سید محسن نیازخانی؛ بابک عبدالهی مندولکانی؛ مراد جعفری؛ میرحسن رسولی صدقیانی
چکیده
کمبود عناصر کممصرف، بهویژه روی، بهخاطر کاهش رشد و نمو گیاهان و در نتیجه تحت تأثیر قرار دادن زندگی انسانها یک مشکل جهانی است. بعضی از راهکارهای مورد استفاده توسط گیاهان روی-کارا برای جذب و استفاده بهینه از روی خاک ممکن است در جذب دیگر عناصر کممصرف از جمله آهن، مس و منگنز تداخل ایجاد کند. برای مطالعه اثر کمبود روی بر ...
بیشتر
کمبود عناصر کممصرف، بهویژه روی، بهخاطر کاهش رشد و نمو گیاهان و در نتیجه تحت تأثیر قرار دادن زندگی انسانها یک مشکل جهانی است. بعضی از راهکارهای مورد استفاده توسط گیاهان روی-کارا برای جذب و استفاده بهینه از روی خاک ممکن است در جذب دیگر عناصر کممصرف از جمله آهن، مس و منگنز تداخل ایجاد کند. برای مطالعه اثر کمبود روی بر غلظت عناصر روی، آهن، مس و منگنز در ریشه، شاخساره و دانه ارقام گندم نان با رویکارایی متفاوت، آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کاملاً تصادفی در سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه ارومیه در سال 1396 انجام شد. بهاین منظور چهار رقم گندم نان شامل دو رقم روی-کارا (بیات و نیکنژاد) و دو رقم روی-ناکارا (هیرمند و کرج 1) در گلدانهای حاوی خاک شنی شسته شدهی بدون روی (عدم کاربرد روی) و حاوی روی کافی (کاربرد 5 میلیگرم درکیلوگرم) کاشته شدند. نمونهگیری از ریشه و شاخساره در مرحله 30 درصد سنبلهدهی و دانه در زمان رسیدگی کامل انجام گرفته و غلظت عناصر روی، آهن، مس و منگنز در اندامها اندازهگیری شد و میانگین ارقام روی-کارا و میانگین ارقام روی-ناکارا محاسبه گردید. نتایج نشان داد کاهش روی خاک باعث شد در ریشه، غلظت آهن و مس (بهترتیب 97/37 و 9/7 درصد) و در دانه، غلظت آهن و منگنز (بهترتیب 58/24 و 33/6 درصد) افزایش یابد. همچنین با کاهش روی خاک، غلظت منگنز در ریشه (15 درصد) و غلظت آهن، مس و منگنز در شاخساره (بهترتیب 44/39، 5/28 و 19/16 درصد) و غلظت مس در دانه (51/24 درصد) کاهش پیدا کرد. در مقایسه با ارقام روی-ناکارا، غلظت روی، مس و منگنز ریشه (بهترتیب 4/13، 88/44 و 32/10 درصد) و غلظت آهن دانه ارقام روی-کارا (42/6 درصد) بیشتر بود. در شرایط کمبود روی، ارقام روی-کارا از غلظت آهن ریشه (55/18 درصد) و غلظت روی دانه (11 درصد) بیشتری نسبت به ارقام روی-ناکارا برخوردار بودند. مقایسه توانایی انتقال نسبی عناصر به شاخساره ارقام با روی کارایی متفاوت نشان داد، در شرایط کمبود روی، ارقام روی-کارا از توانایی کمتری در انتقال روی (85/53 درصد)، آهن (69/29 درصد)، مس (69/21 درصد) و منگنز (17/50 درصد) در مقایسه با ارقام روی-ناکارا (به ترتیب با 77/79، 68/37، 65/27 و 91/70 درصد) برخوردار بودند. بهطورکلی میتوان گفت، ارقام روی-کارای گندم نان از غلظت عناصر کممصرف روی، آهن و منگنز بیشتری در ریشه و دانه برخوردار بوده و قابلیت استفاده از عناصر کممصرف در اندامهای آنها بیشتر از ارقام روی-ناکاراست، با اینحال ارقام روی-کارا از توانایی کمتری در انتقال روی، آهن، مس و منگنز از ریشه به شاخساره برخوردار هستند.
آتنا میربلوک؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ ابراهیم سپهر؛ امیر لکزیان؛ محمد حکیمی
چکیده
فراهمی مقدار کافی از عنصر آهن قابل دسترس برای گیاهان در محلولهای غذایی یک چالش بزرگ است. کیلیت کنندههای رایج که در محلولهای غذایی برای فراهمی عنصر آهن استفاده میشوند، مضرات زیادی دارند و میتوانند اثرات منفی روی رشد گیاهان داشته باشند. در این تحقیق کیلیتهای اسیدهای آمینه و آهن شامل گلایسین-آهن (Fe-Gly)، فنیل آلانین-آهن (Fe-Phe)، ...
بیشتر
فراهمی مقدار کافی از عنصر آهن قابل دسترس برای گیاهان در محلولهای غذایی یک چالش بزرگ است. کیلیت کنندههای رایج که در محلولهای غذایی برای فراهمی عنصر آهن استفاده میشوند، مضرات زیادی دارند و میتوانند اثرات منفی روی رشد گیاهان داشته باشند. در این تحقیق کیلیتهای اسیدهای آمینه و آهن شامل گلایسین-آهن (Fe-Gly)، فنیل آلانین-آهن (Fe-Phe)، تیروزین-آهن (Fe-Tyr) و متیونین–آهن (Fe-Met) و کیلیتهای کیتوسان به دو فرم هیدرولیز شدهی اسیدی [Fe-C(A.hyd)] و آنزیمی [Fe-C(E.hyd)] سنتز و ویژگیهای شیمیایی آنها با اسپکتروسکوپی IR و آنالیز CHN انجام شد. سپس کارایی این منابع آهن در مقایسه با Fe-EDDHA برای دو گیاه لوبیا (استراتژی I) و ذرت (استراتژی II) در محیط آبکشت بررسی گردید. کاربرد برخی از کیلیتهای آلی اسیدهای آمینه و کیتوسان به طور معنیداری وزن خشک اندام هوایی گیاهان را در مقایسه با Fe-EDDHA افزایش داد. بیشترین مقدار آهن در اندام هوایی گیاهان ذرت و لوبیا در کاربرد کیلیتهای Fe-Tyr، Fe-Met و [Fe-C(A.hyd)] مشاهده گردید. کاربرد کیلیتهای مورد مطالعه منجر به تجمع آهن در ریشهها گردید، لیکن بیشترین مقدار انتقال آهن به اندامهای هوایی در گیاهانی که در معرض کیلیتهای [Fe-C(A.hyd)] و Fe-Tyr بودند، اتفاق افتاد. بیش از 50 درصد آهن در کمپلکس با Fe-Tyr در گیاه لوبیا و در کمپلکس با Fe-C(A.hyd) در ذرت و لوبیا از ریشه به اندامهای هوایی انتقال یافتند. استفاده از کیلیتهای آلی آهن در محیط رشد گیاه فعالیت آنزیم فریک کیلیت رداکتاز (FCR) برگ را در دو گیاه لوبیا و ذرت در مقایسه با Fe-EDDHA افزایش داد. با اینحال میانگین کلی فعالیت این آنزیم در گیاه لوبیا بیشتر از ذرت بود. نتایج به دست آمده نشان داد که استفاده از برخی کیلیتهای آلی آهن در محلولهای غذایی در مقایسه با Fe-EDDHA میتواند مقادیر کافی از آهن را برای جذب گیاه فراهم کند و همچنین رشد اندام هوایی و ریشه گیاه لوبیا و ذرت را بهبود بخشد. بر طبق نتایج این کیلیتها میتوانند به عنوان یک جانشین برای فراهمی آهن به جای Fe-EDDHA در محلولهای غذایی به کار روند.
ساناز اشرفی سعیدلو؛ عباس صمدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین؛ ابراهیم سپهر
چکیده
افزایش سالانهی قیمت کودهای شیمیایی پتاسیمی و نیز اثرات مخرب این کودها بر محیطزیست، اتخاذ راهکاری برای استفاده از پتاسیم بومی خاک را ضروری نموده است. استفاده از کودهای زیستی حاوی ریزجانداران سودمند از جمله این راهکارها محسوب میشود. این مطالعه با هدف مدلسازی و بررسی تأثیر نسبتهای مختلف ورمیکمپوست، فلوگوپیت و گوگرد بر میزان ...
بیشتر
افزایش سالانهی قیمت کودهای شیمیایی پتاسیمی و نیز اثرات مخرب این کودها بر محیطزیست، اتخاذ راهکاری برای استفاده از پتاسیم بومی خاک را ضروری نموده است. استفاده از کودهای زیستی حاوی ریزجانداران سودمند از جمله این راهکارها محسوب میشود. این مطالعه با هدف مدلسازی و بررسی تأثیر نسبتهای مختلف ورمیکمپوست، فلوگوپیت و گوگرد بر میزان انحلال و آزادسازی پتاسیم توسط باکتری Pseudomonas fluorescens و ارائه سطوح مطلوب این متغیرها برای تهیه کود زیستی کارآمد انجام گرفت. بر این اساس تعداد 20 آزمایش با استفاده از روش سطح پاسخ بر مبنای طرح مرکب مرکزی تعریف شد و اثر مقادیر مختلف متغیرهای ورمیکمپوست، کانی فلوگوپیت و گوگرد در چهار سطح کدبندی شده (+α،1+، 0، 1- و α-) بر میزان انحلال پتاسیم بررسی گردید. نتایج نشاندهندهی کارآمدی بالای ( 8/0= RMSE و 949/0= R2) مدل طرح مرکب مرکزی در برآورد انحلال پتاسیم بود. بر اساس نتایج، برهمکنش ورمیکمپوست با گوگرد ( 0338/0>p ) و برهمکنش فلوگوپیت با گوگرد (0083/0>p ) نسبتاً زیاد و معنیدار بود. نتایج تحلیل آماری ضرایب مدل طرح مرکب مرکزی حاکی از اثر مثبت و افزایندهی ورمیکمپوست (X1) و اثر منفی و کاهنده فلوگوپیت (X2) و گوگرد (X3) بر افزایش انحلال پتاسیم بود. بطوریکه با افزایش مقدار گوگرد از 25/10 به 75/39 درصد، انحلال پتاسیم تقریباً 61/31 درصد کاهش یافت. بر اساس پیشبینی شرایط بهینه برای انحلال پتاسیم، مقادیر 78/41 درصد ورمیکمپوست، 35/24 درصد فلوگوپیت و 25/10 درصد گوگرد منجر به بیشترین انحلال پتاسیم (27/109 میلیگرم بر لیتر) توسط باکتری سودوموناس فلورسنس میشود.
مریم معین فر؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین؛ فرخ اسدزاده
چکیده
در این پژوهش، بهمنظور شناسایی و جداسازی باکتریهای بومی با توانایی رسوب زیستی کربناتکلسیم (MICP)، 25 نمونه خاک از جنوب استان آذربایجانغربی جمعآوری شدند. بعد از مراحل غربالگری اولیه باکتریها، پنج باکتری بومی با توانایی بالای هیدرولیز اوره و همچنین مقاوم بهشوری جداسازی شد. جهت بررسی کنترل فرسایش بادی آزمونی به صورت فاکتوریل در ...
بیشتر
در این پژوهش، بهمنظور شناسایی و جداسازی باکتریهای بومی با توانایی رسوب زیستی کربناتکلسیم (MICP)، 25 نمونه خاک از جنوب استان آذربایجانغربی جمعآوری شدند. بعد از مراحل غربالگری اولیه باکتریها، پنج باکتری بومی با توانایی بالای هیدرولیز اوره و همچنین مقاوم بهشوری جداسازی شد. جهت بررسی کنترل فرسایش بادی آزمونی به صورت فاکتوریل در قابل طرح کاملاً تصادفی در دو فاکتور و سه تکرار که فاکتور اول در هشت سطح (شامل پنج باکتری جداسازی شده (U3، U8 ، U16، U35، U40) و باسیلوس پاستهاوری (شاهد مثبت)، تیمار بدون باکتری و بدون عامل سیمانی (بهصورت موهومی) و تیمار بدون باکتری و دارای عامل سیمانی و فاکتور دوم شامل غلظتهای مختلف محلول کلریدکلسیم بههمراه اوره در سه سطح (1/0، 5/0 و 1 مولار) ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که جدایههای U3 و U16 دارای بیشترین مقدار هیدرولیز اوره و از نظر تحمل بهشوری U16 دارای کمترین مقدار و U3بیشترین تحمل به شوری بود. نتایج حاصل از آزمون تونل باد نشان داد که آستانه فرسایش بادی در نمونههای شاهد منفی در حدود m/s 4/9 و برای نمونههای MICP (رسوب میکروبی کربنات کلسیم) بسیار بالاتر از سرعت دستگاه تونلباد (25 متر بر ثانیه) بود. حداکثر میزان مقاومتفروروی در نمونه تیمار شده با جدایه U3 و سطح یک مولار کلریدکلسیم MPa 5/13 و نمونههای شاهد منفی و دارای مواد سیمانی بهترتیب MPa0 و 97/0 بدست آمد. چنین استنباط میشود که میتوان از فرایند MICP و باکتریهای بومی توانمند در این پدیده برای برای کاهش فرسایش بادی استفاده نمود. که فاکتور اول در هشت سطح (شامل پنج باکتری جداسازی شده (U3، U8، U16، U35، U40)، باسیلوس پاستهاوری (بهعنوان شاهد مثبت که از مرکز کلکسیون میکروبی ایران تهیه گردید)، تیمار بدون باکتری و بدون عامل سیمانی (شاهد منفی) و تیمار بدون باکتری و دارای عامل سیمانی) و فاکتور دوم در سه سطح شامل غلظتهای مختلف محلول کلرورکلسیم به همراه اوره (1/0، 5/0 و 1 مولار) مورد ارزیابی قرار گرفت.
ناصر میران؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ ولی فیضی اصل؛ ابراهیم سپهر؛ مهدی رحمتی؛ سلمان میرزایی
چکیده
پایش سریع و غیر مخرب نیتروژن آسمانه گیاهی در محصولات زراعی به ویژه گیاه گندم برای مدیریت دقیق نیتروژن بسیار حائز اهمیت است. آنالیزهای شیمیایی رایج برای تعیین وضعیت عناصر غذایی گیاهان معمولاً استفاده از روشهای آزمایشگاهی میباشد. این روشها اغلب زمانبر، پرهزینه همراه با تخریب بافتهای گیاهی میباشند. لذا بررسی و به کارگیری روشهای ...
بیشتر
پایش سریع و غیر مخرب نیتروژن آسمانه گیاهی در محصولات زراعی به ویژه گیاه گندم برای مدیریت دقیق نیتروژن بسیار حائز اهمیت است. آنالیزهای شیمیایی رایج برای تعیین وضعیت عناصر غذایی گیاهان معمولاً استفاده از روشهای آزمایشگاهی میباشد. این روشها اغلب زمانبر، پرهزینه همراه با تخریب بافتهای گیاهی میباشند. لذا بررسی و به کارگیری روشهای سریع و کم هزینه میتواند به مدیریت هر چه بهتر مزارع کمک نماید. در این راستا، هدف از این پژوهش ارزیابی کارایی تصاویر سنجنده ETM+ در تعیین مقدار نیتروژن آسمانه گیاهی بود. به همین منظور، در 45 مزرعه از مزارع گندم دیم شمالغرب ایران، همبستگی بین دادههای انعکاسی به دست آمده از باندهای تصاویر ماهواره لندست 7 و مقدار نیتروژن اندازهگیری شده در آزمایشگاه به دست آمد. بالاترین و پایین ترین مقدار نیتروژن آسمانه گیاهی اندازهگیری شده در منطقه مورد مطالعه بترتیب 6/1 و 79/0 درصد و میانگین آن 11/1 درصد بود و همبستگی نسبتاً بالایی بین باندهای مختلف تصویر سنجنده ETM+ بجز باند 4 و مقدار نیتروژن آسمانه گیاهی وجود داشت. با توجه به همبستگی بالای بین دادههای انعکاسی باندهای مختلف (از 816/0 تا 841/0) و به منظور کاهش حجم و تکرار محاسبات تجزیه به مؤلفههای اصلی بین دادههای باندهای مختلف تصویر ETM+ انجام گرفت. در نهایت رابطه رگرسیونی بین مؤلفه اصلی اول استاندارد شده (ZPC1) و میزان نیتروژن آسمانه گیاهی ایجاد شد. نتایج نشان داد که رابطه رگرسیونی قوی و معنیداری بین مقدار نیتروژن آسمانه گیاهی و مؤلفه ZPC1 با 71/0 R2= وجود دارد. با توجه به دقت کافی مدل رگرسیونی ایجاد شده، میتوان نتیجهگیری کرد که از دادههای سنجش از دور میتوان برای مدیریت و پایش دقیقتر وضعیت نیتروژن مزارع گندم دیم کشور استفاده کرد.
ساناز اشرفی سعیدلو؛ عباس صمدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین؛ ابراهیم سپهر
چکیده
انحلال پتاسیم موجود در ساختار کانیها توسط ریزجانداران منجر به افزایش رشد و عملکرد گیاهان شده و علاوه بر صرفهی اقتصادی، دوستدار محیط زیست است، لذا شناسایی گونههای کارا در انحلال پتاسیم و تعیین شرایط بهینه برای حداکثر فعالیت این گونهها از اهمیت بالایی برخوردار است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف متغیرهای منبع کربن، زمان ...
بیشتر
انحلال پتاسیم موجود در ساختار کانیها توسط ریزجانداران منجر به افزایش رشد و عملکرد گیاهان شده و علاوه بر صرفهی اقتصادی، دوستدار محیط زیست است، لذا شناسایی گونههای کارا در انحلال پتاسیم و تعیین شرایط بهینه برای حداکثر فعالیت این گونهها از اهمیت بالایی برخوردار است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف متغیرهای منبع کربن، زمان انکوباسیون و pH بر میزان انحلال و آزادسازی پتاسیم از کانیهای فلدسپار و فلوگوپیت توسط باکتری Pseudomonas fluorescens انجام گرفت. برای این منظور در مرحله نخست بر مبنای طرح پلاکت– برمن، تعداد 12 آزمایش تعریف شد و تأثیر منابع مختلف کربن شامل گلوکز، ساکاروز و فروکتوز بر انحلال هر یک از کانیهای فلدسپار و فلوگوپیت بررسی شد. در ادامه بر اساس تحلیل نتایج مربوط به انحلال پتاسیم در مرحله اول، منبع کربن مهم و تأثیرگذار شناسایی و دامنههای متفاوتی از متغیرهای pH (10-3)، زمان انکوباسیون (18-1 روز) و مقدار منبع کربن (12– 6/0 گرم در لیتر) در نظر گرفته شده و طرح مرکب مرکزی با 20 آزمایش و بر اساس مقادیر کدبندی شده متغیرهای مستقل طراحی گردید. نتایج نشان داد که مدل طرح مرکب مرکزی قابلیت مطلوبی (918/0– 944/0=R2 و 47/1– 82/0 =RMSE) در پیشبینی مقدار آزادسازی پتاسیم از فلدسپار و فلوگوپیت دارد. تحلیل حساسیت مدل طرح مرکب مرکزی نشان داد که از بین سه متغیر مورد بررسی، pH بیشترین تأثیر را بر آزادسازی پتاسیم دارد. حداکثر غلظت پتاسیم محلول در حضور فلوگوپیت و فلدسپار بهترتیب برابر با 16/121 و 96/82 میلیگرم در لیتر، مربوط به 36/10 =pH، مقدار ساکاروز 5/6 گرم در لیتر و زمان10 روز بود. زمان انکوباسیون نیز بر آزادسازی پتاسیم تأثیر داشت. روند آزادسازی پتاسیم در مراحل اولیه انکوباسیون افزایشی، در مراحل میانی کاهشی و در ادامه افزایشی بود. بطور کلی بر اساس مدل طرح مرکب مرکزی، pHهای 36/10 و 34/10، و مقادیر 26/2 و 92/6 گرم در لیتر از ساکاروز و زمانهای 18 و 2 روز بهترتیب بهعنوان شرایط بهینه برای دستیابی به بیشینه آزادسازی پتاسیم از فلدسپار و فلوگوپیت در محیط کشت پیشبینی شدند.
رحمت اله رنجبر؛ ابراهیم سپهر؛ عباس صمدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین؛ بهنام دولتی
چکیده
برخی از ریزجانداران خاک توانایی انحلال کانیهای حاوی پتاسیم و آزادسازی پتاسیم آن را دارند. این مطالعه به منظور جداسازی باکتریهای حلکننده کانیهای پتاسیمدار (KSBs) از خاک ریزوسفر توتون و بررسی تأثیر آنها بر آزادسازی پتاسیم از خاک انجام شد. نمونههای خاک از ریزوسفر توتون رقم بارلی21 در مرحله گلدهی بوته برداشت شد. با استفاده از ...
بیشتر
برخی از ریزجانداران خاک توانایی انحلال کانیهای حاوی پتاسیم و آزادسازی پتاسیم آن را دارند. این مطالعه به منظور جداسازی باکتریهای حلکننده کانیهای پتاسیمدار (KSBs) از خاک ریزوسفر توتون و بررسی تأثیر آنها بر آزادسازی پتاسیم از خاک انجام شد. نمونههای خاک از ریزوسفر توتون رقم بارلی21 در مرحله گلدهی بوته برداشت شد. با استفاده از محیطکشت جامد الکساندروف، 9 جدایه KSB جداسازی و خالصسازی شدند. سپس ارزیابیهای کیفی (شاخص حلالیت) و کمی (آزادسازی پتاسیم از کانیهای پتاسیمدار) به ترتیب در محیطکشت جامد و مایع الکساندروف و بررسی تأثیر جدایههای KSBs بر مقدار پتاسیم قابل استفاده خاک در قالب 3 طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار صورت گرفت. بیشترین شاخص حلالیت در اثر فعالیت جدایههای باکتری KSB22، KSB42 و KSB10 در محیطکشت جامد الکساندروف به ترتیب 8/2، 7/2 و 5/2 به دست آمد و بیشترین میزان پتاسیم محیطکشت مایع الکساندروف با مقدار 40/9 میلیگرم بر لیتر مربوط به تلقیح جدایههای باکتری KSB42 و KSB10 بود که میزان آن نسبت به شاهد (محیطکشت بدون تلقیح)، سه برابر افزایش یافت. جدایههای KSB42 و KSB10 در آزادسازی پتاسیم از کانیهای پتاسیمدار و خاک کاراتر بودند به طوری که میزان پتاسیم قابل استفاده خاک در تلقیح با این جدایهها در مقایسه با شاهد، حدود 29 درصد افزایش یافت. این تحقیق نشان داد که از برخی باکتریهای ریزوسفر توتون میتوان در متحرک نمودن منابع نامحلول پتاسیم خاک استفاده کرده و بخشی از نیاز گیاه توتون را که یک گیاه پرنیاز نسبت به پتاسیم است، تأمین نمود.
رقیه واحدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ محسن برین
چکیده
با توجه به کمبود مواد آلی در اغلب خاکهای ایران، بقایای هرس درختان میوه یکی از منابع مهم مواد آلی خاک به شمار میروند که با تبدیل شدن به کمپوست به همراه تلقیح میکوریزی میتواند از راهکارهای افزایش خصوصیات میکروبیولوژیک در خاکهای آهکی باشد. از این رو، در این پژوهش تاثیر کمپوست حاصل از بقایای هرس درختان میوه در حضور تلقیح میکوریزی ...
بیشتر
با توجه به کمبود مواد آلی در اغلب خاکهای ایران، بقایای هرس درختان میوه یکی از منابع مهم مواد آلی خاک به شمار میروند که با تبدیل شدن به کمپوست به همراه تلقیح میکوریزی میتواند از راهکارهای افزایش خصوصیات میکروبیولوژیک در خاکهای آهکی باشد. از این رو، در این پژوهش تاثیر کمپوست حاصل از بقایای هرس درختان میوه در حضور تلقیح میکوریزی بر برخی شاخصهای میکروبیولوژیکی یک خاک آهکی در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح کاملاً تصادفی در شرایط گلخانهای در رایزوباکس اجرا گردید. فاکتورها شامل منابع آلی (کمپوست بقایای هرس، بقایای هرس و شاهد بدون ماده آلی) و خاک (خاک ریزوسفر و غیرریزوسفر) در شرایط تلقیح میکوریزی بودند. پس از پایان دوره رشد گیاه گندم، کربن آلی (OC)، کربن زیست توده میکروبی (MBC)، فسفر زیست توده میکروبی ((MBP، کسر متابولیکی (qCO2)، بهر میکروبی (MBC/OC) و شاخص قابلیت دسترسی به کربن (CAI)، فعالیت آنزیمهای فسفومنواستراز اسیدی (ACP) و قلیایی (ALP) و نیز درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه در خاکهای ریزوسفری و غیرریزوسفری تعیین گردید. نتایج نشان داد که کاربرد کمپوست باعث افزایش OC، MBC، MBP و کاهش MBC/MBP نسبت به تیمار شاهد شد. به طوریکه کمپوست بقایای هرسOC، MBCوMBP را به ترتیب 08/8، 79/46 و 18/37 درصد در خاک ریزوسفر نسبت به غیرریزوسفر افزایش داد. بقایای هرس موجب افزایش 45/1، 26/1 و 3/1 برابری به ترتیب در qCO2، CAI و ACP در خاک ریزوسفری در مقایسه با غیرریزوسفر شد. در حالی که بیشترین میزان بهر میکروبی در تیمار شاهد بدون ماده آلی بود. همچنین، بیشترین فعالیت ALP و درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه را کمپوست بقایای هرس در خاک ریزوسفری به خود اختصاص داد.
میرحسن رسولی صدقیانی؛ رقیه واحدی؛ محسن برین
چکیده
فسفر از عناصر پرمصرف مورد نیاز گیاه میباشد که کمبود آن یکی از مشکلات خاکهای آهکی است. به منظور بررسی تاثیر بیوچار و کمپوست ضایعات هرس درختان سیب و انگور و تلقیح میکروبی بر فعالیت آنزیم فسفاتاز و فراهمی فسفر در ریزوسفر گندم، آزمایشی بصورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در شرایط گلخانهای در رایزوباکس اجرا گردید. فاکتورها شامل ...
بیشتر
فسفر از عناصر پرمصرف مورد نیاز گیاه میباشد که کمبود آن یکی از مشکلات خاکهای آهکی است. به منظور بررسی تاثیر بیوچار و کمپوست ضایعات هرس درختان سیب و انگور و تلقیح میکروبی بر فعالیت آنزیم فسفاتاز و فراهمی فسفر در ریزوسفر گندم، آزمایشی بصورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در شرایط گلخانهای در رایزوباکس اجرا گردید. فاکتورها شامل ماده آلی (بیوچار، کمپوست ضایعات هرس و شاهد بدون ماده آلی)، تلقیح میکروبی (قارچ میکوریزای آربوسکولار (AMF) و باکتریهای ریزوسفری محرک رشد (PGPR) و خاک (خاک ریزوسفری و غیرریزوسفری) بود. نتایج نشان داد که کاربرد همزمان کمپوست و تلقیح میکروبی باعث افزایش معنیدار فعالیت ACP،ALP و فسفر قابل جذب در خاک نسبت به تیماربدون ماده آلی شد، بطوریکه بیشترین افزایش فعالیت ALP و مقدار فسفر قابل جذب مربوط به تیمار مشترکPGPR وکمپوست بود. همچنین در تیمارکمپوست، فعالیت ACP و ALP در خاک ریزوسفری به ترتیب 39/1 و 33/1برابر خاک غیرریزوسفری بود. با این وجود مقدار فسفر قابل جذب در خاک غیرریزوسفری تیمار کمپوست 19/21 درصد بیشتر از خاک ریزوسفری بود. بیشترین غلظت فسفر در ریشه و اندام هوایی بترتیب در تیمارهای کمپوست تلقیح شده با میکوریزا و بیوچار تلقیح شده با میکوریزا مشاهده شد. همچنین، غلظت فسفر اندام هوایی در تیمار مشترک بیوچار و AMF 31/1 برابر غلظت فسفر در تیمار بیوچار و تلقیح PGPR بود. بطورکلی استفاده ازماده آلی و تلقیح میکروبی تأثیر قابل توجهی در فراهمی فسفر و بهبود رشد گیاه دارد.
ساناز اشرفی سعیدلو؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ عباس صمدی؛ محسن برین؛ ابراهیم سپهر
چکیده
به منظور مقایسه سینتیک رهاسازی پتاسیم از کانیهای پتاسیمدار و نیز انتخاب بهترین معادله سینتیکی توصیف کننده روند رهاسازی پتاسیم توسط عصارهگیرهای آلی و معدنی، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل در 3 تکرار اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل 3 نوع عصاره-گیر (اسید اگزالیک 01/0 مولار، کلرید کلسیم 01/0 مولار، شاهد (آب مقطر))، ...
بیشتر
به منظور مقایسه سینتیک رهاسازی پتاسیم از کانیهای پتاسیمدار و نیز انتخاب بهترین معادله سینتیکی توصیف کننده روند رهاسازی پتاسیم توسط عصارهگیرهای آلی و معدنی، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل در 3 تکرار اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل 3 نوع عصاره-گیر (اسید اگزالیک 01/0 مولار، کلرید کلسیم 01/0 مولار، شاهد (آب مقطر))، 3 کانی پتاسیمدار (فلدسپار، ایلیت و فلوگوپیت) و 10 زمان (1، 2، 4، 8، 12، 16، 24، 32، 48 و 64 ساعت) بودند. مقدار پتاسیم آزاد شده با استفاده از دستگاه فلیمفتومتر طی زمانهای مختلف در شرایط آزمایشگاهی اندازهگیری شد و دادهها به معادلات سینتیکی مرتبه صفر، مرتبه اول، مرتبه دوم، تابع توانی، پخشیدگی پارابولیک و الوویچ برازش داده شد. نتایج نشان دهندهی اثر معنیدار نوع عصارهگیر بر سینتیک رهاسازی پتاسیم بود، بطوریکه میزان پتاسیم آزاد شده در نمونههای عصارهگیری شده با اسید اگزالیک در مقایسه با نمونههای عصارهگیری شده با کلرید کلسیم و شاهد (آب مقطر) به ترتیب 48/1 و 35/2 برابر بیشتر بود. کانیهای مختلف نیز مقادیر متفاوتی از پتاسیم را آزاد نمودند. رهاسازی پتاسیم از فلوگوپیت نسبت به فلدسپار و ایلیت به ترتیب 99/1 و 95/2 برابر بیشتر بود. بیشترین غلظت پتاسیم نیز (440 میلیگرم بر کیلوگرم) در تیمار عصارهگیری شده با اسید اگزالیک و در حضور کانی فلوگوپیت مشاهده گردید. بطوریکه مقدار پتاسیم در این تیمار 15/3 برابر نسبت به شاهد افزایش یافت. برازش معادلات سینتیکی نشان داد که معادلات تابع توانی و پخشیدگی پارابولیک با بیشترین ضریب تبیین (R2) و کمترین خطای استاندارد (SE)، بهترین مدل برای برازش دادهها بودند این در حالیست که مدل مرتبه دوم قادر به توجیه رهاسازی پتاسیم نبود. چنین استنباط میگردد که سینتیک رهاسازی پتاسیم توسط عوامل مختلفی از جمله نوع کانی و نوع عصارهگیر تحت تأثیر قرار میگیرد و عصارهگیر آلی توانایی بالاتری در استخراج پتاسیم غیرتبادلی از ساختار کانیها دارد. همچنین تطبیق نتایج این تحقیق با معادلات مرتبه اول، پخشیدگی پارابولیک و تابع توانی حاکی از آن است که رهاسازی پتاسیم غیرتبادلی از کانیها میتواند متأثر از فرآیند پخشیدگی باشد و بعبارت دیگر پخشیدگی پتاسیم به خارج از توده کانی، کنترل کننده سرعت آزاد شدن پتاسیم میباشد.
اکبر کریمی؛ حبیب خداوردیلو؛ میرحسن رسولی صدقیانی
چکیده
در این پژوهش پیامد مایهزنی قارچ ریشههای آربوسکولار (AMF) و باکتریهای افزاینده رشد گیاه (PGPR) بر رشد، برخی ویژگیهای بیوشیمیایی و جذب آهن و روی توسط گیاه بنگدانه (Hyoscyamus niger L.) در آلودگی سربی خاک بررسی گردید. برای این کار یک نمونه خاک گزینش و به-گونه یکنواختی با غلظتهای گوناگون سرب (صفر، 250، 500 و 1000 میلیگرم بر کیلوگرم خاک) از نمک نیترات ...
بیشتر
در این پژوهش پیامد مایهزنی قارچ ریشههای آربوسکولار (AMF) و باکتریهای افزاینده رشد گیاه (PGPR) بر رشد، برخی ویژگیهای بیوشیمیایی و جذب آهن و روی توسط گیاه بنگدانه (Hyoscyamus niger L.) در آلودگی سربی خاک بررسی گردید. برای این کار یک نمونه خاک گزینش و به-گونه یکنواختی با غلظتهای گوناگون سرب (صفر، 250، 500 و 1000 میلیگرم بر کیلوگرم خاک) از نمک نیترات سرب آلوده شد. سپس خاک آلوده شده سترون و با گونههایAMF (مخلوطی از زادمایه قارچ جنس گلوموس شامل گونههای G. intraradices، G. mosseae و G. fasciculatum) و PGPR (مخلوطی از باکتریهای جنس سودوموناس شامل گونههای P. putida،P. fluorescens و P. aeruginosa) مایهزنی گردید. این پژوهش در گلخانه بهگونه آزمایش فاکتوریل با دو فاکتور غلظت سرب (در 4 سطح) و تیمار میکروبی (در 3 سطح) در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی و در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد با افزایش غلظت سرب در خاک درازی شاخساره، وزن خشک ریشه و شاخساره، رنگدانههای فتوسنتزی، غلظت آهن و روی در شاخساره کاهش یافت و غلظت سرب در شاخساره، پرولین و قندهای محلول در گیاه افزایش یافت. مایهزنی AMF و PGPR سبب افزایش معنیدار (05/0P≤) وزن خشک شاخساره، وزن خشک ریشه، رنگدانههای کلروفیل و کاروتنوئید، پرولین، قندهای محلول و غلظت آهن و روی در شاخساره شد. ویژگیهای بیوشیمیایی در تیمارهای AMF و PGPR اختلاف معنیداری (05/0P≤) نداشتند. بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که مایهزنی میکروبی مایه بهبود ویژگیهای بیوشیمیایی گیاه و افزایش بردباری بنگدانه در برابر آلودگی سرب میشود.
ندا مرادی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ ابراهیم سپهر
چکیده
تجزیه حرارتی ضایعات گیاهی و تبدیل آن به بیوچار و افزودن به خاک علاوه بر ترسیب کربن و کاهش آلودگی هوا میتواند سبب اصلاح برخی ویژگیهای خاکهایآهکیشود. به منظور بررسی تأثیر بیوچار بر برخی ویژگیهای خاک آهکی،آزمایشیبهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاًتصادفی اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل نوع بیوچار (ضایعات هرس سیب، هرس انگور ...
بیشتر
تجزیه حرارتی ضایعات گیاهی و تبدیل آن به بیوچار و افزودن به خاک علاوه بر ترسیب کربن و کاهش آلودگی هوا میتواند سبب اصلاح برخی ویژگیهای خاکهایآهکیشود. به منظور بررسی تأثیر بیوچار بر برخی ویژگیهای خاک آهکی،آزمایشیبهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاًتصادفی اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل نوع بیوچار (ضایعات هرس سیب، هرس انگور و کاه و کلش گندم) و مقدار بیوچار (صفر (B0)، 1 (B1)، 2 (B2)، 4 (B4) و 8 (B8) درصد وزنی/وزنی) بودند.نمونههابهمدت 60روزدردمای 25 درجه سانتیگراد و 60 درصد رطوبت ظرفیت زراعینگهداریشدهوسپسویژگی-هایخاکشامل pH، قابلیتهدایتالکتریکی (EC)،مقدارکربنآلی،نیتروژن معدنی،پتاسیم، فسفر،آهن،منگنز،رویومسقابلاستفادهخاکدرآنهااندازه-گیریگردید.نتایجنشانداد،بهطور کلی با افزایش مقدار بیوچار ، کربن آلی خاک،و همچنین شکلهای قابل استفاده پتاسیم ، فسفر ومنگنز بهطور معنیدار افزایش یافت.درصد کربن آلی خاک در تیمار B8 ضایعات هرس سیب، هرس انگور و کاه و کلش گندم در مقایسه با شاهد به ترتیب 78/3، 80/3 و 24/5 برابر افزایش نشان داد.همچنین شکلهاینیتروژن نیتراتی و آمونیومی در هر سه بیوچار با افزایش مقدار کاهش یافتند. بیوچارحاصل ازکاه و کلش گندمسببکاهشمعنیدار pH و آهن قابل استفادهخاک و افزایش قابلیت هدایت الکتریکیخاکگردید. بهطور کلی بیوچار حاصل از کاه و کلش گندم بیشترین تأثیر را بر خصوصیات خاک و قابلیت استفاده عناصر غذایی داشت.
سلمان میرزایی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ ناصر میران
چکیده
تغذیه متعادل یکی از عوامل مهم در افزایش عملکرد و بهبود کیفیت در محصولات باغی به ویژه مرکبات است. هدف از این پژوهش، تعیین حد بهینه عناصر غذایی و ارزیابی وضعیت تعادل تغذیهای باغهای لیمو لیسبون و نارنگی پرل شهرستان دزفول بود. بدین منظور، به صورت تصادفی 30 باغ لیمو لیسبون و 30 باغ نارنگی پرل انتخاب و نمونههای برگ در اواخر شهریور ماه ...
بیشتر
تغذیه متعادل یکی از عوامل مهم در افزایش عملکرد و بهبود کیفیت در محصولات باغی به ویژه مرکبات است. هدف از این پژوهش، تعیین حد بهینه عناصر غذایی و ارزیابی وضعیت تعادل تغذیهای باغهای لیمو لیسبون و نارنگی پرل شهرستان دزفول بود. بدین منظور، به صورت تصادفی 30 باغ لیمو لیسبون و 30 باغ نارنگی پرل انتخاب و نمونههای برگ در اواخر شهریور ماه 1394 از برگهای غیربارده همان سال به صورت مرکب برداشت شد. باغها به دو گروه با عملکرد زیاد و کم تقسیم شدند. همه فرمهای بیان و واریانس آنها در دو گروه و نسبت واریانس گروه عملکرد کم به زیاد در هر دو نوع باغ محاسبه گردید. سپس با استفاده از فرمولهای کالیبراسیون دریس، شاخصهای دریس برای عناصر غذایی در باغهای با عملکرد کم تعیین و شاخص تعادل غذایی (NBI) نیز محاسبه گردید. نتایج نشان داد که برای باغهای لیمو لیسبون مقدار بهینه عناصر غذایی پر مصرف N، P، K، Ca و Mg به ترتیب 97/2، 11/0، 85/1، 88/3 و 17/0 درصد و عناصر کم مصرف Fe، Zn، Mn، Cu و B به ترتیب 5/200، 9/24، 9/23، 8/68 و 9/32 میلیگرم بر کیلوگرم و برای نارنگی پرل نیز مقدار بهینه غلظت عناصر غذایی پر مصرف N، P، K، Ca و Mg به ترتیب 97/2، 09/0، 57/1، 44/3 و 34/0 درصد و عناصر کم مصرف Fe، Zn، Mn، Cu و B به به ترتیب 2/167، 7/32، 1/26، 0/28 و 4/48 میلیگرم بر کیلوگرم به دست آمد. در مجموع بر اساس شاخصهای DRIS ترتیب اولویت بندی عناصر غذایی برای باغهای لیمو لیسبون به صورت Fe>N>B>K>Mn>Ca>Mg=P>Cu>Zn و برای نارگی پرل به صورت B>Fe>K>Cu>N>Ca>Mg>Mn>Zn>P بود. شاخص تعادل تغذیهای در کلیه باغهای با عملکرد پایین بالاتر از صفر بود که بیانگر عدم تعادل تغذیهای در این باغها است.
میرحسن رسولی صدقیانی؛ حبیب خداوردیلو؛ محسن برین؛ سولماز کاظم علیلو
چکیده
باکتری های افزاینده رشد گیاه (PGPR) و قارچ ریشه های آربوسکولار (AMF) سبب بهبود رشد گیاهان در تنش های محیطی میشوند. در این پژوهش نقش برخی گونه هایPGPR (ترکیبی از گونه های Pseudomonas شامل سویه های P. fluorescens ، P.putida و P. aeruginosa) و AMF (ترکیبی از گونه های Glomus شامل G. mosseae، G. intraradices و G. fasciculatum) بر برخی عناصر و همچنین برخی شاخص های فیزیولوژیک، توسط گیاه خارزن ...
بیشتر
باکتری های افزاینده رشد گیاه (PGPR) و قارچ ریشه های آربوسکولار (AMF) سبب بهبود رشد گیاهان در تنش های محیطی میشوند. در این پژوهش نقش برخی گونه هایPGPR (ترکیبی از گونه های Pseudomonas شامل سویه های P. fluorescens ، P.putida و P. aeruginosa) و AMF (ترکیبی از گونه های Glomus شامل G. mosseae، G. intraradices و G. fasciculatum) بر برخی عناصر و همچنین برخی شاخص های فیزیولوژیک، توسط گیاه خارزن بابا (Onopordon acanthium L) بررسی شد. این مطالعه در شرایط گلخانهای به صورت فاکتوریل با دو فاکتور غلظت کادمیم (صفر، 10، 30 و 100 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم) و تیمار تلقیح میکروبی، در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی انجام شد. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت کادمیم در خاک رشد گیاه، غلظت آهن، روی و مس در شاخساره، مقادیر کلروفیلها و کاروتنوئیدها، ارتفاع، تنفس میکروبی و محتوای نسبی آب برگ (RWC) کاهش و مقادیر غلظت کادمیم در گیاه به طور معنی داری (05/0P≤) افزایش یافت. مایه زنی میکروبی سبب کاهش تاثیر نامطلوب کادمیم بر رشد گیاه شد. عملکرد شاخساره گیاه به طور میانگین در تیمارهای PGPRو AMFبه ترتیب بیش از 1/2 و 7/2 و تنفس میکروبی به ترتیب بیش از 17/2 و 01/2 برابر تیمارهای مشابه شاهد بود. چنین نتیجه گیری میگردد که مایه زنی میکروبی سبب افزایش بردباری گیاه و کاهش تاثیر نامطلوب کادمیم بر رشد گیاه می شود.
رقیه موسوی؛ ابراهیم سپهر؛ عباس صمدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی؛ بهزاد صادق زاده
چکیده
به منظور بررسی تأثیر تلقیح میکروبی بر فسفر کارایی ارقام مختلف جو،آزمایشی گلخانه ای بصورت فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی با 10 رقم جو و تیمارهای مختلف فسفر نامحلول به همراه تلقیح میکروبی شامل تیمار شاهد (P0)، مصرف سنگ فسفات (RP)، تلقیح قارچ های حل کننده فسفات (RP+F)، تلقیح باکتری های حل کننده فسفات (RP+B)، تلقیح مخلوط قارچ و باکتری (RP+B+F) ...
بیشتر
به منظور بررسی تأثیر تلقیح میکروبی بر فسفر کارایی ارقام مختلف جو،آزمایشی گلخانه ای بصورت فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی با 10 رقم جو و تیمارهای مختلف فسفر نامحلول به همراه تلقیح میکروبی شامل تیمار شاهد (P0)، مصرف سنگ فسفات (RP)، تلقیح قارچ های حل کننده فسفات (RP+F)، تلقیح باکتری های حل کننده فسفات (RP+B)، تلقیح مخلوط قارچ و باکتری (RP+B+F) و مصرف فسفر محلول (PS) در سه تکرار انجام گرفت. بعد از برداشت، وزن خشک دانه و میزان فسفر آن اندازه گیری گردید و سپس شاخص های فسفرکارایی (PE)، کارایی جذب (PACE) و کارایی مصرف فسفر (PUTE) محاسبه گردیدند. نتایج نشان داد تیمارهای میکروبی اثر معنی داری (P < 0.01) بر عملکرد دانه، مقدار و غلظت فسفر دانه و شاخص های فسفرکارایی داشتند بطوریکه در تیمار شاهد فسفرکارایی ارقام بطور میانگین 49/0 بدست آمد که با تلقیح قارچ های حل کننده فسفات به 74/0، با تلقیح باکتری ها به 65/0 و با تلقیح توأم قارچ و باکتری به 69/0 افزایش یافت. در بین ارقام نیز اختلاف معنی داری (P < 0.01) در پارامترهای عملکرد و شاخص های کارایی مشاهده شد بطوریکه در شرایط کمبود فسفر رقم Obrukبا 1/5 گرم بیشترین و رقم Denmark با 5/2 گرم کمترین دانه را تولید کردند و رقم Rihane-03 کاراترین رقم در جذب فسفر (PACE) و رقم Yea-168 کاراترین رقم در مصرف فسفر (PUTE) بدست آمد. بنابراین می توان گفت با انتخاب ارقام فسفرکارا و استفاده از ریزجانداران حل کننده فسفات می توان جذب فسفر را از منابع سنگ فسفات و شکلهای نامحلول آن در خاک افزایش و مصرف کودهای شیمیایی را کاهش داد.
بهاره رجبی؛ حبیب خداوردیلو؛ عباس صمدی؛ میرحسن رسولی صدقیانی
چکیده
چکیده
فراهمی فلزات سنگین به توزیع این فلزات بین فاز محلول و جامد خاک بستگی دارد و توسط همدما های جذب بیان می شود. در این پژوهش 20 نمونه خاک سطحی (30-0 سانتیمتر) متعلق به پنج زیرگروه از خاک های زراعی استان آذربایجان غربی انتخاب شد. همدمای جذب سرب در خاک-ها با به تعادل رساندن خاک با محلول هایی با غلظت های صفر،100، 300، 500، 700، 1100 و 1300 میلی ...
بیشتر
چکیده
فراهمی فلزات سنگین به توزیع این فلزات بین فاز محلول و جامد خاک بستگی دارد و توسط همدما های جذب بیان می شود. در این پژوهش 20 نمونه خاک سطحی (30-0 سانتیمتر) متعلق به پنج زیرگروه از خاک های زراعی استان آذربایجان غربی انتخاب شد. همدمای جذب سرب در خاک-ها با به تعادل رساندن خاک با محلول هایی با غلظت های صفر،100، 300، 500، 700، 1100 و 1300 میلی گرم سرب در لیتر از منبع نمک نیترات سرب و در محلول زمینه 01/0 مولار نیترات سدیم بهدست آمد. کانی ایلایت، رس غالب زیر گروه های تیپیک اندواکواپتس (TE)، تیپیک هاپلوزرپتس ((TH و تیپیک کلسی زرپتس ((TC و کانی اسمکتایت، رس غالب در زیر گروه های ورتیک اندواکواپتس (VE) و ورتیک کلسی زرپتس (VC) بود. در خاک های مختلف کربنات کلسیم معادل فعّال (ACCE) از 3/4 تا 8/7 درصد؛ کربنات کلسیم معادل (CCE) از 2/6 تا 16 درصد و رس از 31 تا 45 درصد متغیر بودند. معادلات لانگمویر، فروندلیچ و خطی به داده های جذب سرب برازش یافتند. مدل فروندلیچ (70/0 > R2> 98/0) و مدل خطی (51/0 > R2> 94/0) برازش مناسبی با داده ها داشتند. مدل لانگمویر (71/0 > R2> 99/0) تنها به برخی از خاک های مورد مطالعه، که عمدتاً CCE کمی داشتند، برازش یافت. همبستگی مثبت معنی داری بین CCE با حداکثر جذب سرب (b) (01/0P ≤ ;84/0r =) و همچنین با پارامتر a فروندلیچ (001/0P ≤ ;78/0r =) مشاهده شد. همبستگی مثبت معنی داری بین ضریب توزیع ((KSD با ACCE (01/0 P ≤ ;55/0r =) بهدست آمد. مطالعات رگرسیونی چند متغیره گام به گام نشان داد که 62 درصد تغییرات در پارامتر a فروندلیچ و ظرفیت جذب سرب در خاک های آهکی، ناشی از CCE (001/0 P ≤ ;62/0r =) بود. با این حال، pH نسبتاً بالای خاک های مورد مطالعه (0/7 تا 0/8) و حضور مقادیر نسبتاً بالای کربنات آزاد و فعّال در این خاک ها به همراه ظرفیت جذب بالای آنها، امکان تشکیل فاز جامد رسوب به شکل کربنات سرب را تبیین می نماید. پیوندهای قوی و برگشت ناپذیر سرب در خاک های مورد مطالعه مشاهده شد. می توان نتیجه گیری کرد که رس و CCE مهمترین ویژگی-های خاک در کنترل جذب سرب در خاک های مورد مطالعه هستند.
واژههای کلیدی: جذب و واجذب، رس، زیست فراهمی، سرب، کربنات کلسیم
میرحسن رسولی صدقیانی؛ ابراهیم سپهر
چکیده
چکیده
تغییرات شیمیایی و بیولوژیکی در ریزوسفر بدنبال استفاده از کودهای آلی نظیر لجن فاضلاب و کودهای دامی فرایندهای مهمی هستند که میتوانند معدنیشدن و فراهمی نیتروژن و سایر عناصر غذایی گیاه را تحت تاثیر قرار دهند. بهمنظور بررسی نقش لجن فاضلاب و کودهای دامی در رشد، تأمین نیتروژن و خصوصیات ریزوسفر یک آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل ...
بیشتر
چکیده
تغییرات شیمیایی و بیولوژیکی در ریزوسفر بدنبال استفاده از کودهای آلی نظیر لجن فاضلاب و کودهای دامی فرایندهای مهمی هستند که میتوانند معدنیشدن و فراهمی نیتروژن و سایر عناصر غذایی گیاه را تحت تاثیر قرار دهند. بهمنظور بررسی نقش لجن فاضلاب و کودهای دامی در رشد، تأمین نیتروژن و خصوصیات ریزوسفر یک آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل با استفاده از پنج تیمار ضایعات آلی (لجن فاضلاب، کود مرغی، کود گاوی، کود گوسفندی و شاهد) در ریزوسفر و غیرریزوسفر گیاهان ذرت و آفتابگردان در سه تکرار انجام گردید. نتایج نشان داد که مقدار جذب عناصر N، P، K، Ca، Mg، Fe، Mn، Zn و Cu از تیمار لجن بطور معنی داری بالاتر از سایر کودهای مورد مطالعه بود. همچنین آفتابگردان درمقایسه با ذرت، مقادیر بیشتری N، P، K، Ca و Cu را جذب نمود، که می تواند بیانگر توانایی بالای آفتابگردان در جذب این عناصر از خاک باشد. بیشترین مقدار ازت معدنی شده در ریزوسفر و غیرریزوسفر بترتیب در تیمارهای کود مرغی (8/214 میلی گرم در کیلوگرم) و لجن فاضلاب (5/227 میلی گرم در کیلوگرم) حاصل شد. ازت معدنی شده به ویژه مقدار نیترات در ریزوسفر گیاه آفتابگردان بیشتر از ذرت بوده و این پدیده نشان دهنده بالاتر بودن فعّالیت میکروبی بویژه میکروارگانیسمهای نیتریفیکاتور در ریزوسفر آفتابگردان و افزایش فرایند معدنی شدن و نیتریفیکاسیون بود. معدنیشدن خالص (Nm) در ریزوسفر بالاتر از غیرریزوسفر بود بطوریکه جمعیت میکروبی در ریزوسفر ذرت و آفتابگردان بهترتیب 7/3 و 3/2 برابر نمونههای غیرریزوسفری بود. تیمارهایی که لجن فاضلاب دریافت کردهبودند در مقایسه با سایر کودهای آلی جمعیت میکروبی بالاتری را نشان دادند. در ریزوسفر در تیمارهای کودمرغی و لجن فاضلاب پدیده معدنیشدن خالص و در مورد کودهای گاوی و گوسفندی ایموبیلیزاسیون خالص (Ni) اتفاق افتاد. همچنین در غیرریزوسفر به استثنای لجن فاضلاب در بقیه کودهای دامی ایموبیلیزاسیون خالص (Ni) مشاهده گردید. بیشترین مقدار ازت معدنیشده کل در ریزوسفر (مجموع مقادیر نیتروژن معدنی شده موجود در خاک در پایان آزمایش و نیتروژن معدنی جذب شده توسط گیاه) بترتیب بصورت کود مرغی > لجن فاضلاب > کودگوسفندی ≥ کود گاوی بود.
واژه های کلیدی: لجن فاضلاب، کود گاوی، کود گوسفندی، کود مرغی، معدنی شدن ازت، ریزوسفر