 1 درصد) و 4 درصد (به ترتیب 5/1 و 5/2 درصد)، و شاهد بود. نتایج نشان داد کربن آلی خاک، هدایت الکتریکی، پیاچ، فعالیت آنزیم فسفاتاز، پتاسیم و فسفر فرآهم تحت تأثیر تیمارها قرار گرفتند. تمام تیمارهای پسماند بستر قارچ، کود سبز یونجه و ترکیبی موجب افزایش معنیدار کربن آلی خاک نسبت به تیمارهای شاهد و کود شیمیایی شدند. تیمار SMS-2 بیشترین افزایش EC را نسبت به تیمارهای شاهد و U-1 (به ترتیب، با 552 و520 درصد افزایش) داشت. کود سبز یونجه نیز موجب افزایش EC خاک نسبت به شاهد شد، با اینحال اثر منفی این بهساز آلی بر شوری خاک کمتر از SMS بود. از طرفی، در تیمارهای U-2؛ AGM-2؛ SMS-2، SMS-1؛ SA-2 و SA-1 بیشترین کاهش پیاچ نسبت به تیمار شاهد دیده شد. کاهش پیاچ در تیمارهای حاوی بهسازهای آلی به دلیل پیاچ اسیدی اولیه آنها بود. بیشترین محتوای پتاسیم و فسفر فراهم، و فعالیت آنزیم فسفاتاز در تیمار SMS-2 مشاهده شد. عملکرد گیاه و غلظت نیترات، فسفر، آهن، روی، منگنز و مس تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. تیمارهای بهسازهای آلی (AGM-1، AGM-2؛ SMS-2؛ AS-1 و AS-2) توانستند نیاز کودی گیاه اسفناج را برطرف کنند و عملکرد گیاه را نسبت به دو تیمار کود اوره افزایش دهند. بیشترین غلظت نیترات گیاه در تیمار کود شیمیاییU-2 دیده شد که از حد مجاز فراتر بود. غلظت فسفر گیاه در تیمارهای SMS-2، AGM-2 و دو تیمار ترکیبی به طور معنیداری بیشتر از تیمارهای کود شیمیایی بود. بیشترین مقدار آهن در گیاه در هر دو سطح پسماند بستر قارچ و تیمار کودسبز یونجه، و کمترین آن در تیمار U-2 مشاهده شد. هر دو بهساز آلی باعث افزایش معنیدار منگنز گیاه نسبت به دو تیمار کود شیمیایی شدند. با این حال، تنها تیمار پسماند بستر قارچ (SMS-2) توانست غلظت روی در گیاه را به طور معنیداری نسبت به تیمارهای کودی افزایش دهد. با توجه به اینکه سطوح بالای تیمارهای کود سبز یونجه و تیمار ترکیبی، علیرغم افزایش عملکرد گیاه و ارتقاء کیفیت خاک، موجب تجمع نیترات در مرز بحرانی، در گیاه اسفناج شدند، و از طرف دیگر استفاده مداوم از سطح بالای کمپوست بستر قارچ خطر شور شدن خاک را به همراه دارد، تیمار ترکیبی SA-1 ، و پس از آن تیمار پسماند بستر قارچ SMS-1 به عنوان مناسبترین تیمارها از نظر بهبود کیفیت خاک و بهبود عملکرد و کیفیت اسفناج شناخته شد. [1]- Alfalfa green manure[2]- Spent mushroom substrates
علوم خاک
ریحانه خشتابه؛ مرتضی اکبری؛ آوا حیدری؛ علی اصغر نجف پور
چکیده
این پژوهش با هدف ارزیابی اثرات برخی از فلزات سنگین همچون سرب، آهن، نیکل، مس، آرسنیک و پهنهبندی آلودگی خاک ناشی از آنها در مناطق اطراف معدن سنگ آهن سنگان شهرستان خواف در خراسان رضوی انجام شد. جهت انجام این تحقیق، تعداد 60 نمونه خاک از عمق (0-20) سانتیمتری به صورت سیستماتیک و از دو منطقه مجاور معدن و شاهد برداشت شد. غلظت فلزات سنگین با ...
بیشتر
این پژوهش با هدف ارزیابی اثرات برخی از فلزات سنگین همچون سرب، آهن، نیکل، مس، آرسنیک و پهنهبندی آلودگی خاک ناشی از آنها در مناطق اطراف معدن سنگ آهن سنگان شهرستان خواف در خراسان رضوی انجام شد. جهت انجام این تحقیق، تعداد 60 نمونه خاک از عمق (0-20) سانتیمتری به صورت سیستماتیک و از دو منطقه مجاور معدن و شاهد برداشت شد. غلظت فلزات سنگین با استفاده از دستگاه پلاسمای جفت شده القایی-آزمون طیفسنجی نشر نوری (ICP-AES) اندازهگیری گردید. آزمون نرمال بودن دادهها به صورت استنباطی با استفاده از آزمون پارامتریک t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. برای کمّی نمودن میزان آلودگی خاک به فلزات سنگین، از شاخصهای ژئوشیمیایی همچون فاکتور آلودگی، شاخص بارآلودگی و فاکتور غنیشدگی استفاده گردید. نقشه پهنهبندی بار آلودگی منطقه مجاور معدن و همچنین نقشه متوسط غنیشدگی عنصر سرب و آرسنیک نیز با استفاده از روشهای درونیابی در محیط ArcGIS تهیه شد. نتایج بدست آمده نشان داد که میانگین غلظت عناصر آرسنیک، مس، نیکل، سرب و آهن در منطقه مجاور معدن به ترتیب 7/12، 5/25، 5/34، 6/48، 38860 میلیگرم بر کیلوگرم و در منطقه شاهد به ترتیب 5/8، 9/15، 1/32، 9/16، 29110 میلیگرم بر کیلوگرم بوده است. مقایسه ضریب تغییـرات فلـزات سنگین نیز نشان داد کـه بیشـترین مقدار این ضـریب مربوط به عنصر سرب با 8/42 درصد و سـایر فلـزات در منطقه مجاور معدن نیـز پراکنـدگی نسـبتاً بـالایی را نسبت به منطقه شاهد داشتهاند. در آزمون t مستقل، مشاهده شد که مقدار سطح معنیداری (p-value) در همه عناصر به غیر از عنصر نیکل کمتر از 05/0 بوده که بیانگر اختلاف معنیدار میانگین غلظتها بین منطقه شاهد و منطقه مجاور معدن میباشد. بر اساس بررسیهای صورت گرفته همبستگی بین عنصر سرب با متغیرهای نیکل، مس و آرسنیک از نوع معکوس بوده و همبستگی مثبت و بسیار قوی بین آهن با مس و نیکل به ترتیب با مقدار 8/0 و 76/0 و نیکل با مس با مقدار 82/0 وجود دارد. ضریب آلودگی عنصر سرب در منطقه مجاور معدن، مقادیر آلودگی متوسط تا قابل توجه را نشان داد که نسبت به سایر عناصر از آلودگی بیشتری برخوردار میباشد. عنصر سرب و آرسنیک در منطقه مجاور معدن، غنیشدگی متوسط تا نسبتاً شدید را نشان دادند. مقایسه نتایج بدست آمده از آنالیز نمونههای خاک در دو منطقه شاهد و مجاور معدن با یکدیگر نشان از افزایش غلظت فلزات سنگین آهن، سرب، آرسنیک و مس در منطقه مجاور معدنکاری بوده است. میانگین غلظت عنصر آرسنیک و آهن احتمال بروز سمیت در آینده را هشدار میدهد. حضور دو عنصر مس و نیکل در خاک منطقه تحت تأثیر عوامل طبیعی و زمینزاد است. درنتیجه میتوان به این مهم دست یافت که در صورتی که آلایندههای حاصل از معدنکاری سنگ آهن در مناطق مجاور معدن کنترل نشود و به دنبال آن روند بیابانزایی تکنوژنیک مهار نگردد. علاوه بر بروز مشکلات زیستمحیطی متعدد تأثیر شگرفی بر بوم نظام منطقه خواهد گذاشت.
علوم خاک
شاهرخ شاهمنصوری؛ محمد رضا مصدقی؛ حسین شریعتمداری
چکیده
بررسی تغییرات ویژگیهای فیزیکی و پایداری بسترها در حین کشت گیاه به دلیل تغییراتی که در اثر رشد ریشه و دورههای تر و خشکشدن رخ میدهد، ضروری است. در این پژوهش 14 بستر رشد ترکیبی با نسبتهای مختلف حجمی از مواد جداگانه تهیه شدند. در ابتدا تخلخل کل (TP)، چگالی ظاهری (BD)، چگالی حقیقی (PD)، pH و رسانایی الکتریکی (EC) در بسترهای رشد اندازهگیری ...
بیشتر
بررسی تغییرات ویژگیهای فیزیکی و پایداری بسترها در حین کشت گیاه به دلیل تغییراتی که در اثر رشد ریشه و دورههای تر و خشکشدن رخ میدهد، ضروری است. در این پژوهش 14 بستر رشد ترکیبی با نسبتهای مختلف حجمی از مواد جداگانه تهیه شدند. در ابتدا تخلخل کل (TP)، چگالی ظاهری (BD)، چگالی حقیقی (PD)، pH و رسانایی الکتریکی (EC) در بسترهای رشد اندازهگیری شده و در قالب طرح کاملاً تصادفی بررسی شد. به منظور بررسی تغییرات بسترهای رشد با گذشت زمان (آبیاریهای متوالی) در کشتهای گلخانهای، 10 دوره متوالی تر و خشکشدن (حدود 80 روز) بر بسترهای رشد اعمال شد. پیش از اعمال دورههای تر و خشکشدن و پس از اعمال آخرین دوره، شاخصهای متعدد فیزیکی و هیدرولیکی شامل آب به آسانی قابل دسترس (EAW)، گنجایش هوایی پس از آبیاری (AIR)، گنجایش بافری آب (WBC) و گنجایش نگهداشت آب (WHC) در بسترها تعیین شد. همچنین میزان نشست، درصد کاهش جرم و میزان تجزیه مواد آلی بسترها با گذشت زمان تعیین شد. این بخش آزمایش در قالب طرح کرتهای خردشده در زمان با طرح پایه کاملاً تصادفی تجزیه و تحلیل شد. مقادیر BD، TP، EAW و WHC در اکثر بسترهای رشد در دامنههای مطلوب بود و حتی در برخی از موارد از بستر کوکوپیت-پرلیت (به عنوان شاهد) بهتر بودند. اعمال دورههای تر و خشکشدن بر بسترهای رشد سبب تجزیه مواد آلی، بههمخوردگی و تغییر آرایش ذرات، خرد شدن ذرات آلی و معدنی، انقباض، سختشدن و نشست آنها شد. نتایج نشان داد بسترهای با مقدار قابل توجه مواد آلی ناپایدارتر از بسترهای معدنی یا غالباً معدنی بودند. به طور کلی اعمال دورههای تر و خشکشدن سبب افزایش معنیدار تخلخل و فراوانی منافذ ریز در بسترهای رشد شد. این دورهها اثر مثبتی بر ویژگیهای EAW، WHC، AIR و WBC اکثر بسترهای رشد داشته و سبب افزایش آنها شد. این یافته بیانگر بهبود بسترهای رشد با گذشت زمان (دورههای تر و خشکشدن) بر اساس متغیرهای مقداری مذکور بود اگرچه برای ارزیابی بهتر، بررسی اثر این دورهها بر متغیرهای شدتی مانند هدایت هیدرولیکی، پخشیدگی اکسیژن و اعوجاج منافذ در بسترهای رشد نیز ضروری است.
علوم خاک
شبنم جلیلیان؛ فرانک رنجبر
چکیده
انتخابگری نسبی و ظرفیت تبادلکاتیونی تبادلگر از جمله عوامل مهم و تعیینکننده در جذب و نگهداشت کاتیونها محسوب میگردند. در این پژوهش، تأثیر مقدار جاذب، pH و زمان تماس بر انتخابپذیری پتاسیم توسط بنتونیتهای اشباع شده با کلسیم، منیزیم و سدیم در سیستمهای دوتایی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، بهمنظور ارزیابی تأثیر ...
بیشتر
انتخابگری نسبی و ظرفیت تبادلکاتیونی تبادلگر از جمله عوامل مهم و تعیینکننده در جذب و نگهداشت کاتیونها محسوب میگردند. در این پژوهش، تأثیر مقدار جاذب، pH و زمان تماس بر انتخابپذیری پتاسیم توسط بنتونیتهای اشباع شده با کلسیم، منیزیم و سدیم در سیستمهای دوتایی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، بهمنظور ارزیابی تأثیر نسبتهای اکیوالانی مختلف پتاسیم محلول (1/0، 2/0، 4/0، 6/0، 8/0، 9/0 و 1) و کاتیون همراه بر مقدار جذب پتاسیم، آزمایشهای ایزوترم پتاسیم در حضور این جاذبها انجام شد. نتایج نشان داد که جذب پتاسیم توسط بنتونیتهای کلسیمی، منیزیمی و سدیمی با افزایش زمان تماس، افزایش پیدا کرد و در زمان 24 ساعت به بیشترین مقدار خود رسید. معادله سینتیکی شبه مرتبه دوم نسبت به معادله شبه مرتبه اول بهتر توانست روند جذب پتاسیم توسط بنتونیتها را باگذشت زمان توصیف نماید. جذب پتاسیم توسط بنتونیتهای اشباع شده با منیزیم و سدیم، با افزایش مقدار جاذب در دامنه 2-1/0 گرم، روند نزولی داشت، در حالیکه، بنتونیت کلسیمی بیشترین جذب پتاسیم را در مقدار 2/0 گرم نشان داد. با افزایش pH، درصد جذب پتاسیم از فاز محلول افزایش یافت؛ بهگونهای که در pH برابر 9 به بیشترین مقدار خود رسید. میزان جذب پتاسیم توسط بنتونیت سدیمی و منیزیمی در تمام pHها، تقریباً به یک اندازه و در عین حال، بیشتر از بنتونیت کلسیمی صورت گرفت. نتیجه جالب توجه این پژوهش در شباهت بیشتر رفتار بنتونیت منیزیمی به بنتونیت سدیمی نسبت به بنتونیت کلسیمی بود. ضرایب انتخابپذیری وانسلو، گینز-توماس و گاپون تحت تأثیر زمان تماس، مقدار جاذب و pH تغییر کردند. مقایسه نتایج بررسی اثر فاکتورهای اشاره شده با نتایج ضرایب انتخابپذیری نشان داد که این ضرایب نمیتوانند ملاک قطعی برای قضاوت در مورد ترجیحپذیری یک کاتیون نسبت به کاتیون دیگر برای جذب در مکانهای تبادلی باشند. بررسی ایزوترم جذب پتاسیم نشان داد که میزان جذب پتاسیم در فاز جامد با افزایش کسر اکیوالانی پتاسیم محلول، روند صعودی داشت؛ بهگونهای که حداکثر جذب پتاسیم، در بالاترین غلظت اولیه پتاسیم (30 میلی اکیوالان در لیتر، معادل کسر اکیوالانی 1)، مشاهده شد. بیشترین مقدار ضریب جذب خطی (Kd)، 3/151 لیتر در کیلوگرم و کمترین آن، 9/11 لیتر در کیلوگرم، به ترتیب در بنتونیت سدیمی و بنتونیت کلسیمی به دست آمد. پارامتر گرمای تبادل در معادله تمکین، به ترتیب برای بنتونیتهای سدیمی، منیزیمی و کلسیمی برابر 5/4، 0/5 و 1/19 (J mol-1)به دست آمد. هر سه معادله خطی ساده، تمکین و فروندلیچ به خوبی به دادههای جذب پتاسیم برازش شدند. بیشترین مقدار ضریب تعیین برای معادله خطی ساده و کمترین خطای استاندارد برای معادله فروندلیچ برآورد شد.
علوم خاک
حدیث حاتمی؛ امیر فتوت
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر نوع هیدروکسید مضاعف لایهای (LDH) و نوع محلول زمینه بر واجذب B در محیط شبیهسازی شده محلول خاک و نیز رهاسازی کاتیونهای ساختاری (Zn و Mn) در این محیط انجام شد. بدین منظور ابتدا همدماهای جذب B در محلول 03/0 مولار نیترات پتاسیم حاوی غلظتهای 25/0 تا 10 میلیمولار B برای سه ترکیب Zn-Al LDH، Zn–Mn1–Al LDH (Mn/Zn برابر ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر نوع هیدروکسید مضاعف لایهای (LDH) و نوع محلول زمینه بر واجذب B در محیط شبیهسازی شده محلول خاک و نیز رهاسازی کاتیونهای ساختاری (Zn و Mn) در این محیط انجام شد. بدین منظور ابتدا همدماهای جذب B در محلول 03/0 مولار نیترات پتاسیم حاوی غلظتهای 25/0 تا 10 میلیمولار B برای سه ترکیب Zn-Al LDH، Zn–Mn1–Al LDH (Mn/Zn برابر با 02/0 نسبت مولی) و Zn–Mn2–Al LDH (Mn/Zn برابر با 1/0 نسبت مولی) (به اختصار بهترتیب Zn-Al، Zn–Mn1 و Zn–Mn2) بررسی شد. سپس واجذب B از این ترکیبات در بیشترین غلظت و تحت تاثیر محلولهای 03/0 مولار نیترات پتاسیم، 25/1 میلیمولار اسید اگزالیک و 25/1 میلیمولار اسید سیتریک اندازهگیری شد. همچنین غلظت کاتیونهای Zn و Mn در محلول واجذب تعیین گردید. بر اساس نتایج، دادههای جذب و واجذب B در تمام LDHs برازش خوبی با معادله فرندلیچ نشان دادند. علاوهبراین، تاثیر کاربرد LDHs سهتایی بر میزان جذب و واجذب B معنیدار بود. بدین صورت که Zn–Mn1 و Zn–Mn2 در مقایسه با Zn-Al دارای جذب بیشتر (57/0-46/0 میلیمول بر گرم) و واجذب کمتری در هر سه محلول زمینه (2/38-6/18 درصد) بودند. این امر میتواند به متفاوت بودن مکانیسم جذب B در LDHs سنتز شده نسبت داده شود. اسیدهای آلی به دلیل ایجاد کیلیت با کاتیونهای ساختاری LDHs و افزایش احتمال انحلال آن، سبب افزایش واجذب B و همچنین رهاسازی Zn و Mn در مقایسه با نیترات پتاسیم گردید. با توجه به رهاسازی آهسته B و همچنین Zn و Mn در شرایط شبیهسازی شده محلول خاک، ممکن است LDHs قادر به تامین این سه عنصر غذایی برای گیاهان باشند که بررسی آن نیازمند مطالعه در شرایط واقعی خاک و در حضور گیاه میباشد.
علوم خاک
محسن نائل؛ سیده صبا صالحی؛ جواد حمزه ئی؛ مرضیه زندی باغچه مریم
چکیده
بهرهگیری از خاکورزی حفاظتی و کاشت گیاهان پوششی در چارچوب کشاورزی حفاظتی نه تنها در بلند مدت به حفظ منابع خاک و آب کمک میکند بلکه میتواند به پایداری تولید نیز بیانجامد. به منظور مقایسه اثر روشهای مختلف خاکورزی حفاظتی و گیاهان پوششی بر برخی شناسههای کیفیت خاک و اجزاء عملکرد ذرت، یک آزمایش مزرعهای سهساله به صورت ...
بیشتر
بهرهگیری از خاکورزی حفاظتی و کاشت گیاهان پوششی در چارچوب کشاورزی حفاظتی نه تنها در بلند مدت به حفظ منابع خاک و آب کمک میکند بلکه میتواند به پایداری تولید نیز بیانجامد. به منظور مقایسه اثر روشهای مختلف خاکورزی حفاظتی و گیاهان پوششی بر برخی شناسههای کیفیت خاک و اجزاء عملکرد ذرت، یک آزمایش مزرعهای سهساله به صورت طرح فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. نظام خاکورزی در سه سطح (بیخاکورزی، کمخاکورزی و خاکورزی مرسوم) و گیاه پوششی در سه سطح (ماشک گلخوشهای، خلر و بدون گیاه پوششی) اجرا شدند. ادوات مورد استفاده در خاکورزی مرسوم شامل گاوآهن برگرداندار و دیسک، در کمخاکورزی شامل گاوآهن چیزل، و در بیخاکورزی صرفا از دروگر برای درو کردن گیاه پوششی استفاده شد. نمونهبرداری از خاک سطحی (15-0 سانتی متر) در سال سوم آزمایش و پس از برداشت ذرت انجام گرفت. مقدار کربن آلی کل، ذخیره کربن خاک[1]، کربن فعال[2]، شاخص مدیریت کربن[3]، تنفس پایه[4]، فسفر و پتاسیم فراهم، جرم مخصوص ظاهری، میانگین وزنی قطر خاکدانههای پایدار در آب و فعالیت آنزیم فسفاتاز قلیایی تعیین شد. بهجز فسفر فراهم، سایر شناسههای کیفیت خاک در نظام کمخاکورزی، در مقایسه با خاکورزی مرسوم، بهبود یافت. با این حال، این دو تیمار تفاوت معنیداری از نظر کربن فعال، ذخیره کربن و شاخص مدیریت کربن نشان ندادند. به علاوه، کمترین مقادیر کربن آلی کل (74/0 درصد) در تیمار بیخاکورزی دیده شد، که تفاوت معنیداری با تیمار خاکورزی مرسوم (83/0 درصد) نداشت. نظام کمخاکورزی با افزایش میانگین وزنی قطر خاکدانههای پایدار و انباشت بقایای گیاهی، در نگهداشت کربن آلی خاک موثر بود. نظام کمخاکورزی در مقایسه با بیخاکورزی، باعث بهبود اغلب شناسههای کیفیت خاک شد. هر دو گیاه پوششی باعث بهبود اغلب شناسههای کیفیت خاک، در مقایسه با شاهد شدند. هرچند گیاه ماشک، در مقایسه با خلر، به طور مؤثرتری باعث بهبود شاخص مدیریت کربن شد. ذخیره کربن در تیمار ماشک و خلر، به ترتیب 54 و 40 درصد بیشتر از تیمار بدون گیاه پوششی بود. در خاکورزی مرسوم، کمترین مقدار عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، وزن صد دانه، وزن بلال، وزن دانه در بلال و تعداد ردیف دانه در بلال مشاهده شد. در مقابل، بیشترین مقدار عملکرد دانه، وزن صد دانه، وزن بلال و وزن دانه در بلال در تیمار بیخاکورزی مشاهده شد. با این حال، تفاوت معنیداری بین دو تیمار خاکورزی حفاظتی (بیخاکورزی و کمخاکورزی) از نظر عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، وزن بلال و تعداد ردیف دانه در بلال وجود نداشت. از طرف دیگر، تأثیر گیاه پوششی بر عملکرد بیولوژیک و تعداد دانه در ردیف بلال معنیدار بود، به طوری که بیشترین مقدار این دو صفت در تیمار ماشک گلخوشهای مشاهده شد. در کل، تلفیق کمخاکورزی و گیاه پوششی ماشک گلخوشهای به عنوان مناسبترین نظام کشت از نظر بهبود شناسههای کیفیت خاک و عملکرد ذرت در منطقه مورد مطالعه معرفی میگردند. [1]- Soil (organic) Carbon Stock[2]- Active Carbon[3]- Carbon Management Index[4]- Basal Respiration
علوم خاک
نیلوفر کوشا؛ کیومرث محمدی سمانی؛ وحید حسینی
چکیده
بخش وسیعی از اکوسیتمهای جنگلی کشور، در محدوده خشک و نیمهخشک قرار دارند که یکی از مشکلات اصلی آن، پایین بودن مقدار کربن آلی خاک است. هدف از این تحقیق، بررسی و مقایسه ذخیره کربن خاک و برخی خصوصیات شیمیایی مهم خاک در آرامگاههای جنگلی و گلاجارهای بخشی از جنگلهای زاگرس شمالی است تا بتوان، اطلاعات دقیقتری در مورد این خصوصیات ...
بیشتر
بخش وسیعی از اکوسیتمهای جنگلی کشور، در محدوده خشک و نیمهخشک قرار دارند که یکی از مشکلات اصلی آن، پایین بودن مقدار کربن آلی خاک است. هدف از این تحقیق، بررسی و مقایسه ذخیره کربن خاک و برخی خصوصیات شیمیایی مهم خاک در آرامگاههای جنگلی و گلاجارهای بخشی از جنگلهای زاگرس شمالی است تا بتوان، اطلاعات دقیقتری در مورد این خصوصیات پس از گلازنی و استفاده از شاخ و برگ درختان، به دست آورد. برای انجام این پژوهش، سه منطقهی جنگلی در شهرستان بانه، در دو شرایط دستنخورده (آرامگاه) و بهرهبرداری شده (گلاجار)، در سه جهت شمالی، شرقی و جنوبی انتخاب شد و سپس در هر یک، شش قطعه نمونه 10 آری به صورت تصادفی انتخاب و در مرکز هر قطعه نمونه از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتیمتری خاک، نمونهبرداری شد. درصد تاج پوشش و لاشبرگ نیز در هر قطعه نمونه تعیین گردید. سپس وزن مخصوص ظاهری و خصوصیات شیمیایی خاک از جمله: کربن آلی خاک، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، هدایت الکتریکی و pH، در آزمایشگاه اندازهگیری شدند. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمون فاکتوریل در قالب بلوکهای کاملا تصادفی استفاده شد. نتایج نشان داد عمق خاک، اثر معنیداری بر روی تمام مشخصهها بهجز نیتروژن و پتاسیم دارد. جهت دامنه، بهجز هدایت الکتریکی و نیتروژن، اثر معنیداری بر روی سایر متغیرها گذاشت، اما مدیریت، اثر معنیداری بر روی تمام مشخصهها گذاشت. در تمامی مناطق، به استثنای وزن مخصوص ظاهری و pH، سایر موارد بررسی شده از جمله ذخیره کربن آلی خاک، نیتروژن، فسفر، پتاسیم و هدایت الکتریکی در آرامگاهها بیشتر از گلاجار و میزان تمام مشخصهها بهجز پتاسیم و pH، در عمق 15-0 سانتیمتری بیشتر از عمق 30-15 سانتیمتری خاک بود. ذخیره کربن در دامنه شمالی، شرقی و جنوبی به ترتیب 6/72، 2/48 و 45 تن در هکتار بود. در نهایت میتوان گفت عواملی از جمله: قطع شاخ و برگ درختان و حذف پوشش درختی و شاخ و برگ آنها، میتواند باعث تغییر خصوصیات شیمیایی خاک و کاهش معنیدار میزان ذخیره کربن آلی خاک در هر دو عمق مورد بررسی، در تودههای جنگلی گردد.
علوم خاک
سحر مهرنوش؛ علی بهشتی آل آقا؛ فاطمه رخش؛ مرتضی پوررضا؛ علی اکبر صفری سنجانی
چکیده
نگهداری و حفظ جنگلهای دست کاشت در سرزمینهای خشک و نیمهخشک وابسته به بررسی ویژگیهای خاک است، زیرا این جنگلها بهمرور زمان ویژگیهای خاک را تغییر داده و مطالعه این تغییرات موجب افزایش آگاهی و حفظ جنگلها میشود. پژوهش کنونی با هدف بررسی پیامدهای خوب و بد این تودههای گیاهی جنگلی بر کیفیت زیستی خاک انجام شد. دو نوع جنگل (سوزنیبرگ ...
بیشتر
نگهداری و حفظ جنگلهای دست کاشت در سرزمینهای خشک و نیمهخشک وابسته به بررسی ویژگیهای خاک است، زیرا این جنگلها بهمرور زمان ویژگیهای خاک را تغییر داده و مطالعه این تغییرات موجب افزایش آگاهی و حفظ جنگلها میشود. پژوهش کنونی با هدف بررسی پیامدهای خوب و بد این تودههای گیاهی جنگلی بر کیفیت زیستی خاک انجام شد. دو نوع جنگل (سوزنیبرگ و پهنبرگ) که بر روی یک چشمانداز با درجه و جهت شیب یکسان بود انتخاب شدند. 5 تیمار (زمین کشاورزی، زمین بکر، گونه اقاقیا، سرو نقرهای و درخت کاج) انتخاب شده و در 3 تکرار از لایه صفر تا 5 سانتیمتر در دو بخش سایهانداز و دور از سایهانداز درخت به گونه تصادفی نمونهگیری مرکب از خاک انجام شد. نتایج تجزیهوتحلیل ویژگیهای زیستی خاک نشان داد که بالاترین مقادیر ویژگیهای تنفس خاک و مقدار ماده آلی مصرفشده (89/12 میلیگرم بر کیلوگرم)، تنفس برانگیخته (97/753 میلیگرم بر کیلوگرم)، کربن زیستتوده میکروبی (04/1 میکروگرم کربن بر گرم کربن زیستتوده میکروبی در روز)، فعالیتهای آنزیمی و تنفس قارچی در سوزنیبرگان اندازهگیری شد. اگرچه مقدار این ویژگیها در پهن برگان نیز قابلتوجه بود اما دارای تفاوت معنیداری بودند. همچنین بالاترین مقادیر کسر متابولیکی (04/1 و 99/0 میکروگرم کربن بر گرم کربن زیستتوده میکروبی در روز) و تنفس باکتریایی (به ترتیب 6/0 و 78/0 میلیگرم دی اکسید کربن بر گرم خاک) در پوششهای کشاورزی و چراگاه مشاهده شد. نتایج نشان داد که در منطقه بیستون جنگلکاری با گونههای پهنبرگ و بهخصوص سوزنیبرگ باعث بهبود کیفیت خاک نسبت به پوششهای کشاورزی و چراگاه شده است که میتواند وابسته به انباشتگی لاش برگ فراوان و خاستگاه کربن آلی برای ریزجانداران در این پوششها باشد.
علوم خاک
صبا باقریفام؛ محمد امیر دلاور؛ پیمان کشاورز؛ پرویز کرمی
چکیده
خاک با از دست دادن کربن به شکل کربن دیاکسید، پتانسیل زیادی برای تشدید گرمایش زیستکره دارد. از سوی دیگر امکان ترسیب کربن در خاک، راهکار مناسبی جهت کاهش انتشار کربن دیاکسید شناخته میشود. خاکهای مناطق خشک و نیمهخشک جهان اگرچه حاوی مقادیر کمی کربن آلی هستند؛ اما بهواسطه وسعت زیاد، امکان ترسیب مقادیر قابلتوجهی کربن آلی را ...
بیشتر
خاک با از دست دادن کربن به شکل کربن دیاکسید، پتانسیل زیادی برای تشدید گرمایش زیستکره دارد. از سوی دیگر امکان ترسیب کربن در خاک، راهکار مناسبی جهت کاهش انتشار کربن دیاکسید شناخته میشود. خاکهای مناطق خشک و نیمهخشک جهان اگرچه حاوی مقادیر کمی کربن آلی هستند؛ اما بهواسطه وسعت زیاد، امکان ترسیب مقادیر قابلتوجهی کربن آلی را دارند. از اینرو جهت بررسی تغییرات ذخایر کربن آلی خاک اراضی زراعی اقلیم نیمهخشک جلگهرخ واقع در استان خراسان رضوی، مدل رتامستد با استفاده از دادههای مطالعات پیشین و مقادیر اندازهگیری شده در سال 2020 اعتبارسنجی شد. مقایسه بین مقادیر کربن آلی اندازهگیری شده و شبیهسازیشده توسط مدل، نشانگر قابلیت مدل در ارائه پیشبینیهایی با دقت مناسب بود. بهطوریکه مقادیر ضریب تبیین، ریشه میانگین مربعات خطا، میانگین مطلق خطا، تفاوت میانگین و شاخص کارایی مدل به ترتیب معادل 97/0، 78/2، 11/2، 33/2 و 70/0 بهدست آمدند. سپس تأثیر تغییرات اقلیمی بر انتشار کربن دیاکسید و ذخایر کربن آلی خاک منطقه مدلسازی شد. بررسی تغییرات اقلیمی منطقه در (دوره آماری 1981 تا 2020) نشانگر کاهش بارندگی و افزایش معنیدار دما طی 40 سال گذشته بوده است. مدلسازی تغییرات اقلیمی تا پایان قرن جاری با اعمال افزایش دما و کاهش بارندگی انجام شد که نتایج بیانگر کاهش همه ذخایر کربن فعال مدل بود، چنانکه مخازن مواد گیاهی تجزیهپذیر، مواد گیاهی مقاوم، زیستتوده میکروبی، مواد آلی هوموسیشده و کل کربن آلی خاک بهترتیب معادل 41/2، 72/2، 51/2، 04/1 و 32/1 درصد نسبت به شرایط عدم وقوع تغییرات اقلیمی کاهش و میزان انتشار تجمعی کربن دیاکسید از خاک، 26/1 درصد افزایش نشان داد. افزایش دما باعث افزایش ضریب تصحیح دما (a) به میزان 20/2 درصد شد که منجر به افزایش سرعت تجزیه کربن آلی و تلفات کربن به شکل کربن دیاکسید شده است؛ اگرچه باعث افزایش تولید خالص اولیه بومنظام نیز گردید. کاهش بارندگی و افزایش تبخیر و تعرق پتانسیل نیز باعث کاهش ضریب تصحیح رطوبت (b) به میزان 23/0 درصد شد؛ این فرایند از یک سو با کاهش فعالیت ریزجانداران موجب کاهش تجزیه زیستی کربن و انتشار کربن دیاکسید از خاک شده است؛ اما از سوی دیگر موجب کاهش درصد پوشش گیاهی و پیرو آن به دام انداختن کربن دیاکسید طی فرایند فتوسنتز و انتقال آن به خاک میگردد.
علوم خاک
فریدون سرمدیان؛ سجاد تیموری بردیانی؛ شهلا رحمانی سیالرز؛ نیلوفر صیادی
چکیده
کشاورزان و محصولات کشاورزی با خطرات زیادی از جمله آبوهوای نامساعد، آفات، بیماریها و تغییر در قیمت محصولات، قوانین و مقررات مواجه هستند. اولین قدم در مدیریت و بهحداقلرساندن بسیاری از این خطرات اغلب انتخاب محصولات مناسب برای مناطق زیر کشت است؛ بنابراین، دانستن اینکه آیا این اراضی برای یک محصول خاص مناسب است یا خیر، میتواند ...
بیشتر
کشاورزان و محصولات کشاورزی با خطرات زیادی از جمله آبوهوای نامساعد، آفات، بیماریها و تغییر در قیمت محصولات، قوانین و مقررات مواجه هستند. اولین قدم در مدیریت و بهحداقلرساندن بسیاری از این خطرات اغلب انتخاب محصولات مناسب برای مناطق زیر کشت است؛ بنابراین، دانستن اینکه آیا این اراضی برای یک محصول خاص مناسب است یا خیر، میتواند موفقیت یا شکست استراتژیهای کشاورزی را تعیین کند. ارزیابی چندمعیاره (MCE) یکی از روشهای آنالیز مکانی است که میتواند به ارزیابی اراضی کمک کند. هدف از این مطالعه بسط دادن روشهای استاندارد MCE بر پایه GIS، با استفاده روش امتیازدهی منطقی ترجیحی(LSP) برای ارزیابی اراضی است تا در کنار بررسی معیارهای متعدد برای ارزیابی اراضی و انطباق آنها، از تلفیق خصوصیات شیمیایی و فیزیکی با مسائل اجتماعی و اقتصادی بتوان به یک ارزیابی اراضی کاملتر دستیافت. در این تحقیق، به دو روش پارامتریک و امتیازدهی منطقی ترجیحی ارزیابی اراضی انجام شد. منطقه موردمطالعه در محدوده کرج- قزوین، شهرستان آبیک قرار گرفته است. در منطقه 60 خاک رخ حفر، نمونهبرداری شد و آزمایشهای مربوطه انجام شد. بررسی درجه تناسب اراضی برای کشاورزی بهطوریکه علاوه بر خصوصیات خاک و اراضی، مسائل اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی هم مطرح باشد، برای این منطقه انجام شد. نقشههای تناسب اراضی برای هر دو روش پارامتریک و LSP تهیه شد. روش LSP با استفاده از تعداد بیشتری از پارامترها، ارزیابی دقیقتری را ارائه داد و 25/31 درصد از اراضی برای کشت گندم، جو، ذرت دارای تناسب عالی بودند. بر اساس روش پارامتریک برای گندم 28%، برای جو 36% و برای ذرت 20% از اراضی برای کشاورزی مناسب بودند.
علوم خاک
سمانه محمدی؛ عادل سپهری؛ محمد فرزام؛ حسین بارانی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف اثر اصلاح کنندههای خاک، بر پاسخهای فیزیولوژیک (مقاومت روزنهای، دمای برگ، کلروفیل، درصد کلونیزاسیون ریشه، کاروتنوئید، پرولین) درختچه مرتعی کام تیغ (Lycium depressum Stocks) به تنش خشکی بود. آزمایشها در شرایط نیمه کنترل شده گلخانهای انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی شامل تیمار اصلی آبیاری ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف اثر اصلاح کنندههای خاک، بر پاسخهای فیزیولوژیک (مقاومت روزنهای، دمای برگ، کلروفیل، درصد کلونیزاسیون ریشه، کاروتنوئید، پرولین) درختچه مرتعی کام تیغ (Lycium depressum Stocks) به تنش خشکی بود. آزمایشها در شرایط نیمه کنترل شده گلخانهای انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی شامل تیمار اصلی آبیاری در 4 سطح (100، 75، 50 و 25 درصد ظرفیت زراعی) و تیمار فرعی اصلاحکنندههای خاک بررسی شد. تیمارهای فرعی اصلاح کنندههای خاک شامل هیدروژل و نیتروباکتر، میکوریزا و زئولیت در هر گلدان اضافه شد. در هر تیمار ترکیبی آبیاری و اصلاح کننده خاک 5 تکرار و در مجموع 160 گلدان برای انجام آزمایش مورد استفاده قرار گرفت. مقدار مقاومت روزنهای از 48 متر مربع در ثانیه بر مول در سطح آبیاری 100 درصد به 44 متر مربع در ثانیه بر مول در آبیاری 25 درصد کاهش پیدا کرد. دمای برگ در اصلاح کننده هیدروژل بدون میکوریزا از 26 درجه سانتیگراد در آبیاری 100 درصد به 57/21 درجه سانتیگراد در سطح آبیاری 25 درصد کاهش یافت. در سطح آبیاری 100 درصد در اصلاحکننده زئولیت بدون میکوریزا مقدار کلروفیل b+a از 6/0 میلیگرم بر گرم به 20/1 میلیگرم بر گرم در آبیاری 25 درصد افزایش پیدا کرد. مقدار کاروتنوئید در سطح آبیاری 100 درصد در اصلاح کننده زئولیت با میکوریزا از 1/0 میلیگرم بر گرم به 2/0 میلیگرم بر گرم در آبیاری 25 درصد افزایش یافته است در تیمار شاهد با میکوریزا در سطح آبیاری 100 درصد در مقایسه با سطح آبیاری 50 درصد، درصد کلونیزاسیون ریشه 5/1 درصد افزایش داشت. مقدار پرولین در تیمار هیدروژل بدون میکوریزا در آبیاری 100 درصد 77/2 میکرومول بر گرم و در سطح آبیاری 50 درصد 66/2 میکرومول بر گرم اندازهگیری شد. کاهش پرولین در سطح آبیاری 50 درصد نشان میدهد اصلاحکننده هیدروژل باعث افزایش مقاومت گونه L. depressum به تنش خشکی شده است. نتایج تحقیق نشان داد افزایش خشکی باعث تغییرات در عملکرد فیزیولوژیک گیاه میشود و کاربرد مواد اصلاحکننده خاک در شرایط تنش خشکی به دلیل بهبود پارامترهای فیزیولوژیک، باعث افزایش 50 درصدی مقاومت گیاه خواهد شد. تیمارهای نیتروباکتر بدون میکوریزا، هیدروژل و زئولیت با میکوریزا و بدون میکوریزا به دلیل بهبود بیشتر پارامترهای فیزیولوژیک، برای کاشت گیاه در در طبیعت توصیه میشود.
علوم خاک
فاطمه علیزادگان؛ محمدعلی غلامی؛ سعید شیوخی سوغانلو
چکیده
بهمنظور بررسی اثرگذاری پساب شهری بر غلظت عناصر پرمصرف و فلزات سنگینِ خاک و برخی ویژگیهای ذرت، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل با تیمارهای آزمایشی شامل؛ عامل منبع آب آبیاری (پساب (W1) و آب چاه (W2))، و عامل روش آبیاری (زﻳﺮﺳﻄﺤﻲ (S1) و قطرهای نوار تیپ (S2))، در طول فصل رشد 99-1398، در لایسیمتر مزرعه تحقیقاتی دانشگاه علوم ...
بیشتر
بهمنظور بررسی اثرگذاری پساب شهری بر غلظت عناصر پرمصرف و فلزات سنگینِ خاک و برخی ویژگیهای ذرت، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل با تیمارهای آزمایشی شامل؛ عامل منبع آب آبیاری (پساب (W1) و آب چاه (W2))، و عامل روش آبیاری (زﻳﺮﺳﻄﺤﻲ (S1) و قطرهای نوار تیپ (S2))، در طول فصل رشد 99-1398، در لایسیمتر مزرعه تحقیقاتی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری اجرا شد. بر پایه یافتهها، تأثیر نوع منبع آبیاری بر قابلیت هدایت الکتریکی خاک، غلظت عناصر پرمصرف خاک و انباشت فلزات سنگین در خاک تفاوت معنیدار داشت (P ≤ 0.01). بهطوریکه بیشترین میزان قابلیت هدایت الکتریکی خاک با مقدار 8/1 دسیزیمنس بر متر، در شرایط استفاده از پساب مشاهده شد. بالاترین میزان نیتروژن کل، فسفر و پتاسیم بهترتیب با مقادیر 086/0، 2/24 و 2/226 میلیگرم بر کیلوگرم مربوط به منبع آب پساب بود. نتایج نشان داد که میزان انباشت فلزات سرب (07/0) و کادمیوم (014/0) خاک، در آبیاری با پساب نسبت به منبع آب چاه به ترتیب با 05/0 و 01/0 میلیگرم در کیلوگرم، افزایش یافت. همچنین تأثیر روش آبیاری و اثر متقابل منبع و روش آبیاری بر ویژگیهای شیمیایی، غلظت عناصر پرمصرفِ خاک و انباشت فلزات سنگین در خاک معنیدار نبود. نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد دانه و بهرهوری زیستتوده در آبیاری با منبع پساب بهترتیب به میزان 66/918 کیلوگرم در هکتار و 45/1 کیلوگرم در مترمکعب مشاهده شد. بهرهگیری از آبیاری زیرسطحی افزایش 67 درصدی عملکرد دانه و 28 درصدی بهرهوری زیستتوده در مقایسه با روش قطرهای نوار تیپ، را در پی داشت. بر پایه یافتهها، استفاده از پساب در مقایسه با آب چاه، باعث جذب میزان بیشتری از مقادیر سرب و کادمیوم در بخشهای دانه، برگ و ساقه گیاه ذرت شد در حالیکه غلظت فلزات سنگین زهآب حاصل از آبیاری تفاوت معنیداری نداشتند. بهطور کلی، استفاده بهینه از پساب برای آبیاری، با بهبود شرایط فیزیکی و شیمیایی خاک، افزایش عملکرد گیاه را به همراه دارد.
علوم خاک
رحیم مطلبی فرد
چکیده
روش تجزیه گیاه به منظور بهینه کردن مصرف کودها و تشخیص اختلالات تغذیه گیاهی استفاده میشود. روش تجزیه گیاه برای ارزیابی تغذیه گیاهان مفید است مشروط بر اینکه به روش مناسبی برای تشخیص و تفسیر نتایج بهره گرفته شود. به منظور ارزیابی وضعیت تغذیهای باغات انگور استان همدان این پروژه در سه سال زراعی 99-1396 به اجرا در آمد. در هر سال تعداد 40 ...
بیشتر
روش تجزیه گیاه به منظور بهینه کردن مصرف کودها و تشخیص اختلالات تغذیه گیاهی استفاده میشود. روش تجزیه گیاه برای ارزیابی تغذیه گیاهان مفید است مشروط بر اینکه به روش مناسبی برای تشخیص و تفسیر نتایج بهره گرفته شود. به منظور ارزیابی وضعیت تغذیهای باغات انگور استان همدان این پروژه در سه سال زراعی 99-1396 به اجرا در آمد. در هر سال تعداد 40 باغ مختلف در هر کدام از مناطق انتخاب گردید. انتخاب باغات به شکلی بود که دارای دامنه متفاوتی از خصوصیات خاک باشند. یک بانک اطلاعاتی حاوی دادههای آزمایشگاهی و صحرائی برای هر باغ در سه استان ایجاد گردید. موقعیت جغرافیایی باغات ثبت شد. در هر باغ خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از جمله بافت، کربن آلی، شوری و آهک ارزیابی و نمونه گیاه (برگ) تهیه و مورد تجزیه آزمایشگاهی قرار گرفت. در پایان فصل عملکرد و اجزاء آن در هر باغ مشخص گردید. غلظت عناصر غذایی نیتروژن، فسفر، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، آهن، روی، منگنز و مس در برگ انگور اندازه گرفته شد. بانک اطلاعات پروژه برای سالهای اول و دوم تکمیل و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و شاخص CND برای هر عنصر محاسبه گردید. بر اساس عملکرد، باغات انگور منتخب به دو گروه با عملکرد بالا و پایین دستهبندی شدند. نتایج شاخصهای محاسبه شده به روش تشخیص چندگانه نشان داد که در بین عناصر غذایی پرمصرف، نیتروژن و پتاسیم و در بین عناصر کممصرف، آهن و منگنز منفیترین شاخص را به خود اختصاص دادند و کمبودشان در مقایسه با بقیه عناصر شدیدتر بود. ترتیب نیاز غذایی بهصورت -K>-Mn>-Fe>-N >-Mg=-Zn>Cu>Ca>B>P بود. نتایج بهدست آمده از این پژوهش میتواند به منظور افزایش عملکرد و بهبود کیفیت انگور در مناطق مشابه از نظر اقلیمی و خاکی با منطقه اجرا به شکل کاربردی مورد استفاده قرار گیرد.
علوم خاک
سحر رضایی؛ حسین بیات
چکیده
فناوری نانو در کشاورزی میتواند به عنوان یکی از روشهای نوید بخش، کمک شایانی به بهبود ویژگیهای خاک و افزایش قابل توجه محصول نماید. نانو ذرات به دلیل دارا بودن سطح ویژه بسیار زیاد، فعال و واکنشپذیر، توانایی تغییر در برخی از ویژگیهای فیزیکی، مکانیکی و شیمیایی خاک را دارند. با این وجود، تاثیر نانو ذرات اکسیدروی (ZnO) بر بسیاری از ...
بیشتر
فناوری نانو در کشاورزی میتواند به عنوان یکی از روشهای نوید بخش، کمک شایانی به بهبود ویژگیهای خاک و افزایش قابل توجه محصول نماید. نانو ذرات به دلیل دارا بودن سطح ویژه بسیار زیاد، فعال و واکنشپذیر، توانایی تغییر در برخی از ویژگیهای فیزیکی، مکانیکی و شیمیایی خاک را دارند. با این وجود، تاثیر نانو ذرات اکسیدروی (ZnO) بر بسیاری از ویژگیهای خاک تا کنون بررسی نشده است. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی تأثیر نانو ذرات اکسیدروی بر برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاکهایی با بافت متفاوت بود. برای این منظور، نمونهبرداری از 3 خاک با بافتهای لومشنی، لومی و رسی انجام شد و با درصدهای وزنی مشخصی (صفر، 5/0، 1 و 3 درصد وزنی) از نانوذرات اکسیدروی در سه تکرار مخلوط گردید. خاکهای تیمار شده درون ظروف پلاستیکی، به مدت 120 روز تحت شرایط اشباع و خشک شدن متوالی قرار گرفتند. سپس اثرات احتمالی نانو ذرات اکسیدروی بر برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که نانو اکسیدروی سبب افزایش مقدار گنجایش تبادل کاتیونی و قابلیت هدایت الکتریکی (P < 0.05) در بافتهای مختلف خاک گردید. در مقابل، کاربرد نانو ذرات اکسیدروی سبب کاهش pH (P < 0.05) در بعضی سطوح از خاکهای لومشنی و رسی گردید. همچنین کاربرد سطوح مختلف نانو اکسیدروی در خاک رسی موجب کاهش درصد کربنات کلسیم معادل (P < 0.05) گردید، اما تأثیری بر مقدار این متغیر در خاکهای لومشنی و لومی نداشت. بهطورکلی نانوذرات با دارا بودن خواص فیزیکوشیمیایی خاص میتوانند برخی از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک را تحت تأثیر قرار دهند.
علوم خاک
پریسا کبیری سامانی؛ محمد حسن صالحی؛ حمیدرضا متقیان
چکیده
ریزوسفر گیاهان، باعث رهاسازی عناصر از کانیهای خاک، تغییر و تبدیل کانیها میشود. در این مطالعه تأثیر ریزوسفر گندم و نیز آلودگی آن به کادمیم (مقادیر صفر، 5 و 10 میلیگرم بر کیلوگرم) برتغییر و تحول کانیهای رسی موجود در خاک غالب دشت شهرکرد (سری چهارمحال) بررسی شده است. پژوهش به مدت 16 هفته در شرایط گلخانه، در دو محیط ریزوسفر و توده خاک ...
بیشتر
ریزوسفر گیاهان، باعث رهاسازی عناصر از کانیهای خاک، تغییر و تبدیل کانیها میشود. در این مطالعه تأثیر ریزوسفر گندم و نیز آلودگی آن به کادمیم (مقادیر صفر، 5 و 10 میلیگرم بر کیلوگرم) برتغییر و تحول کانیهای رسی موجود در خاک غالب دشت شهرکرد (سری چهارمحال) بررسی شده است. پژوهش به مدت 16 هفته در شرایط گلخانه، در دو محیط ریزوسفر و توده خاک به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار (در مجموع 18 نمونه) اجرا گردید. بعد از برداشت گیاه، ابتدا کانیهای رسی موجود در خاک ریزوسفری غیرآلوده با توده گندم غیر آلوده و سپس، ریزوسفر آلوده با محیط ریزوسفر غیرآلوده مقایسه شدند. نتایج نشان داد کهpH در خاکهای ریزوسفری نسبت به توده خاک کاهش معنیداری یافت و کربنآلی محلول در خاکهای ریزوسفری گندم نیز، به طور معنیداری بیشتر از توده خاک بود. همچنین، در خاکهای آلوده (توده و ریزوسفر)، مقدار کربنآلی محلول به طور معنیداری کمتر از خاکهای غیرآلوده بود. این نتایج، نشاندهنده فعالیت بیشتر موجودات زنده در محیط ریزوسفر و تأثیر منفی آلودگی بر آن بود. نتایج کانیشناسی نشان داد کانی حدواسط ورمیکولیت با هیدروکسی بین لایهای (HIV) از تبدیل کانی کلریت سهجایی در محیط ریزوسفر تشکیل شده است ولی با افزایش آلودگی، شدت هوادیدگی کانی کلریت و نیز تبدیل آن به HIV کاهش مییابد. بنابراین، آلودگی خاک با تأثیر منفی بر فعالیت گیاهان و سایر موجودات زنده خاک، حتی میتواند مانع از دسترس قرار گرفتن عناصر غذایی موجود در ساختار کانیهای خاک گردد.
علوم خاک
الهام اسراری؛ حامد طالبی
چکیده
از گذشته تا کنون جهت پاکسازی خاکهای آلوده به هیدروکربنها از روشهای متفاوت استفاده گردیده است که هرکدام از این روشها دارای محاسن و معایب خاص خود بوده و شامل قابلیتهایی ویژه میباشند. در این پژوهش قابلیت روش شستوشو با استفاده از شوینده یونی سدیم دودسیل سولفات و همچنین شناسایی عوامل مؤثر بر راندمان آن جهت کاهش کل هیدروکربنهای ...
بیشتر
از گذشته تا کنون جهت پاکسازی خاکهای آلوده به هیدروکربنها از روشهای متفاوت استفاده گردیده است که هرکدام از این روشها دارای محاسن و معایب خاص خود بوده و شامل قابلیتهایی ویژه میباشند. در این پژوهش قابلیت روش شستوشو با استفاده از شوینده یونی سدیم دودسیل سولفات و همچنین شناسایی عوامل مؤثر بر راندمان آن جهت کاهش کل هیدروکربنهای نفتی خاک آلوده به روغن قطران بررسی گردید. برای این امر خاک بکر از منطقه صنعتی شهرک رازی اصفهان تهیه و با استفاده از روغن قطران به صورت تعمدی آلوده گردید. زمان ماند، دما، غلظت شوینده و غلظت آلاینده به عنوان متغیرهای این مطالعه در نظر گرفته شدند. بررسی نشان داد خاک منطقه دارای بافت شنی رسی لومی بود. پس از زمان ماند 21 روز، میزان آلودگی آن 26776 میلیگرم در هر کیلوگرم خاک اندازهگیری شد. با استفاده از پایلوت صنعتی خاکشویی در شرایط متفاوت انجام گردید. نتایج حاصل از اندازهگیری نمونههای شسته شده نشان داد، استفاده از محیط شستوشوی دارای آب خالص و دمای30 درجه سانتیگراد از موفقیت چندانی برخوردار نمیباشد، ولی افزایش دما تا۹۰ درجه سانتیگراد موجب افزایش راندمان 5/18 درصدی و همچنین افزودن میزان تا ۴ گرم بر لیتر ماده شستوشو دهنده موجب افزایش ۴۰ درصدی راندمان است. تغییرات زمان ماند هم بر راندمان حذف هیدروکربن تاثیر داشت. در کل بررسی نتایج، شرایط بهینه را دمای ۹۰ درجه، زمان ۲۰ دقیقه و میزان ۴ گرم بر لیتر سورفکتانت با راندمان ۶۱ درصد مشخص نمود که این نتیجه حاکی از مناسب بودن روش جهت کاهش آلودگی این نوع از خاک میباشد.
علوم خاک
امیر مصلحی؛ محمد فیضیان
چکیده
تحرک کادمیم در خاک تحت تاثیر عوامل مختلفی است و جذب آن توسط توتون بیشتر از سایر گیاهان زراعی است. این آزمایش با هدف بررسی برهمکنش سه عامل شوری آب آبیاری (صفر، 20 و 40 میلیمولار NaCl)، کود سوپر فسفات تریپل (صفر و 5/1 گرم بر کیلوگرم خاک) و آلودگی کادمیم خاک ( صفر و 12 میلیگرم بر کیلوگرم خاک) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار ...
بیشتر
تحرک کادمیم در خاک تحت تاثیر عوامل مختلفی است و جذب آن توسط توتون بیشتر از سایر گیاهان زراعی است. این آزمایش با هدف بررسی برهمکنش سه عامل شوری آب آبیاری (صفر، 20 و 40 میلیمولار NaCl)، کود سوپر فسفات تریپل (صفر و 5/1 گرم بر کیلوگرم خاک) و آلودگی کادمیم خاک ( صفر و 12 میلیگرم بر کیلوگرم خاک) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار بر غلظت کادمیم بخش هوایی، غلظت کادمیم دود توتون، درصد استخراج DTPA، غلظت کادمیم خاکستر توتون، فاکتور تحرک کادمیم و درصد توزیع شکلهای شیمیایی کادمیم خاک، انجام شد. نتایج نشان داد که فاکتور تحرک کادمیم در خاک آلوده شده به کادمیم نسبت به خاک غیر آلوده در شوری صفر، 20 و 40 میلیمولار به طور میانگین و بهترتیب 6/25، 4/32 و 2/36 درصد افزایش نشان داد. کاربرد کود فسفاته، سبب کاهش معنیدار فاکتور تحرک کادمیم در خاکهای غیر آلوده به کادمیم شد. در خاکهای آلوده به کادمیم، درصد استخراج DTPA با افزایش سطوح شوری آب آبیاری از صفر به 20 و 40 میلیمولار بهترتیب به مقدار 5/26 و 4/56 درصد افزایش نشان داد. در خاکهای غیر آلوده به کادمیم، کاربرد کود سوپر فسفات تریپل در شوریهای صفر، 20 و 40 میلیمولار آب آبیاری بهترتیب سبب کاهش درصد استخراج DTPA به میزان 2/20، 4/28 و 6/24 درصد نسبت به عدم کاربرد کود شد. با افزایش سطوح آلودگی کادمیم خاک، درصد غلظت کادمیم بخشهای اکسیدی خاک کاهش و درصد غلظت کادمیم بخش کربناتی، آلی و باقیمانده افزایش نشان داد. کاربرد کود فسفاته سبب افزایش غلظت کادمیم باقی مانده خاک شد. با افزایش سطوح آلودگی کادمیم خاک، درصد کادمیم بخش کربناتی و ماده آلی خاک نسبت به خاک غیر آلوده به کادمیم افزایش معنیداری نشان داد. نتایج هم چنین نشان داد که کاربرد کود سوپرفسفات تریپل در خاک آلوده به کادمیم و در شوری صفر، 20 و 40 میلیمولار بهترتیب سبب افزایش غلظت کادمیم خاکستر توتون به مقدار 47/1، 89/15 و 80/29 درصد و غلظت کادمیم دود توتون به میزان 2/23، 3/23 و 18 درصد گردید. عامل شوری و کود فسفاته روند معکوسی بر کادمیم بخش محلول+تبادلی و کادمیم فراهم با DTPA خاک داشتند به طوریکه با افزایش شوری، این غلظتها افزایش و با افزایش کود سوپر فسفات تریپل، کاهش نشان داد.
علوم خاک
مهناز اسکندری؛ علی زین الدینی؛ میرناصر نویدی؛ آناهید سلمان پور
چکیده
کشت زعفران به دلیل ارزش اقتصادی و سازگاری آن با شرایط اقلیمی خشک و نیمهخشک ایران، در سالهای اخیر توسعه بسیاری داشته است. هدف از این پژوهش، بررسی کارآیی روش تاپسیس در اولویتبندی اراضی برای اختصاص به کشت زعفران و مقایسه آن با روش پارامتریک ریشه دوم بود. بدینمنظور، 135 مزرعه زعفران در استانهای خراسان رضوی، خراسان جنوبی، فارس، ...
بیشتر
کشت زعفران به دلیل ارزش اقتصادی و سازگاری آن با شرایط اقلیمی خشک و نیمهخشک ایران، در سالهای اخیر توسعه بسیاری داشته است. هدف از این پژوهش، بررسی کارآیی روش تاپسیس در اولویتبندی اراضی برای اختصاص به کشت زعفران و مقایسه آن با روش پارامتریک ریشه دوم بود. بدینمنظور، 135 مزرعه زعفران در استانهای خراسان رضوی، خراسان جنوبی، فارس، مرکزی و کرمان، انتخاب و یک خاکرخ در هر مزرعه، حفر، مطالعه و نمونهگیری شد. آزمایشهای فیزیکوشیمیایی لازم روی نمونهها انجام گردید. متوسط مقدار عملکرد زعفران در سه سال گذشته برای هر نقطه مطالعاتی نیز بدست آمد. به کمک تحلیلهای آماری، معیارهای موثر خاکی بر عملکرد زعفران بدست آمد. ماتریس تصمیم نرمالشده وزندار به روش رتبهبندی ساخته شد. با تعیین ایدهآلهای مثبت و منفی، اولویت گزینهها به روش تاپسیس برای کشت زعفران تعیین شد و با عملکرد واقعی زعفران مقایسه گردید. نتایج نشان داد که مقدار سه متغیر کربنات کلسیم معادل (CCE)، شوری و سدیمی بودن خاکها در اراضی تحت کشت زعفران در کشور، از آستانه مجاز برای کشت این گیاه بیشتر است. بنابراین سه متغیر ذکرشده از مهمترین ویژگیهای موثر خاک بر عملکرد زعفران هستند. ترتیب وزنهای اختصاصیافته به متغیرها به ترتیب شامل شوری، درصد سدیم قابلتبادل، CCE، سنگریزه، گچ، کربن آلی و واکنش خاک بود. مقدار ضریب تبیین حاصل از مقایسه ترتیب اولویتهای 135 گزینه با عملکرد مشاهده شده زعفران به روش تاپسیس، 91/0 بدست آمد. این مقدار برای شاخص خاک با عملکرد به روش پارامتریک، 90/0 بود. بنابراین، روش تاپسیس ابزاری توانمند در تعیین اولویت گزینهها بود و در تعیین تناسب اراضی برای توسعه کشت، قابل کاربرد است.
علوم خاک
بهنوش کمالی؛ عباس ستوده نیا؛ علی مهدوی مزده
چکیده
بررسی و پیشبینی فرآیند جذب فسفر در خاک نقش بسزایی در ارائه راهکارهای کاربردی برای کاهش تجمع فسفر مصرفی و افزایش قابلیت دسترسی آن برای محصولات کشت شده دارد. در این مطالعه، سینتیک جذب و همینطور اثرات دما در سه سطح (12، 25 و 38 درجه سانتیگراد)، شوری در پنج سطح (0، 96/8، 02/17، 09/32 و 25/46 دسی زیمنس بر متر)، pH در شش سطح (5/2، 5/3، 36/5، 5/7، 5/9 و 5/11) و نوع ...
بیشتر
بررسی و پیشبینی فرآیند جذب فسفر در خاک نقش بسزایی در ارائه راهکارهای کاربردی برای کاهش تجمع فسفر مصرفی و افزایش قابلیت دسترسی آن برای محصولات کشت شده دارد. در این مطالعه، سینتیک جذب و همینطور اثرات دما در سه سطح (12، 25 و 38 درجه سانتیگراد)، شوری در پنج سطح (0، 96/8، 02/17، 09/32 و 25/46 دسی زیمنس بر متر)، pH در شش سطح (5/2، 5/3، 36/5، 5/7، 5/9 و 5/11) و نوع محلول زمینه حاوی فسفر (آب مقطر و محلول کلسیم کلرید 01/0 مولار) بر روی جذب تعادلی فسفر در یک خاک کشاورزی منطقه مهدیآباد دشت قزوین با استفاده از آزمایش رآکتوری مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که معادله الوویچ بالاترین همبستگی (964/0=r2) را با دادههای آزمایشگاهی سینتیک جذب داشت و بیشترین میزان جذب در 8 ساعت اول تماس خاک با محلول فسفر اتفاق افتاد. با تغییر دما از 25 به 38 درجه سانتیگراد حداکثر ظرفیت جذب 1/2 برابر و در شرایط استفاده از محلول الکترولیت کلسیم کلرید به جای آب مقطر حداکثر ظرفیت جذب 5/7 برابر بود. این عوامل از طریق تأثیرگذاری بر روی قدرت تبادل یونی منجر به تغییر مقدار جذب فسفر بر روی سطوح جاذب شدهاند. کاهش شوری و افزایش pH نیز از طریق ایجاد تغییر در تعداد آنیونهای موجود در محلول و نوسان در بار سطوح جاذب، افزایش معنیدار در مقدار جذب را موجب گردیده و بیشترین مقدار تغییرات در جذب، بین pH 36/5 تا 5/7 اتفاق افتاد. نتایج بررسی ترمودینامیک جذب نیز بیانگر گرماگیر و خود به خودی بودن فرآیند جذب بود.
علوم خاک
حمیدرضا اولیایی؛ ابراهیم ادهمی؛ مهدی نجفی قیری
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات تغییر کاربری اراضی و شیب بر برخی ویژگیهای خاک با تمرکز بر شاخصهای مغناطیسی و اکسیدهای آهن خاک در منطقه مختار یاسوج انجام گرفت. در این منطقه از چهار کاربری جنگل متراکم، جنگل تُنُک، اراضی فرسوده و کشت دیم و در هر کاربری از دو کلاس شیب 15-0 و 30-15 درصد و در هر کاربری از 10 نقطه سطحی (عمق صفر تا 15 سانتیمتر) ...
بیشتر
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات تغییر کاربری اراضی و شیب بر برخی ویژگیهای خاک با تمرکز بر شاخصهای مغناطیسی و اکسیدهای آهن خاک در منطقه مختار یاسوج انجام گرفت. در این منطقه از چهار کاربری جنگل متراکم، جنگل تُنُک، اراضی فرسوده و کشت دیم و در هر کاربری از دو کلاس شیب 15-0 و 30-15 درصد و در هر کاربری از 10 نقطه سطحی (عمق صفر تا 15 سانتیمتر) به صورت تصادفی (مجموعا40 نمونه) نمونهبرداری انجام گرفت. میانگین ماده آلی در کاربری جنگل متراکم (24/5%) به طور معنیداری بیشتر از سایر کاربریها بوده است. جنگلتراشی و عملیات زراعی بر روی اراضی شیبدار، موجب سبکتر شدن بافت خاک و کاهش معنیدار مقدار رس در کاربری زراعی شده است. همچنین چگالی ظاهری و کربنات کلسیم معادل با تغییر کاربری از جنگل متراکم به کاربری زراعی افزایش یافتهاند. پذیرفتاری مغناطیسی (χlf) خاک به میزان زیادی تحت تأثیر تغییر کاربری و به میزان کمتر تحت تأثیر موقعیت شیب بوده است. تغییرات کاربری از جنگل متراکم به سایر کاربریها کاهش معنیداری (25 تا 100 درصد) بر χlf داشته است. با توجه به مقادیر 9/1 تا 2/7 درصدی پذیرفتاری مغناطیسی وابسته به فرکانس (χfd)، این خاکها دارای مقادیر کم تا متوسط ذرات پدوژنیک سوپرپارامگنتیک بودهاند. همبستگی نسبتاً بالایی بین χlf با برخی ویژگیهای از جمله شکلهای آهن، ماده آلی، بافت خاک و میزان کربنات کلسیم مشاهده شد. با اندازهگیری χlf که امکان اندازهگیری سریع و ارزانی دارد، میتوان مناطق حساسی را که در معرض تخریب زیادی بوده، شناسایی و اقدامات مدیریتی مناسب را اتخاذ نمود.
علوم خاک
فاطمه رحمتی؛ سعید حجتی؛ کاظم رنگزن؛ احمد لندی
چکیده
اندازهگیری ویژگیهای خاک در یک مقیاس وسیع به دلیل حجم بالای نمونهبرداری و تجزیههای آزمایشگاهی، زمانبر و گران است. بنابراین استفاده از روشهای ساده، سریع، ارزان و پیشرفته مانند طیفسنجی خاک میتواند مفید باشد. این مطالعه با هدف بررسی کارایی روش طیفسنجی در پیشبینی برخی از ویژگیهای خاک در منطقه سمیرم استان اصفهان انجام ...
بیشتر
اندازهگیری ویژگیهای خاک در یک مقیاس وسیع به دلیل حجم بالای نمونهبرداری و تجزیههای آزمایشگاهی، زمانبر و گران است. بنابراین استفاده از روشهای ساده، سریع، ارزان و پیشرفته مانند طیفسنجی خاک میتواند مفید باشد. این مطالعه با هدف بررسی کارایی روش طیفسنجی در پیشبینی برخی از ویژگیهای خاک در منطقه سمیرم استان اصفهان انجام شد. به این منظور تعداد200 نمونه خاک سطحی (10 سانتیمتری) جمعآوری گردید. مقادیر کربن آلی، pH، EC وکربنات کلسیم معادل در آزمایشگاه اندازهگیری شدند. همچنین، طیفسنجی نمونههای خاک با استفاده از دستگاه طیفسنج زمینی FieldSpec3 درمحدوده طول موج 350 تا 2500 نانومتر انجام گرفت. سپس روشهای پیشپردازش مشتق اول و مشتق دوم با فیلتر ساویتزکی گلای و متغیر نرمال استاندارد بر روی طیفها انجام شدند. برای برقراری ارتباط بین ویژگیهای خاک با ویژگیهای طیفی آن از مدلهای حداقل مربعات جزئی (PLSR)، رگرسیون مؤلفه اصلی (PCR)، شبکه عصبی مصنوعی (ANN) و رگرسیون ماشین بردار پشتیبان (SVMR) استفاده گردید. بهترین مدل در برآورد هدایت الکتریکی خاک، کربنات کلسیم و کربن آلی مدل PLSR و برای واکنش خاک مدل SVMR و بهترین روشهای پیشپردازش، روشهای مشتقگیری بودند که ضرایب تبیین آنها به ترتیب 94/0، 88/0، 9/0 و 79/0 بودند و تمام برآوردها، کمترین RMSE را نسبت به روشهای دیگر و 2 RPD> داشتند. به طور کلی نتایج این مطالعه بر قابلیت روش طیفسنجی مرئی مادون قرمز نزدیک در برآورد مکانی چندین ویژگی خاک به صورت همزمان، دلالت دارد. بنابراین، این روش میتواند به عنوان روشی جایگزین برای روشهای مرسوم آزمایشگاهی در تعیین ویژگیهای خاک مورد استفاده قرار گیرد.
علوم خاک
سحر عرب تیموری؛ اکرم حلاج نیا؛ امیر لکزیان؛ فهیمه نیک بین
چکیده
در این پژوهش تاثیر دو نوع سورفکتانت باکتریایی بر کادمیم محلول همراه با کاربرد سه نوع کلات کننده (اسید هیومیک، سیترات سدیم و Na2-EDTA) در یک خاک آهکی آلوده به کادمیم در چند آزمایش جداگانه در شرایط آزمایشگاه بررسی شد. زمان تعادل در کاربرد غلظت 1 میلی مولار کلات کنندهها در شش زمان (6، 12، 24، 36، 48، 72 ساعت) و غلظت موثر هر یک از کلات کنندهها ...
بیشتر
در این پژوهش تاثیر دو نوع سورفکتانت باکتریایی بر کادمیم محلول همراه با کاربرد سه نوع کلات کننده (اسید هیومیک، سیترات سدیم و Na2-EDTA) در یک خاک آهکی آلوده به کادمیم در چند آزمایش جداگانه در شرایط آزمایشگاه بررسی شد. زمان تعادل در کاربرد غلظت 1 میلی مولار کلات کنندهها در شش زمان (6، 12، 24، 36، 48، 72 ساعت) و غلظت موثر هر یک از کلات کنندهها در کاربرد غلظتهای 0، 1/0، 25/0، 5/0، 1 و mM2 تعیین گردید. درنهایت تاثیر کاربرد همزمان هر یک از کلات کنندهها و دو نوع سورفکتانت استخراج شده از باکتریهای Pseudomonas putida وBacillus subtilis در غلظتهای صفر، 50،25 و mg L-1100 بر کادمیم محلول بررسی شد. نتایج نشان داد با افزایش زمان تماس، کادمیم محلول خاک با کاربرد اسید هیومیک و Na2-EDTA به صورت معنیداری (p<0.05) افزایش یافت. کاربرد Na2-EDTA در همه غلظتهای مورد مطالعه و کاربرد اسید هیومیک در غلظتهای بالاتر از mM 0/25 موجب افزایش کادمیم محلول در مقایسه با شاهد شد. سیترات سدیم در هیچ یک از غلظتها و زمانهای مورد مطالعه تاثیر معنیداری بر کادمیم محلول نداشت. بیوسورفکتانتهای مورد استفاده تاثیر معنیداری بر کارایی سیترات سدیم از نظر افزایش کادمیم محلول نداشتند. کاربرد سورفکتانت تولید شده بوسیله Bacillus subtilis در غلظت mg L-125 همراه با Na2-EDTA موجب افزایش کادمیم محلول گردید و افزایش غلظت این بیوسورفکتانت تاثیر معنیداری نسبت به غلظت mg L-125 ایجاد نکرد. در حالیکه کاربرد همزمان Na2-EDTA و سورفکتانت Pseudomonas putida تاثیری بر کادمیم محلول نداشت این بیوسورفکتانت در غلظت mg L-1100 اسید هیومیک موجب تفاوت معنیداری در غلظت کادمیم محلول خاک شد.
علوم خاک
بهاره رضایی؛ علی اشرف امیری نژاد؛ مختار قبادی
چکیده
از روشهای نوین کاهش اثرات فلزات سنگین بر رشد گیاهان، کاربرد ترکیبات اصلاحکننده در خاک است. بمنظور ارزیابی اثرات متقابل سرب نیترات، سالیسیلیک اسید و بیوچار بقایای کلزا بر بر ویژگیهای رشدی گیاه دارویی آویشن (Thymus vulgaris L.)، آزمایشی به صورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملا ً تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانهای انجام گرفت. فاکتورها ...
بیشتر
از روشهای نوین کاهش اثرات فلزات سنگین بر رشد گیاهان، کاربرد ترکیبات اصلاحکننده در خاک است. بمنظور ارزیابی اثرات متقابل سرب نیترات، سالیسیلیک اسید و بیوچار بقایای کلزا بر بر ویژگیهای رشدی گیاه دارویی آویشن (Thymus vulgaris L.)، آزمایشی به صورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملا ً تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانهای انجام گرفت. فاکتورها شامل غلظت سرب در سه سطح (0، 150 و 300 میلیگرم در کیلوگرم خاک به صورت سرب نیترات)، سالیسیلیک اسید در سه سطح (0، 150 و 300 میکرومولار) و بیوچار در سه سطح (0، 1 و 3 درصد وزنی) بودند. نتایج نشان داد که تنش سرب تمام ویژگیهای رشدی گیاه را کاهش داده اما تیمارهای سالیسیلیک اسید و بیوچار موجب تعدیل اثرات منفی سرب بر این خصوصیات گردید. اثر متقابل تیمارها بر ویژگیهای رشدی از قبیل وزن خشک شاخساره و حجم ریشه و نیز مقدار قندهای محلول، پرولین و سرب معنادار بود (01/0P <). بیشترین مقدار سرب (83/4 میلیگرم بر کیلوگرم) و پرولین (8/37 میکرومول بر گرم) در تیمار 300 میلیگرم بر کیلوگرم سرب و شاهد بیوچار و سالیسیلیک اسید به دست آمد. بطورکلی میتوان گفت که کاربرد همزمان سالیسیلیک اسید و بیوچار یک روش آسان، ارزان و موثر در راستای کاهش اثرات تنش سرب بر رشد گیاه آویشن است.
علوم خاک
محمود محمدی
چکیده
تنش خشکی از مهمترین عوامل محدود کننده عملکرد و تولید محصولات کشاورزی میباشد. قارچهای میکوریز آربسکولار در فراهم کردن جذب آب و مواد غذایی و افزایش تحمل گیاهان به خشکی به نفع میزبان خود عمل میکنند. به منظور بررسی تأثیر قارچهای میکوریزی بر میزان عناصر غذایی اندام هوایی پایههای متداول بادام در شرایط تنش خشکی آزمایشی بهصورت ...
بیشتر
تنش خشکی از مهمترین عوامل محدود کننده عملکرد و تولید محصولات کشاورزی میباشد. قارچهای میکوریز آربسکولار در فراهم کردن جذب آب و مواد غذایی و افزایش تحمل گیاهان به خشکی به نفع میزبان خود عمل میکنند. به منظور بررسی تأثیر قارچهای میکوریزی بر میزان عناصر غذایی اندام هوایی پایههای متداول بادام در شرایط تنش خشکی آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی شهرکرد اجرا شد. فاکتورهای این آزمایش شامل فاکتور اول، قارچ میکوریز در دو سطح :M0شاهد بدون مصرف و :M1 مصرف قارچ میکوریزی، فاکتور دوم پایههای بادام درچهار سطح (GN، GF، محلی شوراب 2 و تلخ) و فاکتور سوم تنش خشکی در چهار سطح (I1: بدون تنش، I2: 20، I3: 40 و I4: 60 درصد تخلیه رطوبت قابل استفاده گیاه بودند. نتایج نشان داد حداکثر مقادیر عناصر غذایی از پایه GF حاصل شد. با افزایش تنش خشکی روند کاهشی در میزان عناصر غذایی به جز پتاسیم مشاهده شد. تلقیح قارچهای میکوریزی باعث افزایش میزان عناصر غذایی به غیر از بور شد. حداکثر میزان نیتروژن، فسفر، آهن، روی و بور از تیمار GF+I1 حاصل شد. کاربرد قارچهای میکوریزی در تیمارهای تنش در پایههای مورد بررسی باعث افزایش معنیدار نیتروژن، پتاسیم، آهن، منگنز و بور شد. حداکثر میزان این عناصر غذایی از تیمار GF+M1 حاصل شد. حداکثر میزان نیتروژن، آهن و بور از تیمارI1+M1+GN حاصل شد. تلقیح قارچهای میکوریزی باعث افزایش میزان عناصر غذایی در شرایط تنش خشکی شد.
علوم خاک
فرشته مقامی مقیم؛ علی رضا کریمی؛ محسن باقری بداغ آبادی؛ حجت امامی
چکیده
این مطالعه با هدف ارزیابی شاخص کیفیت خاک در دو سطح لایه شخم و خاکرخ (عمق 0 تا 100 سانتیمتر)، در اراضی مرتعی و کشاورزی با مدیریتهای خردهمالک، عمدهمالک شخصی و اراضی شرکت کشاورزی و دامپروری بینالود در نیشابور انجام شد. 21 خاکرخ در سامانههای مدیریتی مزبور، حفر و از افقهای آنها نمونهبرداری گردید. پرسشنامههای لازم ...
بیشتر
این مطالعه با هدف ارزیابی شاخص کیفیت خاک در دو سطح لایه شخم و خاکرخ (عمق 0 تا 100 سانتیمتر)، در اراضی مرتعی و کشاورزی با مدیریتهای خردهمالک، عمدهمالک شخصی و اراضی شرکت کشاورزی و دامپروری بینالود در نیشابور انجام شد. 21 خاکرخ در سامانههای مدیریتی مزبور، حفر و از افقهای آنها نمونهبرداری گردید. پرسشنامههای لازم به کمک کشاورزان و کارشناسان منطقه به روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP)، تهیه و تحلیلهای مورد نظر انجام گرفت. از بین ویژگیهای موثر بر کیفیت خاک، کربنات کلسیم معادل، کربن آلی، درصد رس، شن، سیلت، قابلیت هدایت الکتریکی، pH، نیتروژن کل، فسفر و پتاسیم قابل استفاده، سدیم و مجموع کلسیم و منیزیم مورد تجزیه آزمایشگاهی قرار گرفت. شاخص کیفیت خاک در مجموعه حداقل داده (MDS) به دو روش تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCA) و نظر کارشناس (EO) و به دو شیوه تجمعی و وزنی محاسبه شد. برای رسیدن به یک مقدار واحد از هر ویژگی در هر خاکرخ، از دو روش میانگین وزنی و ضریب وزنی استفاده گردید و بهمنظور بررسی صحت ارزیابی، ارتباط بین شاخص کیفیت خاک با عملکرد یونجه و کلزا نیز به روش رگرسیون خطی بررسی شد. نتایج نشان داد که بیشترین شاخص کیفیت تجمعی و وزنی خاک در هر دو سطح لایه شخم و خاکرخ، در هر دو روش PCA و EO مربوط به اراضی مرتعی و سیستم عمده مالک بود. در تمام واحدهای مدیریتی نیز شاخص وزنی محاسبهشده به روش EO، بیشترین کیفیت خاک سطحی و خاکرخ (به روش ضریب وزنی) را به خود اختصاص داد. ارتباط بین شاخص کیفیت خاک با عملکرد یونجه و کلزا نیز نشان داد که در مجموعه EO، شاخص وزنی خاکرخ (به روش ضریب وزنی) نسبت به خاک سطحی، توانسته است ارتباط بیشتری با عملکرد محصول، بهخصوص کلزا، در سیستم مدیریتی عمده مالک (خاک سطحی R2 = 0.75 و خاکرخ R2 = 0.68) و شرکت بینالود (خاک سطحی R2 = 0.65 و خاکرخ R2 = 0.63) نشان دهد. ارتباط نسبتاً خوب عملکرد محصولات مورد مطالعه، با شاخص کیفیت خاک نشان داد که بهمنظور افزایش عملکرد، نیازمند یک مدیریت اصولی در جهت حفظ و بهبود کیفیت خاک، بهخصوص در سیستم خردهمالکی در جهت تامین نیازهای تغذیهای که نقش مهمتری دارند، هستیم.